رفتن به مطلب

سر و گوش آب دادن


spow

ارسال های توصیه شده

سر و گوش آب دادن

 

عبارت بالا اصطلاحی است که در میان طبقات مختلف اجتماعی رایج است و هرگاه که پای تجسس و اطلاع یافتن از امری پیش آید، آن را به کار می برند.

 

مثلاً گفته می شود: «دیروز به منزل فلانی رفتم و سر و گوش آب دادم تا ببینم عقیده او نسبت به فلان موضوع چیست.» یا اینکه گفته می شود: «فلان دولت جاسوس فرستاد تا سر و گوش آب دهد و به میزان قدرت نظامی و اقتصادی کشور ما دست یابد و...».

 

قابل توجه این است که باید دید واژه های (سر و گوش و آب) در بیان تجسس و تحصیل اطلاع و آگاهی از مکنونات خاطر دیگران چه نقشی دارد و ریشه تاریخی آن چیست.

 

در مورد ریشه تاریخی این مثل سائر دو روایت شنیده شده است که برای قضاوت و داوری هر دو روایت نقل می شود:

 

۱) در قرون و اعصار گذشته که سلاح گرم هنوز به میدان نیامده با سلاحهای سرد از قبیل شمشیر و کمان و گرز و نیزه و... اینها مبارزه می کردند و مدافعان اگر خود را ضعیف تر از مهاجمان می دیدند، در دژها و قلاع مستحکم جای می گرفتند و در مقابل دشمن مهاجم مقاومت می کردند.

 

دژ یا قلعه محل و مکانی بود که بیشتر بر بلندی قرار داشت و اطراف آن را دیوار محکم و بلندی از سنگ و ساروج به ارتفاع ده الی بیست متر می ساختند که دشمن نتواند از آن دیوار بالا برود. این دیوار قطور سر به فلک کشیده در درون قلعه برجها و باروها و کنگره ها و پله ها و راهروهای باریک و پرپیچ و خمی داشت که مدافعان از آن پله ها بالا می رفتند و در درون برجها و باروها از داخل سوراخها و منافذی که داشت، به سوی مهاجمان که قلعه را چون نگین انگشتر در میان گرفته بودند تیراندازی کرده و از نفوذ و پیشروی آنها جلوگیری می کردند. این قلعه ها درهای بزرگ و سنگینی از جنس سنگ یا آهن داشت که جز با وسایل قلعه کوب و تیرهای آهنین که چند نفر از سربازان مهاجم آن را بر دوش گرفته بر این درها می کوبیدند آن هم به سختی و دشواری قابل گشایش و تسخیر نبود. در درون قلعه اتاقهای متعدد برای سکونت و استراحت مدافعان و همچنین انبارهای زیادی برای ذخیره و نگاهداری خواربار تعبیه شده بود که بر حسب گنجایش قلعه و تعداد جمعیت تا چند سال می توانست آذوقه مدافعان را تأمین کند. ضمناً برای تأمین آب قلعه اغلب از قنات استفاده می کرده اند که مظهر قنات در درون قلعه به اصطلاح آفتابی می شد.

 

با این توصیف اجمالی که از کیفیت و چگونگی ساختمان قلعه به عمل آمد، ساکنان و مدافعانش سربازان مهاجم را کاملاً می دیدند و از کم و کیف اعمال آنها آگاه بودند؛ زیرا در بلندی و مشرف بر مهاجمان قرار داشته اند، در حالی که سربازان مهاجم جز دیوارهای بلند چیزی نمی دیدند و از حرکات و سکنات محصورین به کلی بی خبر بوده اند. گاهی که کار بر مهاجمان سخت دشوار می شد و هیچ گونه راه علاجی برای تسخیر قلعه متصور نبود، فرمانده قوای مهاجم یک یا چند نفر از افراد چابک و تیزهوش را از درون چاه تاریک قنات به داخل قلعه می فرستاد و به آنان دستورات کافی می داد که در مظهر قنات در درون قلعه «سر و گوش آب بدهند» یعنی سر و گوششان را چند دقیقه در درون آب قنات فرو برند و بدین وسیله خود را از معرض دید محصورین محفوظ دارند تا هوا کاملاً تاریک شود و آنگاه داخل قلعه شده به جاسوسی و تجسس در اوضاع و احوال قلعه راجع به تعداد مدافعان و میزان اسلحه و نقاط ضعف و نفوذ آن بپردازند.

 

غرض از تمهید مقدمه بالا این بود که ریشه تاریخی ضرب المثل «سر و گوش آب دادن» دانسته شود که جاسوسان از این رهگذر چگونه به اسرار قلاع جنگی پی می بردند و راه نفوذ و تسخیر قلاع را هموار می کردند و بتدریج عبارت سر و گوش آب دادن در مورد جاسوسی و تجسس اوضاع و احوال دیگران به صورت ضرب المثل درآمده است.

 

۲) روایت دوم این است که در ادوار گذشته که حمام خزینه دار معمول بود، خانمهای خانه دار ناگزیر بودند مدت چند ساعت در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و اطفالشان بپردازند.

 

در زمانهای قدیم که حجاب معمول بود و بانوان خانه دار از لحاظ معاشرت و محاورت در خارج از محیط خانه محدودیتهایی داشته اند، بهترین فرصت و موقعیت برای آنها حمام بود که عقده و سفره دل را بگشایند و وقایع و جریانات هفته ای را که گذشت از خوب و بد، زشت و زیبا و غم و شادی برای یکدیگر آن هم با صدای بلند بیان کنند. جان کلام اینجاست که گاهی اتفاق می افتاد بانوی خانه داری با بانوی دیگر که مدتها با یکدیگر قهر بوده، اختلاف داشته اند، هر دو نفر در آن حمام حضور داشته اند و هر کدام از این فرصت می خواست استفاده کند و بداند که دیگری پشت سر او در حمام چه می گوید و چگونه سعایت می کند.

 

بدیهی است در صحن حمام که همهمه و غوغای عجیبی از سر و صدا و بگو مگو بر پا بود امکان نداشت که هیچ کدام از سعایت و بدگویی طرف مقابل نسبت به خود آگاه شود. به علاوه احتیاط می کردند که در صحن حمام حرفی در این زمینه بزنند، نکند کسی از طرف مقابل بگوش نشسته باشد تا حرفهایشان را استراق سمع کند و بشنود و به طرف مقابل بگوید.

 

پس هر کدام منتظر فرصت می نشست و موقعی که یکی از آن دو نفر داخل خزینه می رفت دیگری یکی از آشنایانش را به بهانه شستشو به داخل خزینه می فرستاد تا «سر و گوش آب بدهد» یعنی تظاهر به شستشو بکند گفتگوی طرف مقابل با مخاطبش را استراق سمع کرده به اطلاع و آگاهی او برساند. سر و گوش آب دادن در اینجا هم که نوعی جاسوسی به شمار می آمد و به منظور تجسس در اوضاع و احوال و اطلاع و آگاهی از منویات و مکنونات خاطر دشمن به کار می رفت، بتدریج به صورت ضرب المثل در آمده است.در هر صورت به طوری که ملاحظه می شود، هر دو روایت را که از معمران و اهل اطلاع شنیده در این مقاله نقل کرده است، ولی به عقیده نگارنده روایت اول صحیح است و روایت دوم ضعیف به نظر می رسد و محقق و معلوم نیست.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...