رفتن به مطلب

عباس معروفی


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

من از هفت سنگ می ترسم

می ترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینم

که دیواری،ما را از هم بگیردبیا لی لی بازی کنیم

که در هر رفتنی،دوباره برگردیم...

  • Like 2
  • 1 ماه بعد...
  • پاسخ 45
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

می روی

تمام که نمیشوی

تنها میروی و من

به رد پایت

که روی زندگی ام مانده

خیره می شوم...

 

  • Like 1
  • 3 ماه بعد...
ارسال شده در

وقتی آدم تنها می شود ،

تمامی غم دنیا در وجودش خیمه میزند ،

احساس می کند آنقدر از دیگران دور شده

که دیگر هیچ وقت نمی تواند به آنها نزدیک شود !

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دلم بهانه تو را دارد!

 

 

 

 

تو میدانی بهانه چیست؟؟

 

 

 

 

بهانه همان است که شب ها،

 

 

خواب از چشم خیس من می دزدد.

 

 

 

 

 

 

بهانه همان است که روزها میان انبوهی از آدم ها،

 

 

چشمانم را پی تو می گرداند.

 

 

 

 

 

 

بهانه همان صبریست که به لبانم سکوت می دهد

 

 

تا گلایه ای نکنم از نبودنت

  • Like 1
ارسال شده در

اسکندر به ایران حمله کرد .

نادر فاتح هند شد .

عرب‌ها دمار از روزگار ما درآوردند.

کورش بابِل را گرفت.

آرامش قشنگم!

من فقط تو را دارم...

می‌خواهم تمام شهرهای دنیا را یکی پس از دیگری در آغوش تو فتح کنم...عاشقانه…

بی جنگ و خونریزی

می‌خواهم صبحش در کافه، یک لقمه نان، یک جرعه چای، با نگاهم مزه مزه‌ات کنم باز...

بعد دستم را بگیر...

فاتحانه شهر را از پا درآوریم...

با لبخند به نگاه شهروندان سر تکان دهیم

و با آنها عکس یادگاری بگیریم...

  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

وقتی هستی

در دلم قیامتی ست

و تمامی ابنای بشر

به تماشای تو برمی‌خیزند ..

قامتی که زمین را

از ساق‌های گندمی‌

تا شانه‌ی آسمانی‌ات

بالا می‌برد ..

 

 

آمدنت همیشه

قیامتی ست

بلندبالا

ای تیک تاک نبض !

ای لنگرِ بودن !

بودن چه بیهوده ست

اگر قیامتی نباشد

و من بار دیگر

تو را نبوسم ننوشم نبینم

چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد

تا در سکوت

دست‌های تو را بگیرم

و به ابدیت نگاهت

لبخند بزنم ..


×
×
  • اضافه کردن...