Fahim 9563 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ 1- در طبیعت شگفتآور پیرامون ما چیزهایی هست که از کشفشان لذت میبریم. چیزهایی هم هستند که پس از سپری شدن لذت اکتشاف، همچنان ذهن را در حال پردازش نگه میدارند. نوعی زنبور هست که برای بقای نسل خود شیوه خاصی را دنبال میکند. او ابتدا کفشدوزکی را نشان میکند، سپس بر سر او فرود میآید. نیشاش میزند تا برای مدتی فلج شود و در حین همین کار، درون شکم کفشدوزک تخمریزی میکند. کفشدوزک پس از به هوش آمدن به راه خود ادامه میدهد اما زندگی او مدت کوتاهی پس از این رویداد عوض میشود. لاروها پس از بیرون آمدن از تخم، در شکم کفشدوزک زندگی میکنند و از اعضا و جوارح داخلی بدن جانور زنده تغذیه میکنند. در تمام این دوره، کفشدوزک میزبان، از دردی درونی زجر میکشد و به خود میپیچد. سرانجام تسلیم میشود و زمانی که نوزادان برای شروع مرحله جدید زندگی از بدن رنجور میزبان بیرون میآیند، او دیگر بیجان شده است. 2- در صنعت موبایل چیزهایی هست که از کشفشان لذت میبریم. چیزهایی هم هستند که پس از سپری شدن لذت اکتشاف، همچنان ذهن را در حال پردازش نگه میدارند. شرکتی به نام نوکیا هست که اخبار و حواشی مرتبط با وضعیت امروزش ماجرای پراهمیتی شده است. در بسیاری از تحلیلهای مرتبط با وضعیت کنونی غول آسیبخورده صنعت موبایل، بارها به آمار و ارقام فروش و درآمد سرسامآور این شرکت تا همین سه چهار سال پیش برمیخوریم. دورهای که تاج و تخت «شماره یک سابق» هنوز ارج و اعتباری در خور یک پیشگام واقعی داشت و خبری از زیاندهی و گرفتاریهای امروز نبود. اخراج چهل هزار کارمند طی دو سال گذشته، زیانهای مالی چند صد میلیون دلاری در فصلهای اخیر و... تفسیر خیلی خوبی از استعاره «زمانه عوض شده» را پیش روی این شرکت قرار داده است. پنج سال قبل، سهم نوکیا از بازار اسمارتفونها بیش از 30 درصد بود و بقیه با فاصله محسوسی به دنبال رتبههای بعدی این بازار بودند. نوکیا با سمیبین یکه تازی میکرد و همه چیز بر وفق مراد بود. اما در کمال شگفتی، مدیران نوکیا بهسادگی انقلاب آیفون و مدتی بعد، آندروئید را نادیده گرفتند و چنان کند به صرافت تغییر افتادند (با ارتقای سمیبین، حرکت به سمت لینوکس با Maemo و سپس Meego) که دنیای ابزارهای همراه هوشمند طی رقابت دو پلتفرم دیگر برای همیشه عوض شده بود. حالا دیگر وقت گرفتن یک تصمیم اساسی و سرنوشتساز بود و نوکیای تمایز طلب به استقبال پلتفرمی رفت که برخی، آن را سومین بازیگر بزرگ دنیای موبایل در آینده میدانند: ویندوزفون مایکروسافت. 3- از دیدگاه شخصی، سیستم عامل ویندوز فون مایکروسافت را دوست دارم. حتی شش هفت سال قبل، زمانی که یک گوشی آیمیت مجهز به ویندوز موبایل 5 برای مدتی ابزار کارم شده بود، به رغم اشکالات، محدودیتها و انتقادهای درستی که به آن وارد بود، کار کردن با آن، مزایای ویژهای برایم داشت. پس از فترتی چند ساله (که خیلی هم گران تمام شد)، مایکروسافت با عرضه ویندوزفون7 در اواخر سال 2010 گام بزرگی برای بازگشت به بازی برداشت. همانطور که webOS پس از آیفون با نوآوریهای جذاباش، نقطه دیگری به تاریخ این صنعت افزود، مایکروسافت نیز به جای درپیش گرفتن رویکردی تقلیدی، با بازنویسی کامل سیستمعامل همراهش (متفاوت از ویندوز موبایل) و طراحی یک رابط کاربری تازه، تلاش میکند تا پارهخطی را که دو سرآن اپل و گوگل ایستادهاند، به یک مثلث تبدیل کند. این که سرنوشت مایکروسافت در معمای «بدون دست زدن به پارهخط، یک مثلث بسازید» چه خواهد بود، موضوع این نوشته نیست اما پاسخ آن در سرنوشت نوکیا تأثیری مانند اثر اکسیژن بر حیات آدمی دارد. 4- درست در همان سالهایی که نوکیا شماره یک بازار اسمارتفونها بود، سهم مایکروسافت از این بازار نیز با ویندوز موبایل، دو رقمی شده بود. براساس آمارهای اخیر منتشر شده، سهم فعلی ویندوزفون به حدود ۳ درصد رسیده است. بهرغم تلاشهای زیاد “آقايان” ردموند طي دوسال گذشته و تزریق میلیاردی کمک به شریک استراتژیک فنلاندی، در کنار اقدامهای دیگری مانند دست به نقد شدن و کشیدن چک برای توسعهدهندگان نرمافزاری بهمنظور ترغیبشان به ساختن برنامههای پرطرفدار دو پلتفرم دیگر (تشکیل اکوسیستم)، هنوز خبری از رشد و رونق این پلتفرم - دراندازههایی که انتظار میرود-نیست. چرایی این موضوع در این نوشته نمیگنجد اما همین موضوع سبب شده تا درباره اهداف و پیآمدهای اتحاد راهبردی مایکروسافت و نوکیا، فرضیههای جدیدی مطرح شود. فرضیههایی که برخی از آنها به کلی با تصورات کنونی در تضاد است. 5- دو فرضیه اصلی درباره وضعیت فعلی نوکیا وجود دارد: نخست آن که هدف از اتحاد این شرکت با مایکروسافت، یک بازی برد- برد بوده است. به طور طبیعی هم برداشتی غیر از این، عجیب به نظر میرسد؛ غول موبایل به یک سیستمعامل قابل رقابت با دیگران نیاز دارد و غول نرمافزار هم برای بازگشت به بازی، به یک شرکت خوشنام نیازمند است تا سیستم عامل خود را از فرش به عرش برساند. اوضاع اما آنطور که باید، پیش نرفته و فرضیه دومی را به وجود آورده است: شاید در این مقطع زمانی، مایکروسافت بیش از آن که به توفیق نوکیا نیاز داشته باشد، به تملک این شرکت مشتاق است و برای تصاحب نماد فناوری فنلاند، چه چيزي بيش از كاهش سهم آن در بازار موبايل و ذهنها ميتواند راه را هموار كند؟ پرسش مهمتر اين خواهد بود كه اگر اين فرضيه را بپذيريم، آنگاه رساندن نوكيا به كدام وضعيت به معناي موفقيت مدير عاملي خواهد بود كه همين بيست و اندي ماه پيش، “دستِ راست بالمر بودن” را رها كرده و به درون يكي از بزرگترين شركتهاي فناورانه اروپا قدم گذاشته است؟ ياد تروا افتاديد؟ ياد چيزهاي مهمتري باشيد: شايد نوكيا موفقترين مديرعامل دنيا را دارد. ۶- در صنعت موبایل چیزهایی هست که از کشفشان لذت میبریم. چیزهایی هم هستند که پس از سپری شدن لذت اکتشاف، همچنان ذهن را در حال پردازش نگه میدارند. شرکتی به نام مايكروسافت هست که برای بقا، شیوه خاصی را دنبال میکند... . 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده