رفتن به مطلب

عرفان در معماری


ارسال های توصیه شده

خب از اونجایی که این بحث یه زمینه جدید تحقیقه که به نظرم خیلی جای کار داره، هر کسی در این زمینه اطلاعاتی داره بیاد اینجا اطلاعاتمونو سر هم کنیم ببینیم چه نتیجه های خوبی میگیریم:ws37:

 

کلیتی که من از این مفهوم گرفتم اینه که متاسفانه در ایران توی دوره معماری معاصر نمونه های غنی از بناهایی که بر پایه عرفان باشه نداشتیم، و بیشتر این بناها مربوط به دوره های معماری سنتی میشه

یکی از نمونه های معاصر که به نظرم عرفان رو در معماری نشون داده مقبره خیام هست که توسط استاد سیحون طراحی شده:ws37:

اگر نمونه های دیگه ای میشناسین یا با نظر من مخالفین منتظرم اعلام کنین:w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این بنای جادویی کار معمار زبر دستی به نام استاد هوشنگ سیحون است ایشان خود در باره این بنا می گویند :آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت اولین کاری که باید انجام می دادم این بود که به گونه ای طراحی کنم که آرامگاه خیام وامامزاده محروق تداخل پیدا نکند به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرا داشت از امامزاده جدا کنم . از طرفی دیگر در چهار مقاله عروضی گفتاری از خیام آمده مبنی بر اینکه ایشان گفته اند که :من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد ) بنا براین من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زرد آلوی باغ داشت انتخاب کردم چون این مکان سه متر پائین تر قرار دارد فصل بهار شکوفه های زرد آلو روی مزار میریزد .

خیام ریاضیدان منجم و ادیب بود سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند من ده پایه برای آرامگاه در نظر گرفتم عدد ده ا.لین عدد دو رقمی است و پایه و اساسبسیار از اعداد می باشد از هر پاییه دو تیغه بر پایه مدل ریاضی خاصی به صورت مورب بالا می رود و با دیگر تیغه هابر خورد میکنند و از روبه رو بر روی پایه مقابلشان پائین می آید همه این تیغه های مورب در محور عمودی وسط برج همدیگر را قطع میکنند سطح پیچیده حاصله بر اثر یک فرمول ریاضی به وجود آمده که سنبله جنبه ریاضیان خیام است از طرف دیگر تقاطع تیغه ها در سقف آرامگاه یک ستاره به وجود می اورد که سنبول ستاره شناسی خیام محسوب می شود .

خیام سرانده رباعیات است من برای اولین بار در ایران از خط شکسته به صورت سیاه مشق استفاده کردم تا مجموعه ای اتزاعی را به وجود بیاورم انتخاب رباعیات نیز به وسله مرحوم استاد جلال همایی انجام شد رباعیاتی اتخاب شد که در اصل بودن آنها شکی وجود نداشته باشد ما بر روی هر کدام از پانل های لوزی دو رباعی به کار بردیم که مجمعا 20رباعی در کل مجموعه نوشته شد .

 

khayyam4.jpg

 

khayyam5.jpg

 

khayyam15.jpg

 

khayyam51.jpg

منبع عکس ها:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

با توجه به نگرشهای متفاوت در جوامع مختلف که دارای فرهنگها و سنتها و اعتقادات مختلفی هستند نوع اندیشه های متفاوت که از یک شناخت عرفانی سرچشمه می گیرد آثار معماری نیز متاثر از آن است منتها در عصر حاضر به علت بالا رفتن تکنولوژی این تاثیر تنها در اماکن مقدسه مشهود است و در حال حاضر نیز کمتر مورد تاثیرات مدرن روز قرار گرفته است بنابراین تنها تاثیرات عرفان در معماری را می توان در اماکن مقدسه مانند مسجد ...کلیسا ...ارشامهای تبت ... و معابد ویشنو و برهمن دانست . جدا از ریشه یابی مذاهبی این چنین که جدا از اسلام ناب ما هستند می توان نوع تاثیرات عرفان را در چگونگی ساخت آنان دید و شنید ....

 

بدون شناخت دنیای عرفان و آنچه که در آن روی می دهد نمی توان عارف ،اثر یا محصول او را شناخت .

 

ابتدا به عرفان در دین اسلام می پردازیم:

 

عرفان اسلامی:

 

یکی از کسانی که در این زمینه تحقیق نموده نادر اردلان است . او افزون بر ساخت بناهای متعدد به ارایه مبانی نظری خود پرداخت . اندیشه او درباره معماری ایرانی در کتاب حس وحدت آمده است .

 

علم عرفان یکی از علومی است که در دوران اسلامی گسترش و تکامل یافته است .

برای آن دو وجه فرهنگی و اجتماعی قایل شده اند . وجه فرهنگی آن همان عرفان است و اهل آن را عارف می خوانند و وجه اجتماعی آن تصوف است که اهل آنرا صوفی می خوانند .

 

اردلان در تصویر سازی دنیای هنرمند مسلمان بر وجه اجتماعی آن یعنی تصوف و هنرمند صوفی تاکید دارد اما از آنجا که هنرمند دارای تولید یا محصول فرهنگی نیز هست می توان به او هنرمند عارف نیز گفت. عرفان به دو بخش عملی و نظری تقسیم شده است که به بخش عملی ، علم سیر و سلوک نیز گفته می شود که در این بخش توضیح داده می شود که سالک برای اینکه به قله ی منبع انسانیت ،یعنی توحید برسد از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلی را طی کند و به کجا برسد و البته همه ی این منازل و مراحل باید با اشراف مراقبت یک انسان کامل و پخته که قبلا این راه را طی کرده باشد و از راه و منزل ها آگاه است ، صورت گیرد و اگر همت انسان کاملی بدرقه راه نباشد خطر گمراهی است .

بخش دو عرفان ، عرفان نظری است ، عرفان نظری به تفسیر هستی

می پردازد ، درباره ی خدا و جهان و انسان بحث می نماید .

 

از نظر عرفان اسلامی ، معرفت الله معرفت همه چیز است . همه چیز در پرتو معرفت الله و از وجه توحیدی باید شناخته شود . معرفت مطلوب عارف ، معرفت حضوری و شهودی نظیر یک معرفت است که بر آزمایشگر درآزمایشگاه حاصل می شود . عارف کمال را در رسیدن می داند نه در فهمیدن .

 

 

مسایل گونگونی که جهان بینی عرفانی به آن پرداخته است عنوان وار به شرح زیر است :

1- وحدت وجود : وجود منحصرا واحد است و آن خداست ، وجود یعنی وجود حق

2- وحدت تجلی : جهان با یک تجلی حق به وجود آمده

3- خلقت جهان : خلقت تجلی عشق است و جهان از عشق به وجود آمده است و با نیروی عشق باز می گردد.

4- سریان عشق : تسبیح عمومی موجودات است و ذره ای در جهان

نیست که از آنچه آن را عشق به حق می نامند خالی است .

5- جمال ، زیبایی و عدل : مظهر جمال حق است و مظهر جلال حق است .

6- بازگشت اشیا به حق

7- انسان : مظهر تام و تمام اسما و صفات الهی است .

عرفا معتقدند که باطن شریعت راه است و آنراطریقت می نامند و پایان این راه حقیقت است یعنی توحید پس شریعت وسیله است برای حقیقت .

 

اردلان با تکیه بر اسلام صفات دیگری برای انسان می آورد :

1- انسان تجلیگاه اسما و صفات الهی

2- انسان خلیفه و جانشین خداوند بر زمین

3- انسان سرور و سیطره بر آفریدگان

4- انسان کامل عالی ترین نمونهآفرینش

5- مظهر انسان کامل پیامبر اکرم (ص)

 

عرفان در نظر سایر ادیان :

 

در این مقوله اجمالابه عرفان در سایر ادیان به طور کلی می پردازیم و سعی می کنیم که به صورت خلاصه به این مهم دست یابیم .

 

در سایر ادیان بخصوص در ادیان شرقی و در این میان دین بودا ، عرفان یک سری قواعد و قوانین مخصوص به خود را دارد که به طور خلاصه به آن می پردازیم :

 

یکی از مواردی که در عرفان بودایی است و موجب صعود روح به مراتب بالامی شود نیروی درون است که در مقوله متافیزیک هم به آن

اشاره شده است ولی به شکلی دیگر .

در بررسی نیروهای درونی و شناخت آن لازم است روند فکری خود را شناسایی کنیم و در شناسایی روند فکری باید قوانین آن را بشناسیم و بدانیم که چگونه عمل می کند و نیروهای درونی ما را جهت می دهد .

 

قوانین فکر :

1- به هر کجا که فکر کنید شما آنجا حضور دارید به صورت درونی

2- به هر چیزی فکر کنید تاثیرات آنرا به خود می گیرید و شما بخشی از آن مطلب و موضوع خواهید شد چه بپذیرید و چه نپذیرید.

3- در زمان انجام دادن هر کاری به همان کار فکر کنید .

 

قوانین جهان مادی :

1- قوانین علت : در بخشهایی از زندگی ، ما علتی بر زندگی هستیم و این علت مجرای ظهور برخی اتفاقات خواهد بود . به طور مثال انتخابی چون ازدواج و شغل قانون علت درونی ماست که بخش اصلی از زندگی را شکل می دهد و این علت تاثیر گذاری ما بر طبیعت و محیط اطرافیان ماست . ما در این قانون نقش یک مدیر عامل را ایفا می کنیم .

2- قانون معلول : در یک جمله نیروی انعکاسی حرکت و عملکردی است که در قانون علت به وجود آورده ایم .

این دو نیرو همواره در حال تضاد با یکدیگر هستند و بزرگان تضاد این دو نیرو را شناسایی کرده بودند و درمان آنرا صبر کردن و شکیبایی در سطح عموم مطرح می نمودند .

 

قوانین آگاهی کیهانی :

1- بودن

2- دیدن

3- دانستن

 

این سه قانون تنها قوانینی هستند که می توانند ما را در مقابل استهلاک دو نیرو علت و معلول و زمان و همچنین اضداد قوانین تقارن قطبی حفظ نمایند .

مراتب این قوانین بسیار مهم است زیرا ما در فاصله قوانین تحتانی و قوانین کیهانی سه مرحله را می باید بگذرانیم ، ابتدا فراگیری .... بعد رشد در یادگیری .....و در مرحله پایانی که نقطه شروع آگاهی کیهانی است دانستن است .

تنها دانستن و قوانین آگاهی کیهانی می تواند شما را به استاد درون مرتبط سازد و وقایع زندگی و باورهای شما نقش مهمی در این ارتباط دارند .

 

پس از آنکه با استاد درون ارتباط درونی پیدا کردید و در حضور این استاد به مکاشفه و مراقبه دست زدید ، آنگاه چشم اندازی در روبروی خویش خواهید یافت که در زندگیتان تجربه نکرده اید و آرام به سوی خداند پر خواهید کشید و در آغوش آن یگانه آرام خواهید زیست .

 

از دیدگاه اردلان ، انسان کامل در هنرش روح خود را از عالم زمینی کنده و به سوی عالم ملکوت عروج می نماید . او از طریق کارش به کمال معنوی می رسد و با هنر یزدانی سهیم می شود .

هنرمند معمار در کار خویش ، خود را نشان نمی دهد . او خود را وسیله ای برای اهداف معنویش می داند .

این هنرمند ، زبانی که برای انتقال پیامهای معنوی دنیای عرفانی خود بهره می برد ، زبان نمادین است .

 

زبان نمادین بیانگر دانشی است که از راه عقل حاصل می گردد که همانا معرفت است .

 

نمادها بر دو نوع اساسی اند : طبیعی و وحیانی یا عام یا خاص

 

نمادها طبیعی ، از قبیل فرایندها طبیعت ، انتظاماتی با نظامی قرینه و یکنواخت یا هر دو را تشکیل می دهد .

نمادها وحیانی نمادهای خاص اند که سنتهای مختلف جهان آنها تایید و تقدیس کرده و بسته به زبان وصورتی که در آن وحی شده اند تنوع می یابند .

 

معمار هنرمند در جامعه ی سنتی آموزش خاص خود را می دید . در آن نظام آموزشی رابطه ی تنگاتنگی بین گرایش ها و گروه های مختلف علمی وجود داشت . در تعلیمات سنتی روشهایش انسان را به تبیین جنبه های برونی چیزها آشنا می سازد و در همان حال برای راه یافتن به اسرار درونی وسیله ای فراهم می آورد .

بیان کردن جنبه های برونی چیزها

ایجاد وسایلی برای

روشهای سنتی

 

راه یافتن به اسرار درونی چیزها

 

هنرمندان معمار افزون بر تعلیم نزد اساتید ، نزد مرشدان عارف نیزتعلیم می دیده اند .

از این نگاه معمار- هنرمند را در یک نظام اجتماعی منسجم و تحت تعلیمات سنتی تابع اصول سنت می بیند ، استاد صنعتگر به هنروری تبدیل می شود که در فرآیند آفرینش سهیم می شود : از راه شعایر سنتی که آماده اش می سازند آثار هنر بیافریند که بازتابی از صور در ملکوت یا عالم مثال دارند .هدف این شعایر ذاتا یکی است – خلق یک حالت آگاهی که به تفکر در چند و چون حقیقت الهی راه دهد .

بنابراین اثر او دارای چند ویژگی خواهد بود :

1- اثر بازتابی است از صور در ملکوت یا علم مثال

2- اثر وسیله ای است برای عروج معنوی هنرمند

3- اثر آزاد کننده هنرمند از تعلقات بوده و عروج روح او را در پی دارد

4- اثر نمایشگر تعادل ، صفا و صلح است

5- اثر قادر است انسان را به شوون والاتر هستی و سرانجام وحدت رهنمون شود

 

در نظام وحدت گرا معماری جایگاه خاص می یابد . معماری به عنوان یک پدیده در یک جامعه وحدت گرا نشان دهنده اصل وحدت است .

از دید سنتی ، انسان و کیهان خود محصول هنر قدسی اند . انسان ، کیهان و معماری قدسی از حیث واقعیت هستی شناسی شان نهایتا وابسته به ذات الهی اند. حال آنکه از دیدگاه معرفت باید گفت : همه ی مقوله های کیهان شناسی ،انسان شناسی و فلسفه ی هنر به طور سنتی مصداق کاربردهای متعدد اصول لاهوتی ( متافیزیکی ) در حوزه های متفاوتند .

 

انسان معبدی است که روح در آن سکنی گرفته است کیهان نیز عینا چون انسان از همان روح جان می گیرد . مسجد ، کلیسا و ... در عین حال خانه خداست ، بنایی که انسان باید حضور الهی را در آن حس کند و از نزول رحمت باری تعالی که از روح منبعث می شود فیض برد .

معماری ارایه دهنده ی ابزار گوناگون در جهت نشان دادن مفهوم وحدت است .

 

منبع:http://www.iran-eng.com

  • Like 2
لینک به دیدگاه

35073361193585682494.jpg

 

ترجمه كتاب هايي كه به زبان معماري نوشته شده اند، آن هم از ديدگاهي عرفاني و ايراني كار ساده اي نيست؛ حس وحدت The Sense of Unity: The Sufi Tradition in Persian Architecture يكي از كتاب هايي است كه با وجود اينكه محور موضوعاتش بررسي سنت عرفاني در معماري ايراني بود، بسيار دير به فارسي ترجمه شد. زماني كه حدودا 30 سال از تاليف كتاب گذشته بود و كتاب در جامعه حرفه اي معماران و شهرسازان كشور جاي خود را باز كرده بود، با تلاش سازمان زيباسازي شهر تهران، و با هدف حفاظت و احياي هويت و اصالت معماري، ترجمه اي متناسب با موضوع، نسبتا سنگين اما سنجيده و دقيق به مخاطبان عرضه شد.

نادر اردلان و لاله بختيار نويسندگان كتاب هستند. اردلان يكي از مهندسان معمار ايراني و بختيار دانش آموخته حقوق، طراحي، ادبيات و تاريخ هنر است. حس وحدت در واقع برآيند دو نوع تفكر و انديشه است؛ اردلان و بختيار كوشيده اند تا سنت غني و متنوع ايراني را در پس شيوه تفكر پر راز و رمز عارفانه اي جاي دهند. پرداختن به جزئيات به اندازه كليات از خصوصيات بارز كتاب است. در اين كتاب براي اولين بار بينش هاي سنت فرهنگي ايرانيان به مخاطبان غربي عرضه شده است. محور اصلي بحث در كتاب، واقعيات بروني و دروني است به اين شكل كه براي شناخت معماري ايراني بايد نه تنها واقعيت بروني و گذراي آن، بلكه واقعيت دروني و ذاتي اش را جست وجو كرد. نام آشناي لويي كان كه در قسمت سپاسنامه آورده شده است، نيز جالب توجه و سندي بر تاييد روش ادراك نويسندگان در بررسي موضوع است.

 

سه بخش شكل شناسي مفاهيم، مفهوم صور سنتي و درجات تحقق شالوده اصلي كتاب را تشكيل مي دهند.بخش اول با مصراع زيباي : ما چو نائيم و نوا در ما ز توست، آغاز مي شود و با تعريف واژه هاي شريعت، طريقت و حقيقت ادامه مي يابد. نمودار هاي مختلف و عكس هاي گوناگون كه در لابه لاي مطالب كتاب گنجانده شده اند به فهم دقيق تر و موردي مطالب كمك مي كنند.

 

در پيش در آمد كتاب از زبان ناشر آن سازمان زيباسازي شهر تهران مي خوانيم: كتاب حس وحدت به رغم شهرتي كه نزد جامعه حرفه اي معماران و شهر سازان كشور دارد و با آنكه نزديك به 30 سال از تاليف آن مي گذرد، متاسفانه تا كنون به حلّيه اي فارسي آراسته نبود.سازمان زيبا سازي شهر تهران در جريان تلاش خود براي كشف، حفاظت و احياي هويت و اصالت معماري و به اميد آنكه باب تعامل را در شناخت ساحات اصيل معماري از ديدگاه ژرف بگشايد، اين كتاب ارزشمند را در ترجمه اي سنجيده و دقيق به علاقمندان تقديم مي كند.... شايد حس و حدت جزو معدود كتاب هايي باشد كه به معماري گذشته ايران با ديدي كمّي ننگريسته و اتفاقا تنها، جنبه كيفي فضاها و معماري آنها در آن مورد بررسي قرار گرفته است. تاثير انديشه هاي اسلامي بر معماري ايراني و همچنين درس هاي تصوف بر فضا به خوبي در آن بيان شده است. مفاهيم نمادها و صور سنتي با شيوه اي دلنشين جزئي از كل مباحث را تشكيل مي دهند.

كتاب حس وحدت، سنت عرفاني در معماري ايران، هر چند قلمي بالنسبه ثقيل دارد ولي منبعي منحصر به فرد در حوزه عرفان و معماري ايراني - اسلامي است.

منبع:http://ravagh-manzar.blogfa.com

 

متاسفانه این کتاب کمیاب شده و لینک دانلودش هم به خاطر حق انتشار از سرور ها حذف کردن، اگر کسی پی دی افش رو داده ممنون میشم در اختیارمون بذاره:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خب عده ای هم این بنا رو بر اساس مطالبی که در ادامه گذاشتم تجلی عرفان میدونن، اما راستش اگر از من بپرسین با وجود فکر عالی و توجه های ظریف استاد احمدی موفقیت تجلی عرفان رو بیشتر میشه در مجموعه فرهنگی دزفول حس کرد، من خودم بارها مجتمع فرشچیان رو از نزدیک دیدم و راستش نتونستم اونطور که ازش تقدیر میشه باهاش ارتباط برقرار کنم:hanghead:

 

پیش گفتارمعمولاً آن چه در بررسی یک بنا به عنوان اثری معمارانه مورد توجه قرار می گیرد بحث پیرامون جنبه های مادی و فضای کالبدی و شکل دهنده به آن اثر معماری می باشد حال آن که در بررسی اثری معماری در اصفهان ـ این تصویر بهشت ـ می توان با نگاهی معنا گر انه تنها به دنبال تکامل کالبدی و شکل گیری بنا بود بلکه در جستجوی ریشة شکل گیری پیوندکالبد و معنا و کیفیت این ارتباط در دنیای عرفان نیز بود. نکته حائز اهمیت در دیدگاه معمار عارف وصوفی باز سازی تصویر بهشت و جهان ماوراء در همه فضاهای معماری چه در معابر، چه در مساجد و چه در خانه ها و همه جای دیگر است «تلاش معمار همواره بر این است که همه جا را به رنگ آن اندیشة اصلی مرکزی خویش در آورد و خاک فقیررا به فضایی ماورایی شبیه سازد. آن فضایی که او با آن انس ازلی داشته است فضایی که مادی و خاطره ای از آن جهان است، انسان از آن هبوط کرده و همیشه تمامی اندیشه و تفکراتش در پی بازگشت به آن و رهایی از قفس این جهانی بوده است فضایی کامل و متعالی و بی زمان .»ما همه اجزای آدم بوده ایم در بهشت این لحن ها بشنوده ایمگرچه بر ما ریخت آب و گل شکی یادمان آید از آن ها چیزکیدر این راه آن چه معمار را برای رسیدن به این هدف و بازسازی تصویری در خور از بهشت یاری می کند به کار گیری زبانی نمادین و استعاری برای انتقال پیام معنوی دنیای عرفان است.نوشتار حاضر به بررسی مرکز فرهنگی اصفهان (مجموعه فرهنگی آموزشی فرشچیان) رتبه ی نخست بخش ساختمانهای عمومی همایش ملی و طراحی شهری نقش جهان اثر فرهاد احمدی خواهد پرداخت که کاراحداث آن پس از هفده سال پایان یافته است.

پیوند معماری و دنیای عرفان

مرکز فرهنگی سینمای اصفهان (مجتمع فرهنگی فرشچیان) که طراحی آن به اواخر دهه شصت باز می گردد ،در زمینی به مساحت ۱۰.۰۰۰ متر مربع مجاور رودخانه زاینده رود در محله ای با بافت نسبتاً جدید ساخته شده است. نقطه آغازین و ایده اولیه طراحی تصویر ذهنی معمار از منظر آبگیر پل خواجو در زمان برگزاری جشن های بزرگ صفوی است ، در واقع سعی شده است که در اولین گام عناصر اصلی سازمان دهی فضای برگزاری جشن ها با استفاده از آب نما، پل و رواق های اطراف به صورت انتزاعی بازسازی شود و رواق های اطراف پروژه با سازه مخصوص نشان دهنده خیمه ها و چادرهای اسقرار قزلباش در زمان برگزاری جشن هاست.به بیان دیگر خلوص و شفافیت فضاهای معماری عصر صفوی و مکتب اصفهان معمار را بر آن داشته تا با استفاده از آب نمای مرکزی علاوه بر اعلام حضور زاینده رود در نزدیکی ، با نمایش تصویر مجازی از حجم اصلی بنا که خود در پرسپکتیو و اندکی در دور دست واقع شده تقارنی را که در امتداد محور طولی عرضه داشته با کمک آب نما به بعد سوم برده و در این حال بیننده را با خود و اثر معماری تنها می گذارد و او را به درون ساختمان دعوت می کند.تأکید بر تقارن و تقویت آن در جای ، جای فضا نشان دهنده پایبند بودن فرهاد احمدی به اصول معماری سنتی ایران به ویژه معماری صفوی و مکتب اصفهان است. پس معماری سنتی به معنی شیوه ساختمان سازی از نظر شکلی، ساختاری و مفهومی منبع الهام قرار می گیرد .آن چه به سنت تعبیر می شود به هیچ وجه پیروی از راه و روشی ویژه که مشمول زمان و مکان می شود و یا حفظ وضع پیشین و قرار گرفتن در حصاری از اندیشه های قدیمی نیست بلکه آن گونه که دکتر سید حسین نصر تعریف می کند: «امروزه هیچ چیز به هنگام تراز آن حقیقت ازلی، از آن پیامی نیست که از سنت می آید و مقتضای حال است چرا که همواره مقتضی بوده است چنین پیامی تعلق به اکنون دارد که همیشه بوده است و خواهد بود سخن از سنت، سخن از اصول تبدیل ناپذیری است با منشأ آسمانی و سخن از کاربرشان در مقاطع مختلف از زمان و مکان.» به بیان دیگر معمار با استفاده از زبان نماد ها به بیان صور نمادین که جنبه های محسوسی از واقعیت ماوراء طبیعی اشیاء هستند می پردازد، ترجمانی از مفاهیم دنیای عرفان در عالم خاکی. در حقیقت او صوری را به تصویر می کشد که موجودیت خود را دارند خواه انسان از آن ها با خبر باشد یا نباشد، نمادهایی که به دست انسان ساخته نمی شوند بلکه او را دگرگون می کنند.همانگونه که ذکر شد هرچند این مجموعه به تازگی مورد بهره برداری قرار گرفته است ولی آغاز طراحی آن به اواخر دهة ۶۰ باز می گردد احمدی خود در این باره می گوید که در آن سال ها معمار جوانی بوده است که تحت تأثیر اساتید بزرگ معماری ایران همچون نادر اردلان و کامران دیبا گونه ای معماری مفوم گرا با گرایشات عرفانی را دنبال می کرده است.از دیدگاه اردلان معماری به عنوان یک پدیده در نظام وحدت گرای جامعه سنتی نشان دهنده اصل وحدت است. او بر این عقیده است که مبنای شناخت و درک معماری سنتی اسلامی ریشه در رابطة بین کیهان، انسان و معماری دارد. «به عبارتی دیگر از دید سنتی انسان و کیهان خود محصول هنر قدسی اند، انسان، کیهان و معماری قدسی از حیث واقعیت هستی شناسی شان نهایتاً وابسته به ذات الهی اند»پس معمار بار دیگر سعی می کند با استفاده از عناصر معماری تصویر ذهنی خود را از عالم دیگر در دنیای مادی انعکاس دهد فرهاد احمدی خود در این باره می گوید «از نظر من پروژه طرح این گونه پدید می آید؛ گویی جرعه ای آسمانی از کیهان در مرکز پروژه در آن هشت ضلعی که نمادی خاکی از بهشت است فرو می افتد؛ درست مانند سنگی در میان آب که موج ایجاد می کند، صورت گیری یا تجلی مادی این اثر کیهانی در واقع امواجی است که پلکانی فرارونده را ایجاد کرده که به سمت آسمان حرکت می کند. در واقع نوعی معاشقه و یا تعامل بین زمین و آسمان، کیهان یا عالم صورت با عالم مثال.»قطره ای از کیهان عالمی که کره خاکی و انسان در آن جای گرفته اند بر جایگاه زندگی او فرود آمده، انسان پیوندی را میان خود و آسمان یا فضای بی کرانه احساس می کند. گویی معمار تلاش می کند راهی برای عروج از عالم خاک به فضای برتر و پر معناتر بیابد و از تغییرات و دگرگونی های این جهانی آزاد گردد.از نظر کاربردی نیز چنین است تراکم و غلظت کاربری های مجموعه از مرکز به بیرون کاهش می یابد به بیان دیگر فضای تهی که در مرکز پروژه قرار گرفته و تالارها را در خود جای داده تأثیر خود را بر اطراف نیز گذاشته و لبه ها را نیز بی ماده و شفاف کرده است. تا آن جا که در بخش مجاور با خیابان رواق نیز حذف شده و ساختمان از طریق دروازه ورودی با پیاده رو شهری ترکیب می شود. ساختمان از طریق هفت دروازه که از نظر مقیاس نیز بر آن ها تأکید شده است به فضای پیرامون خود متصل می شود. در واقع دروازه اولین فضا در الگوی بنیادی اتصال، انتقال و وصول هستند. استفاده هوشمندانه از هفت دروازه و تأکید بر آن ها شاید اشارتی است بر هفت دروازه بهشت موعود استعاره ای دیگر از مفهومی آن جهانی انعکاسی دیگر از عالم مثال در عالم خاک. «از دیدگاه استیرلین سرچشمه وجوه نمادین اندام های کالبدی در معماری ایران در عالم مثال یا عالم ملکوت دیده می شود. »در این جا آب نما نیز نه تنها مکانی برای به نمایش گذاشتن و نگهداری آب و محلی برای نشستن در اطراف آن بلکه از دیدگاه عرفانی آینه ای است برای تصویر نمودن و انعکاس عناصری که دورادور حیاط جای گرفته اند.آن چه در سازماندهی کلی مجموعه شاخص است هندسه بسیار قوی و ترکیب آن با تقارن است مفاهیمی که در مطالعه فضای معماری و نظام کالبدی در معماری سنتی نیز دیده می شوند در واقع کاربرد هندسه برخاسته از عمق اعتقاد و بینش معناگرایانه ای است که معمار سنتی برای دستیابی به مفاهیم ارزشی عقیدتی و بازیابی تبلور آن در شکل مادی و قالبی معمارانه به کار می گیرد. به بیان دیگر هندسه به عنوان عاملی وحدت بخش به کار گرفته می شود تا کلیة ارکان بنیادین معماری از قبیل فضا، شکل، سطح، رنگ و ماده را به نظم در آورد «در معماری سنتی هندسه محدود به جنبه های کم و بیش کمی نیست بلکه جنبه کیفی دارد که در قوانین تناسب و هم آهنگی نمایان است و توسط آن یک بنا وحدت تقریباً بی مانند خود را به دست می آورد.»در مرکز فرهنگی اصفهان ناگفته ها و عجایب راز آلود همزمان با فرو بردن بیننده در تجربه ای ناخودآگاه آشکار می شوند. آن جا که به زیباترین وجه معماری سنتی ایران یعنی توجه به چهار عنصر نور، باد، آب ، خاک و تفکر دیرینه و اسطوره ای فرهنگ ایرانی پرداخته می شود. این جریان نیرومند فکری ریشه در تفکرات فیلسوف بزرگ سهروردی و فلسفة اشراق در این میان آب نوع مادی عنصری است که می تواند با نور ترکیب شود و از آن جا که توانایی عبور نور و روشنایی را از خود دارد به عنصری مقدس تبدیل شده است. آب و نور به مثابه عناصر هویت بخش با یکدیگر ترکیب می شوند و بنیان فضایی زیبایی در معماری را پایه ریزی می کنند که حوض خانه نام دارد ، در واقع حوض خانه همان معبد آب است ، در کنار چهار صفه که یکی از ساختارهای ویژه و بینابینی معماری این دیار است و تمام هنر معمار سنتی در ترکیب آب و نور در این فضاست. این تدبیر نیز هوشمندانه در طراحی فضاهای داخلی مجموعه به کار گرفته شده است وموجب رساندن نور به فضاهایی که در زیر سطح زمین جای گرفته اند از قبیل چایخانه و نگارخانه می شود.فضای هشت ضلعی مرکزی علاوه بر این که از نظر محل قرار گیری در مرکز پروژه قرار دارد به نوعی نقطه شروع حرکت بازدید کننده و کاربران مجموعه نیز هست هندسه قوی، حضور آب و ترکیب شدن آن با نوری که از پل های شفافی که به این فضا ختم می شود گذر می کند فضایی مشابه سر بینه حمام های سنتی ایجاد می کند که آن ها نیز خود مرکز رویدادها و اتفاقات مهم اجتماعی بوده اند.عنصر با اهمیت دیگری که در طراحی مجموعه مورد تأکید قرار گرفته است پل می باشد، عنصری که در فرهنگ ایرانی و اسلامی به مثابه گذرگاه و جدا کننده پاکی و پلیدی است در این جا نیز به یاری معماری معنا گرا آمده است تا صورتی خاکی از گذرگاهی بر پاکی و آب باشد و یا گذری شفاف برای انتقال به فضای اصلی. به بیان دیگر سفر معنوی روح که آغازش تطهیر و تزکیه و پایانش اشراق بود در اینجا و با پیروی از الگوی بنیادین اتصال، انتقال و وصول صورتی نمادین به خود می گیرد. انسان با ورود از دروازه (اتصال) و گذر از پل (انتقال) و رسیدن به فضای مرکزی تهی شده که به سمت آسمان در حال عروج است به وصل می رسد. در این جا معمار با عدم استفاده از رنگی ویژه و یا خاص بر خلوص فضای معماریش افزوده است آن چه به عنوان رنگ در طرح استفاده شده است طیفی از بی رنگی است که با نور ترکیب می شود و رنگ هایی زیبا در ذهن ناظر پدید می آورد.آن چه به عنوان آخرین نکته باید در مورد پروژه مرکز فرهنگی سینمایی اصفهان ذکر شود نقشی است که این فضای فرهنگی در شهر به عنوان فضای شهری ایفا می کند «در تفکر عرفانی بنابه عنوان قطعه ای سرگردان نیست که روی سطحی قرار داده شده باشد بلکه در بافت شهری گنجانده شده است» . ارتفاع کم ساختمان و قرار گیری بخش عمده فضاها در داخل زمین مکان یابی مناسب ورودی ها در اطراف پروژه، باز بودن ضلع مجاور خیابان برای ورود عابرین، محل هایی برای نشستن در کنار آب نما، اختصاص بیش از نیمی از سطح پروژه برای استفاده آزاد عمومی و به کارگیری عناصر طبیعی و مصنوعی دعوت کننده به داخل این مرکز را یک فضای شهری در خور در مجاور رودخانه زاینده تبدیل کرده است. آن چه این مجموعه فرهنگی را به فضا، مکانی پویا تبدیل می کند. جایگزینی آن در سلسله مراتبی از فضاهای عمومی و نیمه عمومی، ایستا و پویا، فضای باز و سرپوشیده خطی و گرد هم آورنده با مقیاس های کوچک و بزرگ و با عملکرد های متنوع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، که موجب القاء حس تداوم، تنوع و تحرک فضایی در استفاده کنندگانی است که با اهداف مختلف قدم در آن نهاده اند.

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

همواره آدمي براي پاسخگويي به نيازهاي خود در انديشه ي ايجاد فضايي بوده كه در آن با درك آرامش، امنيت و حسن تعلق آخرين پاسخ كه نه بهترين پاسخ را پيدا نمايد .

عنصر لاينفك در رابطه با انسان طبيعت است و طبيعت قانون حاكم بر زندگي انسان است تفكري كه به شدت در معماري سنتي ايران تجلي يافته است و در وسعتي فراتر از ايران معماران بزگي چون فرانك لويدرايت پيوند معماري با طبيعت معماري ارگانيك ) را به شدت مورد توجه قرار داده اند . او مي گويد :

«هيچ خانه اي نبايد در روي تپه باشد بلكه بايد جزيي از آن و برآمده از طبيعت باشد و متعلق به آن، تا تپه و خانه با هم زندگي كنند و خوشحالي هر يك به لحاظ وجود ديگري باشد.» (معماري اصيل ايراني)

زماني معماري، پايدار مي ماند كه به موازات طبيعت و نه عمود بر آن باشد. طبيعت قانوني با ارزشهاي ثابت و كوير، زمين و آسمان و حد فاصل اين دو است.

عامل مهم شكل دهي معماري كوير، اقليم و آب است و ارزشهاي موجود در كوير؛ سكوت، عروج، خلوص، صلابت، تنهايي و نظم است . ارزشها و اصول در معماري جهان و ايران مشترك است و آن انسان مي باشد . طبيعت كوير يكي است ولي نحوه ي برخورد، با توجه به فرهنگهاي متفاوت، شكل متفاوتي به خود مي گيرد، حال آن كه ماهيت آن يكسان است . كوير به دست هنرمند تواناي ايراني شكل « خاك » ، ايران گنجينه اي از معماري است كه الماس هايش خميرمايه ي وجودي گرفته است . تواناي عاشق در تمامي مراحل زندگي، تحت تاثير شريعت (اصول الهي ) بوده و اصول الهي همان اصول حاكم بر طبيعت است . نمونه اي از ابتكار اين هنرمند ايراني در توافق و هماهنگي ويژگي هاي كوير، استفاده از حياط مركزي است ارتباط طبيعت با معماري ايراني در داخل و خارج، فضا حائز اهميت است . خارج طبيعت و داخل انسان، كه همان طبيعت است . معماري پايدار بايستي گوياي ارزشهاي نهفته ي آن باشد و براي رسيدن به مفاهيم و ارزشهاي پايدار

بايستي به بطن آن وارد شد و اصول هر چيز را به اصل آن برگرداند.

ارزشهاي پايدار در حياط مركزي را مي توان با تقارن آغاز نمود. ارزش بنادين توحيد كه نمادي از وحدت است، در عرفان ايراني عدد 4 ارزش خاصي دارد كه در اصل مقاله به آن بيشتر خواهيم پرداخت.

پيوند با طبيعت بيرون (زندگي محدود انسان و بازگشت به اصل خود ) پيوستگي (يكي از شاخص هاي اصيل معماري سنتي ) ، پيوند با طبيعت بيرون و زيبا يي درون (ارزش بيشتر درون كه زيبايي از دل بر آيد). وابستگي با خدا (اصل اوليه ) و تناسبات بين حجم و خطوط، از ديگر ارزشهاي پايدار حياط مركزي است عناصر پايدار به باور خلاصه حوض، ايوان و درختان سبز و گل و گياه است.

معماران براي اين كه بتوانند باز هم معماري پايد ار ايجاد نمايند بايستي اصول سنت را در نظر داشته باشند. منظور تقليدي نيست كه به وفور ديده مي شود و چنانچه مولوي فرمود.

خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صدلعنت بر اين تقليد باد

عشق هايي كز پي رنگ بود عشق نبود، عاقبت ننگي بود

امروزه بنا تنها به فكر سود دهي است و چه زيبا گفت انون : شيريني قيمت ارزان بزودي فراموش مي شود ولي تلخي كيفيت پايين هيچ گاه فراموش نمي شود پس تنها به نقطه نظر درآمد نيانديشيم.

 

این متن چکیده مقاله ای از:

مهران جمشيدي-مژده جمشيدي-رامين هدايتي

هست اما متاسفانه لینک سالم دریافت اصل مقاله رو پیدا نکردم:hanghead:

 

راستش من خوذم بچه اصفهانم، توی دوسالی که یزد بودم خیلی زیاد با معماری کویری در ارتباط بودم، به نظرم واقعا بهترین جایی که میشه دنبال عرفان در بنا گشت توی همین کویرهای ماست:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...
×
×
  • اضافه کردن...