رفتن به مطلب

بن بست


ارسال های توصیه شده

فک کن دلیل فعالیت یه نفر تو مجیط های اجتماعی یا مجازی برای جلب توجه، احترام، محبت یا چیزای از این قبیل باشه بعد کم کم تمایل به سبقت و اول شدن پیدا کنه و بخواد بیشتر توجه ها را به خودش جلب کنه بیتشرین نفوذ و محبوبیت را داشته باشه و بعد نتیجه دلخواه نگیره کم کم مایوس بشه و بکشه کنار .

این مسیر را تو زندگی تا حالا طی کردید؟!!

1)کسب شهرت و محبویت -2) top شدن و اول بودن تو این راه -3) درنهایت بدست نیاوردن نتیجه دلخواه و گوشه گیری.

شایدم یه جاده سه بانده است و هرکی از اول تو یکی از راههای بالا ست

شایدم یه چرخه تکراری

ولی هرچی هست بن بسته رفتم که میگم

  • Like 13
لینک به دیدگاه

ولی من با نظر شما موافق نیستم.

 

کسی که هدفی رو انتخاب میکنه اگه با این معیارایی که گفتین اون هدفو همینجوری انتخاب کرده باشه نتیجه ش میشه اینی که شما میگین.

 

ولی وقته هدفت اونقدر برات ارزش داشته باشه و بزرگ باشه که به همین راحتی ازش نگذری خیلی با نتیجه گیری شما فرق میکنه:a030:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ولی من با نظر شما موافق نیستم.

 

کسی که هدفی رو انتخاب میکنه اگه با این معیارایی که گفتین اون هدفو همینجوری انتخاب کرده باشه نتیجه ش میشه اینی که شما میگین.

 

ولی وقته هدفت اونقدر برات ارزش داشته باشه و بزرگ باشه که به همین راحتی ازش نگذری خیلی با نتیجه گیری شما فرق میکنه:a030:

 

 

 

خب ارزش هر هدفی بسته به یکی از این سه راه هست

یا برای جلب توجه و به به چه چه دیگران هست

یا برای بدست اوردن قدرت و برتر بودن و تاپ شدنه

یا برای فرار از ادماس...مثلا ما اینجا یه واحد صنعتی داریم که نفر شب روز اونجا خودش تنهای تنهاس با وجود کار بیشتر ولی بعضی ها تمایل زیادی دارند برن اونجا چرا؟ هدفشون چیه؟ تهایی چه هدف بزرگی را دنبال میکنن؟ یا اینهایی که تو محیط اجتماعی یا مجازی ارتباطشون را محدود میکنن به دو یا یک نفر یا اصلن هیچ کس !؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یه چیزای دیگه ای هم هست که ممکنه برای من هدف باشه ولی برای یکی دیگه هدف نباشه!!!!

 

من خیلی از مسیرهایی رو که توی زندگیم انتخاب کردم فقط و فقط به خاطر این بوده که علاقه م بوده :a030:

 

هرچی جلوی راهم باشه برای رسیدن به اون کنار میزنم مگر چیزایی که توی زندگیم ارزشش از این هدفم بالاتر باشه. فقط در اون صورته که برای رسیدن بهش کوتاه میام و گرنه هربار که شکست بخورم هیچ وقت از نرسیدن بهش ناامید نمیشم.:icon_gol:

 

اونایی هم که تنهایی رو به همه چیز ترجیح میدن به نظر من هدف زندگیشونو پیدا نکردن وگرنه تنها نمیموندن( البته توی این مورد چون با کسی که اینجوری باشه خیلی برخورد نداشتم فقط نظرمو در مورد اونا گفتم شایدم هدف از تنهاییشون چیزی باشه که من نمیدونم!!!!)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

واسم پیش اومده نه تو دنیای مجازی،تو دنیای واقعی.

به بن بست رسیدن خودم به نظرم دلیلش این بوده که من درست هدفمو مشخص نکردم که اینم دلایلی داشته.نتونستم وقتی که باید هدفی رو برای خودم مشخص میکردم هدف درستی داشته باشم.

البته این تنها دلیلش نبوده.کنارش عوامل بیرونی هم بودن که باعث از بین رفتن انگیزم شدن و باعث شدن که زمانی که دقیقا تو بهترین موقعیت ممکن بودم از همه چیز دلسرد شم و به بن بست برسم.

البته فکر کنم زمانی که آدمی به اون نقطه ی اوج میرسه با خودش فکر میکنه خوب حالا که چی؟

و چون جوابی براش نداره (هدف دیگه ای نداره هدف بزرگتری که بتونه با انگیزه ی بیشتری ادامه بده) حس میکنه تو بن بست زندگی قرار گرفته.

نظرم اینه که باید هدفی برای خودم مشخص کنم و بعد هم با انگیزه شروع کنم تا بتونم از این بن بست بیرون بیام.

دوستان اگه ایده ای برای بیرون اومدن از بن بست دارن ارائه بدن لطفا.:w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بزار از دنیای مجازی دو مثال بزنم

 

مثلا بعد از یه مدت فعالیت تو نت میل جلب توجه و مهر طلبیت باعث میشه به یه دختر یا پسر ارتباط نزدیک تری پیدا کنی بیشتر پست هاش را بخونی و جتی باهاش چت و گفتگو کنی حتی از روی یه تصویر خیالی و توهمی فکر کنی عاشقش شدی بعد کم کم به مرور وارد راه دوم بشی یعنی بخوای بهش نفوذ و تسلط پیدا کنی یعنی توبجث و گفتگو هات بخوای نظرت را تحمیل کنی دنبال نکات ریزی برای مخالفت و دلیلی برای برتری طلبی بگردی و بعد از مدتی از ادامه این راه به صورت کج دار مریض و لنگ لنگان وارد راه سوم یعنی جدایی و گوشه گیری از هم بشی به همین سادگی به بن بست برسی . بدتر اینه که دوباره بخوای این چرخه را با یکی دیگه تکرار کنی .

 

نمونه بعدی یکی مثل من یا هر کی میاد برای جلب توجه اجترام محبت دیگران مرتب اینجا تاپیک میزنه تاپیک های که هدف بدی رو هم دنبال نمیکنند مثل عشق و نوع دوستی و حتی طنر و ....یا تو بجث و جدل ها سعی میکنه همیشه پیروز باشه و حرفاش کامل باشه به نظر خودش ...و در نهایت بعد از یک دوره فعالیت به دلیل خستگی یا مایوس شدن یا تمام شدن حرفاش یا بی مهری یا اعصاب خوردی یا هرچی کنار میکشه کلا دیگه نمیاد یا کم تر میاد و دیگه هچ تاپیکی نمیزه اینم یه بن بست دیگه است

  • Like 4
لینک به دیدگاه
اگه هدف انسان درست باشه وتلاشش روهم بکنه فک نمی کنم به بن بست بخوره!

 

 

هدف یه مساله است ساختار روحی روانی ادم هم یه مسئله دیگه

بشر تو دوره جنگ حهانی به بیشترین و بالا ترین اهداف علمیش رسید اصلا جهش صنعتی داشت ولی همه این پیشرفت ها دست ادمهایی بود که از لحاظ روحی و روانی واقعا سادیسم داشتن.

ما ممکنه اهداف خوبی دنبال کنیم مثل تحصیل، ولی چون کمبود روحی روانی داریم از مدرکی که میگریم برای پز دادن و کلاس گذاشتن جلو دیگران استفاده کنیم خودمون را برتر نشون بدیم یا بخوایم به وسیله اون محبت خانواده و فامیل را جلب کنیم

خلاصه اینه هدف تنها وسیله است توجیه کننده نیست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من فکر میکنم برای هر کسی این بن بست پیش میاد

یه وقتی میشه ذوق و شوق بالایی داری همه چی قشنگه دوست داری مورد توجه باشی

یه وقتی هم نه تو جمعی اما تنها

چیز عجیبی نیست هر کسی ممکنه تجربش کنه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

اونایی هم که تنهایی رو به همه چیز ترجیح میدن به نظر من هدف زندگیشونو پیدا نکردن وگرنه تنها نمیموندن( البته توی این مورد چون با کسی که اینجوری باشه خیلی برخورد نداشتم فقط نظرمو در مورد اونا گفتم شایدم هدف از تنهاییشون چیزی باشه که من نمیدونم!!!!)

 

 

هولدن کافیلد اسم شخصیتی از رمان "ناطور دشت" هست نوشته دیجی سلینجر ادمی به شدت منزوی و تنها که در طول داستان به طرز جالبی پرده از افکار و دهنش بر میداره ... ممکنه وقتی کتاب را میخونید اصلا از داستان و اتفاقهای اون خوشتنون نیاد و احساس کسالت کنی من که تا حدود زیادی برام کسالت او بود ولی از جهت های زیادی با کالفیلد همزاد پنداری کردم چون حرفهای میزد که خودم حداقل یک از ذهنم گذشته بود انگار هولدن تصویری بود از شخصیت عزلت نشین من که گاهی سراغم میاد با تمام افکار و خیالات...

از مهم ترین دلایل معروف شدن این کتاب هم همین بود چون ادم های اینچنینی حتی خودشون هم شناختی از خودشون ندارند چه برسه به کس دیگری

  • Like 2
لینک به دیدگاه
من فکر میکنم برای هر کسی این بن بست پیش میاد

یه وقتی میشه ذوق و شوق بالایی داری همه چی قشنگه دوست داری مورد توجه باشی

یه وقتی هم نه تو جمعی اما تنها

چیز عجیبی نیست هر کسی ممکنه تجربش کنه

 

 

درسته اما یه وقتی نه تقریبا بیشتر وقتا ما یا دوست داریم تو چش باشیم و جلب توجه کنیم یا دوست داریم بهتر از همه باشیم و دستور بدیم یا اینکه تنها باشیم و کسی کاری به کارمون نداشته باشه ...

مشکل اینجاس که این دوست داشتن ها انرژی زیادی از مون میگره و در عوض اجساس خستگی و عصبی بودن و تنبلی بهمون میده.

سوال اینه که چرا دوست اینجوری باشیم داریم؟ ذوق و شوقی که میگی از کجا میاد/

  • Like 3
لینک به دیدگاه
درسته اما یه وقتی نه تقریبا بیشتر وقتا ما یا دوست داریم تو چش باشیم و جلب توجه کنیم یا دوست داریم بهتر از همه باشیم و دستور بدیم یا اینکه تنها باشیم و کسی کاری به کارمون نداشته باشه ...

مشکل اینجاس که این دوست داشتن ها انرژی زیادی از مون میگره و در عوض اجساس خستگی و عصبی بودن و تنبلی پیدا بهمون میده.

سوال اینه که چرا دوست اینجوری باشیم داریم؟ ذوق و شوقی که میگی از کجا میاد/

چقدر پیچوندیش

ذوق و شوق ممکنه بخاطر همون حس توجه گرایی باشه که در همون زمان مشخص دوست داریم به چشم بیایم

به نظر من خودت جواب سوالاتو دادی

شاید هم خیلی از ماها دچار دوگانگی رفتاری هستیم

من فکر میکردم خودم اینطورم اما دیدم مثل من زیادن

  • Like 2
لینک به دیدگاه
واسم پیش اومده نه تو دنیای مجازی،تو دنیای واقعی.

به بن بست رسیدن خودم به نظرم دلیلش این بوده که من درست هدفمو مشخص نکردم که اینم دلایلی داشته.نتونستم وقتی که باید هدفی رو برای خودم مشخص میکردم هدف درستی داشته باشم.

البته این تنها دلیلش نبوده.کنارش عوامل بیرونی هم بودن که باعث از بین رفتن انگیزم شدن و باعث شدن که زمانی که دقیقا تو بهترین موقعیت ممکن بودم از همه چیز دلسرد شم و به بن بست برسم.

البته فکر کنم زمانی که آدمی به اون نقطه ی اوج میرسه با خودش فکر میکنه خوب حالا که چی؟

و چون جوابی براش نداره (هدف دیگه ای نداره هدف بزرگتری که بتونه با انگیزه ی بیشتری ادامه بده) حس میکنه تو بن بست زندگی قرار گرفته.

نظرم اینه که باید هدفی برای خودم مشخص کنم و بعد هم با انگیزه شروع کنم تا بتونم از این بن بست بیرون بیام.

دوستان اگه ایده ای برای بیرون اومدن از بن بست دارن ارائه بدن لطفا.:w16:

 

 

دقیقا تو این بن بست یه دیکتاتور درونی میاد سراغت و میگه"تو باید فلان طور باشی، رفتارت این طور بود بهتر بود ،چیزی که باید انجام میدادی این ها بودند یا اینها هستند، باید نسبت به فلان چیز یا فلان کس به طور مشخصی باشی.و کارهای که نباید بکنی اینها هستن، اجساساتی که باید در تو ایجاد می شدند اینها هستند چیزهای که نباید بدانی وووو...

بلای باید سرت فرود میاد.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
چقدر پیچوندیش

ذوق و شوق ممکنه بخاطر همون حس توجه گرایی باشه که در همون زمان مشخص دوست داریم به چشم بیایم

به نظر من خودت جواب سوالاتو دادی

شاید هم خیلی از ماها دچار دوگانگی رفتاری هستیم

من فکر میکردم خودم اینطورم اما دیدم مثل من زیادن

 

 

توجه گرایی ایجاد عصبیت میکنه

گوشه گیری هم همینطور

 

دوگانگی رفتاری چیه ؟

یعنی تردید داشتن چرا باید تردید داشته باشیم؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
توجه گرایی ایجاد عصبیت میکنه

گوشه گیری هم همینطور

 

دوگانگی رفتاری چیه ؟

یعنی تردید داشتن چرا باید تردید داشته باشیم؟

دوگانگی همونیه که یه روز دوست داری به چشم بیای یه روز دیگه خلوتتو با دنیا عوض نمیکنی (البته این نظر خودمه)

آرش سوالات سخت سخته :icon_pf (34):

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دوگانگی همونیه که یه روز دوست داری به چشم بیای یه روز دیگه خلوتتو با دنیا عوض نمیکنی (البته این نظر خودمه)

آرش سوالات سخت سخته :icon_pf (34):

 

 

 

شاید یه روز لازم باشه جدی تر و بیشتر از خودمون سوال بپرسیم سوال های سختر

وقتی که جواب هاش خیلی برامون مهم میشه و ممکنه مسیر زندگیمون را تغیر بده و دنیامون را متفاوت تر...

مطمعنا اون روز دیگه برای خودمون زندگی میکنیم نه برای محبت دیگران نه برای برای سلطه بر دیگران و نه برای فرار از دیگران

ممنون مهرسا :icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
بزار از دنیای مجازی دو مثال بزنم

 

مثلا بعد از یه مدت فعالیت تو نت میل جلب توجه و مهر طلبیت باعث میشه به یه دختر یا پسر ارتباط نزدیک تری پیدا کنی بیشتر پست هاش را بخونی و جتی باهاش چت و گفتگو کنی حتی از روی یه تصویر خیالی و توهمی فکر کنی عاشقش شدی بعد کم کم به مرور وارد راه دوم بشی یعنی بخوای بهش نفوذ و تسلط پیدا کنی یعنی توبجث و گفتگو هات بخوای نظرت را تحمیل کنی دنبال نکات ریزی برای مخالفت و دلیلی برای برتری طلبی بگردی و بعد از مدتی از ادامه این راه به صورت کج دار مریض و لنگ لنگان وارد راه سوم یعنی جدایی و گوشه گیری از هم بشی به همین سادگی به بن بست برسی . بدتر اینه که دوباره بخوای این چرخه را با یکی دیگه تکرار کنی .

 

نمونه بعدی یکی مثل من یا هر کی میاد برای جلب توجه اجترام محبت دیگران مرتب اینجا تاپیک میزنه تاپیک های که هدف بدی رو هم دنبال نمیکنند مثل عشق و نوع دوستی و حتی طنر و ....یا تو بجث و جدل ها سعی میکنه همیشه پیروز باشه و حرفاش کامل باشه به نظر خودش ...و در نهایت بعد از یک دوره فعالیت به دلیل خستگی یا مایوس شدن یا تمام شدن حرفاش یا بی مهری یا اعصاب خوردی یا هرچی کنار میکشه کلا دیگه نمیاد یا کم تر میاد و دیگه هچ تاپیکی نمیزه اینم یه بن بست دیگه است

 

 

اینایی که شما گفتین از نظر من از پایه مشکل داره.

 

شما باید فرقی بین دنیای مجازی و واقعی بذارین وگرنه همینجوری میشه.

 

دنیای مجازی یه دنیای مجازیه شاید تا حدودی شمارو تا یه مدت راضی نگه داره ولی نمیتونه مثل دنیای واقعی شما رو به هدف بزرگ زندگیتون برسونه:a030:

 

هدف اگه درست انتخاب نشه و پایه و اساس درستی نداشته باشه بین راه بدجور آدمو توی دردسر میندازه و شاید باعث بشه نه تنها به هدفتون نرسین بلکه از رسیدن به چیزهای دیگه هم زده بشین:a030:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
هولدن کافیلد اسم شخصیتی از رمان "ناطور دشت" هست نوشته دیجی سلینجر ادمی به شدت منزوی و تنها که در طول داستان به طرز جالبی پرده از افکار و دهنش بر میداره ... ممکنه وقتی کتاب را میخونید اصلا از داستان و اتفاقهای اون خوشتنون نیاد و احساس کسالت کنی من که تا حدود زیادی برام کسالت او بود ولی از جهت های زیادی با کالفیلد همزاد پنداری کردم چون حرفهای میزد که خودم حداقل یک از ذهنم گذشته بود انگار هولدن تصویری بود از شخصیت عزلت نشین من که گاهی سراغم میاد با تمام افکار و خیالات...

از مهم ترین دلایل معروف شدن این کتاب هم همین بود چون ادم های اینچنینی حتی خودشون هم شناختی از خودشون ندارند چه برسه به کس دیگری

 

 

به نظر من دلیل اینکه خودشونم شناختی از خودشون ندارن اینه که خودشونم هدف بزرگی توی زندگیشون ندارن

 

ذات انسان همینه که بدون هدف دچار پوچی میشه و برای همه انسانها این صادقه. چه من چه شما چه هرکسی دیگه ای که فکر کنین.

طبیعت انسانی همینه برای همینه که میگم انتخاب درست هدف بزرگترین شرط درست زندگی کردنه :a030:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
درسته اما یه وقتی نه تقریبا بیشتر وقتا ما یا دوست داریم تو چش باشیم و جلب توجه کنیم یا دوست داریم بهتر از همه باشیم و دستور بدیم یا اینکه تنها باشیم و کسی کاری به کارمون نداشته باشه ...

مشکل اینجاس که این دوست داشتن ها انرژی زیادی از مون میگره و در عوض اجساس خستگی و عصبی بودن و تنبلی بهمون میده.

سوال اینه که چرا دوست اینجوری باشیم داریم؟ ذوق و شوقی که میگی از کجا میاد/

 

بازم میگم که این دوست داشته همون اهدافمونه:icon_gol:

چیزی برای من شوق و ذوق میاره که برای شما نمیاره. علتش به نظرتن چیه؟

جز اینه که من فلان کار برام ذوق و شوق میاره که اونو درونم به عنوان یه هدف تعیین کردم. هدف فقط این نیست که به فلان مقام برسم یا فلان چیزو بدست بیارم. اهداف میتونه نحوه برخورد با هر مسیله ای باشه:a030:

 

دقیقا تو این بن بست یه دیکتاتور درونی میاد سراغت و میگه"تو باید فلان طور باشی، رفتارت این طور بود بهتر بود ،چیزی که باید انجام میدادی این ها بودند یا اینها هستند، باید نسبت به فلان چیز یا فلان کس به طور مشخصی باشی.و کارهای که نباید بکنی اینها هستن، اجساساتی که باید در تو ایجاد می شدند اینها هستند چیزهای که نباید بدانی وووو...

بلای باید سرت فرود میاد.

 

 

اون دیکتاتور درونی همون خود درونته که هدفاتو براش تعیین کردی

اگه میگه فلان کارو بکن برای اینه که زندگی و هدفاتو براش اینجوری تعریف کردی وچیزی غیر این نیست:a030:

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...