Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۱ [h=1]مهمترین عامل فراگیر شدن شایعات چیست؟[/h] ۱- با تحقیق بیگانهایم: سیستم آموزشی ما مبتنی بر تحقیق نیست؛ لذا ما ایرانیان هیچگاه روش تحقیق و شناخت درست از غلط را یاد نگرفتهایم. همیشه چیزی برای یاد گرفتن به ما داده شده و ما عادت کردهایم که اطلاعات ورودی درست هستند. گویا سند و منبع برایمان مهم نیست. به راحتی میپذیریم و به راحتی انتقال میدهیم. در قریب به اتقاق شایعات به هیچ منبعی اشاره نشده، ولی آن را قبول میکنیم. ۲- بیگانه با مطالعه هستیم: حتی نوشتههای معروف از نویسندگان و شاعران شهیر کشورمان را نمیشناسیم! این است که به راحتی میشود جملات و عباراتی را به یک کتاب یا نویسنده یا شاعر بزرگ نسبت داد. ۳- سنت گرایی و اختلاط باورهای اعتقادی با خرافه: باورهای دینی و سنتی مارا در برخی مسائل از “تحقیق” بر حذر داشته و به “تقلید” فرا می خواند. بخشی از شایعات نیز با استفاده از همین اصل دینی اعتقاد مارا نشانه میگیرند و به اشکال دینی چنان با عقاید دینی و ماوراءالطبیعه ممزوج می شوند که بررسی و رد آن به صورت علمی بسیار سخت و گاه برای عده ای به علت شناخت ضعیف از دین گناه تلقی میشود. ۴-منابع مورد اعتماد را نمی شناسیم: باز هم به علت عدم شناخت صحیح از روش تحقیق، به منابع ضعیف اکتفا میکنیم. این نوعِ دیگری از زودباوری ماست. به عنوان مثال لینک مربوط به یک وبلاگ فارسی یا یک سایت گمنام خبر فارسی برای عدهای به عنوان منبع قابل قبول است. هیچگاه از خودمان نمیپرسیم که اگر این خبر صحت داشت، منابع معتبر کجا هستند؟! همچنین منابعی به عنوان دانشنامهی آزاد (از جمله ویکیپدیا) وجود دارند که «لزوماً» قابل اعتماد نیستند! جالب است بدانید در بسیاری از این سایتها کاربران اجازهی اضافه کردن نظرشان را دارند (مثلاً ویکیپدیا یا لغتنامهی دهخدا). این روش به کاربران اجازه میدهد به توسعهی منابع یا بهبود آن کمک کنند؛ اما متأسفانه در مواردی استفادهی منفی از آن شده است! ۵- عدم وجود رسانههای مستقل و مورد اعتماد: به نظر میرسد در ایران افکار عمومی اعتماد چندانی به رسانههای داخل کشور ندارند و آنها را جانبدارانه میانگارند. این مشکل حتی در مورد اندک روزنامههای منتقد یا شبه مستقل نیز به صورت دیگری خود را نشان میدهد. تجربهی توقیف و تعطیل شدن رسانههای مخالف، پندارهی وجود سانسور و تحت فشار بودن رسانه ها را در ذهن ایرانیان تثبیت کرده است. همین عدم اعتماد عمومی باعث شده است گاهی خبرها و داستانهای شنیده شده در تاکسی و… از اخبار رسانههای موجود جدیتر گرفته شود و البته شایعات که راه خود را آسانتر پیدا میکنند! گرچه باید پذیرفت که تقریباً رسانهی معتبر و فعالی در تقابل با صدها سایت و نشریهی منتشر کنندهی شایعات وجود ندارد و اقبال عمومی به شایعات بیشتر از روشنگری دربارهی آنهاست. به عینه میتوان دید که خبر روشنگرانه حتی یک دهم خود شایعه تکثیر نمیشود! یا حتی گاهی عدهای از به سخره گرفته شدن به وسیلهی یک شایعهساز ناراحت نمیشوند، ولی از روشنگری دیگران در ارتباط با آن موضوع برمیآشوبند! ۶- تحلیل احساسی و متعصبانه و غیر منطقی مسائل ناشی از حب و بغض ما به موضوع شایعه: شایعاتی که برایمان خوشایند است باور می کنیم و چیزهایی که دوست داریم واقعی باشند بدون تحقیق می پذیریم. ۷- علاقه ما به داستان های محیرالعقول عامه پسند ۸- حس شیرین قرار گرفتن در مرکز توجه:کسی که شایعه ای را بازنشر میکند به سرعت مورد توجه عوام قرار میگیرد ۹- اسطوره سازی: دوست داریم همیشه یک انسان را فرابشری و بسیار خاص معرفی کنیم و در مقابل این ابرقهرمانان همیشه ضدقهرمان هایی می سازیم! ۱۰- عدم اطلاع از پیامد انتشار شایعه: بسیاری از ما به پیامدهای احتمالی انتشار شایعات توجه نمیکنیم. در واقع به راحتی خبری را باز نشر میکنیم، بدون اینکه فکر کنیم اگر کسی این شایعه را باور کرده و جدی تلقی کند چه اتفاقی خواهد افتاد. بسیاری از این شایعات تبعات جدی جانی، مالی و روحی دارند در صورتی که باز هم نظری را شایسته افزودن به این سطور میابید مارا در بهبود آن یاری کنید. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده