S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ لغت تجسّس، به طور مطلق در مورد کشف امور مخفی به کار میرود؛ چه اموری که ذات و ماهیت شخصی، مخفی و پنهانی دارند و چه اموری که ماهیت اجتماعی و عمومی دارند، ولی فاعل آنها درصدد مخفیکردن و پنهانداشتن آن است. بخش اول/ ماهیت و حکم اخلاقی تجسّس چکیده ماهیت و حکم اخلاقی تجسّس یکی از موضوعات مهم اخلاقی برای عموم مردم و به ویژه برای افرادی است که مقتضای شغلی آنها در ارتباط با تجسّس است، مانند نیروهای انتظامی، امنیتی، اطلاعاتی، روزنامهنگاران و اصحاب خبر. تجسّس در لغت به معنای، بررسی کردن، جستوجوکردن و کسب خبر است. تجسّس به تحقیق و تفحص در امور مخفی و پنهان دیگران که ماهیت شخصی و فردی دارد، گفته میشود. بنابراین، به کارگیری واژة تجسّس در تفحص از اموری که ماهیت ظاهر و آشکار دارند یا به تعبیر دیگر، ماهیت اجتماعی و جمعی دارند، صحیح نیست. سه نوع تجسّس با احکام جداگانه وجود دارد: تجسّس در امور شخصی، در امور اجتماعی و در امور دشمن. تجسّس در امور شخصی افراد به حکم عقل و صریح آیه «ولاتجسسوا» و روایات متعدد، جایز نیست. تجسّس در امور اجتماعی که عبارت بهتر برای آن «بازرسی» و «نظارت» است، بنا بر دلیل عقلی و برخی روایات، جایز و در برخی شرایط واجب است. اطلاع از شرایط جامعه، نیازها و مطالبات مردم و ایجاد عدالت اجتماعی که از مهمترین وظایف حاکم است، و دستیابی به آنها تا حد زیادی به گزینش مسئولان و کارگزاران حکومتی متعهد، مؤمن و متخصص، وابسته است، نیازمند تحقیق و تفحص از عملکرد دستگاهها و سازمانهای اجتماعی است. تجسّس در مورد دشمنان حکومت و گردآوردن اطلاعات از آنها به حکم عقل و شرع جایز است. آیة چهارم سورة منافقون، سیره پیامبر (ص) و حضرت علی (ص) بر جواز این امر دلالت دارد. کلیدواژهها: اخلاق، تجسّس، نظارت و بازرسی، امور شخصی و اجتماعی، جاسوسی. مقدمه یکی از موضوعات مهم اخلاقی در جوامع امروزی که برخی از افراد به منظور کنجکاوی و برخی به سبب اقتضای شغلی خویش، مانند نیروهای انتظامی، امنیتی و روزنامهنگاران و اصحاب خبررسانی ناگزیر از انجام آن هستند، تجسّس در امور دیگران است. یک مأمور امنیتی و اطلاعاتی که وظیفه دستیابی به اطلاعات شخصی و اجتماعی در مورد شخصیتها، سازمانها و دولتها را دارد؛ روزنامهنگار یا گزارشگر اخبار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یا ورزشی که وظیفه اطلاعرسانی در مورد افراد حقیقی و حقوقی مختلف را دارد، مجاز به تجسّس و کسب خبر در مورد چه اموری از اشخاص و نهادهاست؟ موارد غیر مجاز تجسّس کدام است؟ این نوشتار درصدد بررسی ماهیت تجسّس، انواع آن و حکم اخلاقی هر یک از انواع آن است. معنا و ماهیت تجسس «تجسس» در لغت به معنای «دست زدن، با دست لمس کردن، با دست معاینه کردن، بررسی کردن، جستوجو کردن، تحقیق کردن، جاسوسی کردن، کسب خبر و خبرجویی» به کار رفته و مجازاً به معنای «نگاه کردن از سرِ کنجکاوی برای شناسایی دیگران» است.1 این واژه در فارسی به معنای «خبر جستن» است.2 آنچه از تعریفهای اهل لغت، فقها، علمای اخلاق و مفسّران در مورد ماهیت تجسّس برمیآید، این است که تجسّس به تحقیق و تفحص در امور مخفی و پنهان افراد برای کشف لغزشها و وجوه تاریک زندگی آنها گفته میشود؛ اموری که ذات و ماهیت آنها مخفی و غیر ظاهر است. صاحب مجمع البحرین تجسّس را تفتیش از باطن امور و تتبع و جستوجوی خبر تعریف کرده که بیشتر در مورد شر به کار میرود.3 برخی از فقها نیز آن را چنین تعریف کردهاند:تجسس بیشتر در کشف امور پنهانی استعمال میشود که انسانها راضی به کشف آن نمیباشند. جاسوس کسی است که امور نهانی مردم را بداند و پنهانیهای مردم بیشتر نقاط ضعف و رفتارهای ناپسند آنهاست که آشکارشدن هر یک از آنها موجب کوچکی و پستی آنان میشود.4 مفسران ذیل آیه «وَلاتجسّسوا» (حجرات: 12) مراد از تجسّس را چنین بیان کردهاند: «تفتیشِ اسرار و امور مخفی مؤمنان و در جستوجوی عیبها و لغزشهای مردم بودن»5 ، «تتبع و تفحص از امور مخفی و مستور مردم برای اطلاع یافتن از آنها»6 و «جستوجو یا یافتن عیب برادر، به منظور اطلاع از اسرار او. تجسّس، یعنی نگاهکردن به عیب برادر و پرسیدن از او برای اینکه بدانی آیا این عیب حق است یا باطل.»7 قرطبی نیز درباره معنای آیة شریفه میگوید:معنای آیه این است که آنچه از مسلمانان بر شما ظاهر است، بگیرید و دربارة اسرار و عورات آنها جستوجو نکنید؛ یعنی هیچ یک از شما از عیب برادرش بعد از آنکه خداوند آن را پوشانده، فحص و جستوجو نکند تا بر او آشکار شود.8 بنابراین، تجسّس عنوانی است که بر تحقیق و تفحص و کنجکاوی در امور مخفی و پنهان افراد اطلاق میشود، نه مشاهده امور ظاهر و آشکار افراد که بر کسی مخفی نیست. نکته مهم در ماهیت و چیستی تجسّس این است که تجسّس به تفحص در اموری گفته میشود که از نظر ماهوی مخفی و پنهان هستند یا به تعبیر دیگر، ماهیت شخصی و فردی دارند که اطلاع غیر از آن، منوط به اجازه شخص مورد تجسّس است. پس استفاده از واژة تجسّس برای تحقیق و تفحص از اموری که ماهیت ظاهر و آشکار دارند یا به تعبیر دیگر، ماهیت اجتماعی و جمعی دارند، صحیح نیست. بر این اساس، تحقیق و تفحص از عملکرد سازمانها و نهادهای دولتی و اجتماعی یا تحقیق درباره شئون و وظایف اجتماعی افراد، مثل تحقیق از شیوه تدریس یک استاد در کلاس درس، تجسّس شمرده نمیشود. به تعبیر دیگر، تفحص از امور اجتماعی، تخصصاً از موضوع تجسّس خارج است. واژه دیگر که مترادف تجسّس است، «تحسّس» است. «تحسّس» نیز مانند تجسّس، عبارت از خبر جستن و کنجکاوی کردن در اسرار است. البته برخی میان مفهوم این دو واژه، تفاوت قائل شدهاند، از جمله گفتهاند که تجسّس، جستوجو در باطن کارها و بیشتر به امور شر مربوط است، اما تحسس آگاهی جستن از ظواهر امور به واسطه حواس ظاهری است و کاربرد آن بیشتر در امور خیر است. همچنین گفته شده است که آنکه تجسّس، جستوجو برای دیگری، و تحسس کاویدن برای خویش است یا اینکه تجسّس، تفحص و جستوجو از عورات و عیوب مردم است، ولی تحسس گوشدادن و شنیدن حدیث قوم است.9 انواع تجسس سه نوع تجسّس با احکام جداگانه را میتوان از هم بازشناخت: تجسّس امور شخصی، امور اجتماعی و فعالیتهای دشمن. 1. تجسّس در امور شخصی مراد از امور شخصی، اموری است که به حوزه فردی و خانوادگی شخص مربوط میشود، نه حوزة اجتماعی یا سیاسی. «شخص» در اینجا در مقابل «اجتماع» است. در جوامع بشری و زندگیهای اجتماعی گرچه هر فردی عضوی از جامعه است، ولی برای خود حوزة شخصی دارد که به مناسبات فردی او یا او و خانوادهاش مربوط میشود و از اطلاع دیگران، یعنی غیر خود و اهل خانوادهاش، از آنها کراهت دارد. فقها در بحث امر به معروف و نهی از منکر، مصادیقی از تجسّس در امور شخصی افراد را چنین بیان کردهاند: 1. استراق سمع و گوش ایستادن (مثلاً برای تشخیص غناء بودن آهنگی؛ 2. استشمام (مثل استشمام دهان شخصی برای کشف شرب خمر؛ 3. طلب بازرسی از لباسها و آنچه در زیر لباس مخفی کرده است؛ 4. سؤال از اسرار و عورات.10در منابع شیعی و اهل سنت، مواردی از تجسّس عمربن خطاب نقل شده است که یادآوری آنها برای شناخت موارد و مصادیق تجسّس حرام، مفید است. الف. نقل کردهاند که عمر شبی از کوچهای عبور میکند و صدای مرد و زنی را از خانهای میشنود. وی از بالای دیوار خانه بالا میرود و مردی را به همراه زنی شراب به دست در حیاط خانه مییابد. به مرد میگوید: ای دشمن خدا! فکر میکنی خدا تو را در حالی که معصیت میکنی مستور خواهد داشت؟! مرد به عمر میگوید: ای امیرمؤمنان! اگر من یک اشتباه کردم، تو سه اشتباه کردی. خداوند فرموده: «و لاتجسسوا»، ولی تو تجسّس کردی، و گفته: «آتُوا البُیُوتَ مِن ابوابِها» و تو از دیوار آمدی و فرموده است: «اذا دَخَلتُم بُیوتاً فَسَلِّمُوا» و تو سلام نکردی.11 ب. از ابیقلابه نقل شده است که به عمر خبر رسید که ابومحجن ثقفی در خانهاش با اصحابش مشغول شرب خمر هستند. عمر راهی شد و وارد خانه ابومحجن شد، ولی در خانهاش جز یک مرد نیافت. ابومحجن به او گفت: ای امیرمؤمنان! این کار بر تو حلال نیست و خداوند از تجسّس نهی کرده است.12 ج. روزی عمر فردی از اصحاب خود را در جمع آنها نیافت. به ابنعوف گفت: با ما به منزل او بیا. وقتی به منزل او رسیدند، درِ خانه باز بود. آن مرد با زنش نشسته بود و زنش در ظرفی برایش نوشیدنی میداد. عمر به ابنعوف گفت: پس این مسئله او را از ما مشغول کرده بود. ابنعوف به عمر گفت: فکر میکنی در ظرف چه باشد؟ عمر گفت: میترسم این کار تجسّس باشد. ابنعوف گفت: حتماً تجسّس است.13 2. تجسّس در امور اجتماعی نوع دیگر تجسّس، تجسّس در امور اجتماعی و عمومی است. مراد از امور اجتماعی، مناسبات فرد با دیگر اعضای جامعه با عنوانی اجتماعی، مانند استاد، دانشجو، کارمند، ارباب رجوع، نانوا، میوه فروش و بقال است. امور اجتماعی عبارت است از امور مربوط به مشاغل، اصناف، شرکتها، سازمانها، نهادها، کارکنان و دولتمردان و هر مجموعهای که شأن اجتماعی دارد. هدف از این نوع تجسّس، کسب اطلاع از چگونگی عملکرد اجتماعی افراد، نهادها و سازمانهاست تا طبق آن، راهکارهایی برای اصلاح امور اجتماعی مردم ارائه و از فعالیت مفسدان اجتماعی جلوگیری شود.برخی از فقها پس از بیان حکم اولی تجسّس که حرمت است، چهار مورد ذیل را از آن استثنا کردهاند: 1. زیر نظر گرفتن کارگزاران و کارمندان دولتی و تجسّس اخبار آنان به منظور اطلاع از اینکه آیا آنان مسئولیتهای خود را با امانت و درستکاری انجام میدهند؛ 2. زیر نظر گرفتن تلاشها و تحرکات نظامی دشمنان؛ 3. زیر نظر گرفتن تلاشها و تحرکات مخالفان نظام اسلامی، منافقان، احزاب سرّی داخلیِ مخالف نظام اسلامی؛ 4. کسب اخبار از اوضاع و احوال مردم و جریانهای جامعه به منظور آگاهی از نیازها و کمبودهای آنان و شکایتهایی که ممکن است داشته باشند. به نظر میرسد این چهار قسم را میتوان در دو قسم خلاصه کرد، چراکه مورد اول و چهارم یکی هستند و به امور اجتماعی مربوط میشوند، همچنانکه مورد دوم و سوم به تجسّس از دشمنان مربوطند؛ چه داخلی و چه خارجی، و چه بیگانه و چه هموطنی که ایادی بیگانگان شده است.از آنجا که پیشتر گفتیم «تجسس» اصطلاحی است که در مورد کشف امور مخفی و پنهانی به کار میرود، به نظر میرسد تجسّس در امور اجتماعی، جزء اقسام تجسّس نباشد و اصطلاح صحیح در مورد آن، «بازرسی» یا «نظارت» است، چون ماهیت کار کارکنان و نهادهای اجتماعی، امر مخفی نیست و اساساً شأن آنها اجتماعی و در ارتباط با دیگران بوده و مشهود و آشکار است. به عبارت دیگر، ماهیت عمل آنها اجتماعی و غیر شخصی است گرچه ممکن است برخی از کارکنان که در کارشان خیانت میکنند بخواهند این عمل را مخفی کنند، ولی این مخفی کردنِ امرِ آشکار و مشهود است، نه اینکه ماهیت عملشان شخصی و پنهانی باشد. بنابراین، به نظر میرسد این قسم، تخصصاً از موضوع تجسّس خارج است. همچنین تجسّس درباره دشمنان نیز تخصصاً از موضوع تجسّس خارج است، زیرا این نوع تجسّس نیز به اموری مربوط است که ماهیت اجتماعی دارند. برای مثال، طرحها و اعمالی که یک کشور در مورد کشور دیگر دارد، ماهیت بینالمللی و اجتماعی دارد. البته اینکه آن کشور برای موفقیت در اهداف خود، باید این طرحها و نقشهها را از دید دیگر کشورها و دشمنان خود مخفی بدارد، باعث مخفی و شخصی شدن ماهیت عمل نمیشود. بنابراین، این قسم نیز تخصصاً از موضوع تجسّس خارج است. با وجود این، لغت تجسّس، به طور مطلق در مورد کشف امور مخفی به کار میرود؛ چه اموری که ذات و ماهیت شخصی، مخفی و پنهانی دارند و چه اموری که ماهیت اجتماعی و عمومی دارند، ولی فاعل آنها درصدد مخفیکردن و پنهانداشتن آن است. عنوان مناسب برای تجسّس در امور اجتماعی و عمومی، «بازرسی» و «نظارت»، و برای تجسّس در امور دشمن، «کسب اطلاعات و خبر» است. 3. تجسّس در امور دشمنان نوع دیگر تجسّس، تجسّس در امور دشمنان حکومت و ملت است؛ یعنی گردآوردن اطلاعات درباره دشمنان و مخالفان نظام، از قبیل منافقان و جاسوسان و گروههای مخفی، چه در داخل کشور و چه در خارج از آن، برای اطلاع از فعالیتها، نقشهها و طرحهای عملیاتی آنها تا بتوان در موقع مناسب، واکنش نشان داده، نقشههای آنها را نقش بر آب نموده و از ملت و میهن خود دفاع کرد.این نوع تجسّس، شامل اموری چون تعقیب و زیر نظرگرفتن افراد مشکوک، رفت و آمدها و ملاقاتهای آنان با افراد و گروههای مختلف و استراق سمع میشود. پی نوشت ها: 1 . آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر، ص85؛ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج4 ص57. 2 . علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه. 3 . همان. 4 . جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص638. 5 . فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص 137. 6 . سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 323. 7 . ابن جریر طبری، جامع البیان، ج 26 ص 175. 8 . محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 16 ص 332. 9 . فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج4 ص57، ذیل ماده «جسّ». 10 . فیض کاشانی، التحفة السنیة (مخطوط)، ص 201. 11 . محمد طاهر قمی شیرازی، کتاب الأربعین، ص 549 12 . محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج30، ص 662 . 13 . جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 93. منبع:معرفت اخلاقی، شماره چهارم حسین اترک/ استادیار دانشگاه زنجان ================================================= بخش دوم وپایانی/ ماهیت و حکم اخلاقی تجسّس حکم اخلاقی انواع تجسس 1. حکم اخلاقی تجسّس در امور شخصی دیگران تجسس در امور شخصی افراد بنابر دلایل عقلی متعدد، عملی غیراخلاقی و طبق صریح آیات و روایات متعدد، حرام است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در فصل «حقوق ملت» (اصلهای 23 و 25)، بازرسی نامهها، ضبط و افشای مکالمات تلفنی و تلکس، تفتیش عقاید و جز آن را ـ مگر در مواردی که قانون برای حفظ مصلحت عامه مجاز بداند ـ ممنوع کرده است. حتی تجسّس از عیوب و معاصی مخفی و پنهانی، برای حاکم اسلامی جایز نیست.14 حاکم اسلامی نه تنها از تفتیشِ بدون دلیل نهی شده، بلکه بر پایه گمان و تردید هم نمیتواند به تفحص و تجسّس بپردازد. بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم (ص) ، این امر موجب فاسد شدن مردم میشود.15 امیرمؤمنان (ع)در عهدنامة مالک اشتر به وی توصیه فرمود که در عیوب مردم که بر وی پوشیده است، کنجکاوی نکند و تا حد ممکن خطابخش و جرمپوش باشد.16 از نظر فقها تجسّس در مسائل شخصی و خانوادگی، حتی در مفاسد اخلاقی افراد، توسط هیچ شخص یا ارگانی جایز نبوده و مصداق اشاعه فحشاست. اگر کسی بر اثر تجسّس بر رازی از رازهای زندگی داخلی مردم آگاه شود نباید آن را افشا کند، و اگر آن را افشا کند و موجب زیان مالی یا آبرویی کسی شود، صرفنظر از گناهی که کرده باید آن زیان را جبران نماید.17 از جمله مواردی که از تجسّس در آن نهی شده است، تجسّس از اعتقاد یا نفاق شخصی است که اقرار به شهادتین کرده است: «و یَتَحَقَّقُ الاسلامُ بِقَولِ اَشهَدُ اَن لا الهَ الا الله محمدٌ رسولُ الله ... ولایَتَجَسَّس علیه فی اَنَّهُ معتقدٌ أو منافقٌ»؛18 اگر کسی به زبان اقرار با اسلام کند و شهادتین را بگوید، مسلمان است و تجسّس در مورد اینکه آیا او با اخلاص شهادتین را گفته یا نفاق داشته است، جایز نیست.تجسس در امور مسلمانان برای امر به معروف و نهی از منکر، حتی در موارد شک درباره انجام منکر، جایز نیست. نه تنها برای آمرین به معروف، بلکه برای مأموران انتظامی نیز تجسّس از محرماتی که در سطح جامعه ظاهر و آشکار نیست، جایز نیست.19 البته اگر به سبب امارهها و شواهد معتبری، غلبه ظن بر اختفای حرامی توسط قومی حاصل شود، از نظر فقها با یک شرط، تجسّس جایز است و آن اینکه حرامی باشد که عدم تجسّس باعث فوت وقت و از بین رفتن توانایی برای ممانعت از انجام آن شود، مانند اینکه انسان موثقی خبر از مردی بدهد که با مؤمنی در محلی خلوت کرده تا او را بکشد یا با زنی خلوت کرده تا به او تجاوز کند و زن راضی به این کار نیست، در این صورت، تجسّس با شرایط یاد شده (اماره معتبر و فوت وقت) جایز است.20 اما اگر حرام آشکاری نباشد، مانند اینکه صدای ملاهی منکره از خانهای شنیده شود، تجسّس جایز نیست.21 الف) دلایل عقلی عدم جواز تجسّس در امور شخصی دیگران یکی از دلایل عقلی عدم جواز و غیر اخلاقی بودن تجسّس این است که هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت و سلطه ندارد و زیر نظرگرفتن امور پنهانی دیگران و تفحص در زندگی آنان و افشای عیوب و اسرارشان، نوعی تصرف و دخالت دربارة دیگران است. بنابراین، اصل اولی عقلی، عدم جواز تجسّس در امور شخصی دیگران است. دلیل عقلی دیگری که تجسّس در امور شخصی انسانها را نفی میکند حفظ احترام، کرامت و شرافت انسانی است. حفظ کرامت انسانیِ دیگران و عدم تحقیر آنها وظیفه اخلاقی است. از آنجا که هر انسانی ممکن است در خلوت، دست به کارهایی بزند که از انجام آنها نزد مردم ابا دارد، بنابراین، چون تجسّس موجب کشف عیوب و خطاهای پنهانی انسانها میشود؛ آن هم عیوبی که آشکار شدن و اطلاع دیگران از آنها موجب تحقیر و هتک حرمت و کرامت انسانی است، از نظر اخلاقی جایز نیست. دلیل عقلی دیگر، احترام به حریم خصوصی اشخاص است. همانطور که کسی حق ندارد بدون اجازه وارد خانه یا حریم خصوصی دیگر اشخاص شود، تجسّس در اعمال، گفتار و افکار انسانها و کاوش در گذشته وحال آنها نیز نوعی ورود به حریم خصوصی افراد است که ورود به آن نیازمند اجازهگرفتن از آنهاست. ب) دلایل قرآنی عدم جواز تجسّس در امور شخصی دیگران 1. در آیه 12 سورة حجرات آمده است: «یا ایُّها الذینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ انَّ بَعضَ الظَّن إثمٌ و لاتَجَسَّسُوا و لایَغتَب بَعضُکم بَعضاً.» طبق این آیة شریفه، خداوند متعال صریحاً از تجسّس و کنجکاوی در امور مؤمنان و جستوجو و کشف اسرار و عیوب آنها نهی کرده است.نکته مهم در این آیة شریفه این است که خداوند ابتدا سوء ظن را در مورد مؤمنان دیگر، نهی کرده است و سپس تجسّس و در نهایت، غیبت را. ارتباط تنگاتنگی بین این سه گناه وجود دارد که منشأ اصلی و اولیة آنها همان سوء ظن است. چون وقتی انسان به دیگری سوء ظن داشته باشد این سوء ظن باعث میشود برای کشف واقعیت و به قطعیت رساندن ظن خود، دست به تجسّس از زندگی او بزند. تجسّس موجب کشف اسرار و عیوب پنهان او میشود. پس از کشف عورات و عیوب او، نوبت به نقل این عیوب به دیگران میرسد و گناهِ بزرگ غیبت پدید میآید.از آنجا که متعلَّق «و لاتجسسوا» در آیه، ذکر نشده است، به نظر میرسد میتوان از آن استفاده اطلاق کرد و تجسّس در امور دیگران را به طور مطلق حرام دانست، مگر اینکه با دلیل خاصی استثنا شده باشد یا تخصصاً از موضوع تجسّس خارج باشد که این موارد، یادآور خواهد شد. 2. همچنین میتوان با استناد به برخی آیات که لوازم تجسّس، مانند ورود مخفیانه به خانة دیگران را نهی میکنند، تجسّسی را که چنین لوازمی داشته باشد، حرام دانست. بر اساس این آیات، از جمله آیه «و لیس البِرُّ بِأن تَأتُوا البُیوتَ من ظُهورِهَا و لکنَّ البِرَّ مَن اتَّقَی و أتُوا البیوتَ مِن ابوابِها»(بقره: 189) و«یا ایُّها الذینَ آمَنُوا لاتَدخُلُوا بیوتاً غَیر بیوتِکم حَتَّی تَستَأنِسُوا و تُسَلِّمُوا عَلی أهلِها»(نور: 27) ورود مخفیانه و بدون اجازه به حریم خانه دیگری، ممنوع است و بر پایه آرای فقهی، هرکس میتواند به هر شکل ممکن با متجاوز به این حریم، مقابله کند. از نظر فقهای شیعه و اهل سنت، هرگاه کسی در پی تجسّس از درون منزل مؤمن برآید، صاحب منزل حق دارد وی را از این کار بازدارد و اگر تجسسکننده کار خود را ادامه دهد، صاحبخانه مجاز است با پرتاب سنگریزه وی را از این کار منع کند. به نظر بسیاری از فقها، اگر این کار به جراحت و حتی مرگ این شخص منجر شود، صاحبخانه ضامن نیست.22 ج) دلایل روایی عدم جواز تجسّس در امور شخصی دیگران در احادیث شیعه و اهل سنت نیز تجسّس و تفتیش در امور خصوصی و پنهانی مؤمن، سخت نکوهش شده و نویسندگان جوامع حدیثی، ابواب خاصی را به این موضوع اختصاص دادهاند. 1. پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «ایَّاکم و الظَّن فإنَّ الظَّنَّ اَکذَبُ الحدیثِ و لاتَحَسَّسُوا و لاتَجَسَّسُوا»؛23 شما را از سوء ظن، برحذر میدارم. همانا سوء ظن دروغترین کلامهاست. تجسّس و تحسس نکنید». این روایت، نه تنها از تجسّس و تفتیش در امور باطنی و پنهانی مردم نهی کرده است، بلکه «تحسس» (با حاء)، یعنی گوشدادن به سخنان دیگران را در مورد امور ظاهری افراد نیز نهی کرده است. 2. پیامبر اکرم (ص) : «انِّی لَم اُومَر أن انقّبَ عَن قُلوبِ النَّاسِ و لاأشُقَّ بُطُونَهُم»؛24 من مأمور نشدهام که از قلوب مردم تفتیش کنم یا باطن آنها را بشکافم. 3. پیامبر اکرم (ص) : «لاتَتَّبِعُوا عَوراتِ المؤمنینَ، فإنَّهُ مَن تَتَبَّعَ عَوراتِ المؤمنینَ تَتَبَّعَ اللهُ عَورَتَه، و مَن تَتَبَّعَ اللهُ عورَتَهُ فَضِحَهُ وَلَو فِی جُوفِ بَیتِهِ»25 ؛ از عیوب و اسرار پنهانی مؤمنان جستوجو نکنید، چرا که هرکس از عیوب مردم تجسّس کند، خداوند نیز از عیوب او تجسّس میکند و هر کس خداوند از عیوبش تجسّس کند مفتضح و بیآبرو خواهد شد، گرچه در گوشه خانهاش لغزشی کرده باشد. 4. امام جعفر صادق (ع)در روایتی از رسول اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمودهاند: ای کسانی که با زبان، اسلام آورده، ولی ایمان در قلبهایتان پابرجا نشده است! مسلمانان را مذمت نکنید و درپی عیوب وامور پنهانیشان نباشید، پس هر کس امور پنهانی مسلمانان را پیگیری کند و آشکار سازد، خداوند امور پنهان و زشتیهای او را آشکار خواهد ساخت، و هر کسی که خداوند امور پنهانی او را آشکار سازد رسوایش میکند، هرچند کار زشت را در گوشه منزلش انجام داده باشد.26 5. امام علی (ع)در نامة خود به مالک اشتر مینویسد:دورترین و کماجرترین افراد نزد تو باید کسانی باشند که نسبت به پیجویی، کشف و پخش عیوب مردم اقدام میکنند. همانا در مردم عیوب و لغزشهایی است که حاکم در پوشاندن آنها از همه سزاوارتر است. پس عیوبی را که از تو مخفی است مکشوف نکن. همانا وظیفه تو تطهیر جامعه از عیوب و لغزشهای آشکار است. در مورد لغزشهای پنهانی، خداوند خود داوری خواهد کرد.27 6. همچنین در حدیثی از رسول خدا (ص) از گوش دادن به مکالمات شخصی افراد به عنوان مصداقی از تجسّس منع شده است: «کسی که به سخن و مکالمات افراد گوش میکند در حالی که آنها از اینکه کسی به گفته آنها گوش دهد کراهت دارند، روز قیامت در گوش او سرب گداخته ریخته میشود.»28 2. حکم اخلاقی تجسّس در امور اجتماعی حکم تجسّس در امور اجتماعی یا به عبارت بهتر «بازرسی» و «نظارت»، بنابر دلیل عقلی و برخی روایات، جواز و حتی وجوب است. مبنای حکومت و قدرت حاکمان را چه خدا بدانیم و چه جامعه و قرارداد اجتماعی، شکی نیست که وظیفه حاکم، محافظت از مردم خویش در برابر خطرهایی است که ممکن است جان و مال آنها را تهدید کند و نظم و امنیت اجتماعی را بر هم زند. بنابراین، حاکم و دولت باید بر تمام سازمانها و نهادهای اجتماعی نظارت داشته و مراقب باشد که آنها علیه حقوق مردم و امنیت اجتماعی اقدامی نکنند. بنابراین، بازرسی در کار آنها واجب و ضروری است. از مهمترین وظایف حکومت، ایجاد عدالت اجتماعی است. برای تحقق این هدف، اطلاع یافتن از کارکرد مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظارت بر آنان لازم است تا درباره انجام یافتن وظایفِ واگذار شده اطمینان حاصل شود و از ظلم و فساد اداری پیشگیری گردد تا حقی از مردم ضایع نشود.دلایل روایی بر جواز یا وجوب این کار، کم نیست. بنا بر حدیثی از امام رضا (ص) ، پیامبر اکرم (ص) ، هنگامی که لشکری گسیل میداشت، افراد مطمئنی همراه فرمانده میفرستاد تا کارهای او را زیر نظر داشته باشند و به پیامبر (ص) گزارش دهند.29 امیرمؤمنان (ص) ، به کعببن مالک، یکی از کارگزارانش، فرمود که به نظارت و بازرسی عملکرد مسئولان شهرها و قرای عراق بپردازد. بر اساس گزارشهایی که از تجسّس در کار کارگزاران حضرت علی (ع)به ایشان میرسید، بسیاری از کارگزاران با عتاب و نکوهش حضرت روبهرو شدند. برای نمونه، میتوان به نامههای حضرت به عثمان بن حُنیف، مصقلة بن هُبَیره، زیادبن ابیه، ابوموسی اشعری، مُنذِربن جارود عبدی، محمدبن ابی بکر و شُریح بن حارث اشاره کرد.30 حضرت علی (ع)در فرمان خود به مالک اشتر نخعی، دستور داده است که فقط به گزینش دولتمردان صالح اکتفا نکند، بلکه با کمک مأموران مخفی، اعمال آنان را نیز زیرنظر بگیرد. از عبارت: «فَإنَّ تَعَاهُدَک فِی السَّرِّ لاِ ُمُورِهِمْ حَدْوَةٌٍ لَهُمْ عَلَی استعمالِ الاَمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ»،31 و از لفظ «تعاهد» چنین برمیآید که بازرسی باید مداوم و سرّی باشد. در این عبارت، علاوه بر بیان نقش بازرسی که سبب میشود کارمندان به رسم امانت و مدارا با مردم رفتار کنند، به شیوه بررسی گزارشِ ماموران بازرسی و ضمانت اجرای ناشی از تخلف کارگزاران نیز اشاره شده است. نامههای حضرت علی (ع)که با عبارتهایی چون: «فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْک» یا «فانّ عینی .. کتَبَ إلَیَّ..» آغاز میشود، بر وجود بازرسی در حکومت ایشان دلالت دارد.32 گزینش مسئولان و کارگزاران حکومتی نیز نیازمند شناخت دقیق آنان، از نظر تعهد و ایمان و مسئولیتپذیری و تخصص، است و به دستآوردن این شناخت، به بررسی و تجسّس نیاز دارد. در نامة حضرت علی (ع)به مالک اشتر، شرایط انتخاب عاملان و مقامات حکومتی ذکر شده است.علاوه بر این، به عقیده بیشتر فقها اختلال در نظام اسلامی ممنوع، و حفظ نظامِ آن از اهمّ اموری است که شارع بر آن تأکید دارد، و از طرفی تحقق این اصل، بر اموری، از جمله بازرسی دولتمردان متوقف است. با وجود بدیهی بودن حکم وجوب حفظ نظام، اخبار بسیاری بر آن دلالت دارد. فقها نیز در فتواهای خود، «عدم جواز» یا «حرمت» را به ترتّب اختلال نظام مستند کردهاند.حبیبالله رشتی در استدلال بر این امر که قاضی نمیتواند حکم قاضی دیگر را نقض کند، توضیح میدهد که در این صورت، مصلحت نصب حاکم، که همانا «رفع اختلال نظام» و فصل خصومتها و مشاجرهها است، نقض میشود. همچنین میرزای نائینی ثبوت نیابت عامه فقها را در امور حسب در عصر غیبت، و مشروعیت و الزامآور بودن «نظریه اکثریت» در مجلس شورا و حلیت اخذ مالیات دولتی را به ضرورت حفظ نظام، مستند کرده است.33 حاکم اسلامی برای انجام دادن وظایف خود باید از افکار و آرا و نیازها و درخواستها و شکایتهای مردم آگاه باشد و این آگاهی مستلزم نوعی تجسّس از جانب حاکم در امور یاد شده است. علاوه بر آنکه مصالح نظام اسلامی اینگونه تجسّس را اقتضا میکند، احادیث و سیره نبوی و علوی نیز بر آن تأکید دارد. در صدر اسلام اشخاصی به عنوان «نقیب» و «عریف» واسطة میان دستگاه حاکم و مردم بودند. به گزارش برخی منابع، پیامبر دوازده نقیب از مردم مدینه که ایشان را برگزیده بود، از امور مردم آگاه میکردند. از آن حضرت این حدیث نقل شده است که «نیاز کسی را که نمیتواند نیازش را به من برساند، به من برسانید.» همچنین گزارش شده است که ایشان از حال یاران خود جویا میشده و از مردم درباره امورشان پرسش میکردند. امیرمؤمنان (ع) در عهدنامة مالک اشتر از وی خواست که جویای حال کسانی باشد که به وی دسترسی ندارند.34 اما نکتة بسیار مهم در باب تجسّس در امور اجتماعی این است که جاسوسان و خبرگزاران دولت اسلامی، نباید به حریم خصوصی افراد وارد شوند و به بهانه تجسّس در کار و فعالیتهای شغلی و اجتماعی افراد، وارد حریم خصوصی آنان شوند. حریم خصوصی و خانوادگی کارکنان دولت و مسئولان نظام و همه کسانی که در نهادهای اجتماعی کار میکنند، به شأن اجتماعی آنها ربطی ندارد و ورود به آنها و تجسّس امور شخصی شمرده شده و حرام است. وقتی به محتوای نامهها و گزارشهایی که به حضرت علی (ع) در مورد چگونگی کار کارگزارانش میرسیده است، توجه میکنیم همه گزارشها درباره کار آنها و مسئولیت آنهاست نه امور شخصی و خانوادگیشان. 3. حکم اخلاقی تجسّس در امور دشمنان نوع سوم تجسّس، تجسّس در امور دشمن است. هیچ شکی در مورد جواز این نوع تجسّس نیست. جنگ مورد خاصی است که اخلاق خاص خود را دارد و بسیاری از اعمال، مثل دروغ، فریب، قتل که در شرایط عادی در خصوص افراد دیگر که دشمن ما نیستند، غیر اخلاقی و حرام است، در جنگ جایز میشوند. گذشته از دلیل عقلی، دلایل شرعی متعددی نیز در جواز این نوع تجسّس وجود دارد. علاوه بر ادلّه عام وجوب حفظ نظام، ادلّه خاصی نیز در این خصوص وجود دارد، از جمله آیة چهارم سورة منافقون که پیامبر را از منافقان برحذر داشته است. در شأن نزول این آیه گفتهاند که زیدبن ارقم از عبداللّهبن اُبی، سرکرده منافقان مدینه شنید که وی قصد دارد پس از ورود به مدینه، پیامبر (ص)را از آنجا بیرون کند، از اینرو، زید به پیامبر خبر داد و حضرت در حق وی دعا کرد.35 علاوه بر این، آیاتی مانند آیه 60 سورة انفال که مؤمنان را به تجهیز نظامی در برابر دشمنان خدا فرمان داده است، میتواند شامل تجهیز قوای اطلاعاتی برای مقابله با حملههای دشمن باشد.همچنین ظاهر آیه «إن جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا» از اعتماد به خبر فاسق بدون تجسّس منع میکند و اینکه در مقام عمل، باید از چیزی که خبر داده است، تفحص و تجسّس صورت گیرد. در آیه دیگری تبیین و تفحص از حال مشرکانی که لشکر اسلام با آنها وارد جنگ میشود واجب شده است تا مبادا کسی که مستحق قتل نیست، کشته شود. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً» (نساء: 94). در تفسیر این آیه گفتهاند که در غزوهای که پیامبر اسلام با اهل فدک داشت، همه آنها فرار کردند، جز مرادس بن نهیک که اسلام آورد. در توصیف این غزوه گفتهاند که وقتی لشکر اسلام به فدک حمله کرد گوسفند مرادس به کوه فرار کرد. او به دنبال گوسفند از کوه بالا رفت و در حالیکه «لا إلهَ إلّا اللّه محمّدٌ رَسُولُ اللّه» میگفت از کوه پایین آمد، ولی اسامةبن زید او را کشت و گوسفندش را گرفت. پیامبر (ص)بعد از اطلاع از این ماجرا این آیه را تلاوت کرد و از اسامة قسم گرفت که هرگز کسی را که شهادتین میگوید، نکشد. از ظاهر آیه چنین بر میآید که استدلال اسامة در کشتن او این بوده که او از ترس جانش اسلام دروغین آورده است. بنابراین، آیه از طرفی بر این دلالت دارد که تجسّس در ایمان کسی که شهادتین میگوید و تفص از اینکه آیا او واقعاً به گفتهاش معتقد است یا نه، جایز نیست، بلکه باید اخذ به ظاهر کرد. از طرف دیگر، آیه بر وجوب تفحص و احتیاط در اقداماتی که ضرر زدن به دیگران است، مانند قتل دلالت دارد تا مبادا ضرری به بیگناهی برسد.36 فقها در بیان مسائل جنگ یکی از مستحبات و وظایف امیر لشکر اسلام را فرستادن طلایع و تجسّس از اخبار کفار دانستهاند.37 در سیره جنگی پیامبر اکرم (ص)نیز مصادیق متعددی از تجسّس وجود دارد. حضرت علی (ص)داستانی از پیامبر اکرم (ص)نقل میکنند که پیامبر به ایشان و زبیر و مقداد امر کردند که به مکانی بروند. در آنجا زنی در کجاوه میبینید که نامهای با خود دارد. آن نامه را از او بگیرید. حضرت میفرماید ما راه افتادیم و به آن نقطه رسیدیم و زنی را در کجاوه یافتیم.گفتیم نامهای را که همراه داری بده. گفت: نامهای ندارم. حضرت میفرماید: من گفتم یا نامه را میدهی یا تو را تفتیش کنیم؟ زن نامه را از لابهلای گیسوانش درآورد. نامه را خدمت پیامبر (ص)آوردیم. نامهای بود از حاطببن ابی بلتعه به گروهی از مشرکان که در آن اطلاعاتی درباره پیامبر به آنها داده بود.38 از دیگر موارد امر پیامبر به تجسّس، فرستادن عبدالله بن أبی حدرد برای تجسّس در جریان قتل رفاعة بن قیس جشمی؛ فرستادن سعیدبن زید به معرنیین، عاصمبن ثابت را به مکه،39 فرستادن عبداللّه بن جَحْش همراه با هشت تن از مهاجران برای کسب اطلاعات دربارة دشمن، پیش از جنگ بدر؛ گسیل داشتن افرادی به بدر برای تجسّس از قافله قریش ده شب پیش از حرکت لشکر اسلام؛ فرستادن علی (ع)و زبیربن عوم و شماری دیگر به اطراف چاههای بدر برای کسب اخبار و نیز گردآوری خبر برای پیامبر در این جنگ؛ ارسال بسیسه (یا بسبسه) به منطقه بدر برای تجسّس از کاروان ابوسفیان؛ فرستادن انس و مؤنس، فرزندان فضاله، در جنگ احد برای تفتیش از لشکر قریش؛ باقی ماندن عباسبن عبدالمطلب در مکه به درخواست رسول اکرم (ص)برای آگاه ساختن ایشان از اخبار قریش و موارد متعدد دیگر.40 در سیره حضرت علی (ع)نیز موارد زیادی از تجسّس درباره دشمن گزارش شده است. بعد از جنگ صفین و جدا شدن خِرّیت بن راشد ناجی و یارانش از حضرت علی (ع)و پراکندهشدن آنان در شهرها، حضرت به کارگزاران خود دستور داد که در هر ناحیه جاسوسانی برای آنان بگمارند و اخبار ایشان را به حضرت گزارش دهند. در پارهای موارد امیرالمؤمنین (ع)به کارگزارانش امر کرده است که در مورد اشخاص منافق و مشکوک، شدت عمل داشته باشند، از جمله در عهدنامه حذیفةبن یمان، حاکم مداین و در عهدنامه قیسبن سعد انصاری کارگزار مصر. همچنین در برخی موارد، حضرت شخصاً اطلاعاتی دربارة اشخاص مشکوک و منافق فراهم میآوردند و به پیامبر اکرم (ص)میرساندند.41 معاویه بعد از شهادت امام علی (ص) ، دو نفر را به جاسوسی در کوفه و بصره گماشت. امام حسن (ع)از ماجرا آگاه شد و بیدرنگ فرمان داد هر دو را دستگیر و اعدام کنند.42 نتیجهگیری از مجموع آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که تجسّس در امور شخصی افراد، ممنوع و حرام است. همچنین روشن شد که تجسّس در مورد چگونگی عملکرد کارکنان دولت و رسیدگی به شکایات مردم و مواظبت از پایمال شدن حقوق آنان توسط کارگزاران دولتی در حقیقت تجسّس نیست، بلکه بازرسی و مراقبت است، از اینرو، نه تنها جایز، بلکه بنابر دلایلی چون وجوب حفظ عدالت و احقاق حق مردم، وظیفه حاکم بوده و واجب است.تجسّس در امور دشمن خارجی و داخلی، به حکم عقل و شرع، واجب و ضروری است. البته در دو مورد اخیر نباید به بهانه بازرسی و مراقبت، به حریم خصوصی افراد وارد شد. پی نوشت ها: 14 . محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 33، ص 637. 15 . محمدکاظم رحمان ستایش، «تجسس»، دانشنامه جهان اسلام، به نقل از سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابوداوود، ج 4، ص 272 16 . نهج البلاغة، نامة 53. 17 . همان. 18 . شیخ جعفر کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج 2، ص 398. 19 . عبدالحمید شروانی، ابن قاسم عبادی، حواشی الشروانی، ج9 ص219؛ محمد شربینی، مغنی المحتاج، ج 4 ص 211. 20 . همان. 21 . همان. 22 . محمدکاظم رحمان ستایش، «تجسس»، دانشنامه جهان اسلام، ص2؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج41، ص660. 23 . محمد محمدیریشهری، میزان الحکمة، ج2 ص728. 24 . همان. 25 . همان، ج3، ص 2208. 26 . محمدبن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2ص355، کتاب ایمان و کفر، باب من طلب عثرات المومنین، ح4. 27 . نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 53. 28 . عبد علیبن جمعة العروسی حویزی، نور الثقلین، ج5 ص93. 29 . همان، ص310، به نقل از قرب الاسناد، ص48؛ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج11، ص44. 30 . نهج البلاغه، نامههای 3، 34، 43، 44، 45، 63، 71. 31 . نهج البلاغه، نامه 53؛ سبحانی، جعفر، مبانی حکومت اسلامی، ص642. 32 . نهج البلاغه، نامههای 33، 34، 41، 43، 44، 45. 33 . مسعود، حائری، «بازرسی»، ص1. 34 . همان، ص5. 35 . فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ذیل سوره منافقون، آیات 6ـ11. 36 . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 1، ص148. 37 . جعفر بن الحسن حلّی، تذکرة الفقهاء، ج 1 ص 410. حسین اترک/ استادیار دانشگاه زنجان منبع:معرفت اخلاقی، شماره چهارم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده