zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ یکی از توانائیهای بزرگ بشر، زبان است که خود را در نمودهای آوائی، گفتاری و نوشتاری نشان میدهد. این مایه، اساس علم انسان است که از یک سو به دنبال خود، آموختن را باعث گردیده و از دیگر سو این نیاز به آموختن، اساس دانش بشری محسوب میشود. به تحقیق میتوان گفت معلمی، قدیمیترین شغل دوران بشریت است که در هر زمان، به شکلی خود را نمایان ساخته است. به عبارتی گویاتر، امر آموزش، یکی از نیازهای حیات نوع بشریت بوده که بشر، با ایجاد فضاهای آموزشی آن را برطرف مینماید. مسئلهای با اهمیت بسیار، تا بدان جا، که امروزه یک مورخ دقیق و روشنبین تنها از مطالعه در این فضاها، میتواند تصویر روشنی از تمدن تاریخ گذشتگان یک ملت را پیش چشم خویش مجسم کند. بدان دلیل که روح دین، همواره طالب جان تعلیم است اینگونه مراکز یعنی مذهبی– آموزشی، معمولاً در کنار هم و یا در کنار جریان و حرکت مردم، یعنی در گوشه و کنار بازارها مکانیابی گردیدهاند. همانگونه که مسجد، به بازار و به محله نزدیک است تا با اذان، مردم را بطلبد، مدرسه نیز در کنار آنها جا میگیرد تا پاسخگوی اذان دل و سوالات مردم باشد. در پارهای موارد، قرارگیری این دو نهاد در جوار یکدیگر و تداخل و اشتراکی آنها، موجب پیدایش تعدادی مسجد – مدرسه یا مدرسه – مسجد شده؛ مکانهایی که هم نیازهای عبادی را مرتفع میساخته و هم نیازهای آموزشی این پیروان دیانت نوظهور را. در گذار زمان مدارس نیز همانند مساجد با الگوی معماری خاص، یعنی ترکیبی از دین و هنر و تجلی گاه هنر اسلامی، به عنوان یکی از ارکان اصلی شهر، در قلب شهرهای مسلمانان پذیرفته شد به گونهای که مدارس بزرگتر در مرکز شهر، در کنار مساجد جامع، توسط سلاطین و متمکنین و مدارس کوچکتر در محلات شهری و توسط اقشار مختلف مردم، با بهرهوری از انواع هنرها بنا نهاده شد. باید یادآور شویم در عصر صفویه، مدارس و نهادهای آموزشی به عالیترین مقام دست یافت چرا که در این زمان، از یک سو دولتمردان صفوی، پرچمدار تشیع در تاریخ اسلام بودند تا بدین ترتیب مذهب تشیع را ملی نمایند و از دیگر سو رواج این مذهب، خود نیازمند فضاهایی جهت اشاعه بود. لذا توسعهی مکانهای مزبور در سرلوحهی امور قرار گرفت و مدارس بیبدیلی در این دوران بنا نهاده شد. بناهایی که در آن هنرمندان بی آن که خود متوجه باشند دنیا و آخرت را در سینهی نقش و زیبایی معماری آن، نقاشی کردهاند و با رنگ، آن را مزیّن و جاودانه ساختند، بناهایی که در آن، هم سهم جسم محفوظ است و هم سهم روح تعلیم و تربیت. البته لازم به ذکر است در دورانهای قبل از صفویه، خصوصاً در قرون ۴ تا ۶ هجری که از سوی بسیاری از محققین به عنوان «قرون تجدید حیات علمی و ادبی ایران دورهی اسلامی» نامگذاری شده، مدارس زیادی ساخته شد؛ لیکن در هیچ دورانی مدارس از لحاظ تعداد و نوع و سبک معماری به عظمت دوران صفویه نرسید. متاسفانه با افول سلسلهی صفویه و تسلط افاغنه بر ایران زمین، این شکوه روی به اضمحلال و نیستی نهاد و علیرغم وجود تلاش مستمر پارهای از بزرگمردان در عهد قاجاریه، باز به وضعیت پیشین باز نگردید. 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ در این نوشتار، با توجه به ارزش تعلیم و تعلم و همچنین شناخت دقیق مدارس شهر تاریخی اصفهان، برآنیم پس از نگاهی گذرا به مراکز آموزشی – فرهنگی ایران زمین در عهد باستان و در پی آن دوران اسلامی، مدارس و مراکز آموزشی این شهر را، در دورانهای مختلف، به طور اجمالی بررسی نماییم. - پیشینهی آموزش و پرورش در ایران زمین: آموختن همواره یکی از نیازها و خواستههای فطری بشر بوده است. نیازی که انسان، همواره جهت تامین آن، متناسب با سطح فرهنگ و تمدن زیستگاه خود، فضایی خاص آن، پدید آورد و یا بدون نیازمندی و تعلق به مکانی ویژه، به واسطهی عوامل رفتاری در اجتماع و آموزش غیررسمی و عملی، پاسخگوی این نیاز بود. در جامعهی مورد مبحث این نوشتار یعنی اقوام ایرانی نیز، این مهم، جایگاهی بس دیرینه دارد. نهاد خانواده، نخستین خاستگاه مقولهی آموزش و پرورش به شمار میآمد. در دوران باستان به مرور زمان در سیر تحولات تاریخی، علاوه بر این مکان، نهادهایی مستقل جهت این مقوله، شکلگیری نخستین خود را آغاز نمود. این نهادهای مستقل، در جوامع نخستین، با عواملی چند از جمله خواستههای جامعه، طبیعت و سن نیروها، عوامل سیاسی و اجتماعی و… در ارتباط بود. لذا اغلب در کنار نهادهای اداری، مذهبی، بازرگانی و… شکل میگرفت تا هدف تعلیم و تعلم افراد و نیروهای مورد نیاز این دستگاهها را تامین نماید. بنا بر مطالب مندرج در متون تاریخی، این امر یعنی آموزش، متعلق به اقشار مرفه جامعه بود و در حیطهی وظایف قشر مغان قرار میگرفت، گرچه پارهای از مردمان عادی نیز از این امتیاز بهرهمند گشتند به گونهای که در دورهی فرمانروایی دیااکو، شکایتهای خویش را کتبا به دربار شاه عرضه میداشتند. اینگونه آموزش که بیشتر اختصاص به دوران حکومت مادها داشت پس از چند قرن – در دوران تسلط دولت قدرتمند هخامنشی ( ۵۵۹-۳۳۰ق.م. ) – به یک باره متحول گشت. دیگر نیروهای محدود آموزش دیده در سیستم قبلی، به هیچ عنوان، پاسخگوی نیازهای امور اداری و کشوری دولت جدید، نبود. لذا آموزش جنبهی عمومیت بیشتری یافت و علاوه بر حفظ نقش آموزشی خانواده، به عنوان نهادهای آموزشی ابتدایی، مدارسی نیز در نزدیکی کاخهای سلطنتی، نهادهای دولتی و آتشکدهها و به دور از مراکز پر سر و صدا همچون بازارها، جهت تعلیم مفاهیم راستی و درستی، پارسایی، امانتداری و… به اطفال پارسی ِمتعلق به قشر مرفه یا نیمه مرفه، بنا گردید. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در اشاره به نهادهای آموزشی در مجاورت آتشکدهها چنین آورده است: به هر برزن اندر دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی متاسفانه با یورش اسکندر به ایران و در پی آن سلطهی سلسلههایی همچون مقدونیان و سلوکیان (۳۲۳-۲۴۷ق.م. ) و آغاز دوران فترت، باز در نظام و نهادهای آموزش و پرورش نیز، اختلالهایی پدیدار گشت، لیکن خوشبختانه با تسلط اشکانیان بر این خطه، کمابیش بسیاری از ارزشهای فرهنگی و ملی ایران پایدار ماند. پس از طی دوران فرمانروایی حکومت پارتیان و در پی به قدرت رسیدن سلسلهی ساسانیان (۲۲۶-۶۵۱ م.)، پیدایش نهادها و مراکز آموزشی به واسطهی دو جنبهی مذهبی و مرکزیت این حکومت، قوت بیشتری گرفت و آموزش بدان حد اعتلا یافت که مسئولان این مقوله یعنی دبیران جزء طبقهی خاصی از جامعه گردیده و بدین ترتیب طبقات سهگانهی ایران باستان، به طبقات چهارگانه تبدیل گشت. اکثر فضاهای آموزشی این دوران تحت نظارت دستگاه مذهبی و در مجاورت آتشکدهها قرار گرفت. در این دوران از یک سو، آموزش و انتقال آن به نسلهای بعد، به طریقه و روش شفاهی، به واسطهی پیشرفت چشمگیر در مقولات خط و مباحث نوشتاری، کم رنگ گشت و از دیگر سو، همگام با تحولات فوقالذکر، تالیف یا ترجمهی کتب متعدد، متعلق به زبانها و رشتههای گوناگون در دستور کار قرار گرفت. همچنین با تنوع نیازهای زیستی، اجتماعی و…، نیاز به تخصصهای گوناگون محسوس گردید. بدین ترتیب نیاز به جایگاهی جهت انجام این موارد و همچنین آموزش در سطوح عالیه پدیدار گشت، ایران زمین مهد این تحول گردید و با تشویق اساتید خود و یا پذیرش اندیشمندان سایر ملل، نهادهای آموزشی پرشکوهی را در سطوح عالیه و در انواع رشتهها همچون ادبیات، حقوق، فلسفه، نجوم، پزشکی و… ایجاد نمود. البته در دورانهای پیش از این سلسله نیز، آموزش عالیه دارای مرتبت و منزلتی بود و دارای اماکنی ویژه، همچون مرکز فرهنگی در هگمتانه (همدان) یا شیزگان (در نزدیکی مراغه) و… که در پی حملهی اسکندر مقدونی، منابع علمیآن به کتابخانهی اسکندریه فرستاده شد و پس از استنساخ برداری، طعمهی حریق گردید. متاسفانه به واسطهی عدم اطلاعات نوشتاری در این مقوله، بحث در خصوص این گونه مراکز، اغلب با مشکلات عدیدهای مواجه میباشد. 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ مدرسهی جندی شاپور ( درشمال غربی خوزستان، بین شوشتر و شوش) در عهد ساسانیان در زمینهی پزشکی و فلسفه از شهرت و اعتبار قابل ملاحظهای برخوردار بود و قرنها به صورت مرکز علمی و فرهنگی ایران فعالیت داشت (اولیری، ۱۳۵۵، ص : ۲۳). این نهاد شهرت شایانی یافت و به مقام بزرگترین مرکز علمیو فرهنگی جهان باستان نائل آمد، تا قرون اولیهی اسلامی( قرن ۲ و ۳) نیز به حیات خود ادامه داد و با حفظ مواریث علمیدر قرون پر آشوب و نهادن آن در دامانِ تمدن اسلامیخدمات شایانی به جامعهی ایران زمین نمود. خلاصه آن که، آموختن و آموزش در ایران باستان و علیالخصوص دوران ساسانیان با وجود در برداشتن نکات مثبت و منفی فراوان، ارزش و اعتباری بسیاری داشت، آموزش فضیلت , عدالت، کردار نیک، دلیری و سلحشوری و بسیاری موارد مثبت دیگر، از جمله مزایای نهادهای آموزشی این دوران و از دیگر سو، تعلق این امر به اقشار خاص جامعه، تعصب و اطاعت کورکورانه، سلب آزادگی انسان و… از معایب این مراکز میباشد که در مقایسه با نقش عظیم این مقوله و همچنین تعدد نکات مثبت آن، قابل اغماض است. اینگونه آموزش بدین منوال ادامه یافت تا این که مذهب و دیانت اسلام، به عنوان آئینی نو در کشور ایران به منصهی ظهور رسید و به همراه خود نهادها و فضاهایی جدید، متناسب با مذهب و خواستههای نو، ایجاد نمود. مساجد یکی از این گونه فضاهای جدید به شمار میآید که علاوه بر وظایف اصلی خود یعنی کارکردهای مذهبی و آموزشی، سایر عملکردهای شاخص شهر همچون قضاوت، حکومت و… را نیز در گرفت و در قالب قلب تپندهی شهر اسلامیدرآمد. به واسطهی شفاهی بودن مقولهی آموزش مسلمانان در بدو ورود اسلام، نیاز به فضایی مستقل از مسجد، جهت آموزش، چندان محسوس نبود. نخستین جایگاه تعلیم و تربیت در مسجد النبی منعقد شد و حلقههای درس و آموزش در ساعاتی غیر از اوقات نماز جماعت، در رواق جایگاه نماز برگزار میگردید. بدین ترتیب مساجد، به صورت نخستین جایگاههای آموزشی تمدن اسلامیدر آمد به گونهای که امروزه از مسجد النبی، به عنوان کهنترین دانشگاه اسلامییاد میشود. به تدریج از اواخر قرن دوم به اکثر علوم توجه خاصی مبذول شد و نهادهایی جهت تعلیم و تربیت در سطوح عالی به منصهی ظهور رسید، همچون بیت الحکمه در بغداد و دارالعلم قاهره – محل تجمع اندیشمندان، فضلاء، مترجمان کتب و… – که به عنوان نخستین مراکز تحقیقاتی اسلامیشناخته شده اند. آنچه از مطالعهی متون تاریخی برمیآید نشانگر آن است که تا اواخر قرن سوم هجری ، فضایی خاص تعلیمات دینی، نظیر مدارس پس از این قرن وجود نداشته و به تدریج از اواخر این قرن، در پی ازدیاد طلاب و تعدد مکتبهای فلسفی، تداخل دو عملکرد آموزشی و مذهبی در بنایی واحد با مشکلات عدیدهای رو به رو گشت و ضرورت ایجاد فضایی مستقل را محسوس نمود. بدین ترتیب در ابتدای امر، مدارسی توسط نیکوکاران و سلاطین در پارهای از شهرها همچون بلخ، بخارا، نیشابور، غزنه و… برپا گردیدند همچون مدرسهی بیهقیه و مدرسهی سعدیه در نیشابور و یا مدارسی در آمل، که در این مدارس علاوه بر فضای تدریس، حجرههایی جهت سکونت طلاب، موقوفاتی جهت تامین مخارج مدرسه و طلاب و مدرسان و موارد دیگر مد نظر قرار گرفته بودند. مدارس محلی، همچون قلب تپندهی محلهی خود به شمار میآمدند و در زمانهایی خاص با برگزاری جلساتی جهت مسلمانان، پذیرای سایرین میگردیدند. بدین ترتیب پیوندی عمیق میان مردمان، طلاب و علماء منعقد میشد و مدرسه، کارکردی فراتر از آموزش مطلق طلاب ایفاء مینمود. 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ پس از چندی، در پی انتخاب شهر بغداد در نزدیکی شهر مداین (تیسفون) به عنوان پایتخت ایرانی عباسیان و تاسیس بیمارستانی نظیر جندی شاپور در بغداد به دستور هارون الرشید به نام «بیمارستان رشید یا قدیم»، به مرور زمان، بسیاری از دانشمندان گندی شاپور جذب این مرکز گردیدند. بدین سان شهر بغداد در دل ایران شهر به عنوان مرکز سیاسی و حکومتی، از لحاظ علمینیز از اعتبار والایی برخوردار شد لیکن از سوی دیگر این مسئله باعث گردید گندی شاپور مرکزیت علمیخود را از دست بدهد و پس از چندی این دانشگاه عظیم، به ویرانهای مبدل گردد. البته علاوه بر شهر بغداد به عنوان مرکزیت علمیجهان اسلام، در سایر بلاد شرقی نظیر بخارا، ری، اصفهان و… و بلاد غربی همچون فسطاط، قاهره، قرطبه و… نیز، مکانهای علمیمعتبری ایجاد گشتند که در ادامهی این نوشتار – همخوان با عنوان پژوهش – به توضیح یکی از این مراکز علمی، یعنی شهر اصفهان میپردازیم. - پیشینهی آموزش در شهر اصفهان: شهر اصفهان نیز که در این نوشتار مدنظر میباشد یکی از مراکز علمی مهم ایران محسوب میگردد و بسیاری از بناهای آموزشی ممتاز متعلق به ادوار مختلف تاریخی را در بر دارد، به گونه ای که دانشمندان و سیاحان بسیاری در خصوص منزلت آن از قرون اولیهی هجری تا زمان صفویه سخن گفته اند. به عنوان مثال یاقوت حموی میگوید : « به آن تعداد که در این شهر دانشمندان و پیشوایان علوم و فنون پرورش یافته، در کمتر شهری از بلاد مسلمین این گونه بوده است. » ( یاقوت حموی، ۱۹۷۹، ص : ۳۰۹) شاردن سیاح فرانسوی نیز، در خصوص جایگاه فرهنگی این شهر در زمان صفویه چنین میگوید : « اصفهان دارالعلم شرق یعنی مهد دانش در سراسر مشرق زمین به شمار میرود و از آنجا، علوم به کلیهی نقاط خاور، به ویژه هندوستان منتشر میگردد. » ( شاردن، ۱۳۴۵، جلد ۸، ص : ۱۲۱) اصفهان دوران صفویه را، دارالعلم شرق، خیر البلاد، دارالدوله، دارالسلطنه، دارالعلم، دارالملک و… نامیده اند. (مهدوی، ۱۳۵۸، ص : ۱۰۷) اصفهان این عهد را قبه الاسلام نیز گفته اند. ( خوانساری، ۱۳۵۶، صص : ۱ و ۱۰) و… از لحاظ مقولهی معماری نیز، این شهر دارای اهمیتی بسزا میباشد و قلب معماری ایران در دورانهای بعد از اسلام را تشکیل میدهد، چراکه این شهر در دو دوره ی مهم بعد از اسلام، یعنی دورههای سلجوقی و صفوی مرکز ایران بوده و بنابراین بیشترین بناهای با ارزش این دو دوره را در خود دارد. از آنجا که بعد از اسلام، حکومت ایران در دورههای سلجوقی و صفوی بیشترین قدرت، وسعت و تمرکز خود را داشته میتوان به این نتیجه دست یافت که شهر اصفهان، دارنده ی برجستهترین نمونههای معماری ایران بعد از اسلام است و بدین ترتیب معماری اصفهان، واجد نمایانترین خصوصیات معماری این دوره ی ایران می باشد. (میرمیران، ۱۳۷۷، ص : ۹۴) این شهر پس از گشودن دروازههای خود بر سپاهیان اسلام در سال ۲۳ ه. ق. و قبول دین مبین، زمینههای تاسیس مراکز مذهبی – آموزشی را فراهم نمود و با تاسیس مسجدی بزرگ توسط ابوخناس مولی عمر بن خطاب، در روزگار امیر المومنین در محلهی خشینان ( ابونعیم، ج.۱، ص : ۳۶) تعلیم و تربیت و آموزش دین از این مسجد شروع شد. در همین شهر، از یاران رسول ا… (ص) کسانی بودند که به مردم واجبات و سنتهای دین را میآموختند. ( ابونعیم، جلد ۷، ص : ۱۰۴) پس از چندی مسجد جامع اصفهان ( به عنوان سومین مسجد شهر و اولین مسجد جامع ) به دست ایوب بن زیاد والی اصفهان در حدود سال ۱۵۶ هجری تاسیس گردید و با دربرگرفتن حجرههای متعدد، کتابخانههای عظیم و… بسان نخستین دانشگاه اسلامیشهر در آمد به گونهای که مقدسی میگوید : « مسجد جامع نخستین دانشگاه اسلامیدر این شهر بود، کتابخانهی این مسجد منابع آموزشی و تحقیقاتی در علوم گوناگون را در اختیار طلاب و استادان قرار میداد و راه را برای تحقیقات عالی در این شهر هموار میکرد. ( مقدسی، ۱۴۰۸، ص : ۳۲۹) نقشه ی شماره ی ۱ – نقشه ی اصفهان در دوران ساسانیان و اوایل اسلام ( غلوم بیک، ۱۳۷۷، ص : ۱۰) 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ تصویر شمارهی ۱- تصویری از امامزاده اسماعیل محل قدیمیمسجد شیعا ( بایاش، ۱۳۷۹) با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی تبار، آموزش به نحوی بارزتر در دستور کار قرار گرفت. علاوه بر سلسلهی علویان طبرستان – به عنوان نخستین سلسلههای ایرانی تبار که در زمینهی علم نقش ممتازی داشتند – سامانیان نیز بسیار علم پرور بودند به گونهای که اکثر مورخین همچون مقدسی، پادشاهان سامانی را از جملهی خوش رفتارترین و فرهنگ پرورترین حکام معرفی نموده اند. ( مقدسی، ۱۳۶۱، ص : ۴۹۴ ) در دوران آل بویه نیز، تحولات مهمیدر این شهر به وقوع پیوست و علاوه بر تقسیم شهر به چهار محلهی بزرگ ( جوباره، کررآن، کوشک و دردشت )، ساخت خانهی صاحب بن عباد ( وزیر معروف موید الدوله و فخر الدوله ) در نزدیکی دروازهی طوقچی، بنای مسجد جامع جورجیر توسط این وزیر و یک میدان و یک تخت گاه معروف به میر و اقدامات وسیع در مسجد جامع، مدرسی نیز به نام مدرس ابن سینا در محلهی دردشت احداث گردید که تا به امروز بر جای باقی است. ( جابری انصاری، ۱۳۷۸، صص : ۱۵ تا ۱۸ ) در این دوران علاوه بر این اقدامات، کتابخانهای برای مسجد جامع و بیمارستانی مجهز، با پزشکانی حاذق بنا نهاده شد. ( مقدسی، ۱۴۰۸ ق.، ص : ۳۲۹ ) بدین ترتیب در دوران آل بویه شهر اصفهان با در برگرفتن مسجد جامع و مدرسهای موجود در آن، مکتب خانه و مدرسهایی همچون مدرس ابن سینا، وظیفهی آموزش ِ طالبان علم این دوره را محول گردید. البته لازم به ذکر است علاوه بر مساجد، مکتب خانهها نیز در زمینهی آموزش کودکان نقش بسزایی داشتند. در نخستین قرون اسلامی، این امر در اصفهان دارای چنان رشد و گسترشی بود که این شهر، دهها نفر مودب یا ادیب و معلم داشت، از جمله حجاج بن یوسف قتیبهی همدانی، متوفی ۲۶۰ ه. ق. با مکتبی بیش از یک صد کودک. ( ابونعیم اصفهانی، ۱۴۱۰ ه. ق.، ج. ۱، ص : ۳۵۵ ) بدین ترتیب شهر مورد مبحث این نوشتار یعنی اصفهان، در تاریخ فرهنگ ایران، نقش بسزایی ایفاء نمود و در طی تاریخ تا به امروز، مراکز فرهنگی مختلفی را مشتمل میگردید که در ادامه به صورت فهرست وار به معرفی این بناها در دورانهای مختلف تاریخی این شهر میپردازیم. مراکز فرهنگی اصفهان در قرون اولیهی اسلامیعبارتند از : ۱- مسجد جامع یا نخستین مرکز تعلیم و تربیت اصفهان ۲- مسجد جامع جورجیر ۳- مدرسه ی علایی یا مدرس ابن سینا تصویر شمارهی ۲- تصویری از مسجد جامع اصفهان 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ تصویر شمارهی ۳- تصویری از مسجد جورجیر یا حکیم تصویر شمارهی ۴- تصویری از مدرسهی علایی یا مدرس ابن سینا ( عدل، ۱۳۷۲، ص : ۱۰۸) پس از سپری شدن این دوره، در دوران سلجوقی، پادشاهان، وزرا و امرای ایالات از یک سو برای تبلیغ و ترویج مذهب خود و از سوی دیگر برای مقابله با تبلیغات مخالفان خود، به ویژه اسماعیلیان، اقدام به تأسیس مدرسههای متعددی کردند. نهضت احداث مدرسههای مذهبی در این عصر – یعنی زمان سلجوقیان – چنان قوی بود که تعداد مدرسهها و رباطها و دیگر فضاهای آموزشی و مذهبی و نیز بودجه و هزینه ای که صرف احداث و ادارهی آنها و پرداخت مستمری و حقوق طلاب، مدرسان وعلما میشد، تا آن زمان در جهان اسلام سابقه نداشت. به قول راوندی در کتاب راحه الصدور : « چندان خیرات که در دولت سلاطین آل سلجوق و ایام همایون ایشان ظاهر شد از احیای معالم دین و تشیید قواعد مسلمانی و بنای مساجد و انشای مدارس و رباطات و تناظر و ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار در هیچ روزگاری نبود، و آثار آن در ممالک اسلام ظاهر است. (راوندی، ۱۳۶۴، ص : ۶۶) خواجه نظامالملک طوسی را میتوان پیشرو نهضت مذکور در این دوران دانست که اکثر مدرسههای احداثی وی، به «نظامیه» مشهور گردید. البته نظامیهها را نباید تنها مدارسی دانست که نظامالملک بنا کرده است، بلکه برخی از این مدرسهها به نام مدرسین یا محل بنای آنها خوانده میشد، چنانکه نظامیهی اصفهان به خاطر عنوان مدرس آن – صدرالدین- به صدریه هم مشهور بوده است. ( نفیسی، ص : ۱۸) در دوران سلجوقیان، در زمینهی معماری نیز، فعالیتهای بسیار وسیعی صورت پذیرفت. بدین ترتیب علاوه بر تحول معماری مساجد، فضای معماری مدارس نیز دگرگون گردید و به شکل چهار ایوانی در آمد. لازم به ذکر است طرح مزبور یعنی چهار ایوانی، همانند بسیاری از شهرهای پیش از اسلام، نظیر شهرهای ساسانی که دارای چهار دروازه در جهات چهارگانه بودند، با توجه به جهات اربعه شکل گرفته اند. از الگوی مزبور در دوران قبل از اسلام نیز، در بسیاری از کاخهای ساسانی و اشکانی بهره گرفته شد. البته در معماری کاروانسراها نیز از این الگو بهره گرفته شد و زمینهی شباهت فراوان این دو فضا را فراهم نمود تا جایی که مسجد، در مدارس و محل نگهداری حیوانات، در پارهای از کاروانسراها، عامل تمایز این دو کاربری گشت. ( سلطان زاده، ۱۳۶۴، ص : ) سلجوقیان در آغاز سلطنت در ترویج علم و دانش تلاشهای بسیاری نمودند که ثمرهی این کوشش، مجاهدت و بذل توجه و عنایت آنان، به اوج فرهنگ و هنر در دوران فرمانروایی ایشان انجامید. شهر اصفهان به مناسبت پایتخت بودن بهرهای بیشتر یافت و فضاهای آموزشی متعددی به عنوان عناصر مصنوع استخوان بندی شهر، عمدتاً درپیرامون میدان کهنه، ایجاد گشت که از آن جمله میتوان به مدارس زیر اشاره نمود : 1 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ - مدرسهی ملکشاه سلجوقی یا مدرسهی ملکشاهی در محلهی احمدآباد اصفهان به نام دارالبطیخ. ۲- مدرسهی سلطان محمد سلجوقی(۴۹۸-۵۱۱ هـ.ق) یا مدرسهی حاجی حسن در مقابل درِ ورودی صحنهارون ولایت و متصل به مسجد علی. و سایر مدارس غیر موجود همچون : مدرسهی نظامیهی اصفهان یا صدریه یا خواجه نظام الملک، بین مسجد جامع و دو منار دردشت و بین گنبد بزرگ نظامالملک و گنبد سلطان بخت آغا، مدرسهی فخریه، ملکه خاتون، سمیرمییا کمال الملک وزیر، تاج الملک، شمسیه و سلطان جلال الدین خوارزمشاه (منکبرنی ). تصویر شمارهی ۵- تصویری از مدرسهی ملکشاه سلجوقی یا مدرسهی ملکشاهی تصویر شمارهی ۶- تصویری از مدرسهی سلطان محمد سلجوقی یا مدرسهی حاجی حسن در پی حملهی اقوام مغول، خراسان و سایر شهرهای ایران، پایکوب سم ستوران مغول گردید و فجایعی جانگداز در دفتر تاریخ ثبت شد. در این زمان نفاق و برادر کشی بین شافعیان و حنفیان و دو خانوادهی آل خجند و آل صاعد، پایتخت باشکوه سلجوقیان یعنی شهر اصفهان را، به ویرانی سوق داد، مدارس خراب شدند و کتابخانهها سوختند و بدین ترتیب دوران شکوفایی نهضت تمدن اسلامیروی به افول نهاد. در سال ۶۳۵ هجری که اصفهان به دست مغولان افتاد، هر آنچه که از نزاع بین آل خجند و آل صاعد باقی مانده بود، به آتش کشیده شد، مدارس نابود گردید و همهی دانشمندان کشته شدند. در این دوره که « دوران فترت » نام دارد تا سال ۷۲۵ هجری که ساختمان مدرسهی امامیه تمام میشود، احتمالاً مدرسهی دیگری در اصفهان ساخته نشد. ( ایمانیه، ۱۳۵۰، صص : ۶۹ تا ۷۱ ) لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ مدارس این دوران عبارتند از : ۱- مدرسهی امامیه یا مدرسهی بابا قاسم. ۲- مدرسهی سلطان بخت آغا یا مدرسهی دو منار دردشت یا مدرسهی شوری. ۳- مدرسهی مسجد جامع یا مدرسهی مظفریه یا مدرسهی عمربن عبدالعزیز. ۴- مدرسهی باقریهی درب کوشک یا مدرسهی باقریه یا مدرسهی درب کوشک یا مدرسهی پاشیر یا مدرسهی باب القصر. ۵- مدرسهی ترکها ( امامهادی (ع). ۶- مدرسهی علی بن سهل بن ازهر. ۷- مدرسهی شهشهان یا شاه علاء الدین محمد. ۸- خانقاه شیخ ابومسعود. و سایر مدارس غیر موجود همچون : مدرسهی اوزون حسن ( حسن بیک )، مدرسهی شاه حسن، مدرسهی درویشان، مدرسهی نقاشان، مدرسهی خواجه صدر الدین علی، مدرسهی خواجه ملک مستوفی. مدرسهی سید رکن الدین محمد یزدی یا عصمتیه، مدرسهی صدر منصور، مدرسهی جوهان و دارالسیاده. تصویر شماره ی ۷ – تصویری از مدرسهی امامیه یا مدرسهی بابا قاسم تصویر شماره ی ۸ – تصویری از مدرسهی سلطان بخت آغا یا مدرسهی دو منار دردشت یا مدرسهی شوری تصویر شمارهی ۹ – تصویری از مدرسهی مسجد جامع یا مدرسهی مظفریه یا مدرسهی عمربن عبدالعزیز تصویر شمارهی ۱۰ – تصویری از مدرسهی باقریهی درب کوشک یا مدرسهی باقریه یا مدرسهی درب کوشک یا مدرسهی پاشیر یا مدرسهی باب القصر ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۵۷) تصویر شمارهی ۱۱– تصویری از مدرسهی ترکها ( امامهادی (ع) لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ تصویر شماره ی ۱۲ – تصویری از مدرسهی علی بن سهل بن ازهر تصویر شماره ی ۱۳ – تصویری از مدرسهی شهشهان یا شاه علاء الدین محمد تصویر شماره ی ۱۴ – تصویری از خانقاه شیخ ابومسعود پس از فروپاشی دولت متمرکز ایرانی، مذاهب و فرقههای مختلف مربوط به آئین اسلام، شکل گرفتند. در این برههی زمانی گرایش تشیع در سرزمین ایران گسترش می یابد، آئینی که به جز دوران آل بویه، مذهبی مردود به شمار می رود و حتی بعد از حملهی مغول و در زمان ایلغار تیمور اوجی سهمگین می یابد، در قرن هشتم و نهم و دهم فرصتی برای شکوفایی پیدا می کند. سازمانهای فرقه ای مذهب شیعه، با رجوع به مفاهیم حکومت غاصب و حکومت صالح در دوران اسلامی موفق می گردند تا در میان عامهی مردم بذر اتحاد عقیدتی را بیفشانند. شکل گیری حکومتهای سربداران در زمان ایلخانان مغول در خراسان و خاندان شیخ صفی در منطقهی اردبیل و قره باغ در زمان حکومت قره قویونلو در آذربایجان، نشانهایی روشن از نوعی اتحاد عقیدتی هستند که با حرکت سربداران آغاز می گردد و با استقرار دولت صفوی در قرن دهم هجری به بار می نشیند. (حبیبی، ۱۳۷۸، ص : ۸۷) آرامش نسبی برقرار شده در این دوران، خصوصاً در دورهی حکمرانی شاه عباس، این امکان را فراهم ساخت که پیشرفتهای چشمگیری در زمینهی تولیدات کشاورزی، صنعتی، توسعهی روابط تجاری داخلی و خارجی، رشد شهرنشینی و… به وجود آید. البته هنگامی که شاه عباس به قدرت رسید، حکومت صفوی دارای عظمت و شکوه چندانی نبود. وی پس از سرکوبی دشمنان داخلی و خارجی و ایجاد یک حکومت متمرکز قدرتمند، اقدام به فعالیتهای وسیعی در زمینههای عمران و آبادی شهرها نمود. صفویان برای حفظ مشروعیت ظاهری حکومت خود، از حمایت برخی علما و تأسیس فضاهای آموزشی تا آنجا که برای ارکان حکومت خود، احساس خطر نمیکردند، دریغ نمینمودند. تبلیغ و ترویج آداب و احکام و تبلیغ و نشر آن و حمایت از علما، بدون توجه به فضاهای آموزشی و مهیا کردن امکانات آموزشی میسر نبود، به عبارت دیگر تدوین، تبلیغ و اجرای احکام و شعائر مذهبی، مستلزم توسعهی نظام آموزشی بود. به این ترتیب در دورهی صفویه تعداد بسیاری مدرسه احداث شد و هزینههای قابل توجهی صرف آموزش طلاب و ادارهی مدارس گردید. متأسفانه خشک اندیشی و روح حاکم بر آن عهد چنان بود که تدریس فلسفه و علوم عقلی در اغلب مدارس ممنوع شده بود و علمای آگاه و نیک اندیش مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند. (سلطان زاده، ۱۳۶۴، ص : ۱۳۰) علی رغم ایجاد مدارس متعدد و توجه خاص شاهان صفوی به علوم فقهی، دینی و هنرهای ظریف و معماری، به سبب عدم توجه آنها به سایر شاخههای علوم اسلامی، علوم عقلی، ادبیات، پزشکی و… پیشرفت چشمگیری در این زمینهها حاصل نشد و بسیاری از بزرگان و هنرمندان این هنرها به دربارهای هند و عثمانی پناه بردند. (باستانی پاریزی، ۱۳۵۸، ص : ۳۵۴) لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ شهر اصفهان پایتخت این سلسلهی قدرتمند، محمل اقدامات وسیع و متعدد گردید. در اوایل حکمرانی این سلسله، در شهر اصفهان، عناصری شهری از جمله کاروانسراها، بقعهها، مدارس و مساجد در پیرامون میدان کهنه ایجاد گشت، لکن در پی استقرار این حکومت در این شهر و انتخاب آن به عنوان پایتخت، نیاز به ایجاد یک مرکز و هستهی جدید اداری – حکومتی احساس گشت، چرا که مرکز اصلی قدیمی شهر (میدان کهنه) توانایی برآوردن نیازهای جدید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اداری را دارا نبود. لذا در سال ۱۰۱۱ (طبقه نوشتهی آقای هنرفر در صفحهی ۳۹۶ گنجینهی آثار تاریخی اصفهان ) میدان نقش جهان در پیوند با میدان کهنه از طریق محور بازار، با عناصری فراوان در پیرامون همچون مدارس، احداث گشت و بدین ترتیب با ایجاد بناهای حکومتی، باغها و بستانها، گلدستهها، عمارات عالی و… روحی تازه در کالبد این شهر دمیده شد. نقشهی شمارهی ۲ – اصفهان در دوران صفویه ۱۰۰۶ تا ۱۱۳۰ هجری ( وزارت فرهنگ و هنر، ۱۹۷۶، ص : ۱۹ ) سیاحانی که در دورهی صفویه مدتی در ایران اقامت داشتند، از تعداد بسیار مدرسهها سخن گفتهاند. شاردن سیاح فرانسوی که در زمان صفویه سالها در اصفهان اقامت داشته در سفر نامهی خود، در خصوص مدارس صفویه چنین نوشته است: « مدارس در ایران فراوان است، ایرانیان آموزشگاهها را مکتب خوانند و معلمین را مکتبدار گویند، در هر شهری تعداد کثیری مدرسه موجود میباشد و حتی میتوان گفت در هر ناحیهای از شهر نیز، مدارس بسیاری وجود دارد. (شاردن، ۱۳۴۵، جلد ۵، ص : ۲۷) مدارس موجود این دوران عبارتند از : مسجد - مدرسهی علی قلی آقا، مسجد - مدرسهی حکیم، مدرسهی شمس آباد، مدرسهی جلالیه یا احمدآباد، مدرسهی اسماعیلیه، مدرسهی امامزاده اسماعیل یا ابراهیم بیک، مدرسهی جدهی بزرگ، مدرسهی جده کوچک، مدرسهی میرزا تقی یا سید جزایری یا حوابیگم یا خالصیه، مدرسهی حکیمیه یا کاسه گران یا شمسیه، مدرسهی ذوالفقار، مدرسهی الماسیه مدرسهی ساروتقی یا مدرسهی ثقه الاسلام یا مدرسهی آقا شیخ محمد علی، مدرسهی عربان، مدرسهی عباسی یا ناصری مدرسهی سلیمانیه، مدرسهی شفیعیهی دردشت، مدرسهی ملا عبدا…، مدرسهی میرزا حسین، مدرسهی میرزا شاه حسین یاهارونیه یاهارون ولایت، مدرسهی سلطانی یا مدرسهی چهارباغ، مدرسهی نوریه، مدرسهی نیم آورد. و در حدود ۷۰ مدرسه ی دیگر، که امروزه از آنها اثری برجای نبوده و در این نوشتار، مجالی جهت پرداختن بدان نیست. تصویر شماره ی ۱۵- تصویری از مسجد - مدرسهی علی قلی آقا تصویر شماره ی ۱۶- تصویری از مدرسهی حکیم تصویر شماره ی ۱۷- تصویری از مدرسهی شمس آباد تصویر شماره ی ۱۸- تصویری از مدرسهی جلالیه یا احمدآباد تصویر شماره ی ۱۹- تصویری از مدرسهی اسماعیلیه لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ تصویر شماره ی ۲۰- تصویری از مدرسهی امامزاده اسماعیل یا ابراهیم بیک تصویر شماره ی ۲۱- تصویری از مدرسهی جدهی بزرگ ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۳۳) تصویر شماره ی۲۲- تصویری از مدرسهی جده کوچک( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۴۰) تصویر شماره ی۲۳- تصویری از مدرسهی میرزا تقی یا سید جزایری یا حوابیگم یا خالصیه یا مدرسهی آقا شیخ محمد علی تصویر شماره ی۲۴- تصویری از مدرسهی حکیمیه یا کاسه گران یا شمسیه ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۷۹) تصویر شماره ی۲۵- تصویری از مدرسهی ذوالفقار تصویر شماره ی۲۶- تصویری از مدرسهی الماسیه تصویر شماره ی۲۷- تصویری از مدرسهی ساروتقی یا مدرسهی ثقه الاسلام ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۸۹ ) تصویر شماره ی۲۸- تصویری از مدرسهی عربان تصویر شماره ی۲۹- تصویری از مدرسهی عباسی یا ناصری لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ تصویر شماره ی۳۰- تصویری از مدرسهی سلیمانیه تصویر شماره ی۳۱- تصویری از مدرسهی شفیعیهی دردشت تصویر شماره ی۳۲- تصویری از مدرسهی ملا عبدا… ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۸۳) تصویر شماره ی۳۳- تصویری از مدرسهی میرزا حسین ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۹۰) [TABLE] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] تصاویر شماره ی۳۴ و ۳۵- تصاویری از مدرسهی میرزا شاه حسین یاهارونیه یاهارون ولایت تصویر شماره ی۳۶- تصویری از مدرسهی سلطانی یا مدرسهی چهارباغ تصویر شماره ی۳۷- تصویری از مدرسهی نوریه تصویر شماره ی۳۸- تصویری از مدرسهی نیم آورد ( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۹۵) متاسفانه پس از سپری شدن دوران صفویه، در اثر عواملی همچون، حملهی افغانها، جنگهای پیدرپی، ضعف بنیه ی اقتصادی و عواملی از این دست، شکوه و عظمت این مدارس، به پایان رسید و بسیاری از آنها ویران گشتند. با وجود بهبود اوضاع در دوران کریم خان، باز احداث این سلسله اماکن، به دلیل عموالی متعدد و مختلف به گونه ی پیشین میسر نگردید. سلاطین قاجار نیز همانند سایر سلسلههای پس از صفویه، نتوانستند، به حکومت و سلطنت خود – نظیر سلسلهی مقتدر صفویه – جنبهای شرعی و مذهبی دهند و با وجود آن که با گروهی از علما رابطه برقرار کردند و ضمن تظاهر به دینداری، هزینههایی نیز صرف پرداخت مستمری و احداث و احیای تعدادی از بناهای مذهبی نمودند، اما هیچ گاه به این موفقیت دست نیافتند تا نظر موافق بیشتر علما را جلب نمایند و به حکومت خود جنبهای مذهبی بدهند. مدارس دینی نیز از رونق دوره ی صفویه برخوردار نبودند. (سلطان زاده، ۱۳۶۴، صص : ۲۵۹ و ۲۶۰ ) محمد مهدی اصفهانی در کتاب « نصف جهان فی تعریف الصفهان » در ضمن شرح وضع مدارس اصفهان اشاره می کند که تعدادی از مدارس، کمتر از گنجایش خود طلبه دارند و برخی هم از طلبه خالی هستند. وی در ادامه ی توضیحات خود میگوید: « دیگران مدارس بسیاری در زمان صفویه ساخته بودهاند که بعضی از آنها بسیار عالی و وسیع و الحال آنها خراب و بعضی در شرف خرابی میباشد و چندین مدرسه ی دیگر، در محلات واقع و اکثراً از طلبه ی علم خالی و قابل ذکری نیستند.» (الاصفهانی، ۱۳۶۸، ص :۷۳ ) لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، ۱۳۹۲ با این حال با وجود تمامیمشکلات و نابسامانیها، گرچه سالها این شهر از بناهای آموزشی و مذهبی جدید و درخور، تهی گشت لیکن با همت بزرگ مردانی از این دیار، بناهایی بسیار عظیم ساخته شد. پارهای از این مدارس عبارتند از : ۱ – مدرسه ی صدر بازار یا صدریه. ۲- مدرسه ی صدر چهار باغ خواجو یا امین الدوله. ۳- مدرسه ی صدر پا قلعه یا سید العراقین. ۴- مسجد – مدرسه ی سید. ۵- مسجد و مدرسه ی رکن الملک. ۶- مسجد ـ مدرسه ی رحیم خان. ۷- مدرسه ی میرزا- مهدی یا بابا حسن. تصویر شماره ی ۳۹- تصویری از مدرسه ی صدر بازار یا صدریه( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۶۵) تصویر شماره ی ۴۰- تصویری از مدرسه ی صدر چهار باغ خواجو یا امین الدوله( حاجی قاسمی، ۱۳۷۸، ص : ۷۴) تصویر شماره ی ۴۱- تصویری از مدرسه ی صدر پا قلعه یا سید العراقین تصویر شماره ی ۴۲- تصویری از مسجد – مدرسه ی سید تصویر شماره ی ۴۳- تصویری از مسجد و مدرسه ی رکن الملک تصویر شماره ی ۴۴- تصویری از مسجد ـ مدرسه ی رحیم خان تصویر شمارهی ۴۵- تصویری از مدرسه ی میرزا- مهدی یا بابا حسن - نتیجهگیری: متاسفانه با شروع روابط ایران و اروپا – که از زمان صفویه آغاز گردید و در دوران قاجاریه تشدید گشت – از یک سو و ایجاد مدارس به سبک نوین از دیگر سو، مجددا، روند تعلیم و تعلم دچار دگرگونیهای فراوان گشت. مکتب خانهها و مدرسههای قدیمیهمچنان در دوران قاجاریه به حیات خود ادامه داد لیکن هم زمان، ظهور مواردی همچون اعزام دانشجو به خارج تحت عنوان «کاروان معرفت » توسط عباس میرزا ( ولیعهد و نایب السلطنهی دومین پادشاه قاجار )، ایجاد مدرسهی مسیونری در پایتخت و چند شهر دیگر و تاسیس مدارس مربوط به اقلیتهای دینی، دو نظام متفاوت آموزشی را در مقابل هم قرار داد. بدین ترتیب پس از چندی، این نهادها، تحت لوای حکومت در آمد و اندیشهی دولتی شدن نهاد آموزش و پرورش تبلور یافت. بدین ترتیب مدارس دینی، بیش از پیش مهجور گردید، بسیاری از آنها به صورت متروکه در آمد یا تغییر کاربری یافت به گونهای که امروزه تنها پاره ای از بناهای آموزشی متعلق به ادوار مختلف تاریخی در شهر اصفهان، بر جای مانده است. در کمال تاسف با وجود آن که در اکثر این بناهای باقی مانده، فعالیتهای علمیرواج دارد، لیکن استفاده از این فضاها، به گونهای صحیح و درخورِ معماری عظیم آنها، صورت نمی پذیرد و بدین ترتیب استحکام و زیبایی بنا، رو به اضمحلال می نهد، حتی در اغلب موارد، مرمت این گونه بناها نیز، به سبکی نامطلوب انجام می گیرد. به امید آن که با نظارت بیشتر مسئولین بتوان این تعداد اندک باقی مانده را، محافظت نمود. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده