*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ می پرم از سر پرچین خیال می روم تا به فرا سوی محال نه به قانون بشر نه به قانون بقا اعتنایی نکنم میروم سمت خدا دست ها خوشه ی خورشید بچینند از شوق چشم ها قصه صد ساله چنین خواهند گفت شعر تلخی شود ار قصه نگویم از نور همچنان می پرم از روی قوانین از دور دشت ها زیر پرم ماه بالای سرم ابر تختم شود و عشق چون تاج سرم دست ها خالی از اندیشه دور تا همین نزدیکی زود بر میگردم طاقت دوری از دیروز م طاقت غربت از خویش غریب نبود درمن مسکین حقیر مردمی میبینم یکی از روی تعجب گوید : مرده انگار دراین خاموشی دیگری میگوید : شاید او زنده و خوابش برده قصه ها میگویند خوابشان سنگین است خوابشان رنگین است من به خوش باوری بودن خویش در دلم عجب و غروری دارم فکر بی مقداریست حرف ها می شنوم چهره ها مینگرم چهره دیگری از آدم ها! آهای آدم ها! دست تقدیر مرا سوی یک خانه تار سوی یک شهرو دیار با دو صد هلهله اش با دو صد قهقهه اش میبرد ، میخواند میکنم ناله و فریاد ولی یک نفر نیست در این هول و هراس دست سردم گیرد همچنان میگذرم فرصت ماندن نیست لحظه ها میگذرند من همان برکه که در حال سکون من همان قصه اسرار و جنون من همان شعر غم انگیز ترم شعر تلخی که به نیمای عدم به سپهری ها و به سکوت غم شب های دگر آمده ام! برقی از نور مرا سوی خود می خواند همچنان می گذرم ! کمکی آن سو تر من چه ها میبینم آتش و غفلت آدم ها را بازی و خفت آدم ها را همه سرگرم تهی همه در فکر وجود نه در این آتش و دود همه بی رحم و حسود جام زهریست که من مینوشم بودن سرد در این تاریکی اظطرابی دارم ! باشد اما سر قولم هستم زود بر میگردم خیمه خاطره ها پرنور اند زندگی رنگ جدایی دارد عشق هم عشق و صفایی دارد تازه یادم افتاد کار زشتی کردم ! از سر مرز گمان های خودم بی گذرنامه عبور ی کردم جرم سختم این است تا ابد کنج ملال آور خویش زنده باید باشم تک و تنها و اسیر 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفردر آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ میبندید برکمرهاتان کمربند، در چه هنگامی بگویم من؟ یک نفر در آب دارد میکند بیهود جان قربان! آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره،جامه تان بر تن؛ یک نفر در آب میخواند شما را. موج سنگین را به دست خسته میکوبد باز میدارد دهان با چشم از وحشت دریده سایههاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون میکند زین آبها بیرون گاه سر، گه پا. آی آدمها! او ز راه دور این کهنه جهان را باز میپاید، می زند فریاد و امید کمک دارد آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید! موج میکوبد به روی ساحل خاموش پخش میگردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور میآید: -" آی آدمها "... و صدای باد هر دم دلگزاتر، در صدای باد بانگ او رهاتر از میان آبهای دور و نزدیک باز در گوش این نداها: -" آی آدمها "... 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ موج می آمد چون کوه و به ساحل می خورد! از دل تیره امواج بلند آوا که غریقی را در خویش فرو می برد و غریوش را با مشت فرو می کشت نعره ای خسته و خونین، بشریت را به کمک می طلبید: «آی آدم ها...، آی آدم ها...» ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم! به خیالی که قضا به گمانی که قدر بر سر آن خسته ، گذاری بکند! دستی از غیب برون آید و کاری بکند هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم! آستین ها را بالا نزدیم دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم تا آز آن مهلکه –شاید- برهانیمش به کناری برسانیمش!... موج می آمد چون کوه و به ساحل می ریخت با غریوی که به خاموشی می پیوست با غریقی که در آن ورطه، به کف ها ، به هوا چنگ می زد ، می آویخت... ما نمی دانستیم این که در چنبر گرداب گرفتار شده است این نگون بخت که این گونه نگون سار شده است این منم این تو آن همسایه آن انسان این ماییم! ما همان جمع پراکنده همان تنها آن تنهاهائیم! همه خاموش نشستیم تماشا کردیم آن صدا ، اما خاموش نشد «...آی آدم ها...» «آی آدم ها...» آن صدا هرگز خاموش نخواهد شد آن صدا در همه جا دائم در پرواز است! تا به دنیا دلی از هول ستم می لرزد خاطری آشفته است دیده ای گریان است هر کجا دست نیاز بشری هست دراز آن صدا در همه آفاق طنین انداز است آه اگر با دل و جان گوش کنیم آه اگر وسوسه نان را یک لحظه فراموش کنیم آی آدم ها را در همه جا می شنویم در پی آن همه خون که بر این خاک چکید ننگ مان باد این جان! شرم مان باد این نان! ما نشستیم و تماشا کردیم! در شب تار جهان در گذرگاهی تا این حد ظلمانی و طوفانی! در دل این همه آشوب و پریشانی این که از پای فرو می افتد این که بر دار نگون سار شده است این که با مرگ در افتاده است این هزاران و هزاران که فرو افتادند این منم این تو آن همسایه آن انسان! این ماییم! ما همان جمع پراکنده ، همان تنها آن تنهاهائیم! این همه موج بلا در همه جا می بینیم آی آدم ها را می شنویم نیک می دانیم دستی از غیب نخواهد آمد هیچ یک حتی یک بار نمی گوییم با ستم کاری، نادانی اینگونه مدارا نکنیم آستین ها را بالا بزنیم دست در دست هم از پهنه آفاق برانیمش مهربانی را... دانایی را بر بلندای جهان بنشانیمش! آی آدم ها ...! موج می آید... 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۲ آی آدم ها...کمی آدم باشین! زیادیِ تزویر "آدم نشان دادنتان" دلِ آدم را می زَنَد! کمی آدم باشین! 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۲ ای ادمهای دورو برم چمـدان امیـدمـ را مــے بندمــ یادمــ باشـد خنـده ها و بوســہ هایمـ را جا نگـذارمـ ـ آری مسافــرمــ تا دیار آغــوش ِ تـــــــــو چنـد فرسخــے بیــش نماندهــ کمــے از دلتنگــے دور شده امـــ .. بــے تابـــ نباش کــہ این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد مهمانــے کــہ میزبانــش نـگاه ِ تـو بــاشد دیگـر رفتنــے نیستـــ . 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۲ آدم ها اندکی سکوت... ولوله و هلهله تان...سَرَم را برد... حرمت نبود...فریاد خفه باد می گفتم اما... محترمانه می گویم..سکوت... سکوت... س ک و ت... س ک و ت... 2 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۲ لطفا ً نام آدم را از آدم برفی بردارید ! کجای این دانه های سپید شبیه ماست؟! برف اگر می دانست باید دنیای سیاه را سپید کند نرسیده به زمین دبه می کرد و باز می گشت ! 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۲ ای ادمها زندگی هنگامه فریاد هاست ، سرگذشت و درگذشت یادهاست ، عاشقی فریاد تنها بودن است ، رنج ما تاوان انسان بودن است ... لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۲ همیشه باید از آدما فاصله بگیرم تا آروم بشم هرروز که میخوام آروم بشم میان بین آدما از آدما فاصله میگیرم ونمیگیرم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده