mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز بد جوري تو ذهنم پرسه ميزني اگه جلوي چشام بودي بهت ميگفتم برو گم شو دلم از به ياد آوري اون روزا داره تو سينه ام ميلرزه من چه زود باور بودم خاك بر سرم چرا باورت كردم؟ اما با اين همه بازم خودمو بهت متعلق ميدونم اگه يه بار ديگه باهات حرف بزنم بهت ميگم كه مثل درختي بودم كه تو ريشه امو سوزوندي آخه من چي بگم؟ اونقدر حرف تو اين دل زياده كه كشيدن حرف از لابلاي اونا خيلي سخته دارم داغون ميشم كاش يه كم واسم انصاف به خرج ميدادي و اينطوري تنهام نميذاشتي و اينهمه ازم دور نميشدي ميترسم از همه ميترسم آخه كسي كه اينهمه دوسم داشت اينطوري در به درم كرد واي به غريبه ها ذهنم خراش برداشت ديگه اونجا پرسه نزن برو بيرون 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ کاش فرا میگرفتیم ادمها احساس دارند بی احساس نیستند به احساسشان احترام بگذاریم 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ رسم زندگی این نیست که کسی را عاشق کنی و بعد رهایش تنها رسم زندگی این هست ارام مسئولیت همه حرفها و کارهایت را به عهده بگیری حتی اگر تلخ باشد 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ یارم ..........مرا از خود بی نشان نذار .......... دلی در گره عشقت سپرده ام ..... من بی تو زیستن را نیاموخته ام .....نمیدانم ....... مرا از خود رها نکن ...... لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۲ آغوش تو که باشد... خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...! و تپش های قلبت میشود لالایی کودکانه ام... کنارم بمان... میخواهم.. صبح چشمانم در نگاه تو...بیدار شود..!! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده