مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که دارم با یه پراید هاچ بک گوجه ای از افق میام خونه و دستم تو دماغمه و بینیمو در میارم گیلی گیلی میکنم و میندازمش تو خیابون بعد یهو گوشیم زنگ میخوره منم تبلت جدید اپلمو از تو جیب شلوار کردیم که 1600 تا پیلیسه داره در میارم و میگم بنال :)) بعد اون یارو میگه بهتره خودتو از این بازی بکشی بیرون :)) میگم کدوم بازی کککصصصاااااااافططط :)) میگه همون بازی کثیف :)) بعد من متوجه میشم وارد یه بازی کثیف شدم و سریع گوشیمو قط میکنم و میرم تو یه حموم عمومی خوب خودمو میشورم که از این بازی کثیف بیام بیرون:))))) بعد دوباره یارو زنگ میزنه ازم تشکر میکنه و میگه ولی خداییش گوشیت خیلی زاقارته بهتره یه گوشی جی ال ایکس بگیری بعد من یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش میکنم و میگم داداش شلوار کردی مال همچین موقعیتاییه دیگه :)) خداییش اون صبر و حوصلتون تو حلقم ینی بازم میخواین ادامه بدم....:)) * ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﭘﺮﺍﯾﺪﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﮐﻪ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻐﻠﻢ ﯾﻪ”bmv x3″ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . . ﺩﯾﺪﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻧﯿﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﻭ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪ ﻋﯿﻨﮏ ﺩﻭﺩﯾﻤﻮ ﻭﺭﺩﺍﺷﺘﻤﻮ ﺷﯿﺸﻤﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺎﻻ، ﭼﺮﺍﻍ ﮐﻪ ﺳﺒﺰ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺎ ۲۰۰ ﺗﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻭ… 6 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که تو کنکور (که دادم)رتبه ام 25 بشه و زیستم بشه98%بعدش منم برم پزشکی تهران بعد به معلم زیستم زنگ بزنم بگم زیستو98% زدمو از 93%اون دوستمونم خوشحالتر بشه و منو به رخ اون بکشه نه اونو به رخ من ! صدام کنن یه برنامه ی تلویزیونی حرف بزنم بگم هیچ کلاسی نرفتم و همه اش پشتکار خودم بوده و روزی 3ساعت درس خوندم و همه غبطه بخورن به هوش سرشار من! کاش واقعی بشه اگه واقعی هم نشد همون طور که فک میکنم بشه یهو اشتباه گزینه ها رو طوری وارد نکرده باشم که رتبه ام نجومی بشه.... 7 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۲ فانتزی من اینه توآخرت بعدازسبک وسنگین کردن اعمال ورفتار مخاطب خاصم کارنامشوبدن دست راستش دربهشتو براش باز کنن همینکه پاشوبذاره تویهشت یهو باصدای بلند بهش بگن وایسا اول باید از شکننده حلالیت بطلبی اونم بیاد التماس کنه که ببخشمش منم اصلا به حرفاش توجه نکنم سرموبالا بگیرم وبگم برو جانم خداروزیتو جای دیگه حواله کنه اونم گریه کنه التماس کنه بهش بگم هرکی خربزه میخوره باید پای لرزشم بشینه تواین حرفا آروم آروم توافق محوشم ... 6 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۲ کی از فانتزیام اینه که من و دوستم(دختر)بریم بانک دزدی بد در حال خالی کردن گاو صندوق بانک یهو ماموران زحمت کش نیرو انتظامی با اسلحه بهمون حمله کنن بد منم در حالی که کیسه ی پول رو میزارم روشونم بایک حرکت خرکی با جفتک بپرم رو شیشه ها و شیشه هارو خورد کنم بد فرار کنم برم تو ی یه بیمارستان قایم شمو و برم لباس دختورا رو بپوشم و یه ماسک بزنموسریع بیام بیرون بد در حالی که پلیسا دارن دنبال من میگردن با همون لباس دختوری از کنارشون رد شم ودرحالی که توی راه رو قدم میزنم یدفه یه خانوم پرستاره بیاد دستمو بگیره بگه:اِاِاِاِاِ خانومxشما کوجایی من دارم سه ساعت دنبالتون میگردم بد منم اومدم که بگم من دکتر نیستم دستمو کشید برد تو اتاق عمل بد من همون جا دوستمو ببینم که تیر خورده تو کلیش وداره عین شیلنگ از خون میره بد من بگم هســـــــــتی تو چه مرگت شده پاشو تن لشتو جم کن گم شیم بریم تو افق بد اونم بـگه نه تو برو منو ول کن و......همون موقع بیهوش بشه بد منم تیغ جراحی رو بردام وشیکمشو ببرم و دست کنم تو کلیش 3تا گلوله در بیارم بد همون موقع دختوره بگه {کارت عالی بود }بد منم بهش بگم که دختور نیستمو از این حرفا بد اونم در حالی که فکش اندازه کهکشان راه شیری باز مونده یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بکنم بد منم چون راه افقو بلد نبود برم دنبال در خروجی و خارج بشم بد در حالی که دارم میرم خونمون پلیسا بهم حمله کنن و دستگیرم کنن ببرنم زندان اب خونک بخورم... 4 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۲ يکي ديگه ازفانتزي هام اينه که حداقل کسايي که حرمت اين ماه رونگه نميدارن ،توي کوچه وخيابون وقبل ازافطارجلوچشم همه خوراکي نخورن. آدم واقعاناراحت ميشه ازاين رفتاربعضيا،اميدوارم کسايي که ميتونن,روزشونوبگيرن. 5 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که : شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو ! بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند ) بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم ! بعد یکی بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟! منم بگم تو دلم عآره ! بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه ! منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته ! بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم ! وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها ! 5 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزی هام اینه که بروسلی الان زنده بود میرفتم میزدم تو گوشش ! ببینم اخلاق ورزشکاری داره یا نه ! کصافط مطمئنم بعدش تو افق محوم میکرد 4 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که قبل مرگم وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت : ” خدابیامرزتش ، راحت شد ” با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من ! والا به خدا ، اصاب مساب ندارماااا 5 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۲ فانتزیم انیه که ماه رمضون که تموم شد،روز عید فطر خدا یه عیدی خیلی خوب (همون چیزی که ازش خواستم) رو بهم بده همه بگید انشاالله 6 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۲ فانتزیم اینه که اگه ازدواج کردم پسر دار شدم اسمشو بذارم مایع دستشویی فوم اوه.... خداییش خیلی کلاس داره بعدشم بفرستمش مدرسان شریف درس بخونه !!! 6 لینک به دیدگاه
ICE-G 520 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۲ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﻭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﺗﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺰﻧﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﻨﻢ. . . ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﻢ ، ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ. . . ﺳﻮﯾﯿﭻ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﮕﻢ : ﺑﯿﺎﺍﺍﺍ ﻣﺎﻟﻪ ﺗﻮ !!!... ﮐﺎﺭﺗﻦ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻭ ﺷﻮﮎ ﺯﺩﮔﯽ ﺑﮕﻪ : ﺁﻗﺎ . . . ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﭼﯽ؟؟؟ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺭﻭﻣﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻢ ﻭ ﺑﮕﻢ : ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻧﺮﻣﯽ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﺤﻮ ﺑﺸﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺎﺭﺗﻦ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻩ |-: 7 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که تپـــــــــــــــــــــــــل شم بعد واسه مامانم بخونم تپلویم تپلـــــو ..صورتم مثل هلــــــو ..http://www.noandishaan.com/forums/images/smilies/ws3.gif 4 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۲ فانتزی من اینه ک یکبارم که شده تو این فیلما هندونه که قاچ میکنند سفید باشه... ینی میشه عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۲ عاغا به جان خودم یکی از فانتزی های من اینه که بدونم کی چسب این دماغ عملی ها رو برمی دارن؟؟؟!!! ...به اون دماغ رحم نمیکنی به اون چسب رحم کن!!! پووووسید !!! :(( 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۳ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ : ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺸﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﻨﯽ … ﺭﻭﺯﺍ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺑﻦ ﺑﺮﯼ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﮐﻨﯽ … ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﺰﻧﯽ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﻪ ﺩﺭﻧﯿﺎﺩ … ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ ﮔﻢ ﺷﯽ … ﺑﺮﻕ ﺑﺮﻩ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﺵ ﺑﯿﺎﺩ … ﺍﺷﺘﻬﺎﺕ ﮐﻮﺭ ﺷﻪ ﺑﺒﺮﯾﺶ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎﻥ ! 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۳ فانتزي من اينه كه اين كارسوناي رستوران مث مامان من باشن! وقتي غذاي مشتري رو ميارن، وايسن بالاسرش هي بكن: بخور! بخور ديكه! بخور كثافت ! عوضي بازي درنيار ميزنم تو سرتا! بخور! 1 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۳ یکی از فانتزیام به وقوع پیوست ! مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره ، گفتم : اول دستتو بشور ! آقا یَک حالی داد که نگو فقط یکم شکستگی پاهام اذیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده … تازه دکتر گفته هفته دیگه گچ دست و پامم باز میکنه 1 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۳ یکی از فانتزیام اینه که بتونم نصف سنجاب عصر یخبندان پشتکار داشته باشم ! بسه دیگه اههههههههههههههههههههه 2 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یکی از فانتزیام اینه که.. بهترین دوستمــو ببیــنم .. 3 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یکی از فانتزیام اینه که واسه کارای سخت استرس داشته باشم اما برا کارای راحت استرس نداشته باشم چپکی شدیم رفت 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده