رفتن به مطلب

روان‌شناسی اجتماعی و نظام حقوقی‌


ارسال های توصیه شده

روان‌شناسی اجتماعی و نظام حقوقی‌ ان‌پیدایش روان‌شناسی اجتماعی از آغاز سده بیستم در جوامع غربی به منظور حل برخی مشكلاتی بود كه این جوامع در عمل با آن رویارو بو‌ده‌اند. بسیاری از این مشكلات نوین بوده و ناشی از دگرگونی‌های اجتماعی شدید، مانند صنعتی شدن، رشد شهرنشینی، حركت گسترده جمعیت از روستاها به مناطق شهری و تضعیف كاركردهای كلیسا، خانواده و دیگر نهادهای سنتی است.

پژوهش‌های روان‌شناسی اجتماعی بر این مساله متمركز شده است كه چگونه مردم می‌توانند با این تغییرات اجتماعی بهتر سازگار شوند و فشارهای روانی و اجتماعی زندگی‌شان را كه در محیط‌های شهری نوین و سازمان‌های كار به وجود آمده است ، تحمل كنند.

درخواست برای دانش روان‌شناسی اجتماعی به منظور حل مشكلات علمی در زمینه‌های گوناگون مانند توسعه ملی، حل تضادهای میان ملل، پیشرفت آموزش وپرورش و گسترش نگهداری روزانه از فرزندان، پیشگیری و مراقبت‌‌های بهداشتی و واكاوی نظام حقوقی است. با توجه به پیچیدگی‌ مشكلات جوامع انسانی، روان‌شناسان اجتماعی نیز به سهم خود می‌كوشند راه‌حل‌های عملی برای این مشكلات پیدا كنند.

در این مقاله سعی شده است كاربرد روان‌شناسی اجتماعی را در نظام حقوقی مورد بررسی قرار دهد.

رفتارها و داوری‌های انسان در كنش متقابل با دیگران شكل گرفته و تحت تاثیر عامل‌هایی چون شیوه تفكر، شناخت و احساسات خود هستند. پژوهش‌های روان‌شناسی اجتماعی كاربردی در نظام حقوقی چگونگی تاثیر متغیرهای روانی و رفتار وكلا، متهمان، قاضی‌ها و شهود را مورد بررسی قرار می‌دهد. یكی از پژوهش‌های كاربردی روان‌شناسی اجتماعی بر رفتار در نظام حقوقی و پژوهش درباره چگونگی شهادت شاهدان عینی حوادث است كه برای روشن كردن جرایم و تعقیب مجرمان انجام می‌شود. شاهدان یك جرم و سانحه یا هر رویداد مهم، هر جزئی از واقعیت را كه برای گفتن حقیقت دیده یا شنیده‌اند و از نظر آنها مهم است، بیان می‌كنند.

مانستربرگ، نخستین پژوهش خود را روی حافظه شاهدان عینی جرم و اثر عاطفه بر ادراك آنها از واقعه انجام داد. داده‌های او نشان داد گرچه شاهدان عینی بی‌شماری كه شاهد یك رویداد بوده‌اند، همگی بشدت باور دارند كه آنها یك حقیقت مطلق را گزارش می‌كنند ولی شهادت‌های آنها در بسیاری از موارد، ناسازگار و نامتجانس بود.

مانستربرگ رفتار شاهدان و جرایم را به لحاظ جزییاتی از حادثه كه باید به خاطر بسپارد، در آزمایشگاه روان‌شناسی بر دانشجویان باهوش دانشگاه هاروارد آزمود. آنها باید شمار افراد حاضر در مكان حادثه، مدت زمان رویداد حادثه و شدت حادثه را در ذهن خود ثبت می‌كردند.آزمودنی‌هایش درباره توافق بر ساده‌ترین جزییات پدیده مانند شمار نقشه‌های روی یك كارت یا سرعت و شكل حركت یك عقربه بر كارت ناتوان بودند. برخی از آنها حركت عقربه و شنا كردن حلزون و دیگران حركت یك ترن سریع‌السیر را گزارش كردند.

او نتیجه گرفت كه اگر عدم توافق و دقت و درستی میان دانشجویان باهوش دانشگاه در یك آزمایشگاه روان‌شناسی وجود داشته باشد، چنین مشكلاتی در بین شهروندانی كه به گونه‌ای ناگهانی در معرض یك حادثه تحریك‌كننده احساسی مانند یك دزدی قرار می‌گیرند، در ارائه گزارش‌شان از حادثه به عنوان شاهدان عینی به مراتب بیشتر خواهد بود.

مانستر برگ یكی از پژوهشگران اولیه بود كه نشان داد مردم در بازسازی حوادث كه به گونه‌ای واقعی روی داده، دستخوش خطا می‌شوند. او نتیجه می‌گیرد كه احساسات و عواطف شاهدان جرائم بشدت بر حافظه آنها تاثیر می‌گذارند.

پیشداوری، اغواها و القائات درخصوص برخی از موقعیت‌ها نه تنها شاهدان عینی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد بلكه قاضی‌ها و اعضای هیات منصفه را نیز منحرف می‌سازد.

از همین‌رو مطالعات مانستربرگ در آغاز سده بیستم زمینه را برای پیدایش روان‌شناسی اجتماعی كاربردی فراهم كرد.

بیشتر شهروندان هنگامی كه شهادت می‌دهند، حتی توانایی‌ نشان دادن افراد مجرم را در بین دیگران كه در یك خط ایستاده‌اند، ندارند و اظهارات آنها غیردقیق و نادرست است. برای مثال، در یك آزمایش در فیلمی تلویزیونی یك مجرم را به عده‌ای نشان دادند، سپس از آنها خواستند كه در یك صف از متهمان، مجرم را شناسایی كنند. در این آزمایش، تنها 1/14 درصد افراد توانستند مجرم را تعیین هویت كنند.

ممكن است این ادعا وجود داشته باشد كه میزان خطا و انحراف شاهدان در مجموعه‌های آزمایشگاهی از جرایم واقعی بیشتر باشد، ولی پژوهش‌ها نشان داده است كه دقت و درستی برای یك حادثه واقعی از حادثه نمایش داده شده مهم‌تر نیست.از داده‌های به دست آمده از بی‌ثباتی و بی‌دقتی در شهادت شاهدان عینی می‌توان نتیجه گرفت كه این شهادت‌‌‌‌ها تاثیری مسلم و روشن بر تصمیمات قضایی هیات منصفه و قاضی‌ها خواهد گذاشت.

معمولا یك محاكمه به وسیله رفتارهای مختلفی كه از سوی وكیلان و قضات ظاهر می‌شود، شكل می‌گیرد. پس از تفهیم اتهام به وسیله قضات به متهم، وكیلان تصمیم می‌گیرند كه چگونه اظهارنظر كنند، چه پرسش‌هایی بپرسند و چگونه موردهای كلی اتهام را برای هیات منصفه خلاصه كنند.

قاضی بر صحنه دادگاه ریاست می‌كند و قاعده‌های حقوقی را بر موردهای اتهام به صورت قابل پذیرشی انطباق داده‌اند و از مفاد آن محكومیت متهم را برداشت می‌كند. این كارهای قاضی بر تصمیمات هیات منصفه تاثیر خواهد گذاشت. دفاع وكیل نیز اغلب با جمله‌ای آغاز می‌شود كه بیشترین تاثیر را بر هیات منصفه داشته باشد.

اگر وكیل منتظر بماند تا دادستان اظهاراتی را درباره حادثه علیه متهم بیان كند، جمله‌های وكیل كمترین تاثیر را بر هیات منصفه خواهد داشت ولی در كل، پرسش‌هایی كه از سوی وكیل مطرح می‌شود، از راه‌های گوناگون بر شهادت شهود تاثیر خواهد گذاشت. پرسش‌های القایی خود از شهود بر ادراك آنها از واقعه و در نتیجه بر شهادت آنها اثر خواهد گذاشت.

پرسش‌های وكیل در ارتباط با اطلاعات مستقیم و جهتدار است، مانند این پرسش كه به ما بگویید بعدازظهر فلان روز چه اتفاقی افتاد. شما سمت چپ در بودید؟ این‌گونه نیست. با طرح این پرسش‌های بسته از سوی وكیل، هیات منصفه به این باور نزدیك می‌شود كه صلاحیت و شایستگی شهود بتدریج كمتر و كمتر می‌شود.

آیا با متهمان به صورت برابر رفتار می‌شود؟ پژوهش‌ها نشان داده است كه جذابیت فیزیكی شخص متهم بر رای قاضی اثر خواهد گذاشت. متهمان جذاب بیشتر از اشخاص غیرجذاب تبرئه می‌شوند. اعضای هیات منصفه ناخودآگاه با مجرمی كه از جذابیت زیادی برخوردار است، احساس همدردی و دلسوزی می‌كنند.

وكیلان نیز از تاثیر عامل جذابیت آگاهند و به موكلان خود سفارش می‌كنند كه خود را جذاب كنند. در جوامعی كه اختلاط نژاد وجود دارد، نژاد متهم بر تصمیم‌های هیات منصفه تاثیر می‌گذارد. یكی از عامل‌های كارآمد بر نگرش هیات منصفه شدت مجازات‌هاست. اگرچه بسیاری از شهروندان بر این باورند كه تشدید مجازات‌ها می‌تواند میزان جرایم را كاهش دهد، ولی پژوهش‌ها نشان داده است كه تصویب قانون‌های مجازات سنگین سبب می‌شود احتمال صدور رای اكثریت هیات منصفه را در محكومیت متهم بر جرایم سنگین بكاهد.

پژوهش‌های روان‌شناسان اجتماعی نشان داده است كه تفاوت‌های شخصیت در هیات‌های منصفه، بر تصمیمات آنها كارآمد است. به عنوان مثال، هیات‌های منصفه‌ای كه دارای شخصیت اقتدارطلب هستند، گرایش شدید به سوگیری‌ها به متهمان دارند.

به گونه‌ای كوتاه می‌توان نتیجه گرفت كه پژوهش‌های روان‌شناسی اجتماعی كاربردی در زمینه نظام حقوقی می‌تواند مداركی ارائه كند كه تاثیر عامل‌های روان‌شناختی را بر شهادت شهود، رای هیات منصفه، چگونگی ارائه پاسخ‌های متهمان، چگونگی دفاعیه وكیلان و رای نهایی قضات اثبات كند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...