gomshodeh 236 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ شاید بایستی تو قسمت مدیریت قرار میدادم کشتی به گِل نشسته جان ماکسول یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراینباره بحث میکردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدامیک نقش مهمتری دارند. بحث بهشدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را بهدست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود. هنوز چند ساعتی از جابهجایی نگذشته بود که ناخدا عرقریزان با سر و وضعی کثیف و روغنمالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش میکنم، کشتی حرکت نمیکند.» سرمهندس فریاد کشید: «البته که حرکت نمیکند، کشتی به گِل نشسته است!» برگرفته از كتاب: ماكسول، جان؛ 17 اصل كار تيمي (چه كار كنيم كه هر تيمي ما را بخواهد؟)؛ برگردان مهدي قراچه داغي؛ چاپ سوم؛ تهران: انتشارات تهران 1386. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده