رفتن به مطلب

نامه سیمین دانشور به جلال آل احمد


ارسال های توصیه شده

ازکتاب نامه های سیمین دانشور به جلال آل احمد.29فروردین 1332.کالیفرنیا

عزیزم جلال دیشب بعد از مدتها خواب تو را دیدم وخواب دیدم ازمن قهر کرده ای ومن لباس پوشیده ام آمده ام با تو آشتی کرده ام.بازهم جای شکرش باقی است عزیزم" این مثل این است آدم تشنه ای رابه لب آب زلال برسانند واوهم جرعه ای بنوشدبعد یکهو او رااز آب دور بکنند.تشنگی سرجای خودش باقی است وبه آب هم دیگر دسترسی نیست.البته تشبیه بند تنبانی شد.ولی حقیقت محض خاطر عزیزت عرض شد.کاش می شد مرا می بوسیدی ومرا دربغلت می گرفتی.واقعا قصد دیدار تو دارد جان بر لب آمده.

 

راستی دندانهایت چطور است؟آیا سیگار سیاهشان نکرده است؟من که موهایم خیلیش سفید شده است.ولی دلم جوان است.نه موهایم خیلی سفید نشده ولی دوبرابرسابق شده است_سیمین

  • Like 13
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

سیمین دانشور و جلال آل‌احمد در سال ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران - شیراز با هم آشنا شدند. آن‌ها که هر دو شیفتۀ ادبیات بودند، دو سال بعد در سال ۱۳۲۹ با هم ازدواج کردند. سید احمدآقا طالقانی پدر جلال با ازدواج او با سیمین مخالف بود و به همین دلیل نه تنها در روز عقدشان به قم رفت که سال‌ها پس از آن نیز به خانه آن‌ها پا نگذاشت.

 

جلال و سیمین اما عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند و تحسین می‌کردند. جلال آل‌احمد درباره همسرش سیمین دانشور می‌گوید: «... و زنم سیمین دانشور که می‌شناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانش‌یار رشتهٔ زیبایی‌شناسی و صاحب تألیف‌ها و ترجمه‌های فراوان، و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم. که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگر در نیامده؟) از ۱۳۲۹ به این‌ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد...»

 

 

1331382422_jalal-simin002.jpg

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...