maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ کی از فانتزیام همیشه این بوده که توی سیستم عامل ویندوز یک مشکل پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من ، دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخرررر عمرش ، خونه ماشین پول همه چی میدم بهت … منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم !!! — 12 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه راننده ماشین پلیس بشم راه بیوفتم تو خیابون از پشت بلندگوش بگم راننده پژو حرکت کن ! مگان !!! سرت رو بنداز پایین ! مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ماکسیما مشکی ! شیطون دخترای قشنگی سوار کردی ! 206 صندوق دار آهنگت خیلی قدیمیه ... عوضش کن ... !!! پراید مشکی ... پرااااااااید ...!!! فخر میفروشی کصااااافط ؟؟؟ بزن بغل ! 3 (12)3 (12)3 (12) 10 لینک به دیدگاه
ShaMoh 3002 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که اونقدر آرامش داشته باشم که 5 روز هیچ گونه صحبتی با هیچ کسی نکنم . بلاخره هم اجراش میکنم ...:5c6ipag2mnshmsf5ju3 من بلاخره خواهم توانست ، خانما شما چطور ؟ 14 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اینم یکی از فانتزیهای آقای خاص يكي از فانتزيام اين بود كه فاميليم جعفري بود... يه عكس خانوادگي ميگرفتيم ميذاشتم فيس بوك... زيرش مينوشتم : همه جعفرياااا!!!! 13 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ [h=2][/h] یکی از فانتزیام اینه که اسم پسرمو بزارم اسماعیل صداش کنم اسمال، . . . بعد وقتی بزرگ شد بهش بگم دو ایکس لارج!! 13 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!! و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق … — 9 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … ! انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!! 3 (12) 12 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکـــــــی از فانتزیام اینه وقتی کار اشتباهی میکنم مثل برنارد یه ساعت داشته باشم که زمانو متوقف کنه و منم بتونم اشتباهاتمو جبران کنم 13 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که بچه تهرونی میشدم و یا کارم جوری بود که میتونستم نرم سر کار و با ممد ادمینیا و بچه ها میرفتم نمایشگاه کتاب از پدربزگ جاویدمم شیرینی میگرفیم:4chsmu1: 8 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که امتحانا دیرتر برگزار بشه 6 لینک به دیدگاه
Mehr@z 1092 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۲ يكي از فانتزيام اينه كه توي تولد 75 سالگيم ،مامان بزرگم که تو 60 سالگیش فوت کرده رو توي خوابم ببينم كه داره نصیحتم ميكنه بعد من بهش بگم بشین بچه !!! :vahidrk: یکی از فانتزیام اینه که یه کارخونه سیگار بزنم بعد پشت پاکتا بنویسم: ترک عادت موجب مرض است یکی از فانتزیام اینه که دکتر بشم بعد سر عمل جراحی وختی به دخیه دستیارم هی میگم پنس،چاقو،تیغ و اینا....یدفه وسطش بگم مااااچ ! بعد دستیارم بیاد یه ماچ خفن بکنه با دسمال رژشو پاک کنه منم با روحیه ادامه بدم یکی از فانتزیام اینه که دختر بودم واسم خواستگار می اومد! بعد من میگفتم : شما اومدين منو بگيرين؟ اونام می گفتن : بلــــــــــــه! بعد منم میدویدم و داد میزدم: اگه میتونین منوبگيرين ... اگه میتونین منوبگيرين! ... خلاصه همینجوری تا شب بازی می كرديم یکی از فانتزیام اینه که مربی فوتبال بشم. بعد تو مصاحبه بگم دستای پشت پرده نمیذارن من کار کنم و سریع استعفا بدم ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﺸﻢ ... ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﺍﺯﻡ ﺍﻣﻀﺎ ﺑﮕﯿﺮﻥ... ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﺎﻣﭗ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﯿﺐ ﮐُﺘَﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﺭﻡ، ﺑﮕﻢ: ﺍﻣﻀﺎ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﯽﺯﻧﻢ! یکی از فانتزیام اینه یه لامبورگینی رونتون بخرم پشتش بنویسم (عاقبت فرار از مدرسه) برینم تو سیستم آموزش پرورش ایران یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم، بچه دارم شم بعد زنم از این دیالوگ واسه پسرم استفاده کنه :وایستا بابات بیاد ... ذلیل مرده ی پدرســـــــــــگ ... 15 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام هـم اینه که پورشــه پانامـرا دیدم با عجله سوارشم بگم چرا دیراومــدی :| بعـدش که راننده رو دیدم بگم:اَ اَ اَ ببخشید فک کردم بابامه ؛بعد پیاده شم ) 17 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ . یکی از فـانـتزیام اینـه کــه از بانک زنگ بزنن بگن شما بـرنده شدیـد ! منم با لبخندی تـلخ بگم حتما خونه برنـده شدم یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا … هه ! بدید بــه فقـیر فقرا … بعد بگن نه دیـوونه تو پـــرایـــــد بـرنده شدی …! بعـد دیـگه از شــدت خـوشحالی سـکته کنم بـه رحمت ایزدی بپیوندم … . 10 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که خلبان بشم و با اف 16 برم مسافر کشی هوای یکی از فانتزیام اینه که دختر بودم بعد ازدواج میکردم بعد مهریم رو میذاشتم اجراء میگرفتم میرفتم صفا و سیتی یکی از فانتزیام اینه که دکتر بشم بعد یه مریض رو عمل کنم و اون مریض زنده نمونه بعدشم بیام بیرون همراهانش بپرس حال مریضمون چطوره؟ بهشون بگم متاسفم فوت کرد آخه نمیدونی چقدر کلاس داره 10 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که : چند تا آدم گـردن کلفت اجـیر کـنم نـزدیک افـق تا هـرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهـنشو سرویس کنن … انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ، زرت و زورت میرن افق محو میشن ! 9 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیامم اینه که: با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر!! بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟ 9 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که پلیس تو ایست وبازرسی ماشینم رو نگهداره … -بگه اسم ؟ +بگم عباس -بگه نام پدر ؟ +بگم عباس علی -بگه فامیلت چیه ؟ +بگم عباسی -بگه از کجا میای ؟ +بگم عباس آباد -بگه کجا میری ؟ +بگم بندر عباس پلیسه شاکی شه !!! -بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی +بگم نه به حضرت عباس: 9 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که ، دختر مورد علاقمو با یکی دیگه تو تاکسی ببینم ، بعد متوجه بشم که پسره پول نداره کرایه رو حساب کنه ، منم واسه اینکه پسره ضایع نشه ، یه پنج هزار تومنی بدم به راننده و بگم امروز روز تولدمه ، همه مهمون من…. الهی بمیرم واسه خودم … ! 7 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه : ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب … بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی ! 7 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۹۲ یکی از فانتزیام اینه که برم آمریکا تو این برنامه آمریکن آی دل شرکت کنم اول بشم ،یه میلیون دلارو بردارم بیام ایران یه پراید بخرم و با بقیش یه پسته فروشی بزنمو ... خلاصه سری تو سرا در بیارم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده