zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۲ تعریف برخی مفاهیم علیرغم سادگی ظاهری و تجربهپذیر بودنشان برای گستره وسیعی از افراد، امر سادهای نیست و خود به موضوع بحثها و چالشهای بسیاری تبدیل میشود. یکی از این مفاهیم، «خانه» است که آنقدر با ذهنیات و تجربیات و موقعیات روزمره بشر آمیخته شده که اغلب بدیهی به نظر میرسد ولی بزنگاههایی وجود دارند که بغرنجی تعریف آنرا به رخ میکشند، مثلا زمانی که افراد، وادار به تجربه دو فضای یکسان و همنقشه و همموقعیت به لحاظ کالبدی میشوند و احساسهایی متناقض را از سکونت در هرکدام بروز میدهند (مانند وضعیتی که این خانم مسن با اسبابکشی تجربه میکند و یا تجربه خوابگاه برای بسیاری از دانشجویان.) یا تبدیل جایگاه یک فضای واحد در ذهن یک فرد تنها به واسطه تجربیات متفاوتش و نه تغییرات کالبدی (مانند تغییر معنایی که به واسطه اتفاقاتی تلخ برای این پسر جوان و این خانم مسن ایجاد میشود.) مثال دیگر از این وضعیت، زمانی است که فرد به واسطه ازدواج، خانه پدریش را ترک میکند و صاحب خانه جدیدی میشود. برای بسیاری از افراد از این پس، خانه پدری با حفظ نوستالژی، دیگر خانه نیست و نشانههایی از این تغییر ذهنیت را حتی در گوشیهای تلفن همراه افراد میتوان جستجو کرد، زمانی که با اضافه شدن شماره جدیدی به نام «خانه»، شماره قبلی که به این نام ذخیره شده بود طبیعتا دیگر نمیتواند با هویت سابقش باقی بماند! بنابراین، تغییر موقعیت میدهد. اغلب افراد در جامعه ایران از همان سنین کودکی، تصویر کردن خانه را در نقاشیهایشان میآموزند. آنرا میسازند، میخرند، میفروشند، آرزو میکنند، دربارهاش صحبت میکنند ولی به واقع، تعریف کردنش امر دشواری است. خانه کجاست؟ و جدای از تعاریفی که در منابع مکتوب آمده، افراد چه تصوری از آنرا در ذهن خودشان حمل میکنند؟ یکی از مطالعات انجام شده در این حوزه، مربوط به جودیت سیکسمیت[۱] از گروه روانشناسی دانشگاه ساری[۲] انگلستان است. او در مقاله خود به تعابیر اندیشمندان مختلف از خانه اشاره میکند، تعابیری که خانه را «سرزمین»، «یک مکان هندسی[۳]»، «پایگاهی برای فعالیت»، «ثبات»، «حریم خصوصی»، «امنیت»، «صدفی برای تجربیات»، «تداوم از کودکی به بزرگسالی»،«مکانی مهم برای فعالیت و بیان فرهنگی» و… مینامند. سپس با تاکید بر گستردگی این تعابیر و تنوعاتشان، با رویکردی پدیدارشناسانه، به فهم معنای خانه در یک نمونه ۲۲ نفره از دانشجویان فوقلیسانس اهتمام میورزد؛ گروهی که به گفته خودش تجربه زندگی در نظمهای مسکونی مختلفی را دارند. او از افراد میخواهد برایش توضیح دهند که کجا خانه هست و کجا نیست؟ سپس اشتراکات و تفاوتها را بررسی میکند. سیکسمیت متوجه میشود که بعضی مکانها همیشه به عنوان خانه در نظر گرفته میشوند، مانند سرزمین یا خانه خانوادگی ولی برخی دیگر اینگونه نیست و جنبه شخصیتری دارند. برخی وضعیتها را نیز باید در نیمهراه تحول دانست مثلا خانه والدین برای افرادی که از آن رفتهاند. نتایج این پژوهش همچنین نشان میدهد که: لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۲ مفهوم خانه، به مکانهای متنوعی اتلاق میشود که به تعبیر کریستیان نوربرگ شولتز، در سطوح مختلفی از فضای وجودی[۴] قرار دارند. او مینویسد پاسخهای افراد به سوالاتش درباره خانه، به سادگی ساختمانها یا اشکال معمارانه مورد انتظار را منعکس نمیکنند بلکه اغلب از طریق مولفههای شخصی یا اجتماعیای قابل شناسایی هستند که در هر ساختار فیزیکیای میتوانند قرار داشته باشند. او نشان میدهد افراد گاه از سرزمین و کشور، محله، ناحیه، خانه والدین، خانه دوستان، خانه کودکی، فضاهای اجارهای با جای خواب و صبحانه و حتی از اطاق به عنوان خانههایشان یاد میکنند. برهمین اساس، این فرض که هر شخص فقط یک خانه دارد زیر سوال میرود. هر فضا به میزانی که بتواند نیازهای درحال تغییر افراد را برآورده سازد میتواند حس خانه را برای او ایجاد کند. همچنین، فضایی که یک شخص به آن خانه میگوید، الزاما از نظر دیگری خانه نیست. این پژوهشگر با مشاهده چنین تنوعی در مصادیق قید شده از سوی افراد به عنوان خانه، این پرسش را بسیار جدیتر مطرح میکند که خانه کجاست؟ و چه کیفیاتی باعث میشود که یک فضا به خانه تبدیل گردد؟ او معانی مرتبط با خانه را که حاصل تجربیات خانگی افراد هستند در ۲۰ طبقه زیر، دستهبندی میکند: شادی: تجربه اتفاقات شاد و شادی عمومی، بخشی جداناپذیر از خانه هستند. تعلق: راحتی، استراحت، خودمانی بودن، بخشی از احساس تعلق هستند. مسئولیت: ثبات، حاصل مالکیت و مسئولیت در قبال خانه است. بیان خود: رفتار کردن و دستکاری مکان، ریشه در ایدههای فرد دارد. در خانه شما میتوانید هر کاری را که میخواهید انجام داده و شخصیتتان اجازه مییابد که خودش را بیان کند. تجربیات بحرانی یا انتقادی: یاد گرفتن استقلال، تجربیات رسمی، زندگی در یک دوره پراسترس از وابستگی به خانه مشتق میشوند. بقا یا دوام: با استحکام خانه امکانپذیر است. حریم خصوصی: حریم خصوصی در اینجا به مدل آلتمن[۵] از قواعد مرزبندی خیلی ظریف بین افراد اشاره دارد. چشمانداز زمانی: مکانهایی خانه هستند که در گذشته، حال و آینده وجود داشته باشند. مکانهای بامعنی: خاص ولی نه الزاما محل وقوع اتفاقات بحرانی. دانش: با خودمانی بودن گره میخورد و شامل دانش فیزیکی و اجتماعی میشود. مقصدی برای برگشتن: به معنای یک مکان هندسی خویشاوندی: شکلی از خویشاوندی و انتخابی شخصی در مورد بودن با افرادی خاص. کیفیت خویشاوندی انس و پذیرایی: ملاقاتهای خانگی، هسته پذیراییهای اجتماعی هستند. محیط احساسی: مکانی که اغلب عشق را به نمایش میگذارد. ساختار فیزیکی: اشاره به ویژگیهای فیزیکی. حوزه خدمات: روشنایی و اشتعال، گرم کردن، تجهیزات خانگی، باغچه، ارتباط از راه دور و مواردی از این دست، اغلب بخشی ضروری از خانه شناخته میشوند. سبک معمارانه: بعضی خانهها به خاطر سبک معماریشان بامعنا هستند. محیط کاری: کار کردن در خانه، بعضی وقتها جنبهای برای تعریف کردن آنست. خصوصا در مورد کسانی که داخل خانه کار میکنند، مانند دانشجویان که تمایزی بین فضای کاری و خانهشان نیست. خانه برای آنها فضای ساکتی است که میتوان در آن کار کرد. فضاییت[۶]: ویژگیهای فضایی و فعالیتهایی که مکانها اجازه انجامشان را میدهند درست به همان اندازه خود محل، برای بعضی از مردم مهم است. سیکسمیت درنهایت تاکید میکند که این معانی، به یکدیگر متصل هستند و هیچ کدام به تنهایی نمیتوانند ویژگی تعریف کننده خانه باشند. به عبارت دیگر، روابط بین معانی مختلف، یک شبکه معناییِ شخصی را شکل میدهند که تعریف هرکس از خانه است. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده