spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ [h=1]چهار شعر از پیر پائولو پازولینی[/h] پیر پائولو پازولینی (به ایتالیایی: Pier Paolo Pasolini) (۵ مارس ۱۹۲۲- ۲ نوامبر ۱۹۷۵) شاعر، کارگردان، نویسندهٔ معاصر ایتالیایی است. وی از برجستهترین هنرمندان و روشنفکران ایتالیا در قرن بیستم است. پازولینی در ۱۹۲۲ در بولونیا به دنیا آمد. او از فیلمسازان نسل دوم سینمای بعد از جنگ ایتالیا است که علاوه بر فیلمسازی، در نوشتن رمان، شعر و نقدهای سینمایی و فرهنگی نیز دست داشته است. سینمای پازولینی آمیزهای از شعر، استعاره، اسطورهشناسی، روانشناسی و دیالکتیک مارکسیستی است. وی فعالیت اش را در سینما با نوشتن فیلمنامه شبهای کابیریا برای فدریکو فلینی آغاز کرد. فیلم انجیل به روایت متی او هنوز زیباترین و غیر متعارفترین روایتی است که تا کنون از زندگی عیسی مسیح در سینما ارائه شده است. تمام فیلم با بازیگران غیر حرفهای و در لوکیشنهای بدیع و خیره کننده فلسطین فیلمبرداری شده است. بسیاری از فیلمهای پازولینی، اقتباسهای مدرن از آثار کلاسیک ادبی جهان اند که با تاویل ویژه او ارائه شدهاند، آثاری چون ادیپ شهریار، مدهآ، دکامرون، حکایتهای کانتربوری و داستانهای عشقی هزار و یک شب. آخرین فیلم پازولینی قبل از مرگ، فیلمی است با نام سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم که پازولینی فیلمنامه آن را با کمک رولان بارت بر اساس داستان غریب و پورنوگرافیک مارکی دوساد نوشته است و بیانیهای است علیه فساد اخلاقی فاشیسم ایتالیا. پازولینی نه تنها یک فیلمساز برجسته، بلکه شاعری بزرگ و نظریه پرداز معتبر سینما نیز بود. مقاله سینمای شعر که او در ژوئن ۱۹۶۵ در نخستین فستیوال فیلم پزارو قرائت کرد و در اکتبر ۱۹۶۵ در نشریه کایه دو سینما منتشر شد، یکی از مهمترین مقاله هائی است که در باره ماهیت شعرگونه سینما و زیبائیشناسی آن نوشته شده و از اعتبار آکادمیک و تحلیلی بسیاری برخوردار است. پازولینی در ۱۹۷۵ در اوستیا در نزدیکی رم، به دست روسپی پسر جوانی به نام جوزپه پلوسی به قتل رسید که مدعی شد پازولینی قصد تجاوز به او را داشته است. اما بسیاری معتقدند که قتل او مشکوک و به دلیل انگیزههای سیاسی بوده است.در هفتم می ۲۰۰۵، پلوسی ادعاهای خود را پس گرفت و اعلام نمود که پازولینی توسط سه نفر با لهجه ی جنوبی که او را یک "کمونیست کثیف" می نامیدند به قتل رسیده است. همچنین وی اعلام کرد خانوادهاش مورد تهدید قرار گرفته بودند.طی بررسی های بیشتر در سال ۲۰۰۵ و بر طبق شهادت دوستش سرجیو کیتی مشخص شد قاتلین که پیشتر حلقه هایی از فیلم سالو را دزدیده بودند با پازولینی در محل مورد نظر قرار گذاشته بودند تا آن را پس دهند که این ملاقات به مرگ وحشتناک وی ختم شد. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ شادمانم در زمختی شب یکشنبه از تماشای مردم که در هوای آزاد قهقهه میزنند شادمانم قلبم نیز از هوا ساخته شده است چشمانم خوشی مردم را بازمیتابانند و در موهایم شب یکشنبه میدرخشد مرد جوان، من از خست ام شادمانم شب یکشنبه، با مردم خوشحالم زنده ام، با هوا خوشحالم. من به شیطان شب یکشنبه عادت کرده ام. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ روزهای دزدیده شده ما که انسان های فقیری هستیم زمان اندکی داریم برای جوانی و زیبایی: شما میتوانید بدون ما بخوبی کارتان را انجام بدهید. تولدمان بنده مان میسازد! پروانه ها همه ی زیبایی ها را برچیده اند، و ما در زمانمندی پیله کرم ابریشم مدفون گشته ایم. ثروتمند بخاطر دوران ما بهایی نمیپردازد: زیبایی آن روزها دزدیده شده اند توسط پدران مان و خودمان تصرف گشته اند آیا گرسنگی زمان هرگز نخواهد مرد؟ 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ ترانه ناقوس های کلیسا وقتی شبانگاه به درون سرچشمه های آب غوطه ور میگردد دهکده ام در میان فام هایی گنگ ناپدید میشود. از دور دست ها بخاطر میآورم غور غور قورباغه ها را نور ماه را، گریه های غمناک جیرجیرک را. زمین ها ناقوس های کلیسای وسپر را میبلعند اما من از صدای آن ناقوس ها مرده ام. ای غریبه، از بازگشت محبت آمیزم از کوهستان ها نترس من روح ِ عشق هستم از سواحل دریاهای دور دست به خانه بازگشته ام. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ راز با شجاعتی برای حرکت چشمانم بسوی نوک درختانی خشک من خدا را نمیبینم، اما نورش شدیدن میدرخشد. از همه ی آن چیزی هایی که میدانم قلبم تنها این را میداند: جوانم، زنده ام، تنهایم، بدنم خودش را مصرف میکند. اندکی در علفهای مرتفع استراحت کردم در کناره رودخانه، زیر درختان لخت، سپس تا زیر ابرها پیش رفتم تا روزگار جوانی ام را سپری کنم. جسد پیر پائولو پازولینی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده