spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ یک مقدمه حالا پکیدن مرز میان فرهنگ رسمی و ضد فرهنگ های حاشیهنشین نوابغ را به سطل زبالههای تاریخ هنر کشانده تا تمام مطرودین و ملعونین پدرانشان را با اجر وعزت بیرون بکشند و یادشان را گرامی دارند. هیولاها ، زامبیها و آدمهای ناقصالخلقه کثیف حالا با خیال راحت در بزرگراههای هالیوود بستنی میخورند و به اعمال هیولایانه مشغولند.دوران آنها تازه آغاز شده... 1. یک مقدمه حالا پکیدن مرز میان فرهنگ رسمی و ضد فرهنگ های حاشیهنشین نوابغ را به سطل زبالههای تاریخ هنر کشانده تا تمام مطرودین و ملعونین پدرانشان را با اجر وعزت بیرون بکشند و یادشان را گرامی دارند. هیولاها ، زامبیها و آدمهای ناقصالخلقه کثیف حالا با خیال راحت در بزرگراههای هالیوود بستنی میخورند و به اعمال هیولایانه مشغولند.دوران آنها تازه آغاز شده.... ترکیب بی ، ضد و کالت مووی با اصطلاحاتی چون کمپ و کیچ و حتی سوپ اپرا آنقدر با هم ممزوج است که حتی شارحان اولیه و نامگذارانشان به سختی میتوانند مرز میان آنها را بشناسند. با این حال این کلمات برای ترساندن بچهمدرسهایها ساخته نشدهاند.آنها توضیحاتی هستند در مورد وضعیت ما . در مورد خلق و خوی هوموساپینسهای غریبی که ما باشیم. منتقدینی که گهگاه با چسباندن یک پیشوند به "مووی " سعی داشتند انواع "خاصی " از سینما را از باقی جدا کنند کمابیش تجربه وحشت پدران از جهان غیر قابل درک "بچه جغلهها" را –گیریم به شیوه روشنفکرانه – از سر گذراندهاند. تجربه موسیقی بیتلز و پینک و زندگی کولیانه هیپیوار و جیمز دین و گیتار برقی و بی مووی و خیلی چیزهای دیگر اساساً سر وته یک چیز اند.همه روایت زندگی زیرزمینی طاغیان و ملعونان و جدا افتادگان است.برای همین است که نمیتوان از زیر بار فهمیدنشان شانه خالی کرد.باید اینها را بدانیم تا بفهمیم ما چگونه ما شدیم؟ 2. تذکر کوچک در باب کالت کالت عنوانی است برای توصیف گروهای اجتماعی که دارای عقاید و مناسک مغایر با جریان رایج جامعه هستند. این واژه عموما با بار معنائی مثبت به گروههای هنری موسیقی ادبیات و.... اتلاق می شود. اما این واژه بار معنائی منفی نیز دارد که به مذاهب جدید گروههای افراطی سیاسی پزشکی و اقتصاد هرمی مربوط می شود. به همین دلیل عده زیادی از مردم از اینکه با برچسب کالت توصیف شوند احساس نا خشنودی می کنند. موقعیت کالت هر گروه با آغاز سیستم تازه عقاید/ هواخواهان پر و پا قرص/ ویژگی های منحصر به فرد/ اثرات مثبت یا منفی اش بر روی اعضا یا مخالفتش با عقاید و علایق فرهنگ رایج آغاز می شود. مطالعات جنبه های روانشناسی کالت بر فردیت اشخاص و انتخابهای آنها متمرکز است. عامل مهم در این زمینه اعتقاد اجباری است که توانائی تعقل و تفکر منتقدانه و شخصی را از مردم سلب می کند. 3. این فیلم کالت کدام است حالا؟ فیلم کالت فیلمی است که طرفداران نسبتا اندک اما به غایت پروپا قرص دارد. اغلب این فیلم ها از شهرت چندانی در خارج از حلقه طرفداران خاصشان ندارند اما استثناهائی هم وجود دارد که 2001 ادیسه فضائی/ ساعت کوکی/ راننده تاکسی/ جنگجویان/ مخمل آبی/ پالپ فیکشن و بلید رانر از جمله آنها هستند و طیف طرفداران وسیع تری دارند. ترکیب فیلم های کالت نخستین بار در دهه 1980 و در کتابی به همین نام از دنی پیری به کار گرفته شد. ویژگی مشترک همه آنها شگفتی و دوری از استانداردها و موضوعات رایج سینماست. این فیلم ها معمولا در نخستین اکران های خود فروش چندانی ندارند و به تدریج طرفداران خود را کسب می کنند. به همین دلیل معمولا فروش نسخه های ویدئوئی آنها از فروش گیشه بسیار بیشتر است. لوبووسکی بزرگ/ مرده زنده/ فلامینگوهای صورتی / کله پا کن تعدادی از همین فیلم ها هستند که معمولا نیز به طور مستقل تهیه شده و انتظار فروش چندانی هم از آنها نمی رفته است. بسیاری اوقات پاسخ مخاطبین به یک فیلم کالت متفاوت از آن چیزی است که فیلم ساز در نظر داشته است. بسیاری از فیلم های کالت نسبت به فیلم های جریان رایج سینما دارای عناصر غیر متعارف و بدیع هستند اما با این حال می توانند در میان طیف وسیعی از تماشا گران محبوب واقع شوند. نمونه ایرانی :شاید بتوان از قیصر کیمیایی و هامون مهرجویی به عنوان دو فیلم کالت مهم تاریخ سینمای ایران یاد کرد.هر دو این فیلمها خارج از معیارهای زیباییشناسی – که واجد آن بودند یا نبودند- به مفهوم مطلق کلمه "پرستیده " شدند. اساساً این دو فیلم خارج از متر و میزان سینمایی تبلور حال بسیاری مردمان بودند. همان تبلوری از چندپارگی روح ایرانی که بوف کور هدایت را اینچنین پرطرفدار ساخته است. 4.میان برنامه از امبرتو اکو : "لوازم تبدیل کتاب به فیلم یا شیء کالت چیست؟بدیهی است که مخاطبان باید به اثر عشق بورزند ، اما این شرط کفایت نمیکند.اثر باید جهانی کامل و خودبسنده به ارمغان آورد تا طرفدارانش بتوانند شخصیتها و رویدادها را همچون جنبههایی از جهان شخصی و فرقهای خود یادآوری و نقل کنند ، جهانی که پیرامونش میتوان معماها وبازیهایی طرح کرد تا افراد خبره هر فرقه و گروه به آنها مشغول شوند و از این طریق مهارتشان را بیازمایند. این نوع فیلم باید نه یک ایده اصلی بلکه تعداد بیشماری از آنها را در خود داشته باشد و نباید در زمینه ساخت و آرایش هنری بیانگر نگرش منسجم و روشنی باشد.باید به پشتوانه زهواردررفتگی باشکوه خودبه حیات ادامه دهد وباقی بماند." مقاله کازابلانکا :کالت مووی و کولاژ متنها 5.مسخره و مسخرهتر بسیاری از فیلم ها به این دلیل وارد جرگه کالت می شوند که به طرز مسخره ای افتضاح اند که معمولا هم با بودجه کمی ساخته شده اند. "نقشه 9 از فضای خارجی"(1958)/ بانوی تنها/ به سردی یخ/ انحراف مرگبار/ هلنا بوکسور. در این میان برخی فیلم ها برای ورود به عرصه کالت عامدانه از این ژانر"از شدت بدی جذاب" تقلید کرده اند و البته به موفقیت هم رسیده اند. مثل " اسکلت گمشده یک جنازه"/ مارها روی هواپیما( ساموئل جکسون) و " زنان آمازونی در ماه" دیگر فیلم هائی که خود را وارد عرصه کالت می کنند فیلم های مهجور و فراموش شده گذشته اند که عمدتا به این دلیل که با توجه به استانداردهای مدرن فیلم سازی در درجه بسیار پائینی قرار دارند و جلوه های ویژه خنده دار و یا به عبارتی مسخره ای دارند طرفداران خاصی پیدا کرده اند. سانتاکلوز مریخی ها را شکست می دهد/ وحشت خزنده/ موجودات واقعا عجیبی که دست از زندگی کردن برداشتند و به زامبی های درهم برهم تبدیل شدند/ حمله زنان 15 متری. این مضحک بودن شاید اول از سر اجبار مالی رخ داد اما به تدریج و با شکلگیری حلقه طرفداران هم تمایل کارگردانان جوان از نام گذشته برای دست و پنجه نرم با این شیوه لودگی سینمایی بیشتر شد هم منتقدان به کشف دقایقی از مفاهیم پنهان این نوع سینمایی نائل شدند. جالب است که این نوع فیلمسازی به لحاظ تاثیر بر مخاطب تا حد زیادی شبیه به آثار فرهیخته تئاتر آبزورد عمل میکرد. انتقال جنسی از مسخرگی که بازتابنده آشفتگی بی معنای جهان است.باید منصفانه بپذیرم تماشاگران " حمله زنان 15 متری" به فرهیختگی تماشاگران آثار بکت نبودند . اما احساس پوچی زندگی هر دو شان را به شیشکی کشیدن بر هاویه جهان وا میداشت. 6. Z movie و نوابغ فضاحت : زد مووی ها نیز بی ارتباط با بخش اخیر فیلم های کالت نیستند. زد مووی ها فیلم هائی که با بودجه بسیار کم ساخته می شوند و در هر زمینه از فیلم نامه و کارگردانی گرفته تا نورو تدوین و هر چیز دیگر بسیار بد ساخت هستند. اد وود یکی از مشهورترین کارگردانان این عرصه است که فیلم "نقشه 9 از فضای خارجی" که در بالا به آن اشاره شد از ساخته های مشهور اوست که به عنوان "بدترین فیلم تاریخ سینما" شناخته شده است. این فیلم داستانی نامنسجم / دیالوگهائی عجیب/ بازیهای بد/ نریشنی نچسب و آزاردهنده و ارزان ترین جلوه های ویژه و دکوری مقوائی دارد که بازیگران مدام به آن می خورند.سیاهیلشکرهای که رو به دوربین نمیتوانند خندهشان را مهار کنند. بسیاری از نما ها در آن تکراری است بوم ها ی صدا در فیلم دیده می شود و بازیگران متن هایشان را از روی کاغذ می خوانند. نماهای خارجی همزمان در روز و شب می گذرند. یکی از بازیگران این فیلم بلا لوگوسی است که قبل از ساخت فیلم مرد. به همین خاطر به جای نماهای باقی مانده او بازیگر دیگری بازی کرد در حالی که از لوگوسی جوانتر و بلندتر بود و رنگ موهایش هم با او فرق می کرد! راوی فیلم هم فیلم را با نام قبلی اش که " دزدان بزرگ فضای خارجی" بوده ذکر می کند. "وحشت خزنده" نیز که در بخش اخیر کالت به آن اشاره شد وضعیت نسبتا مشابهی دارد و در زمره فیلم های زد به شمار می رود. 7.فوبیای هومر کمپ نیز سبک زیبائی شناسانه ایست که در آن چیزی به خاطر بد سلیقگی و جنبههای طعنه آمیزش جذاب است. سطحی بودن متوسط بودن غلو و تصنع ویژگی های این سبک اند که به آن جذبه ای سفسطهوار می دهند. کمپ که بخشی از فرهنگ پاپ و ضد آکادمیک دهه 1960 بود در دهه 1980 و با اقتباس از دیدگاههای پست مدرن درباب هنر و فرهنگ به محبوبیت دست یافت. این سبک در واقع تحلیلی انتقادی و در عین حال یک شوخی بزرگ است. کمپ چیزی را (مثلا یک هنجار اجتماعی /شی/ عبارت یا سبک) بر می گزیند تحلیلی بسیار ظریف از ماهیت این چیز ارائه می دهد و نهایتا تصویری طنز آمیز از آن به نمایش می گذارد و در عین شوخی بودن تحلیلی بسیار جدی است که برخی برای به سخره گرفتن خود و اثبات نکته ای خاص آن را به کار می برند و در مجموع شیوه ای متظاهرانه و ستیزه جویانه است که در قالب طنز رخ می نماید. مجموعه های تلویزیونی بتمن/ گمشده درفضا/ قایق عشق/ جزیره فانتزی / پیشتازان فضا/ بزرگترین قهرمان آمریکا و لاک پشت های نینجا از این دسته اند. برخی از این آثار جزئی از تولیدات جدی تلویزیونی به شمار می رفتند و برخی دیگر از همان ابتدا با هدف طنز آمیز بودن ساخته شده اند. برخی منتقدین فیلم "شیطان را شکست بده" (1953) ساخته جان هیوستون و با بازی همفری بوگارت را نخستین فیلم کمپ می دانند که در واقع نسخه غلو آمیزی از ژانر نوار است. این فیلم در واقع بسیار جلوتر از زمان خود بود و مخاطبانش در آن زمان نتوانستند هدف کارگردان را دریابند و به همین دلیل سالها بعد هنگامی که به جرگه آثار کالت پیوست توانست قدر و منزلت خود را باز یابد. جان واترز نیز مجموعه فیلم های موفقی در سبک کمپ ساخته است که فلامینگوهای صورتی / اسپری مو/ زندگی اسف بار/ شرم کثیف برخی از آنها هستند. واترز در فصل هشتم مجموعه سیمپسون ها با عنوان "فوبیای هومر" در نقش صاحب مغازه خاطرات حضور می یابد و کمپ را اینگونه برای هومر تعریف می کند:" به طرز تراژیکی مسخره" یا "به طرز مسخره ای تراژیک" فیلمهای آموزشی هم میتوانند کمپ باشند. فیلم "مرغابی و پوشش" از نمونه ها ی بسیار مشهور است که در آن لاک پشتی انسان نما و کارتونی توضیح می دهد که چگونه می توان با پنهان شدن زیر میز از حملات بمب اتم جان سالم به در برد. بعضی هنرمندان را هم در شمار چهرههای کمپ میشمارند.کسانی چون دیوید بووی،التون جان و فردی مرکوری که بارها و در نهایت جدیت خودشان را هجو کردند. کیچ نیز واژه ای است که گاهی به جای کمپ به کار می رود. هرچند کیچ بیشتر به خود شی مورد نظر اشاره دارد اما کمپ به سبک اجرای آن بر می گردد. کمپ ها از نظر تاریخی بیشتر در جوامعی ظهور یافتند که رشد درآمد نسبت به رشد فرهنگی از سرعت بالاتری برخوردار بوده است. به عنوان مثال فرهنگ ایالات متحده دراواخر دهه 1950و اوایل 1960 از نظر برخی منتقدین مهم ترین دوره کمپ مدرن به شمار می رود. در این دوره استاندارد زندگی مردم و میزان درامدشان به سرعت افزایش یافت و اقتصاد کشور پس از رکود دوران جنگ جهانی دوم رونق گرفت. در عین حال مردم عموما شخصیت هائی ساده و بدون پیچیدگی داشتند و به جز بازماندگان جنگ جهانی دوم که فقط 10 درصد مردم را تشکیل می دادنند بقیه اعضا جامعه به ندرت با فرهنگ های دیگر مناطق جهان آشنائی داشته و به خارج از مرزهای خود سفر کرده بودند. به طور خلاصه بسیاری از مردم به طور ناگهانی به وضعیت مالی مساعدی دست یافتند اما به دلیل فقدان آموزش و پیچیدگی های روانی و تجربه از سلیقه و ذائقه پیشرفته ای برخوردار نبودند. یکی از نخستین افرادی که مفهوم کمپ را وارد مطالعات آکادمیک کرد سوزان سونتاگ نویسنده امریکائی بود. وی در مقاله مشهورش به نام " یادداشتهائی بر کمپ" که در سال 1964 نوشت به تصنع /پوچی / خودنمائی های طبقه متوسط و ساده لوح اجتماع و افراط تکان دهنده و منزجر کننده به عنوان عناصر کمپ پرداخت. کله پاکن ساخته دیوید لینچ 8. زیرزمین مردان نامتعارف کالت مووی و بیمووی هر چند گاهی بسیار به هم نزدیک اند اما رعایت اصول زیباییشناسانه و تکنیکی برخی کالت سازان باعث میشود جایی این دو برادر از هم جدا بیفتند.نمونه حی و حاضر این اشتقاق جهان مالیخولیایی مردی است به اسم دیوید لینچ. لینچ که پس از فیلم کلهپاککن پرستندههای اساسی پیدا کرد تا امروز یکی از مهمترین و نمونههای شاخص کالتسازی است.سینمای او نامتعارف ، گیجکننده و حتی آزاردهنده است.کلهپاککن لینچ با حضور مردی عجیب و بچه هیولایی زرزرو پنهان در انباری چون کشیدن ناخن بر تخته سیاه روح اثر میکند. کشف زیباییشناسی فیلمهای درجه دو تخصص برادر دیگرمان کوئنتین تارانتینو است. تارانتینو دانست که بیموویها – بی آنکه حتی خود بخواهند- در حال نمایش مفاهیمی هستند که در دنیای سر و ته دار سینمای رایج مهجور مانده.او قالب قدیمی را از مخروبه بیرون کشید تا نشان دهد هنوز کسی براستی از پتانسیلهای " درجه دو " بودن استفاده نکرده است. راهی که تا امروز به فیلم جنونآمیز و ستایششده دانی دارکو (2001) اثر ریچارد کلی جوان ختم شده است. فیلمی درباره دانی دارکو نوجوان شیزوفرن که دوست خیالیاش در لباس یک خرگوش بدهیبت ساعت و دقیقه و ثانیه پایان جهان را به او اعلام میکند. 9. ما چگونه ما شدیم ؟ این یک چشمبندی بود.تعدادی حقه قدیمی گیجکننده نوشتن به علاوه مخلفات مکفی . یاد آوری ایده جذاب مقابله با پدرسالاری ، نامی از لینچ ،اکو و تارانتینو .تعدادی واژه خوش تلفظ جذاب و مرعوبکننده.و تکهتکه چسباندن و کولاژ همه اینها کنار هم. یک چشمبندی بود. شما توسط دهها ایده بیربط و متناقض بمباران شدید و شاید خوشحال باشید که چیزی دانستید و ته دلتان کمی ناخوش که نفهمیدید چی شد. زمانی نیویورک تایمز درباره یک سریال محبوب درجه دو نوشته بود : "سازندگان آن برای جذب مشتری از همه چیز استفاده میکنند. از جذابیت بازیگران خوش بر و رو گرفته تا نقل جملاتی از مرگ در ونیز توماس مان." حقیقت این است که شناسایی وضعیت ما – چه در مقام آن هوموساپینس بخت برگشته و چه به عنوان فرزندان طاغی علیه فرامین پدرانه- جز در مزمزه کردن این کولاژها به دست نمیآید.تلاش برای درک منطقی و روشن و سر و ته دار این وضعیت گاهی ما را به استفاده از گفتمان رایج و ظاهراً معقول همان کسانی وا میدارد که ازشان میگریختیم. پس نگران تناقضها و بیمرزیها و گرههایی که در ذهن کلاف میشود نباشید. هضم همه اینها با هم خود خود جنس است! زنده باد جوریدن زبالههای روح! 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده