Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ با سلام و درود خدمت همه دوستای گلم آخه فک کنم یه چند ماهی باشه تایپیکی نزده بودم اونم به دلایل مختلفی بوده تا اینکه بعضی از دوستان گل و گلابم که نظر لطفشون همیشه به من بوده هی میگفتن چی چته؟چرا همش ساکت میری و میای تو پروف ما هم میای هیچی نمیگی؟! ولی بگذریم از این حرف ها...... میخوام قبل تولدم و قبل ازسال 1392 که حدوداً 70 روز به انتهاش مونده مروری به سالی که تا الان گذشته بکنم.... من سال 91 رو به هیچ عنوان فراموش نمیکنم اول به خاطر خاطرات تلخش که یکی از اون خاطرات تلخش فوت مادر بزرگ پدریم بود که هنوز که هنوز با گذشت 7 ماه اشک تو چشمام جمع میشه روحت شاد و یادت گرامی دومین خاطره هم برا خودش خیلی تلخ بود اونم هم از دست دادن یکی از دوستان بسیار بسیار دوس داشتنیم بود که حدود 75 سال داشت و اسمش محمد تقی گرجی بود.....افرادی که فیلم های زمان قبل از انقلاب رو دیده باشن بازیگری بنام نعمت اله گرجی بود که تو به نعمت نفتی معروف بود آقای محمد تقی گرجی برادر زاده این نعمت نفتی بود.......که حدود 4ماه هست فوت شده که با درگذشتش من یکی از دوستان با تجربم رو از دست دادم که امیدوارم روحش شاد باشه و بدونه که برای من اولین و آخرین دوست دوس داشتنی بود البته دوستان دیگری هم دارم که خیلی دوسشون دارم ولی خب هر کی یه جایگاهی داره....... بعدش هم عروسیم بود که حدوداً سه ماه پیش اتفاق افتاد و من رو وارد عرصه جدیدی از زندگی کرد که شکر خدا از خانوم گلم و زندگیم راضی هستم و امیدوارم براش جبران کنم ولی اینا رو براتون گفتم تا بدونید که هیچ وقت چیزی ماندگار نیست و تنها چیزی که می مونه خوبیست.......... امیدوارم با شروع شدن بهار جدید خوبی های که در حق دیگران میکنید افزایش پیدا کنه.........واقعاً این رو جدی میگم قدر دوستان و بزرگانتون رو بدونید که هیچ وقت نمیشه با چیزی عوضشون کرد.... بهتون بعنوان یکی از برادرهای کوچکتون بهتون پیشنهاد میکنم ،از آغاز سال تا به امروز دل هر کس رو شکستین برید تو این 70 روزی که تا بهار مونده از دلش در بیارید و سعی کنید که نیکی کنید تا نیکی ببینید. با سپاس ارادتمند شما جاوید 14 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ سال عجیبی بود.. شاید ترازوی غمش پایینتر از شادیش بوده باشه..ولی بی انصافیه که همش غصشو ببینیم.. روز تولد روزیه که آدم از قبلش کلی برنامه میریزه و دلش میخواد اون روز بهترین روز باشه..ولی امسال بدترین روز تولد رو داشتم..از طرفیم خب بخیر گذشت..دم خدا گرم.. اتفاقای زیادی امسال افتاد که دید منو نسبت به خیلی چیزا عوض کرد.. شاید قبلا واسه خیلیا و خیلی اتفاقا خودمو اذیت میکردم..ولی الان دیگه احساسی برخورد نمیکنم.. خوشی و غم دنبال همن..هیچ کدوم مطلق نمیشه... امیدوارم این چند ماه باقی مونده به پایان سال واسه هممون خوب باشه و شادیاش بیشتر باشه.. 9 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ با عرض تسلیت به دوستمون بابت دو اتفاق اول و آرزوی آمرزش روح این دو عزیزش و تبریک برای ازدواج و ارزوی زندگی سرشار از نیک بختی و بهروزی سال 91 برای من سال سرنوشت بود ، یک تصمیم بزرگ که علی رغم اینکه از سر ناچاری گرفته شد ولی تا اخر عمر سرنوشت من رو تعیین کرد ، یک انتخاب بود بین بد و بدتر ، امیدوارم هیچ کس در این موقعیت قرار نگیره و همیشه انتخاب هاش بین بهتر و بهترین باشه ، همچنین سالی بود پر از پایمال شدن حقم که همیشه در جامعه قانون مدار ما!!!!!! تنها از این قانون میشه استفاده کرد سپردمش بخدا ، و از منظر دیگه سال 91 رو میشه با سه ماه اول سال آینده پیوند زد که امیدوارم به خیر بگذره و منتهی بشه به پایان یک دوره سیاه و ننگین و آغاز یک دوره خوب و امید بخش. 10 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ از سال 91 هفتاد روز دیگه به گفته دوستمون مونده و این هفتاد روز هم پر از استرس و بلاتکلیفی هست! دلم نمیخواد 92 هم مثل امسال باشه ولی از اونجایی که سالی که نکوست از بهارش پیداست! فکر کنم بدتر از امسال باشه! سوای از مشکلات و مسائل روز کشور که به نوعی خرخره ما رو هم گرفته درگیری های زیادی توی این سال داشتم! کسی رو از دست دادم که به نوعی حق مادری به گردنم داشت...و هیچ وقت نمیتونم مهربونی هاش رو فراموش کنم و صداش که همیشه توی گوشمه.... روزهای پر از بلاتکلیفی پیش رو دارم که امیدوارم درست بشن...وکاش خدا یه کوچولو نگام میکرد! 8 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ انسانها تا ابد نمیتونن زنده بمونن. ولی یادشون همیشه ارجمند و گرامی است. به هر حال زندگی رو باید زندگی کرد. شاید حال و هوای بعد مرگ خیلی خیلی بهتر از این زندگی جهنمی مون باشه که هست. رفتار های سالهای قبلمون بهمون نشون داده که ما دوست نداریم که تغییری به خودمون بدیم. هر سال این موقع ها از این قرار ها میذاریم و باز همونی میشیم که بودیم. من میگم بیائید سعی کنیم که بد تر از اینی که هستیم نباشیم. جاوید جان عروسیت مبارک داداشی. به همسرتونم تبریک میگم. آرزوی من خوشبختی شماست . در ضمن حالا که ازدواج کردی یکمم به خودت برس و به زندگی قشنگت. این روزگار برای رفتارهاش از ما اجازه نمیگیره. تاسف هم نخور که این اتفاقات لازمه زندگی است و بقول شما باید تا هستیم با هم خوب و خوش باشیم. خیلی دوستت دارم 5 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۱ سال عجیبی بود.. شاید ترازوی غمش پایینتر از شادیش بوده باشه..ولی بی انصافیه که همش غصشو ببینیم.. روز تولد روزیه که آدم از قبلش کلی برنامه میریزه و دلش میخواد اون روز بهترین روز باشه..ولی امسال بدترین روز تولد رو داشتم..از طرفیم خب بخیر گذشت..دم خدا گرم.. اتفاقای زیادی امسال افتاد که دید منو نسبت به خیلی چیزا عوض کرد.. شاید قبلا واسه خیلیا و خیلی اتفاقا خودمو اذیت میکردم..ولی الان دیگه احساسی برخورد نمیکنم.. خوشی و غم دنبال همن..هیچ کدوم مطلق نمیشه... امیدوارم این چند ماه باقی مونده به پایان سال واسه هممون خوب باشه و شادیاش بیشتر باشه.. خوشحالم که به خیر گذشته هر چی که بوده و امیدوارم بهار خوبی در انتظارت باشه با عرض تسلیت به دوستمون بابت دو اتفاق اول و آرزوی آمرزش روح این دو عزیزش و تبریک برای ازدواج و ارزوی زندگی سرشار از نیک بختی و بهروزی سال 91 برای من سال سرنوشت بود ، یک تصمیم بزرگ که علی رغم اینکه از سر ناچاری گرفته شد ولی تا اخر عمر سرنوشت من رو تعیین کرد ، یک انتخاب بود بین بد و بدتر ، امیدوارم هیچ کس در این موقعیت قرار نگیره و همیشه انتخاب هاش بین بهتر و بهترین باشه ، همچنین سالی بود پر از پایمال شدن حقم که همیشه در جامعه قانون مدار ما!!!!!! تنها از این قانون میشه استفاده کرد سپردمش بخدا ، و از منظر دیگه سال 91 رو میشه با سه ماه اول سال آینده پیوند زد که امیدوارم به خیر بگذره و منتهی بشه به پایان یک دوره سیاه و ننگین و آغاز یک دوره خوب و امید بخش. مرسی خدا رفتگان شما رو بیامرزه...........و از ته دل آرزومون آرزوته از سال 91 هفتاد روز دیگه به گفته دوستمون مونده و این هفتاد روز هم پر از استرس و بلاتکلیفی هست! دلم نمیخواد 92 هم مثل امسال باشه ولی از اونجایی که سالی که نکوست از بهارش پیداست! فکر کنم بدتر از امسال باشه! سوای از مشکلات و مسائل روز کشور که به نوعی خرخره ما رو هم گرفته درگیری های زیادی توی این سال داشتم! کسی رو از دست دادم که به نوعی حق مادری به گردنم داشت...و هیچ وقت نمیتونم مهربونی هاش رو فراموش کنم و صداش که همیشه توی گوشمه.... روزهای پر از بلاتکلیفی پیش رو دارم که امیدوارم درست بشن...وکاش خدا یه کوچولو نگام میکرد! یادتون باشه که اگر نگاه خداوند نباشه اصلا هیچی پا برجا نخواهد ماند........مگه میشه سازنده و آفریدگار آدمی به آدم هیچ توجهی نکنه؟ غیر ممکن می باشد شاید ما از خالق خودمون دور شدیم انقدر هم بهتره بدبین نباشیم به سال جدیدی که در راهه بلاخره پایان شب سیه سپیدست انسانها تا ابد نمیتونن زنده بمونن. ولی یادشون همیشه ارجمند و گرامی است. به هر حال زندگی رو باید زندگی کرد. شاید حال و هوای بعد مرگ خیلی خیلی بهتر از این زندگی جهنمی مون باشه که هست. رفتار های سالهای قبلمون بهمون نشون داده که ما دوست نداریم که تغییری به خودمون بدیم. هر سال این موقع ها از این قرار ها میذاریم و باز همونی میشیم که بودیم. من میگم بیائید سعی کنیم که بد تر از اینی که هستیم نباشیم. جاوید جان عروسیت مبارک داداشی. به همسرتونم تبریک میگم. آرزوی من خوشبختی شماست . در ضمن حالا که ازدواج کردی یکمم به خودت برس و به زندگی قشنگت. این روزگار برای رفتارهاش از ما اجازه نمیگیره. تاسف هم نخور که این اتفاقات لازمه زندگی است و بقول شما باید تا هستیم با هم خوب و خوش باشیم. خیلی دوستت دارم بله که زندگی منتظر نمیمونه تا ببینه آدمی چه میکنه مرسی فکور جان منم برات آرزوی خوشبختی دارم.......تاسف نمیخورم اصلاً و ابداً منم خیلی دوستت دارم 7 لینک به دیدگاه
fateme-bay 1232 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۱ اول اینکه به دوست گلم بابت از دست دادن مادر بزرگش و دوست خوبش تسلیت میگم و دوم اینکه تبریک میگم بخاطر ازدواج...ان شالله که زندگی پر از خیر و برکتی داشته باشید سال 91 سال عجیبی بود هنوز یک ماه از عید نگذشته بود که بعد از ظهر یه روز قشنگ اردیبهشت خبر از دست دادن کوچکترین نوه عموجان رو شنیدیم...عین یه پتک بود...بچه زیبایی که بخاطر اشتباه مسلم بیمارستان و البته بی توجهی پرسنل...جان خودش رو از دست داده بود دو ماه نگذشته بود که عموجان هم در اثر سرطان معده فوت کردن...خیلی ایام دردناکی بود در عرض دوماه بزرگترین و کوچکترین عضو یک خانواده فوت کرده بودن.... اما بزرگترین اتفاق زندگیم بعد از ازدواجم شب عید فطر رخ داد...و جواب آزمایشم مثبت شد و خدا بهترین عیدی اش رو به ما داد... حالا فقط 3 ماه مونده تا من دخمل خوشگلم رو ببینم امیدوارم این ماه های باقی مانده برای همه بچه ها خوب و عالی باشه منم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید 6 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ اول اینکه به دوست گلم بابت از دست دادن مادر بزرگش و دوست خوبش تسلیت میگمو دوم اینکه تبریک میگم بخاطر ازدواج...ان شالله که زندگی پر از خیر و برکتی داشته باشید سال 91 سال عجیبی بود هنوز یک ماه از عید نگذشته بود که بعد از ظهر یه روز قشنگ اردیبهشت خبر از دست دادن کوچکترین نوه عموجان رو شنیدیم...عین یه پتک بود...بچه زیبایی که بخاطر اشتباه مسلم بیمارستان و البته بی توجهی پرسنل...جان خودش رو از دست داده بود دو ماه نگذشته بود که عموجان هم در اثر سرطان معده فوت کردن...خیلی ایام دردناکی بود در عرض دوماه بزرگترین و کوچکترین عضو یک خانواده فوت کرده بودن.... اما بزرگترین اتفاق زندگیم بعد از ازدواجم شب عید فطر رخ داد...و جواب آزمایشم مثبت شد و خدا بهترین عیدی اش رو به ما داد... حالا فقط 3 ماه مونده تا من دخمل خوشگلم رو ببینم امیدوارم این ماه های باقی مانده برای همه بچه ها خوب و عالی باشه منم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه مرسی بنده هم هم تسلیت و هم تبریک خدمتون عرض میکنم و امیدوارم قدم نو رسیده پیشاپیش مبارک باشه و قدمش باعث رونق هر چه بیشتر زندگیتون بشه آرزوی بنده سلامتی و موفقیت همه بچه های انجمنه موفق و موید باشید 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده