رفتن به مطلب

22-23 سالگیِ سهیل


viviyan

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 108
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نه :ws3:

 

 

همین باید اله جیراسان که دا سس ور مسین:دی

فلسفه زندگی جنگه خوشتیپ....به هر حال باید بجنگی تا بدست بیاری:دی

 

ایمضانه اوخه :banel_smiley_4: ضمنا جنگ با بوغوشماخ فرق دارد :ws3:

لینک به دیدگاه

از بینشون سه تارو انتخاب کن سهیل فیلمای هیچکدومو بهت نمیدم:whistle:

 

تارانتينو

وودي آلن

تارکوفسکي

هانکه

ملويل

ديويد لينچ

آلمادوار

بونوئل

کوبريک

اسکورسيزي

پولانسکي

چارلي چاپلين

کوراساوا

اسپيلبرگ

آنتونيوني

کاستاريکا

برگمان

هيچکاک

کاپولا

جارموش

آنجلوپولوس

جان فورد

برادران کوئن

اليا کازان

اليور استون

ريدلي اسکات

روبرت برسون

دسيکا

فون تريه

کوباياشي

کيشلوفسکي

کيم کي دوک

وونگ کار واي

کن لوچ

برتولوچي

فليني

پازوليني

گدار

تروفو

ويم وندرس

جکوستاني

سام پکين پا

ران هاوارد

بيلي وايلدر

ايستوود

ريدلي اسکات

تيم برتون

کلودچاپرول-آلن رنه

زينمان

آيزنشتاين

رنوار

دي پالما

ياشيرو اوزو

ژيينگ ييمو

ديويد فينچر

تورناتوره

گلوبر روشا

شانتل آکرمن

لارس فون ترير

لینک به دیدگاه
ایمضانه اوخه :banel_smiley_4: ضمنا جنگ با بوغوشماخ فرق دارد :ws3:

 

من که نفهمیدم چی گفتی ولی بالارخ یه چیزی گفتی دیگه:دی

ممنون تولد شما هم مبارک:دی

لینک به دیدگاه
از بینشون سه تارو انتخاب کن سهیل فیلمای هیچکدومو بهت نمیدم:whistle:

 

تارانتينو

وودي آلن

تارکوفسکي

هانکه

ملويل

ديويد لينچ

آلمادوار

بونوئل

کوبريک

اسکورسيزي

پولانسکي

چارلي چاپلين

کوراساوا

اسپيلبرگ

آنتونيوني

کاستاريکا

برگمان

هيچکاک

کاپولا

جارموش

آنجلوپولوس

جان فورد

برادران کوئن

اليا کازان

اليور استون

ريدلي اسکات

روبرت برسون

دسيکا

فون تريه

کوباياشي

کيشلوفسکي

کيم کي دوک

وونگ کار واي

کن لوچ

برتولوچي

فليني

پازوليني

گدار

تروفو

ويم وندرس

جکوستاني

سام پکين پا

ران هاوارد

بيلي وايلدر

ايستوود

ريدلي اسکات

تيم برتون

کلودچاپرول-آلن رنه

زينمان

آيزنشتاين

رنوار

دي پالما

ياشيرو اوزو

ژيينگ ييمو

ديويد فينچر

تورناتوره

گلوبر روشا

شانتل آکرمن

لارس فون ترير

 

سانی لئون نداری؟:texc5lhcbtrocnmvtp8

خب من فیلم کمدی یا اکشن دوست دارم:دی

لینک به دیدگاه
سانی لئون نداری؟:texc5lhcbtrocnmvtp8

خب من فیلم کمدی یا اکشن دوست دارم:دی

 

اونو ندارم قراره یه دونه تازاشو بسازیم از اون اوجور وبوجورها

هی عموغلو هارداسانw000.gif

لینک به دیدگاه
همون پسر بی ریخته که سرکوچه انجمن وا میسه به بعضی از دخترا تیکه می پرونه :w02:

آها...راستی چرا گوجه اینقدر گرون شدهw58.gif

لینک به دیدگاه
کیه؟میشناسینش؟:ws38:

نه والا...نه بلا:sad0:

سهیل کیه؟

دافا همه واسش بستن صف

از تریپش شدن اندر کف

فهمیدین حالا؟:ws3:

 

همون پسری که همش صبح تا شب

تیپ میزنه و میگه منم خیلی خفن:ws3:

لینک به دیدگاه
آب فک کنم قطع باشه:icon_pf (34):

توی ده نواندیش..

سهیلی تک و تنهاا بود....

نه دوستی و نه یاری

تنها توی یه تاپیک

نشسته بود تو سایه

ممد میگفت سهیلی میای مدیر بشی؟

نه نمیشم ..نه نمیشم...

سهیلی میای کاربر بشی...؟

نه نمیشم...نه نمیشم...

در وا شد و یه سوژه

پرید اومد تو کوچه

دستش یه کیف پول بود...

خوش نقش و آب و رنگ بود..

سهیلی تا سوژه رو دید

آهی کشید و پرید

دیگه توی نو اندیش

هیچکی سهیلی رو ندید

(چرت گفتم...همچینن طبع شعرم گرفت)

سرکوچه مموتی ایناهم گرونه

بابا جنوب که الان باید ارزون باشه گوجه

جنوب نیستم...تهرانم..امروز رفتم خرید...سه نمونه داشتن...4500 و 5500 و 6500...

برم در خونه مموت اینا شاید اونطرفا ارزون تر باشه

لینک به دیدگاه
توی ده نواندیش..

سهیلی تک و تنهاا بود....

نه دوستی و نه یاری

تنها توی یه تاپیک

نشسته بود تو سایه

ممد میگفت سهیلی میای مدیر بشی؟

نه نمیشم ..نه نمیشم...

سهیلی میای کاربر بشی...؟

نه نمیشم...نه نمیشم...

در وا شد و یه سوژه

پرید اومد تو کوچه

دستش یه کیف پول بود...

خوش نقش و آب و رنگ بود..

سهیلی تا سوژه رو دید

آهی کشید و پرید

دیگه توی نو اندیش

هیچکی سهیلی رو ندید

(چرت گفتم...همچینن طبع شعرم گرفت)

 

موافقم:w16:

لینک به دیدگاه

قابلمه

 

نویسنده: سيد علي موسوي

 

جوانك خوش تيپ،از اينكه قابلمه پيرمرد به پايش خورده بود و يك خط منحني از جنس گرد و خاك روي شلوارش رسم كرده بود كلي ناراحت شد. صورتش را كه تازه با مساعدت جناب ژيلت دو تيغ حالي داده بود در هم كشيد و يك نوچ پر محتوا از غنچه‌ي لبانش بيرون داد.

 

تا سر حد امكان خودم را عقب كشيدم. روي شانه‌اش زدم و گفتم: "دادش بيا عقب اين بابا راحت باشه."

 

از وسط دو تا دستم كه مثل گوشت قرباني به ميله ي وسط ماشين آويزانم كرده بود گردن كشيدم و نگاهش كردم.

 

پيرمردي هفتاد، هفتادو پنج ساله، كت خاكستري با بافت درشت و ضخيم، شلوار مشكي اش از گشادي گريه مي كرد و با تمسك به كمربند پوسيده اي، دست وپا زنان خودش را به كمر پيرمرد چسبانده بود.

 

با خودم فكر كردم گفتم شايد مي خواهند از جايي نذري بگيرند! به نظرم قابلمه دو نفره بود. اما قيافه شان به اين كارها نميخورد. تازه محرم و صفر هم تمام شده بود.

 

پيش خودم محاكمه اش كردم."حالا به هر علتي كه اين قابلمه خالي رو دست گرفتي پس چرا پلاستيكش انقدر خاكي و كثيفه؟! يعني يك مشماي سالمتر گيرت نيومد كه اينطوري شلوار مردم و كثيف نكني؟!"

 

شايد چيزي توي قابلمه دارند؟! اما قابلمه توي پلاستيك يك ور شده بود. اگر چيزي توش بود از سوراخ هاي پلاستيك بيرون مي ريخت.

 

شايد هم پيداش كردند، مي خواهند بفروشند به نمكي؟!

 

يا شايد هم ترسيدند در اثر تكانهاي ماشين كه آدم را مثل مشك عشاير ايل بختياري تكان مي دهد، حالشان بهم بخورد، قابلمه را آورده اند براي مواقع اضطراري!

 

توي همين فكر بودم كه پيرمرد با سرفه اي سينه اش را صاف كرد و گفت :"آقا پياده مي شيم . "

 

مسافر هايي كه سرپا ايستاده بودند خودشان را عقب مي كشيدند. يكي دو نفر هم كه جلوي در بودند پياده شدند تا راهي براي پياده شدن باشد.

 

پيرمرد، يك 200 توماني مچاله شده ي قرمز را به راننده داد. بعد هم زير شانه ي پير زن را به آرامي گرفت. پيرزن خيلي آرام قدم بر مي داشت. پاهايش كه بعد از 60 ،70 سال از كشيدن بدنش خسته شده بود روي زمين كشيده مي شد. مثل اينكه مي خواست بماند راحت روي صندلي استراحت كند. شايد هم اگر زبان داشتند به بقيه بدن پيرزن مي گفتند: شما برويد، ما بعد مي آييم .

 

به ركاب پله ها ي ماشين كه رسيدند پيرمرد دست پيرزن را روي ميله آهني پشت صندلي شاگرد گذاشت و به پيره زن اشاره كرد كه ميله را نگه دار و خودش پياده شد.

 

قابلمه را با دقت تمام روي پله اول ماشين گذاشت و با وسواس آزمايش اش كرد كه لق نزند. بعد هم دستش را به طرف پيره زن دراز كرد تا پيره زن پاهايش را آرام روي قابلمه بگذارد و بعد از روي قابلمه روي پله ي اول. دو پايش را كه روي پله ي اول گذاشت، پيرمرد قابلمه را روي زمين گذاشت. دوباره پيره زن پاهايش را آرام روي قابلمه و اين بار روي زمين گذاشت.

 

 

نمي دانم بقيه ي مسافران هم احساس من را داشتند يا نه؟!

 

 

پيرمرد و پيرزن يك عمر بود كه از قابلمه خورده بودند، ولي هنوز حتي يك قاشق هم از آن كم نشده بود. با اينكه قابلمه شان فقط براي دو نفر غذا جا مي گرفت.

 

 

يك قابلمه پر از عشق .

لینک به دیدگاه
1- خیلی جالبه ویویان نژادپرست برای سهیل تاپیک میزنه! :ws3:

2- تازه 22-23 سالت میشه؟ :banel_smiley_4:

3- doğum gunun kutlu olsun mutlu ol senelerce :icon_gol:

 

 

اصن کی این نژادپرست رو راه داد تو تاپیک؟ :ws52: همه ش میخواد دوبهم زنی کنه :vahidrk: اصن مهمونی تموم شده، دیر اومدی برو خونتون:ws52:

 

 

از بینشون سه تارو انتخاب کن سهیل فیلمای هیچکدومو بهت نمیدم:whistle:

 

تارانتينو

وودي آلن

تارکوفسکي

هانکه

ملويل

ديويد لينچ

آلمادوار

بونوئل

کوبريک

اسکورسيزي

پولانسکي

چارلي چاپلين

کوراساوا

اسپيلبرگ

آنتونيوني

کاستاريکا

برگمان

هيچکاک

کاپولا

جارموش

آنجلوپولوس

جان فورد

برادران کوئن

اليا کازان

اليور استون

ريدلي اسکات

روبرت برسون

دسيکا

فون تريه

کوباياشي

کيشلوفسکي

کيم کي دوک

وونگ کار واي

کن لوچ

برتولوچي

فليني

پازوليني

گدار

تروفو

ويم وندرس

جکوستاني

سام پکين پا

ران هاوارد

بيلي وايلدر

ايستوود

ريدلي اسکات

تيم برتون

کلودچاپرول-آلن رنه

زينمان

آيزنشتاين

رنوار

دي پالما

ياشيرو اوزو

ژيينگ ييمو

ديويد فينچر

تورناتوره

گلوبر روشا

شانتل آکرمن

لارس فون ترير

 

 

لطفا اینایی که بولد کردم. :hanghead:

 

 

پ.ن: روایت داریم اینایی که تاپیک استارت تولد رو لایک نمیزنن مدیون 124 هزار پیغمبرن و جاشون تو قعر جهنمه. :whistle:

لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...