spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۱ اگر هر اجتماعی را به درختی تشبیه کنیم که ادمها واعضای ان جامعه باعث زندگی یا مرگ ان جامعه مشوند وتشبیه پربیراهی هم نیست حداقل در بازه دوقرن اخیر وبراساس مستندات تاریخی ونیز روال رفتارهای اجتماعی ایرانیان بخوبی میشود فهمید که چرا اکنون در این نقطه ایم وچرا به جایی رسیده ایم که اگر برای باغ دنیا مفید ومثمر ثمر نیستیم اگر حداقل اسباب زحمت هم نباشیم! بقول دکتر طباطبایی این دوقرن اخیر در پی چهارقرن سکوت مطلق فکری یا بقولی کمای مغزی ایرانیان حاصل شده است کمی به نقل قولهای کتاب جمالزاده بیشتر فکر کنیم وببینیم ایا اصلا تغییری در صورت مسئله اتفاق افتاده؟ بقول جملات انتهایی پست منقول :حالیا باید ببینیم تکلیف ما در برابر این یافته ها و یا بافته ها چیست؟ ---------------- به آنها که فکر می کنند علت اصلی عقب افتادگی ما ایرانیان خود در اندرون ماست در کنار کتابهای ارزشمند "جامعه شناسی نخبه کشی"، "جامعه شناسی خودمانی" و "چرا عقب مانده ایم؟" کتاب "خلقیات ما ایرانیان" را نیز توصیه می کنم؛ این اثر در واقع از نظر تاریخی مقدم بر آنهاست و بنوعی مورد استفاده و استناد آنها هم واقع شده است؛ نسخه الکترونیکی حاضر به همت دوستان دیگر، از نخستین چاپ این کتاب در فروردین 1345 تهیه شده است و آنسان که در مقدمه خواهید دید جمال زاده خود در اسفند 1344 در ژنو مقدمه آنرا به نگارش در آورده است و این یعنی شما دارید همانی را می خوانید که از دست خود جمال زاده خارج شده و بلافاصله زیر چاپ رفته است به عبارت دیگر این نشان کهنگی خود نشانی از دست نخوردگی است. جمال زاده در این کتاب علت العلل عقب ماندگی ایرانیان را "معایب و نواقص اخلاقی" شان می داند اگرچه او هم نه به علت پیدایی خود آنها می پردازد و نه از رفع آنها سخن می گوید: "حالا چه کار داریم که این معایب و نواقص چرا بوجود آمده و کی و از کجا بوجود آمده است!" ص 11 . او به گردآوری برخی از نظرات و دیدگاه های خودیها و غیر خودیها در خصوص خوی و خصلت ایرانیان پرداخته است و در برابر آنها چهار راه را پیش پای ما گذاشته است: اول "تجاهل و تغافل"؛ یعنی ناشنیده انگاشتن نظرات دیگران! دوم "انکار"؛ یا بقول خودش زیرش زدن! سوم "تلافی"؛ یا همان معامله به مثل! و چهارم "تعقل"؛ یعنی عمل کردن بدستور فکر و بحکم و دلالت عقل و استدلال؛ یا به اصطلاح کلاه خود را قاضی کردن! ... واضح است که جمال زاده از این چهار راه به راه چهارم یعنی تعقل و بکار بردن خرد نظر دارد چرا که "خرد بما می گوید که شنوایی حقیقت و راستی و پذیرفتن آن هم ... از وظایف مقدس انسانی است ... خرد بما می گوید کسی که گوش شنوا و ذهن منصف برای شنیدن مرض و معایب خود نداشته باشد هرگز بدرجه کمال نخواهد رسید ...". بر این مبنا می توان گفت که جمال زاده ما را به واقع بینی و خردورزی در برابر آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند دعوت می کنند و از این راه ریشه یابی امور را می طلبد اگر چه خود بدان نمی پردازد! ... بد نیست در کوتاه زمانی که صرف برداشت این کتاب می کنید برخی از نقطه نظرات دیگران در خصوص ایرانیان را از نظر بگذرانید: شعر متنبّی در مورد ایرانیان: لا ادب ... کانها غنم ... .(ص68) یک مستشار آمریکایی: مملکتی که 10 میلیون (جمعیت آن روز ایران) دزد دارد چگونه می خواهد اصلاح شود.(ص70) گوبینو: ایرانیها تمام آنچه را عربها نمی فهمند می فهمند ... چیزی که هست ... قوه تعقلشان اندک ... و آنچه فاقد آنند وجدان است!... فکر و ذکر ایرانی اینست که کاری را که وظیفه اوست انجام ندهد.(ص81) هانری مارتین کشیش انگلیسی: ایرانیان استعداد آن دارند که بزرگترین و قادر ترین ملت مشرق زمین باشند تنها چیزی که لازم دارند همانا یک حکومت خوب و صالح و مذهب مسیح است!(ص86) جیمز موریه: هر قدر به عمارتشان بکوشی به خرابی تو می کوشند!(ص87) پوتینگر: ایرانی ... مایه ننگی است که طبیعت بشری را آلوده ساخته و در هیچ دوره و در میان هیچ ملتی مانند آن دیده نشده است!(ص90) گوستاو لوبون: اهمیت ایرانیان در تاریخ سیاست دنیا خیلی بزرگ و لی در تاریخ تمدن خیلی خرد بوده است ... ایرانیان خالق نبوده اند تنها رواج دهند تمدن بوده اند.(ص93) یک نفر انگلیسی: ایرانیان مردمان عجیبی اند توپ ندارند میدان توپخانه ساخته اند قشون ندارند میدان مشق ساخته اند که بزرگترین میدان مشق دنیاست!(ص93) واتسون 1864: هیچ کاری سخت تر از این نیست که یک ایرانی را برای دروغی که گفته است وادار به اعتراف کرد ... مردم ایران بکلی صبورند و حکومت بر آنها آسان است! ... اما عاداتی دارند که در جاهای دیگر مایة عار بشریت است!(ص98) برکویچی: ایرانیان در پیشبرد مقاصد اسکندر مقدونی بیشتر از خود یونانیان باو خدمت نمودند ... چون از صفت شخصیت عاری بودند!(ص103) پروفسور هانری ماسه: خلاصه آنکه اهمیت ایرانیان تنها در زمینه مطابقت دادن پاره ای از مختصات روح آریایی با روح سامی و عرب بوده است.(ص109) پروفسور براون: ایرانیان اغلب حدسیات ماهرانه دارند.(ص111) استیلن میشو: آنچه ما را در مورد ایرانیان بوحشت می اندازد اینست که ما هرگز نمی توانیم بفهمیم وقتی با یک ایرانی طرف هستیم درست عقیده او چیست.(ص112) سایکس: ایرانیان دزدند و محال است کسی بتواند منکر این معنی شود.(ص118) جان شیرمان: ایران سرزمین تضاد و افراط است ... یا گرم یا خشک ... یا فقیر یا ثروتمند ... .(ص128) آنچه مسلم است شنیدن گفته هایی از این قبیل ما ایرانیان را سخت ناراحت می کند؛ بی مهری هایی هم که تاکنون در خصوص این اثر از جمال زاده صورت گرفته است بنوعی خود برخاسته از فاش کردن برخی از این گفته هاست! ... اما نباید فراموش کرد که بهرحال چه اینها نقطه نظرات دیگران در مورد ما می باشند؛ حال چه یافته (درست) باشند و چه بافته (نادرست)؛ اگر بافته ای هم باشد بافته های ذهنی آنهاست و نه جمال زاده یا امثال آن! حالیا باید ببینیم تکلیف ما در برابر این یافته ها و یا بافته ها چیست؟ امروز باید در نظر داشت که دید دنیا نسبت به ما اگر هم بدتر از دیروز نشده باشد مطمئناً بهتر نشده است! ... پس این تکلیف همچنان بر گردن ماست که بنشینیم و ببینیم واقعاً چرا اوضاع چنین است! لطفاً پس از کلیک بر روی لینک اندکی شکیبا باشید تا فایل برای برداشت آماده شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده