EVF 5465 ارسال شده در 11 تیر، 2013 سلام برادرم دنیای مجازیت هنوز وِلت نمی کند؟! لُمپَن ها را به یاد داری هنوز؟! همانهایی که می گفتند در جبهه ی میان مارکسیست ها و فاشیست ها به غار نشینی روی آوردند و با زنهایی در شب سرد زمستانی خابیدند؟ متولد که شدم ، "مردی مرا به خاطر زنی آورد" بزرگتر که شدم هنوز اندکی شب بود و پُـــرزهای شب به صورتم کشیده می شد و به یاد می آوردم که "شَرم در نور است" میدانم که تو سوسک حمام نیستی ،اینها را میدانم! برادرم:روزت روزنه ی نویی میخاهد که چشم بدو بسپاری همه ی ما میدانیم که: درخت نمیداند که خرداد از او یک سبد میوه میخاهد نه درختان عروس! فصل که تمام شود همه ی ما به ضخامت خودمان خاک شده ایم. خداحافظ برادرم. پ ن : خوشتان نیامد صفحه را ببندید و این پایان هر چیزیست. عقاید یک دلقک 2
ارسال های توصیه شده