رفتن به مطلب

چهره های ماندگار معماری ایران


ارسال های توصیه شده

درباره استاد حسين لرزاده، معمار

 

راويان خاموش آخرين نسل

 

هم نسلان من، اگر استاد حسين لرزاده را در مراسم بزرگداشت اش در دانشكده هنرهاى زيبا نديده باشند يا از قضاى اتفاق نگاهشان به ويژه نامه فصلنامه هنرهاى زيبا درباره استاد لرزاده

۱

نيفتاده باشد، يحتمل تا تاريخ

۲۴

شهريور ،

۸۳

روز فوت استاد، با نام لرزاده ناآشنا بوده اند.

لرزاده به نسلى تعلق دارد كه آخرين حلقه از سلسله معماران سنتى ايران است؛ سلسله اى كه آثارى به قدمت معبد چغازنبيل و تخت جمشيد را در كارنامه خود دارد، بعدها مسجدجامع فهرج و مسجد تاريخانه دامغان را به يادگار مى گذارد، در دوره هاى بعد مسجد كبود تبريز را مى سازد و در دوران بالندگى و شكوهمندى خود، مجموعه ميدان نقش جهان و بناهاى آن را به اين آب و خاك هديه مى كند و بار تجارب سنگين اين سلسله برشانه هاى آخرين نسل سنگينى مى كند. نسل لرزاده، نسل معماران سنتى اوايل قرن، آخرين حلقه از اين سلسله چند هزار ساله است. همزمان با جوانى و ميانسالى اين آخرين نسل است كه اولين گروه هاى معماران تحصيل كرده اروپا همچون مهندس محسن فروغى و مهندس طاهرزاده بهزاد به همراه پژوهشگرانى مانند «آندره گدار»، «ماكسيم سيرو» و «روناد دوبرول» به ايران مى آيند و آموزش آكادميك معمارى را در ايران بنيان مى گذارند. روز بيستم مهر ماه سال ،۱۳۱۹ با نطق آندره گدار فرانسوى دانشكده هنرهاى زيبا به رياست او افتتاح مى شود و اين دانشكده در عمل، سبك و سياق دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) را سرمشق خود قرار مى دهد.

سلسله معماران سنتى ايران به تدريج با رشد آموزش آكادميك معمارى، سرنوشت غم انگيزى پيدا مى كند. اين آخرين نسل كه در عمق سنت و تاريخ زندگى مى كند و به آن وفادار مى ماند، در دوران بالندگى خود هنوز گرفتار امواج دنياى مدرن نشده است؛ چرا كه در خاطره اش چيزى به بلنداى رنگ و آهنگ معمارى سنتى ايران حضور ندارد.

به گمانم اين تراژدى نسلى از ياد رفته است كه در زندگى و مرگ افرادى چون لرزاده متجلى مى شود كه در نهايت صداقت و ساده دلى كنج خلوتى برمى گزينند و نزديك به يك قرن در عمق سنت و تاريخ زندگى مى كنند.

دانشكده هنرهاى زيبا، اگرچه الگويى كاملاً متفاوت با شيوه هاى آموزشى معماران سنتى را در پيش مى گيرد و شيوه آموزشى استاد و شاگردى به كلى فراموش مى شود،۲ اما بانيانى دارد كه هنوز تجارب سنگين تاريخ معمارى برشانه هايشان سنگينى مى كند؛ گويى بار امانتى هست كه نمى توان _ و نبايد- آن را يكسره بر زمين گذاشت. امثال آندره گدار و ماكسيم سيرو نيز مستشرقينى هستند كه اولى، علاوه بر رياست دانشكده هنرهاى زيبا رياست باستان شناسى ايران را نيز عهده دار است و از دومى نيز آثارى به جا مانده كه هنوز به عنوان مرجعى براى معمارى ايران شناخته مى شود. ناگزير در ميان اولين فارغ التحصيلان دانشكده هنرهاى زيبا افرادى وجود دارند كه اگر چه دست پرورده سيستم بوزارى دانشكده هنرهاى زيبا هستند، اما در آثارشان دغدغه سنت، تاريخ و فرهنگ ايرانى مشهود است. مى شود به آثار مهندس هوشنگ سيحون (آرامگاه نادر، آرامگاه خيام، آرامگاه بوعلى سينا و...) اشاره كرد. بعدها نسلى پديد مى آيد كه آثار شاخصى همچون موزه هنرهاى معاصر تهران (كامران ديبا)، برج آزادى (حسين امانت)، دانشكده مديريت (نادر اردلان) و... را در كارنامه خود دارد. اين آثار معمارى هم به رغم استفاده از تكنولوژى دنياى متجدد، آثارى ايرانى هستند و سهمى از معمارى تاريخى ايران را براى خود محفوظ داشته اند.

قصه اما اين گونه نمى ماند. نسل معمار و معلم ميانسال اين روزها، راهى را نشان كسى نمى دهد. «عدم تعين» و «عدم قطعيت»۳ ويژگى اصلى آموزش معمارى روزگار ما است و بسيارى از معلمان معمارى ما صادقانه معترفند كه «من فرم يا سمبل خاصى پيدا نكردم كه با قرار دادن آن در پروژه، كار با آن ايرانى شود.»۴

در اين ميان، نسل من مى ماند كه قرار است سرنوشت آينده معمارى ايران را رقم بزند. نسلى كه اگر آن صداى ناآرام درون را به بهانه اى رام نكرده باشد، قاعدتاً نسل پر مسئوليتى است. هم بار امانتى كه در نسل حسين لرزاده و محمد كريم پيرنيا ماند بر شانه هايش سنگينى مى كند- بايد سنگينى كند- هم دست پرورده آكادمى هاى الگوبردارى شده از غرب است، هم در معرض تصاوير رمانتيك ژورنال هاى داخلى و خارجى و رسانه هاى عصر ارتباطات، هم پادشاه ممالك رايانه و ديجيتال و هم فرزند دنياى در حال تحول. نسلى كه بار سنگينى را بايد به دوش بكشد و البته، اين قصه سردراز دارد.

در پايان: تصوير آخرين روزهاى زندگى استاد لرزاده روى صفحه تلويزيون را به خاطر مى آورم. حافظه اى كه از دست رفته است و پيرمردى كه ديگر چيزى را به خاطر نمى آورد. مصاحبه گر سعى مى كند قصه اى را از اولين سال هاى قرن به ياد استاد بياورد. روزگارى كه آندره گدار فرانسوى در حال بنا كردن طرحى شبيه اهرام مصر بر روى آرامگاه پير پارسى گوى فردوسى بود. ذكاء الملك فروغى نخست وزير وقت از اين طرح مصرى به شگفت مى آيد و بالاخره چيزى- لابد از جنس تعصب- در درون مسئولان دوران به جوش مى آيد و آن طرح ناهمساز و ناهمخوان پذيرفته نمى شود و در نهايت لرزاده ايرانى به عنوان جايگزين گدار فرانسوى انتخاب مى شود و آن حجم سنگى مكعب شكل را بر روى بنايى كه ديگر قسمت هاى آن اجرا شده بود، مى سازد.۵

اما حافظه استاد يارى نمى كند و جز حرف هايى پراكنده و نامفهوم چيزى فهميده نمى شود.

به گمانم اين از دست رفتگى حافظه، بيانى نمادين از كم حافظگى تاريخى ما است كه ناگزير دچار عارضه فراموشى مى شويم و لابد چاره اى هم نيست و اگر هم باشد، فاصله بعيدى هست.

پى نوشت ها:

۱- شماره ۶ مجله هنرهاى زيبا، يادمان استاد حسين لرزاده، تابستان ۱۳۷۸

۲- آموزش سنتى معمارى، جارى شدن مهارت ها و اصول پايدار معمارى سنتى است از عمل استاد در نظر شاگرد. رجوع كنيد به مجله هنرهاى زيبا، شماره ،۱۲ مقاله حرفى از جنس زمان، دكتر عيسى حجت

۳- همان

۴- رجوع كنيد به فصلنامه معمار شماره ،۲۷ صفحه ۳۰ متن سخنرانى دكتر على اكبر صارمى در خانه هنرمندان ايران

۵- رجوع كنيد به شماره ۶ مجله هنرهاى زيبا، صفحه ۳۱

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]استاد حسین لر زاده2[/h]

حسين لرزاده از آخرين معماران قديم بود

بركت معماران تجربى

بيژن شافعى*

معمار حسين لرزاده يكى از آخرين بازماندگان معماران تجربى در ايران بود كه به تجربه بسنده نكرد و داشته ها و آموخته هاى خود را علمى و مكتوب كرد. در دوران قديم معمار عنوان كسى بود كه هم بتواند شالوده ساختمان را بنا كند و هم تسلط كافى به كليه هنرهاى تزئينى ايرانى، جهت پوشش نهايى بنا يا نازك كارى آن داشته باشد. به قول خود معمار لرزاده «هنر معمار، هنر تزئينات است». او معمارى ايرانى را به چهار اصل به نام اصول اربعه تقسيم كرد كه عبارتند از رسمى سازى، گره سازى، يزدى بندى و مقرنس. در بناهاى دوره قاجاريه و پيش از آن بعد از اتمام سفت كارى ساختمان معماران قابل بودند كه گوشه هاى متعدد بنا را تزئين مى كردند و قابليت معماران در خلق تصاوير زيبا و پركار در اين مرحله مشخص مى شد. اين امر در دوره رنسانس در اروپا نيز مصداق دارد، پيكرتراشان و مجسمه سازانى همچون ميكل آنژ به تزئين نهايى بنا مى پرداختند و تزئين نهايى آنان بود كه بيشترين تاثير را بر بيننده مى گذاشت. در دوران گذشته در ايران هم نقاط عطف يك بنا به بركت معماران توانايى چون لرزاده تزئين مى يافت. در دوران رضا شاه به واسطه تحولات ساختمانى در ايران و همچنين ورود معماران خارجى و يا معماران ايرانى تحصيلكرده خارج ارج و قرب معماران تجربى كاهش يافت و از امكانات آنها كمتر استفاده شد. اما لرزاده توانايى و شايستگى خود را در انطباق با طرح يك معمار تحصيلكرده به نمايش گذاشت. او در بيمارستان شاهرضا و مقبره فردوسى به عنوان معمار ساختمان جايگاهى در كنار مهندس معمار پيدا كرد. شايستگى ها و تسلط لرزاده قبلاً در سردر بانك ايران و انگليس و سردر مدرسه دارالفنون ثابت شده بود. لرزاده علاوه بر اصول اربعه خود به تزئينات معمارى باستانى ايران و معمارى قرن نوزدهم اروپا نيز تسلط يافت و استادكاران را در اين زمينه هدايت مى كرد. او به مقابله با معمارى مسلط بر جامعه در بناهاى عمومى نپرداخت بلكه سعى كرد تزئينات معمارى در ايران را در بناهايى كه با هندسه كلاسيك طرح و اجرا مى شدند بگنجاند و در اين راه موفقيت يافت و كم كم كليه كاخ هاى سلطنتى و مساجد و بناهاى مذهبى و تعدادى از بناهاى عمومى از هنر او بهره مند گشتند. معمار لرزاده حتى به اين هم بسنده نكرد، نقشه ها و پلان هاى ساختمان هاى مسكونى را از معماران مدرن آموخت و تجربه كرد و تعداد زيادى بناى مسكونى براى مردم با نقشه هاى غيرايرانى يا به قول خودش به سبك غربى ساخت. پس از اينكه انجمن آثار ملى به حفظ و اشاعه فرهنگ دوره باستانى و دوره اسلامى ايران پرداخت بازسازى و مرمت آثار گذشته از اهميت بسزايى برخوردار گشت. وجود معمارانى همچون لرزاده كه به رموز و تزئينات معمارى سنتى تسلطى علمى داشت ارزش زيادى پيدا كرد و از او در مرمت و بازسازى اين بناها به ميزان زيادى استفاده شد.

تسلط لرزاده بر امور نقشه و طرح و تزئينات باعث شد كه او در طراحى مساجد به ابتكاراتى دست يابد از جمله در طراحى مسجد سجاد و مسجد آلاشت كه به قول خودش از جمله بهترين كارهاى او است با اين روحيه و گرايش ساخته شده اند. موضوع كتاب «احياى هنرهاى از ياد رفته» كه مشتمل بر پنج جلد مى شود و دو جلد آن يعنى گره سازى و مقرنس منتشر شده و كليه ترسيمات و حجم سازى در كتاب اثر لرزاده با خط او است نشان دهنده ذوق هنرى او و تسلط علمى او بر انجام امور تزئينات معمارى در ايران است. وجود معمارانى همچون معمار حسين لرزاده سير اتصال به شيوه معمارى گذشته ايران خصوصاً در دوره اسلامى را حفظ مى كند.

*دبير انجمن فرهنگى جامعه مهندسان معمار ايران

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گفت وگو با اسماعيل لرزاده فرزند حسين لرزاده

جوانى شان را درك نكردم

شهاب الدين قندهارى

 

به خانه اى مى رويم كه تا چندى پيش مسكن سيد حسين لرزاده بوده است و هم او آن را طراحى كرده است. خانه اى به سبك اولين خانه هاى مدرن تهرانى با پنجره هاى كشيده مدولا، آجرهاى قرمز، كف پنجره هاى شاخص سيمانى و فضاهاى داخلى مرتفع. از حجم بيرونى و همچنين داخل اين خانه نمى توان حدس زد كه طراح آن استاد لرزاده، همان طراح مسجد سجاد، آرامگاه فردوسى و بخشى از مدرسه شهيد مطهرى بوده است. با كوچك ترين پسر استاد آقاى اسماعيل لرزاده كه مرد ميانسالى است به گفت وگو مى نشينيم.

•از استاد لرزاده بگوئيد؟

استاد در خيابان «قلمستان» متولد شدند كه خانه پدرى شان بود و از عنفوان جوانى نيز به كار پدر مشغول شدند. ايشان داراى

۵

پسر و

۳

دختر هستند كه البته هيچ يك از آنان در حرفه پدر وارد نشدند. اما يكى از نوه هاى وى يعنى دختر من، در رشته باستان شناسى مشغول به تحصيل است.

•استاد چه تاليفاتى در اين سال ها داشته اند؟

در زمينه ترميم هنر هاى تزئينى معمارى تاليفاتى دارند كه در مجموعه كتب احياى هنر هاى از ياد رفته جمع آورى گرديده اند و اما غير از زمينه معمارى كتابى به نام نغمه لرزاده دارند كه اشعار سروده خود را در آن تاليف كرده اند و همچنين خاطرات و آرا و نظرات خود در مورد جنگ هشت ساله ايران و عراق را منتشر كرده اند.

•فعاليت حرفه اى در چه حوزه هايى بود؟

كارهاى استاد عمدتاً منحصر به مساجد، تكايا و كلاً بناهاى مذهبى است كه البته هيچ درآمدى نيز از اين راه كسب نمى كردند. اصلاً از حرفه معمارى درآمدى نداشتند چرا كه در غير اين صورت نمى توانستند وقت خود را مصروف هنر مورد علاقه شان كنند.

استاد تعدادى انگشت شمار بناهاى مسكونى نيز طراحى كردند، اما در هيچ جا نامى از ايشان نيامده است. از جمله آنها همين منزل شخصى ايشان است كه حدوداً از سال

۳۲

در آن ساكن بودند.

•آيا شاگرد هم داشتند؟

ايشان تعدادى شاگرد در سال هاى آخر داشتند كه آنان را در منزل و در همين اتاق مى پذيرفتند. البته چندين مرتبه از ايشان دعوت كردند كه در دانشگاه تدريس كنند، اما قبول نكردند. استاد تا

۶-۵

سال اخير نيز مشغول به كار بودند كه به خاطر ناتوانى چشم ناگزير طراحى را رها كردند. طراحى در سال هاى بعد از انقلاب دغدغه اصلى شان بود و به استثناى مقبره خانوادگى خود در بى بى زبيده، كارى را اجرا نكرده اند.

•استاد تمايل داشتند كه حرفه شان را خانواده دنبال كند؟

هيچ وقت به فرزندان اش تحميل نكرد كه راه و كسوت ايشان را ادامه دهند و هيچ يك از فرزندان بزرگ تر نيز به اين حرفه علاقه اى نشان ندادند. خود من هم با وجود علاقه اى كه به معمارى داشتم از آنجا كه دوران جوانى ايشان را درك نكردم، نتوانستم از محضرشان بهره مند شوم.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نگاه

تداوم سنت گرايى محض در آثار استاد لرزاده

حسين سلطان زاده

هنر و معمارى ايران تا اوايل دوره صفويه روندى كمابيش پيوسته و كند داشت و ضمن وجود دگرگونى هايى كه به طور عمده براساس تحولات درونى و در مواردى تاثيرات خارجى در آن حاصل مى شد هويت منسجم و يكپارچه خود را حفظ كرد.

در دوره صفويه در اثر رفت و آمد اروپاييان و برخى از هنرمندان اروپايى و نيز ورود بعضى از آثار هنرى كه گاه توسط سفرا، هيات هاى سياسى و گاه بازرگانان به ايران وارد مى شد به تدريج حكمرانان، گروهى از اعيان و رجال و نيز عده اى از هنرمندان با بعضى از آثار هنرى و برخى از خصوصيات هنر اروپايى و روش هاى خلق آثار آشنا شدند.

شايد بتوان اظهار داشت كه نگارگرى ايرانى در آغاز بيش از ساير هنرها از فرهنگ اروپايى تاثير پذيرفت. اين تاثيرپذيرى هم در محتوا و هم در روش خلق بعضى از آثار بازتاب يافت. بسيارى از حرمت ها و قواعد پيشين در آفرينش بعضى از آثار به ويژه آثارى كه توسط پادشاه و بعضى از اعيان و رجال سفارش داده مى شد كنار نهاده شد. تابلوها و نگاره هاى موجود در كاخ چهلستون در اصفهان را مى توان از بهترين نمونه هايى دانست كه اين دگرگونى در آنها بازتاب يافته است. هنر معمارى به عنوان هنرى كه تنها از جنبه اى انتزاعى و محض برخوردار نيست بلكه با بسيارى از عوامل مادى، محيطى، تمدنى و فرهنگى مرتبط است در اين دوره چندان دگرگون نشد، هرچند كه در برخى از تزئينات و هنرهاى وابسته به معمارى مانند گچبرى و كاشى كارى، زمينه هاى دگرگونى فراهم شد اما تركيب كلى فضاهاى معمارى هنوز ادامه فرهنگ و سنت كهن معمارى ايرانى بود.

رفت و آمد اروپاييان به ايران و همچنين سفر برخى از ايرانيان به اروپا در دوره قاجار زمينه و بستر آماده اى براى دگرگونى در معمارى ايرانى فراهم كرد. نخست تقليد از برخى عناصر و تزئينات غربى مانند سنتورى و شكل قوس ها آغاز شد و سپس وضع به جايى رسيد كه برخى از عناصر مهم مانند پلكان ها، سرستون ها و در نهايت تقليد نقشه و تركيب حجمى از بعضى از بناها در دستور كار معماران ايرانى قرار گرفت.

ساختمان هايى مانند عمارت دفترخانه در ميدان ارگ تهران، تكيه دولت، كاخ فيروزه، عمارت خوابگاه در ارگ تهران، كاخ شمس العماره و ده ها عمارت ديگر از آثارى هستند كه به مقدار زياد از معمارى اروپايى تاثير پذيرفتند.

با آغاز دوره مدرنيسم در اروپا همين روند ادامه يافت و عده اى از معماران ايرانى كه در اروپا تحصيل كرده بودند آثارى به پيروى از معمارى مدرن در ايران پديد آوردند.

از ابتداى قرن حاضر در ايران به تدريج موضوع تجدد به مسئله اى مهم در بسيارى از امور و پديده هاى فرهنگى و اجتماعى تبديل شد و به ويژه چگونگى تلفيق، تركيب يا ارتباط آن با سنت يكى از مباحث مهم فرهنگى و اجتماعى كشور شد كه هنوز هم مطرح است. در عرصه هنر معمارى در دوره معاصر چند جريان فرهنگى- هنرى پديد آمد. گروهى از معماران سنت و هويت معمارى ايرانى را چندان مورد توجه قرار ندادند و آن را براى شكل دادن به معمارى معاصر ناكارآمد دانستند و به پيروى از معمارى غرب پرداختند. گروهى نيز برعكس اين عده در طراحى و ساخت بنا به اصول، قواعد و حتى در مواردى روش هاى معمارى سنتى پايبند ماندند و بسيارى از فضاهايى كه طراحى و احداث كردند چنان است كه گويا دگرگونى هاى فنى، فرهنگى و اجتماعى امروز چندان در آنها بازتاب نيافته است. گروه ديگرى را نيز مى توان مورد اشاره قرار داد كه به گونه اى تلاش مى كردند كه برخى از خصوصيات، اصول، عناصر يا شكل هاى معمارى ايرانى را در معمارى معاصر به كار گيرند تا به نوعى بتوانند بين سنت و تجدد ارتباط برقرار كنند يا به عبارت بهتر به معمارى معاصر هويتى ايرانى و سنتى نيز بدهند.

بايد اظهار داشت كه تلاش گروه سوم را مى توان اقدامى مهم به سوى متحول ساختن معمارى سنتى به شمار آورد زيرا آشكار است كه معمارى سنتى را به جز در مورد بناهاى آئينى و مذهبى، ديگر نمى توان به همان صورت تقليد و تكرار كرد. در مورد اخير نيز دگرگونى هاى فرهنگى، اجتماعى و فنى ايجاد تحول را ضرورى مى نماياند.

مرحوم استاد حسين لرزاده از معدود معماران توانمند و مومن بود كه طى دوران كارهاى حرفه اى خود شمار فراوانى مسجد (حدود

۸۰۰

مسجد و حسينيه) و برخى از ديگر بناهاى مذهبى را طراحى، احداث و در مواردى مرمت كرد. او به ويژه در زمينه طراحى و اجراى مقرنس، رسمى سازى، گره سازى و يزدى بندى كه از فنون اجرايى و تزئينى معمارى سنتى بود مهارت داشت و از آنها با عنوان «اصول اربعه» ياد مى كرد. مرحوم استاد لرزاده را مى توان از معماران سنت گرايى دانست كه در زمينه طراحى و ساخت بناهاى مذهبى و به ويژه تزئين آنها با فنون و مصالح سنتى از توانمندى كامل برخوردار بود اما به نظر مى رسد كه ايشان در زمينه ايجاد تحول، تطور، تجدد و نوگرايى در معمارى سنتى امكان و مجال كافى نيافت و البته اين امر طبيعى است زيرا ايشان به عنوان يك معمار سنتى كمابيش همان راه معماران گذشته را ادامه داد درحالى كه با توجه به دگرگونى هاى صورت گرفته در همه عرصه هاى فرهنگى، اجتماعى، فنى و نيز گسترش روابط جهانى، ايجاد تحول و دگرگونى در معمارى سنتى براى كارآمدكردن آن براى جهان امروز امرى ضرورى است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]پروفسور سیحون مرد بناهاي ماندگار[/h]

خلاصه ای از زندگی
پروفسور سیحون

 

هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده هنرمند در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سال 1319 در تهران به پایان رساند. او از کودکی عشق و علاقه زیادی به نقاشی داشت، بطوری­که به گفته خودش از زمانی که ­توانست قلم و زغال به دست بگیرد، نقاشی را آغاز نموده است. به خاطر همین عشق و علاقه زیاد به نقاشی، پس از گرفتن دیپلم درصدد بود تا در رشته­ای مطابق با استعدادش ادامه تحصیل دهد، تا اینکه در آن سال، یعنی سال 1319،
دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران توسط عده­ای از آرشیتکت­ها، باستان­شناسان و
نقاشان فرانسوی و چند نفر از شاگردان کمال­الملک تأسیس شد
. او با استفاده از این موقعیت، به تحصیل در رشته معماری این دانشکده پرداخت و در سال 1323 با نمره عالی از این رشته فارغ­التحصیل شد

فارغ­التحصیلی سیحون مصادف بود با پایان جنگ جهانی دوم که به گفته خودش، این مقطع تاریخی از چندین جهت یکی از مقاطع سرنوشت­ساز زندگی او به شمار می­رود: اول از این جهت که چون ایران به عنوان پل ارتباطی برای حمل تسلیحات متفقین از خلیج فارس به روسیه، نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت، متفقین پس از پایان جنگ ایران را به عنوان پل پیروزی معرفی و نشان افتخارآمیزی به دولت و راه­آهن ایران اعطا کردند. راه­آهن ایران نیز به مناسبت این افتخار بزرگ تصمیم گرفت در ایستگاه تهران ساختمانی بسازد که طراحی آن را به مسابقه گذاشت و طرح سیحون برنده و در نهایت با تغییراتی، بر خلاف نظر او، ساخته شد. دوم اینکه انجمن آثار ملی که سال­های جنگ را بصورت مخفی گذرانده بود، با پایان جنگ فعالیت مجدد خود را شروع کرد و به مناسبت جشن هزاره بوعلی تصمیم به ساخت آرامگاهی برای او در همدان گرفت که طراحی این آرامگاه به مسابقه گذاشته شد و سیحون به عنوان برنده این مسابقه انتخاب گردید. و بالاخره چون فرانسه یکی از فاتحین اصلی جنگ جهانی دوم به شمار می­رفت، دولت فرانسه پس از پایان جنگ، جهت ترویج فرهنگ فرانسه در تمام دنیا، تصمیم به پذیرش تعدادی بورسیه تحصیلی از کشورهای مختلف گرفت. رئیس وقت دانشکده هنرهای زیبا، آندره گدار، نیز سیحون را که شاگرد اول دانشکده شده بود، به عنوان بورسیه معرفی کرد. بدین­ترتیب سیحون به فرانسه رفت و بعد از چهار سال تحصیل مجدد در رشته معماری به ایران بازگشت

 

هوشنگ سیحون در سال 1338 آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیامی، محاسبه
و
طراحی کرده است؛
سیر در دهلیزها و طاق و ایوان مقبره، خود سفری ست به جهان بی نهایت معانی خیام.سیحون حتی انتخاب مصالح ساخته های خویش را منطبق با خصوصیات شخصیتی و زندگی هر یک از آن بزرگان انجام می دهد،
او در کتاب « نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نویسد: « ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ستکه
در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند».
او در ادامه می نویسد:
« شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی

می کند،
دلیل این امر همین
نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می کرد».
آرامگاه حکیم بوعلی سینا همدان نیز، یکی از شاهکارهای هنر معماری معاصر است که با الهام از معماری قدیم بنا شده است، که
برداشتی
از برج قابوس بن وشمگیر در گنبد قابوس است، و هر یک از ستون های سنگی و مدور جلو آرامگاه بوعلی سینا،
نشان
دهنده گذشت یک قرن از تولد ابن سیناست
.هوشنگ سیحون، پیشرو و صاحب سبک در هنر معماری معاصر ایران است؛ و دومین مرحله شکوفایی و درخشش معماری ایران با آثار وی آغاز می شود.او در سال 1347 طراحی و اجرای ساختمان موزه توس در مشهد را به کارنامه درخشان خود می افزاید؛ و اما این همه فقط آثاری بود که جزء میراث فرهنگی ایران محسوب می شود

پدر معماری نوین
ایران
، ساختمان های متعددی را طراحی کرده که هنوز در نوع خود بی نظیر است، از جمله می توان
ساختمان
بانک سپه در میدان توپخانه تهران
را با نمایی از بتون نام برد

پروفسور هوشنگ سیحون در سال 1972 به همراه نقاشان صاحب نامی از جمله، پیکاسو و سالوادر دالی، در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست شرکت کرد و با سبکی منحصر به فرد، کلافه های خط را به صورت تابلویی زیبا در معرض نمایش گذارد که توجه منتقدین آمریکایی را به خود جلب کرد، سبکی که با مدد گرفتن از خطوطی موازی
و پر پیچ و تاب، که هیچ همدیگر را قطع نمی کنند،
انسان را در روزمره اش وادار به تفکر می کند؛ اینگونه که هنوز کسی پیدا نشده است، مشابه طرح های نقاشی سیحون را خلق کند

هوشنگ سیحون هنوز در میان ماست،
او یکی از عشاق هنر ایران است و به قول ِ خود او:
« کلام آخر من ایران
است».
اما چرا من و شمای ایرانی این عاشقان هنر ایرانی و فرهیختگانی که در بین ما هستند را به درستی نمی شناسیم و نسبت به آنان بی اعتناییم؟چرا جوامع فرهنگی ایرانی و باز هم تاکید می کنم ایرانی، وجود این فرهیختگان را کتمان می کنند؟
چرا همیشه قدرشناسی از هنرمندان ایرانی به عهده ی قدرشناسان غیر ایرانی ست؟
-
اهداء عنوان شهروندی افتخاری فرانسه و لوح افتخار شهرداری لوس آنجلس از جمله آن قدر شناسی های جوامع غیر ایرانی ست؛ ازاین گذشته،دانشگاه هایی چون، ام آی تی ، هاروارد، واشنگتن یونیورسیتی و برکلی، مجموعه ای از نقاشی های سیحون را گردآوری و نگهداری می کنند؛ نام هوشنگ سیحون را در دو دانشنامه روسیه و کمبریج ثبت نموده اند
،اویی که ذخایر فرهنگی دورافتاده ترین نقاط ایران را کشف و ثبت کرده و ارزش هنری شان را به خود ایرانی ها نشان داده است. ختم کلام اینکه، نگذاریم هنرمند ایرانی، جامعه خودش را دور بزند تا بعد، جامعه ی خویش را متوجه حضور خود کند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]حسن فتحی[/h]

حسن فتحی مرد فریبایی و گیرایی، مرد وقار و متانت و فهم و شعوربود. معماریی که او به دنیا هدیه کرد نیز همه ی این صفت ها را یکجا در خود گرد می آورد. بناهای او به روشنی نمایانگر آرمان های او و تکنیک های برگزیده ی خود اوست

فتحی معتقد بود که
معماری هر مکان ویژه ی مردم خود آنجاست
زیرا هر منطقه ای مصالح،آب و هوا و میراث فرهنگی و روانشناسی خاص خود را دارد که بر بیان معماری ویژه ی آنجا تأثیر می گذارند. این اعتقاد او در واکنشی که نسبت به سبک معماری بین المللی داشت آشکار می شود:« آیا معماری بین المللی توجه بیمار گونه ی جهانی نسبت به هنر و فقدان جهانی فرهنگ نیست؟
به نظر من بهترین بیان معمارانه آن چیزی است که حاصل بر همکنش بین
شعور انسان و محیط طبیعی او و پاسخگوی نیازهای مادی و معنویش باشد
» او، در عین ترویج توجه به معماری منطقه ای ، انزوای منطقه ای را توصیه نمی کرد. معماری خود او عنصرهای منطقه ای گوناگون مصر را آزادانه در هم می آمیزد. منطقه گرایی او می خواهد معماران را به این چالش وادارد که زمینه ای را که در آن طراحی می کنند و می سازند بدرستی بشناسند و به آنچه برای آن مکان و بهره گیران بومی آن ضروری است احترام بگذارند، خودش در این باره چنین می گوید

معروف است که اگر چیزی را ، بدون توجه به محیط طبیعی در مکانی از طبیعت بگذارید هم طبیعت شما را مجازات
خواهد کرد و
هم مردم

حسن فتحی صداقت در معماری را تغریف می کرد : او همانگونه طراحی می کرد که جامعه نیاز داشت و همانگونه می ساخت که فکر می کرد و همانگونه فکر می کرد که زندگی می کرد

از نظر فتحی انسان معیار همه چیزست. انسان موجودی است که نیروهای طبیعت را می بیند و آن ها را احساس می کند. معمار باید کارکرد احساس های آدمی را بشناسد تا بتواند آن نیروها را به هنر مبدل سازد:
بدبختانه، چشم آدمی مانند گوشش حساس نیست . وقتی گوشتان صدای نا هنجاری را می شنود ، شما ناخودآگاه از جا می پرید، اما اگر دیدگانتان تناسبی ناهنجار را ببیند، یکه نمی خورد و مثلاٌ چشمتان سرخ نمی شود یا از آن اشک نمی آید ودردتان

نمی گیرد

خانه ی عبدالرحمن نظیف

سال ساخت : 1980

مکان جده - عربستان سعودی

مالک شیخ عبدالرحمن نظیف

طراح : حسن فتحی

مالک که در یک خانه ی سنتی در جده زندگی می کرد در سال 1974 فتحی را در قاهره ملاقات کرد و فتحی نخستین طرح ها را در آنجا به او ارایه داد. پس از موافقت های اولیه از زمین ساختگاه طرح ، در جده بازدید کرد و کار ساخت در همان سال آغاز شد. ساخت سازه ی طرح دو سال طول کشید . سنگ های این ساختمان را از یک خانه ی قدیمی کلنگی در جده بازیافت کردند و مالک برای تهیه ی چوب به کشورهای گوناگونی سفر کرد و سر انجام چوب لازم را از اندونزی و سوئد آورد . کار ساخت خانه با همکاری دو تن از بناهای همکار استاد فتحی پیش رفت. که برای این کار به مدت 6 ماه از قاهره به جده آمدند.برخی عنصرهای به کار رفته در این خانه توسط خود مالک و پس از تأیید فتحی کار شد. پایان کامل کار ساختمان شش سال به درازا انجامید . این ساختمان یکی از معدود کارهای ساخته شده ی استاد فتحی در بیرون از زادگاه خودش( کشور مصر ) است

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]زندگینامه وارتان هوانسیان معمار مشهور ایرانی[/h]

زندگینامه وارتان هوانسیان معمار مشهور ایرانی
وارتان
نخستین مدرنیست معماری ایران، بود که نهضت باستان‌گرایی دوره پهلوی را مورد حمله قرار داد.او طی دو دهه 20 و 30 از پیشروترین معماران مدرن و نیز از پرکارترین آرشیتکت‌های ایران به محسوب می شد و شیوه کارهایش به "سبک وارتان" معروف شد.

وارتان هوانسیان در سال 1275 در تبریز متولد شد. او نخست در رشته نقاشی مدرسه هنرهای زیبای پاریس(بوزار) تحصیل کرد ولی پس از مدتی در معماری ادامه تحصیل داد و دروس شهرسازی را نیز فراگرفت. او در سال 1314 پس از 17سال تحصیل و کار در اروپا به ایران بازگشت و به عنوان اولین معمار مدرن ایرانی پایه‌گذار و مجری اندیشه معماران مدرن در ایران شد. شروع کار وی با استخدام در اداره شهربانی بود.

از آثار مهم وارتان، قصر شاه در سعدآباد،هنرستان دختران(خیابان سرهنگ سخایی)،تکمیل عمارت کلوپ افسران وزارت جنگ،مهمانخانه بزرگ دربند،طرح مهمانخانه ایستگاه راه‌آهن(1319-شمال شرقی میدان راه‌آهن، که ظاهراً ساخته نشد)،طرح هتل فردوسی،ساختمان یتیم‌خانه سوم اسفند،عمارت اصلی بانک سپه(اول خیابان امام خمینی)،بانک سپه بازار و نیز بانک سپه مراکز استان‌ها،سینما متروپل در خیابان لاله‌زار و سینما دیانا در خیابان شاهرضا(انقلاب)است. ضمن اینکه از او تعداد زیادی ساختمان‌های اداری،تجاری و نیز منازل مسکونی به جا مانده‌است.

وارتان اولین مدرنیست معماری ایران،نخستین شخصی بود که نهضت باستان‌گرایی دوره پهلوی را مورد حمله قرار داد با این اندیشه که:

• آیا باید از گذشته تقلید و آثار ذیقیمت قدیمی را تجدید کرد؟

• یا اینکه به آینده نگریست و معماری را با طرز زندگی جدید وفق داد؟

وارتان با این اندیشه و در طی دو دهه 20 و 30 از پیشروترین معماران مدرن و نیز از پرکارترین آرشیتکت‌های ایران بود. به گونه‌ای که شیوه و تعدد کارهای او به "سبک وارتان" معروف شد.

از ویژگی‌های کار او می‌توان به پنجره‌های بلند پله‌خانه،پنجره افقی،روکار و نازک‌کاری‌های سیمانی،ایجاد خم در نبش ساختمان‌های دو نبش،سایه‌بان و لبه سیمانی بالای پنجره‌ها و نیز دور ساده سقف که در میان معماران به چفته وارتانی مشهور است.

منبع:
کیانی، مصطفی، معماری دوره پهلوی اول ،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،زمستان 1383

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]کامران دیبا[/h]

آقای کامران دیبا

 

KAMRAN%20DIBA.jpg

کامران طباطبايی ديبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ايران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در اين سرزمين ، با سازه های معروف او
(
موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگسراو پارک نياوران ، فرهنگسراو پارک شفق و
...
)
آشنا هستند
.
ديبا پسرعموی ملکه ی سابق ايران
(
فرح ديبا
)
نيز هست

معمار و شهرسازو نقاش

متولد سال ۱۳۱۷ تهرانفارغ التحصيل رشته معمارى و شهرسازى دانشگاه هاروارد واشنگتن۱۹۶۳شركت در نمايشگاه نقاشى بى ينال ونيز ۱۹۶۱شركت درنمايشگاه نقاشى بى ينال پاريس ۱۹۶۳برپايى نمايشگاه نقاشى در گالرى رئاليته آمريكا ۱۹۶۲شركت در دومين كنگره معمارى ايران ۱۳۵۱بنيانگذار دفتر مهندسين مشاور داض
(
قبل ازانقلاب
)

شركت درمسابقه معمارى بنياد آقاخان و دريافت جايزه به خاطر معمارى شهرك شوشترطراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارك و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران ، پارك وفرهنگسراى نياوران، منزل مسكونى
(
موزه
)
پرويز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرك شوشتر، ويلاى
«
پيرونه
» (
اسپانيا
)
، ويلاى
«
اسپارتينا
» (
اسپانيا
)
و چندين اثر ديگر در ايران و اروپا و آمريكا ۱۳۸۳
-
۱۳۴۵اقامت دائمى در اسپانيا در سال هاى پس ازانقلاب

يكى از مراكز فرهنگی و هنرى كه در چندسال اخير بسيارموردتوجه و بازديد قرار گرفته و رفته رفته به كاربرى اصلى خود نزديك شده، موزه هنرهاى معاصر تهران است كه بخش بزرگى از جذابيت آن، به بناى ماندگار آن مربوط مى شود
.

اين ساختمان در تهران خويشاوندان ديگرى نيز دارد كه با كمى دقت از ساير سازه هاى مطرح و معروف متمايز مى شود
.

"
دفتر مخصوص
"
ملکه ی ایران در سال هاى پيش از انقلاب، فرهنگسراى نياوران و منزل
(
موزه
) «
پرويز تناولى
» (
درنياوران
)
از ديگر بناهايى هستند كه خيلى سريع و با صراحت هم خونى خود را با موزه هنرهاى معاصر بازگو مى كنند
.
بالاى بناهاى نامبرده و پايين همه آنها تنها نام و امضاى يك نفر وجوددارد، كه آن هم
«
كامران ديبا
»
ازمعماران مدرن ايران و يكى از چهره هاى شاخص نسل دوم معمارى معاصر ماست

ولازم به ذکر است که در چند سال اخیر اکثر کارهای این معمار زبر دست ایرانی و تحصیل کرده تحریف شده است که این موضوع باعث شده تا گاه و بی گاه کامران دیبا انتقادهای شدیدی نسبت به اخلاق در معماری ایرانی داشته باشد.(نظر شما را به مقاله قاسم گرانطبع منتشره در مجله معمار شماره31-جلب میکنم)

 

در زیر فهرستی از کارهای کامران دیبا را می توانید مشاهده کنید

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

منبع:
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

رابرت ونتوری-داراب دیبا-دنیز اسکات براون

معمار، طراح و نقاش دکترای هنر ، معماری و شهرسازی عضو هیات علمی دانشگاه تهران دانشکده هنرهای زیبا از سال 1348 کارشناس وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت مسکن و شهرسازی برگزارکننده نمایشگاههای انفرادی و جمعی در ایران و خارج از کشور ، در زمینه نقاشی ، عکاسی و معماری عضو موسس دفتر طراحی و مطالعات معماری استاد مدعو دانشگاه های ام . آی . تی ( M.I.T ) هاروارد امریکا و دانشکده هنرهای زیبا پاریس ( بوزار ) کارشناس بین المللی مطالعات و ارزیابی هنر و معماری معاصر کشورهای اسلامی صاحب تالیفات متعدد به زبان فارسی ، انگلیسی و فرانسه از جمله کتاب های ( طبیعت و هنر ) ( مساجد معاصر کشورهای اسلامی ) و ( نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران ) همچنین از جمله تالیفات دیگر او می توان به کتاب های ا صول طراحی معماری ( وزارت فرهنگ و آموزش عالی 1370-1365 ) مساجد معاصر کشورهای اسلامی ( انتشارات آکادمی لندن 1373) نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران ( وزارت مسکن و شهرسازی 1377 ) و خانه های سنتی اصفهان ( دانشکده معماری پاریس بلویل 2000 ) اشاره نمود . عضو هیات تحریریه مجله علمی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و مجله معماری و شهرسازی عضو رابط هیات تحریریه مجله آرشیتکتور دوژوردوئی (پاریس ) و مجله معمار ( لندن )

البته خواندن سخنرانی ایشون در جمع معمارانپاریس با توجه سمتهایی که ایشون داشتند و دارن خالی از لطف نیست

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در اینجا هم می توانید نمونه کارهای ایشون رو در نیویورک-فیلادلفیا -پنسیلوانیا-گرنویچ-هم ببینید

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]سید هادی میرمیران[/h]

سيد هادي ميرميران در سال 1324 در قزوين به دنيا آمد ودر سال 47 توانست مدرک کارشناسي خود را با رتبه بالا ا از دانشگاه هنرهاي زيباي تهران دريافت کند.

وي از سال 47 و پس از پايان تحصيل، فعاليت حرفه‌يي‌ خود
را آغاز كرد و با تاسيس شركت ملي ذوب آهن ايران - اصفهان، 10 سال مسؤول كارگاه
معماري و آتليه‌ي طراحي معماري و شهرسازي اين شركت را برعهده داشت.

فعاليت حرفه اي هادي ميرميران را مي توان به سه دوره تقسيم کرد:

سال 47 تا 58 ،فعاليت به عنوان معمار ارشد، در شرکت ملي استيل ايران وبخش معماري شهري .

سال 59 تا 67، حضور به عنوان معمار ارشد براي طراحي ساختمان «شرکت خانه سازي ايران» و مسوول طراحي دفتر مرکزي توسعه شهري اصفهان.

سال 67 تا 85 فعاليت به عنوان مدير عامل شرکت مشاوره «نقش جهان پارس» و انجام پروژه هاي مختلف معماري.

ميرميران پس از سال 57 نيز به همكاري خود با بخش دولتي ادامه داد به طوري که در دوره پس از انقلاب وزير مسكن و شهرسازي وقت - سراج‌الدين كازروني - از وي كمك گرفت و تهيه طرح جامع منطقه و شهر اصفهان وطراحي شهر جديد بهارستان را
به او سپرد.

وي جزو نخستين افرادي بود که براي «ميدان كهنه»‌، محل زندگي كلميان اصفهان و حوالي مسجد جامع اين شهر طرحي جديد
ارايه داد . به اعتقاد بسياري شهر اصفهان بسياري از آثار مدرن معماري خود را مديون اين معمار برجسته است.

وي از زمان آغاز زندگي حرفه اي خود اقدامات مختلفي انجام داد. از اجراي فانتزي‌هاي مختلف در دهه 40 گرفته تا طراحي
ساختمان سفارت ايران در فرانكفورت. علاوه براين طراحي پروژه
هايي همچون : اجراي طرح بزرگراه نواب، طرح توسعه
شاه‌چراغ شيراز، بازسازي محوطه ارگ كريم‌خاني شيراز ،طراحي كتابخانه شوراي شهر كانساي، موزه ملي آب ايران ، طراحي ساختمان كانون وكلاي دادگستري مركز، توسعه ميدان بهارستان، طرح توسعه حرم حضرت معصومه وحضور به عنوان مشاور مادر شهر بم بخشي از اقدامات او بوده است. آنچه آثار ميرميران را از ساير آثار برجسته مي کند، ويژگي تنديس گونه‌اي است که نمونه شاخص آن در پروژه بانك توسعه
صادارت ايران تجلي پيدا مي کند.

ميرميران علاوه بر کارهاي اجرايي، در ميان جامعه علمي کشور نيز حضور داشت و در طول دوره زندگي در دانشگاه‌هاي علم و صنعت، هنر معماري تهران،
همدان و شيراز تدريس مي کرد و داراي تاليف و ترجمه‌ هايي در زمينه معماري بوده است.

كسب 27 جايزه‌ي معماري، تقدير، لوح، نشان و
مدال و تاليف حدود 10 مقاله در زمينه‌هاي مختلف معماري و نيز ده‌ها سخنراني در
دانشگاه‌ها و مجامع مهم و معتبر دنيا، باعث شد تا اين فارغ‌التحصيل ممتاز دانشگاه تهران در زمره
برترين‌هاي معماران ايران قرار بگيرد.

تا کنون مراسم مختلفي براي تقدير وبزرگداشت از اين معمار برجسته برگزار شد که در بسياري مواقع خود وي به دليل بيماري نتوانست در بسياري از آنها حضور پيدا کند.

علاوه بر اين سال 84 در آخرين روزهاي دولت سيد محمد خاتمي، از طرف رييس جمهور، نشان دولتي “درجه يک فرهنگ و هنر” به ميرميران اعطا شد.

اين معمار برجسته که به دليل تعداد فراوان طراحي هاي خود با معمار برجسته فرانسوي مارسل دوشان مقايسه مي شود،در سال 73 توانست رتبه نخست مسابقه‌ي طراحي فرهنگستان‌هاي جمهوري اسلامي ايران
را به خود اختصاص دهد، اما متاسفانه اين اثر برجسته معماري هيچگاه به مرحله اجرا در نيامد. علاوه براين وي در سال 82 نيز با طراحي ساختمان کانون وکلاي ايران باز هم به رتبه نخست دست يافت وبه عنوان معمار برگزيده سال معرفي شد.

منبع :http://www.uan.ir/news/?id=2879

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گيسو و مژگان حريري ۲۲ ساله دو ايراني مقيم آمريكا هستند كه درحوزه معماري موفقيت هاي بسياري را تجربه كردند از سحنراني در كنفرانس هاي علمي تا برنده جوايز مسابقات معماري فكر مي كنم كمي تامل در سايت

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ضرري نداشته باشه

 

: AWARDS

Design Hall of Fame, Interior Design Magazine, Architecture Award 2005

The American Academy of Arts and Letters, Academy Awards in Architecture, 2005

 

Hospitality Design Award, 2005 (Juan Valdez Flagship Café NYC)

The AD 100 – The World’s Top Designers and Architects, Award 2004

St. Mark’s Coptic Canadian Village, Competition, Finalist 2004

Designing The High Line, Ideas Competition, Honorable Mention 2003

 

The City’s 100 Best Architects, New York Magazine, 2002

40 under 40, Award 1996

Architectural Record, Record Houses, Award 1995 (Barry's Bay Cottage)

The Architectural League of New York, Emerging Voice, Award 1995

IX Bienal Panamericana de Arquitectura, Award 1994 (Casa Gorman)

ID Annual Design, Environments Award 1993 (JSM Music Studios)

Builder's Choice, Grand Design Award 1993 (New Canaan House

 

آخرين پروژه آنها كه در سايتشون معرفي شده :

  • Like 2
لینک به دیدگاه

زندگینامه استاد ارجمند حناب آقای دکتر پرویز مویدعهد

«معمار پروژه بزرگ مصلی امام خمینی تهران»

 

استاد ارجمند جناب آقای دکتر پرویز مؤید عهد، استاد معماری دانشگاه تهران و طراح پروژه عظیم مصلای امام خمینی تهران در اول اسفند سال 1308 در تهران، دیده به جهان گشود.

 

7.jpg

 

 

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و برای ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت نمود و در دانشگاه بوزار در رشته معماری و سپس در دانشگاه سوربن پاریس در رشته شهرسازی مشغول تحصیل گردید. در سال 1956 میلادی موفق به اخذ درجه دکترایS.A.D.G با رتبه اول و نیز موفق به دریافت جایزه و مدال لورآی (بهترین دیپلم معماری در سطح دانشگاههای فنی فرانسه) گردید و به پاس خدمات فرهنگی و ارائه بهترین پایان نامه توسط ایشان در سال 1957 از سوی دانشگاه سوربن، دکترای افتخاری معماری (A.A.PHD) به ایشان اعطا گردید. همچنین در سال 1342 شمسی به پاس ارائه طرحهای فرهنگی و معماری از سوی دانشکده سلطنتی انگلستان (A.CH.ASS.SCOL) نشان درجه اول معماری را دریافت نمود.

از سال 1337 تا سال1343 شمسی بعنوان دانشیار به تدریس علوم معماری در دانشگاه پرداخت. در سال 1343 شمسی با اخذ درجه استادی در دانشگاه تهران، مشغول تعلیم دانشجویان میهن عزیزمان شد. از همان سال تدریس دروس اصول عمومی ساختمان ، (کنستروکسیون سیویل)، تئوری معماری و ارزشهای استاتیکی، تئوری شهر سازی را تدریس نمود و در این زمینه‌ها مقالات متعدد و جزوات فراوانی ارائه نمود. همزمان نیز درس تاریخ معماری را در دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس می‌نمود. در سال 1348 به سمت رئیس دانشکده هنرهای تزئینی (وزارت فرهنگ و هنر) منصوب شد و تا سال 1352 عهده‌دار این سمت در دانشگاه بود.

 

بعضی از طرحهای ارائه شده توسط ایشان به شرح ذیل می باشد:

 

3.jpg

 

 

1 - طرح پاویون سفارت ایران در مونترال کانادا

2 - طرح محوطه نمایشگاه بین‌المللی تهران

3 - طرح نمایشگاه بین‌المللی‌ کشاورزی با همکاری مرکز نمایشگاههای بین‌المللی انگلستان (Exp.ASS.LONRES)

4 - طرح مرکز تحقیقات شیمی دارویی و دارویی ایران

5 - طرح مدرسه سن‌لوئی با همکاری پروفسور لوکنت (استاد معماری دانشگاه بوزار پاریس)

6 - طرح مرکز علمی مخابرات دانشگاه تهران با همکاری مرکز تحقیقات علمی فرانسه (S.N.C.R)

 

 

1.jpg

 

7- طرح ساخت مصلای امام خمینی

8 - طرح خاتم‌کاری تالار بزرگ ساختمان مجلس شورای ملی (میدان بهارستان تهران)

9 - طرح مرمت و بازسازی و تزئینات کاخ گلستان

10 - طرح ساختمان اداری وزارت آموزش و پرورش

11 - طرح یک مجتمع عظیم مسکونی در فرانسه

12 - طرح اکستانسیون و خوابگاه دانشجویان مدرسه البرز

13 - طرح نمای جنوبی ساختمان سازمان حج و زیارت

14 - طرح معماری فرودگاه آبادان

15 - همکاری در تهیه طرح کاتدرال (کلیسای جامع) ... با گیوم ژیله (استاد بزرگ معماری)

16 - همکاری در تهیه طرح و اجرای طرح شهرسازی حومه رم در سال1980

17 - همکاری در اداره آتیله امور تزئیناتی و طراحی کتابهای کودکان

18 - بسیاری از طرحهای اجرا نشده از قبیل طرح بزرگ دژ نبشته و آمفی تئاتر روباز برای 2000 نفر و فرهنگستان علوم در خیابان قوام‌السلطنه

19 - ساختمانهای متعدد مسکونی و غیر مسکونی

20 - ساختمان درمانگاه بیماریهای قلب و عروق در سیرجان

21 - دیگر ساختمانهای متعدد دولتی و غیر دولتی

 

در سال 1380 به پاس زحمات و تلاش خالصانه‌ این استاد،‌ نشان چهره‌های ماندگار از طرف رئیس جمهوری اسلامی ایران به ایشان اهداء گردید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

Hoshang Seyhoun ( هوشنگ سیحون )

 

 

 

معمار مقبره ها و يادها

مهندس هوشنگ سيحون، معمار و طراح

متولد سال ۱۲۹۹ تهران

فارغ التحصيل دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران دانش آموخته دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) درمعمارى

رئيس دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران يك دوره تدريس معمارى در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران

عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و كميته بين المللى «ايكوموس» (وابسته به يونسكو) پيش ازانقلاب چاپ ۳ كتاب «معمارى سيحون» ، «نگاهى به ايران (نقاشى هاى سياه قلم) و (نيم قرن آثار معمارى ونقاشى سيحون)»

برگزارى نمايشگاهى مشترك با« پابلوپيكاسو » و « سالوادور دالى» در

«ماساچوست» آمريكا ۱۹۷۲

شهروند افتخارى فرانسه

تهيه فيلمى درباره آرامگاه بوعلى سينا به كارگردانى اميرشمخانى

داراى نمايشگاه دائمى در كلكسيون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و بركلى

طراح و اجراى تعدادى از مهم ترين بناهاى يادبودى و صنعتى و شخصى درايران مانند آرامگاه بوعلى سينا (همدان)، مقبره عمرخيام نيشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره كمال الملك، بانك سپه تهران و...

محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ايران آنقدر پراكنده و پوسته پوسته است كه خيلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره يا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همين آثار و آفرينه هاى جسته و گريخته و با نيت و درك و دريافتى تاريخى و تقويمى از اين خط سير نامنظم، اما كسانى آمده اند و آن را به ادوارى كوتاه برگردانده اند و تفسيرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنين تفاسيرى است كه مى توان مهندس» هوشنگ سيحون «را يكى از سرآمدان معمارى معاصر ايران و يكى از هنرمندانى دانست كه در دوره اى خاص خوب درخشيده است.

دوره اى را كه سيحون درآن به آفرينش بناهاى يادبودى و يادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ايرانيكا، دوران « پيدايش نمادهايى از يك هويت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را كه« تصاوير گذشته اى افتخارآميز مانند آرامگاههاى نوبنياد يا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و... به شمار مى آمدند « اغلب كوچك و با طرح هايى هنرمندانه »و اجراهايى خوب برمى شمارد كه « گواه تحصيلات طراحان ايرانى در پاريس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آيد.

نخستين اثرى كه مهندس سيحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سيناى همدان است كه طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصيل در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى كه « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سينا از سوى يونسكو برپا مى كند، جايزه اول را به دست مى آورد. جايزه اى كه ساختن مقبره بوعلى سينا بود و ساختمانى كه در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پايان رسيد. وقتى سال گذشته و در يك گفت وگوى اختصاصى از مهندس سيحون پرسيدم كه : « چطور آن همه عبارت پراكنده ونمادها ونمودهاى تاريخى هم روزگار را دريك ساختار پلى فونيك گنجانديد، كه در نهايت از آن يك صداى اركسترال و هماهنگ به چشم و گوش بيننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها يك آرامگاه يا مقبره نيست، بلكه آرامگاه يا مقبره جزئى ازكل است كه يادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شكلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصيت بوعلى را بيان كنم. و اين موضوع در ايران يا ساير جاها معمول نبوده است. شكى نيست كه براى هماهنگ كردن اين عناصر ممارست و پيگيرى ومطالعه فراوان لازم است كه در موقع خود سعى كرده ام كوتاهى نكنم. پس با يك نوع دانش فراگير در تركيب و تلفيق اين عناصر كوشش خود را به كار برده ام تا چيزى به دست بيايد كه در برابر ديد شما است. اين را هم بگويم كه در تمام كارهايم جزئيات ، هر قدر بى اهميت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ».

در اين گفت وگوى طولانى كه قرار بود در كتابى بيايد مهندس سيحون در پاسخ به پرسشى كه از او درباره توصيف چشم انداز كلى آثار نوستالژيك اش مى كنم، چنين مى گويد:« بارها و بارها به هنرجويان خودم كه در حقيقت ياران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پيش تا به امروز پيشكسوتانى داشته ايم كه براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حكم مى كند كه امروز كارهايى را كه در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهيم عميقاً در جايگاهى باشند كه درمقابل اين پيشكسوتان خجل و شرمنده نباشيم. بنابراين با تمام وجود وعشق بى پايان دست به كار شويم تابه نتيجه مطلوب برسيم. به اين كارها كه نام برديد(آرامگاه بوعلى سينا، خيام، كمال الملك، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هيجان نگاه مى كنم و به نظرم مى رسد كه چقدر نگفته ها دارم كه بايدگفته مى شد و افسوس كه نيمه كاره ماند. در پديد آوردن اين كارها هدفم ابداً تقليدگذشته نبوده است، بلكه روح و جان ايران مطرح بوده است كه با ابزار امروزى بايد شكل مى گرفت وخودنمايى مى كرد.»

او همچنين به اين پرسش كه « اگر مى خواستيد با همان روحيه به معمارى بپردازيد و مجبور به ترك ايران نمى شديد، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنين پاسخ مى دهد:« در پاسخ اين سؤال بايد بگويم كه موضوع يا پروژه خاصى مورد توجهم نيست. اما آنقدر ايده ها و حجم ها و شكلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حركت است كه گفتنى نيست و متأسفم چرا امكان پياده كردن آنها روى خاك كشورم مقدور نيست. حيف و صدحيف. »

اين اواخر و بعد از دو دهه سكوت و سردرگمى، پيشنهادهايى دوباره به مهندس سيحون شد كه به ايران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال ديگرى بپردازد كه او هرگز قبول نكرد و فكر كردن به ايران در غربت را به كلنجار رفتن درخاك كشورش ترجيح داد. يكى از آن پروژه هايى كه خود من واسطه پيشنهاد آن به اين مهندس ارجمند شدم، پيشنهاد طراحى موزه اى با روحيه ساختمانى آرامگاه بوعلى سينا در همدان بود كه پذيرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح كرد، كه اين بار پيشنهاددهندگان نپذيرفتند و بهانه آوردند!

وقتى از مهندس سيحون پرسيدم كه« آيا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى يك شهروند ايرانى مى دانيد يا نه؟ و آيا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى اين كشور برايتان مهم و جالب هست يا نه؟ »او در پاسخ به اين آخرين پرسش ام چنين مى گويد:« افتخار مى كنم كه ايرانى هستم و افتخار مى كنم كه درموقع تولد، ايران عزيز به من اين امكان را داده است كه پايم را روى خاك مقدسش بگذارم. هيچ گله اى از هيچ كس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمير من بوده است.

تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى كشورم دقيقاً مورد توجهم مى باشند. كوچكترين تصرف، كوچكترين ناملايمتى، كوچكترين خرابى نسبت به آثار ايران آنچنان تأثير نامطلوبى در قلبم مى گذارد كه قادر به بيان آن نيستم.

بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و يزد و ساير شهرها كه پر از شاهكارها هستند شديداً مرا متأثر و متأسف مى كند. به طورى كه حس مى كنم يك قسمت از وجود ايرانم را مجروح كرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدايى آن سرزمين مى دانم و برايش آرزوى پيشرفت و بارورى دارم. »

يك بخشى از شهرت مهندس سيحون هم به نقاشى ها و به ويژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هايى كه به نوعى از مينياتور آغاز شده و در نهايت نيز بدان رسيده است. ماجراى اين « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اينجا مجال پرداختن به آن نيست. يكى از مهمترين رويدادها در زندگى هنرى مهندس سيحون كه دائم روى آن تأكيد مى شود، نمايشگاه هاى مشترك سيحون و پابلو پيكاسو غول هنر قرن بيستم است. در نخستين نمايشگاه مشترك اين دو هنرمند كه در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها يك بشقاب سراميك خريدارى شده از آثار پيكاسو به نمايش درمى آيد و باقى آثار مربوط و متعلق به سيحون است. برگزارى چنين نمايشگاه به اصطلاح مشتركى و آن هم با چنين عنوانى شايد در تاريخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمايشگاههاى مشترك سيحون وپيكاسو به همان نمايشگاه معروف ختم نمى شود و بار ديگر در ماساچوست آمريكا و اين بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در اين نمايشگاه انگار برخى از منتقدان آمريكايى چنان كه مى گويند از كلاف هاى سردرگم سيحون و بافه هاى خط او استقبال مى كنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به ياد ماندنى ياد مى كنند.

و اما مهندس هوشنگ سيحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسيقى به دنيا مى آيد.

پدر بزرگ او« ميرزا عبدالله » بنيانگذار موسيقى سنتى و معروف به پدر موسيقى سنتى ايران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده ياد« احد عبادى »كه دايى سيحون به حساب مى آيد. او بعد از راهيابى به دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئيس اداره باستان شناسى وقت ايران) براى ادامه تحصيل راهى پاريس و دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعليم « اوتلو زاوارونى » به تكميل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دكتراى هنر مى رسد.

مهندس سيحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سينا (همدان) پروژه هاى زيادى را طراحى و اجرا مى كند كه از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخيام (نيشابور)، مقبره كمال الملك (نيشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، كارخانه نخ ريسى كوروس اخوان، كارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى كل كشور ، بانك سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى ياغچى آباد ، سينما آسيا، سينما سانترال ، كارخانه كانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، كارخانه يخ سازى كورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ويلاى خصوصى براى شخصيت هاى مشهور آن زمان اشاره كرد كه تقريباً همه به اقتضاى كانسپتى كه داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشكيل شده اند و آموزه هاى كلاسيك بوزار پاريس در آنها پياده شده است.

سيحون همچنين در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و كميته بين المللى

« ايكوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤوليت مرمت تمام بناهاى تاريخى ايران را برعهده داشته است.

از ديگر مسؤوليت هاى مهم اين معمار و مهندس ايرانى، يكى هم رياست دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران در يك دوره و سالها تدريس معمارى دراين دانشكده بوده است كه در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربيت مى شود.

مهندس هوشنگ سيحون بيش از دو دهه است كه در ونكوور (كانادا) زندگى مى كند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعليم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از كشور براى او برگزار مى شود.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هادی تهرانی پادشاه معماری دنیا

تهراني در سال 1954 در تهران متولد شد. مدت شش سال در ايران زندگي كرد و در سال 1960 به همراه خانواده‌اش به آلمان رفت. پس از گذراندن دوران دبيرستان، در سال 1977 تحصيلات خود را در رشته معماري در دانشگاه صنعتي (براونشوايك) آغاز و تا سال 1984 در اين رشته به تحصيل پرداخت. پس از آن مدتي در مدرسه‌ عالي (آخن) تدريس كرد و همزمان روي پروژه‌هاي معماري كار مي‌كرد. او استعداد و خلاقيت فراواني در اين رشته از خود نشان مي‌داد. در سال 1991 همراه با دو تن از معماران خبره آلماني به نام (جينز بوت) و (كايريشتر) دفتر معماري (BRT) را در هامبورگ تاسيس كردند كه امروزه با 104 كارمند، به عنوان معروفترين و بهترين دفتر معماري در اروپا در حال فعاليت است. اين دفتر در زمان تاسيس، فقط ده كارمند داشت. امروزه طرح‌ها و پروژه‌هاي بديع و باشكوه تهراني نه تنها در شهرهاي آلمان از جمله مونيخ، كلن، فرانكفورت، هامبورگ، برلين و... بلكه در بسياري از شهرهاي توريستي دنيا از جمله دوبي، مسكو، استانبول، رم و... به چشم مي‌‌خورد. كارهاي او در سطح بين‌المللي، الگو و نمونه است. مردم آلمان به تهراني علاقه زيادي دارند و برايش احترام زيادي قايل هستند.

پروژه‌هاي مهم

يكي از عوامل كليدي در موفقيت تهراني، استفاده فراوان از شيشه در نماي ساختمان است. در اكثر كارهاي او از كف تا سقف، شيشه به كار رفته است؛ چرا كه او معتقد است سه عامل در ساختمان بسيار مهم است: نور، هوا و چشم‌انداز اتاق. او سعي مي‌‌كند با به‌كار بردن شيشه، ساختمان را از نظر اين عوامل در بالاترين سطح استاندارد قرار دهد. از جمله كارهاي او سازه عظيم (Berliner Bogen ) (قوس برلين) مي‌‌باشد كه ساختماني كماني شكل و تمام شيشه‌اي است. ارتفاع قوس فولادي اين ساختمان 140 متر است و روي يك رودخانه بنا شده است. زمين اين ساختمان تا مدتي از نظر بسياري از معماران و متخصصان، غير قابل ساخت بود اما از آنجايي كه تهراني علاقه زيادي به كارهاي نشدني دارد و دوست دارد هر كار غيرممكني را به ممكن تبديل كند با بررسي و تلاش فراوان توانست اين سازه عظيم را بنا كند كه امسال به عنوان بهترين ساختمان تجاري جهان شناخته شد. يكي ديگر از كارهاي شگفت‌آور او تاسيس ساختمان اداري )Doppelxx( در هامبورگ است كه در سال 2001 به عنوان بهترين ساختمان اداري جهان شناخته و برنده جايزه ويژه‌ اين رشته شد. او همچنين از طراحان و معماران جزاير مصنوعي (نخل دوبي) است كه تاثير به‌سزايي در موفقيت اين پروژه داشت. ايستگاه عظيم راه‌آهن فرانكفورت، ايستگاه مركزي راه‌آهن (هانوفر) و بسياري از ساختمان‌هاي اداري و تجاري مهم آلمان از دستاوردهاي اين معمار موفق است. او از زمان تاسيس دفتر معماري (BRT) بيش از چهل پروژه عظيم را طراحي و تاسيس كرده و در سه مسابقه از 28 مسابقه بزرگ جهاني كه در زمينه معماري برگزار شده برنده بوده است. يكي از پروژه‌هاي عظيمي كه اخيرا تهراني به دست گرفته، ساخت بزرگ‌ترين پاساژ اروپاست كه چهارصد ميليون يورو اعتبار براي آن در نظر گرفته شده است. هادي تهراني عقايد خاصي دارد؛ او معتقد است ساختمان‌ها داراي هويت‌اند و ما در كنار آنها احساس هويت بيشتري مي‌‌كنيم و بايد طوري معماري شوند كه احساس خوبي از آنها دريافت كنيم. كارهاي او در بالاترين حد استاندارد قرار دارد. تهراني در مصاحبه‌اي كه با مجله(Wild) انجام داد در مورد رموز موفقيت خود اين‌طور گفت: من همه را‌ه‌ها را به روي خودم باز مي‌‌بينم و هيچ‌كاري از نظر من نشدني نيست. او اضافه كرد: من به محيط اطرافم توجه زيادي دارم. از آنها الگو گرفته و طرح‌هاي خود را ارايه مي‌‌دهم. من تنها معماري هستم كه در دفتر كارم كامپيوتر ندارم و به آن اعتقاد ندارم و فقط به هوش و توانمندي‌هاي ذهني تكيه مي‌‌كنم. تهراني هوش فوق‌العاده و ذهن خلاقي دارد و اكثر افرادي كه با او ارتباط دارند اين موضوع را دريافته‌اند.

تهراني طراح موفق

يكي از موضوعاتي كه تهراني را خيلي ناراحت مي‌‌كند استفاده از وسايل معمولي است كه در ساخت آنها دقت لازم نشده و بسيار سطحي طراحي شده‌اند. او مي‌‌گويد وقتي يك معمار با تلاش فراوان، ساختماني را با بالاترين سطح معماري و به زيباترين شكل ممكن احداث مي‌‌كند بايد وسايلي كه در اين ساختمان به كار مي‌‌رود نيز در بالاترين سطح استاندارد و طراحي فوق‌العاده باشد. همين موضوع سبب علاقه هادي به طراحي وسايل روزمره از ميز و صندلي گرفته تا كيف و فنجان و... شده است.او در اين زمينه نيز استعداد فوق‌العاده‌اي دارد. او همه اين وسايل را زير ذره‌بين مي‌‌برد، تمام اشكالات آن ها را مي‌‌گيرد و طرح‌هايي نو و بديع ارايه مي‌‌دهد. او معتقد است (يك معمار خوب بايد يك طراح خوب هم باشد.) وي با بسياري از طراحان آلماني از جمله پروفسور (هانس اولديش) و مهندس (اولديش نتر) ارتباط داشته و درصدد است يك شركت طراحي لوازم اداري به نام (T+B) را تاسيس كرده و تمام لوازم آن را با بالاترين سطح كيفيت طراحي كند. يكي از ايده‌هاي جالبي كه تهراني در ذهن دارد ساخت وسايل اداري تاشو است كه مانند لب‌تاپ در يك جعبه جا شود. به اين صورت مي‌‌توان از يك اتاق، در آن واحد هم به عنوان اتاق كار، هم اتاق خواب و هم اتاق نشيمن استفاده كرد، به طوري كه وسايل مورد نياز هر كدام از اين اتاق‌ها در يك چمدان جمع مي‌‌شود و در صورت نياز از آن استفاده مي‌‌شود. تهراني در سال 1998يك ساختمان براي خود ساخت و تمام وسايل آن را با سليقه خود طراحي كرد. او مجرد است و همراه با دو تن از دوستان معمارش در اين ساختمان زندگي مي‌‌كند. تهراني همچنان به آينده‌اي درخشان فكر مي‌‌كند.

m.jpg

 

منبع : a.o.l

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]فرشید موسوی[/h]

فرشید
موسوی
استاد بخش معماری
دانشگاه هاروارد است
. او
این رشته را در دانشگاه های GCD، کالج لندن، داندی و مدرسه معماری بارتلت تدریس می کند.

پیش از تاسیس دفتر معماری خارجی همراه با آلخاندرو زارا یولو در سال ۱۹۹۲ در لندن، موسوی مسوولیت طراحی ساختمان رنزوپیانو در جنوا و اداره دفتر معماری کلان شهر روتردام را نیز بر عهده داشت.

با توجه به اینکه موسوی استادی متعهد و بسیار برجسته است در دانشگاه های UCLA، کلمبیا، پرینستون و چند مدرسه معماری دیگر در اروپا به عنوان ناظر فعالیت می کند.

او همچنین مسوولیت نظارت بر پروژه طراحی «کتروتانگ» را نیز در بهار ۲۰۰۵ به عهده داشت.

خانم موسوی به مدت ۸ سال در اتحادیه معماری لندن مشغول به تدریس بود و در این مدت ریاست موسسه معماری فرهنگستان هنرهای زیبا در وین را نیز بر عهده داشت.

علاوه بر سرپرستی این فرهنگستان فرشید موسوی بین سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ در این موسسه به تدریس نیز مشغول بود.

شرکتی که فرشید موسوی در لندن تاسیس کرده و به نام دفتر معماری خارجی (FOA) مشغول به فعالیت است به عنوان یکی از برجسته ترین و خلاق ترین شرکت های معماری در طراحی های شهری و چشم اندازها در سراسر جهان به حساب می آید.

این شرکت تا به حال پروژه های بین المللی زیادی در نقاط مختلف جهان اجرا کرده است که اکثر آنها نامزد کسب جایزه های بین المللی در طراحی بوده اند.

از این طراح ها می توان به گذرگاه دریایی یوکوهاما در ژاپن، پارک بزرگ بارسلونا همراه با تالارهای کنفرانس محوطه سرباز، هتل بلومون در گروننیگن هلند، ساختمان پلیس بزرگ بارسلونا همراه با تالارهای کنفراس محوطه سرباز، هتل بلومون در گروننیگن هلند، ساختمان پلیس در لاویلا یویاسا اسپانیا و غرفه نمایشگاه صادرات بین المللی اسپانیا اشاره کرد.

از طرح های در دست احداث FOA هم می توان از ساختمان تئاتر ترودیا (در اسپانیا) مرکز فن آوری لوگو ونو و مرکز اسکان اجتماعی مادرید نام برد.

FOA در کشورهای دیگر هم طرح هایی در دست ساخت دارد. ساختمان اصلی ناشران در پاجو کره جنوبی، مرکز جدید موسیقی BBC در لندن، دانشگاه هنر و طراحی در انگلستان و دفاتر کار مختلف با مقیاس بزرگ در هلند از طرح های هستند که توسط FOA در حال اجرا و ساخت می باشند.

جوایزی که تا به حال شرکت FOA دریافت کرده شامل جایزه معماری از یک میرال (۲۰۰۳)، جایزه معماری کانگاوا در ژاپن (۲۰۰۳)، دو جایزه جهانی RIBA (در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵)، جایزه ویژه نقشه برداری عمرانی در نهمین نمایشگاه سالانه معماری ونیز (۲۰۰۴) و جایزه معماری چارلز جنکس (۲۰۰۵) می شود.

اکثر فعالیت های این شرکت و طرح های در دست اقدام FOA در تعداد زیادی کاتالوگ به چاپ رسیده اند و به این وسیله این فعالیت ها به مردم معرفی می شوند.

فرشید موسوی علاوه بر اینکه عضو ثابت کمیته طراحی بین المللی (IDC) در لندن است یکی از اعضای گروه مشاورین معماری و طراحی پارلمان انگلستان نیز به شمار می آید.

در نوامبر ۲۰۰۵، هم موسوی به عنوان مسوول کمیته برگزارکننده اعطای جوایز معماری «آقاخان» برگزیده شد.

● جوایز دریافتی و افتخارات:

▪ سال ۲۰۰۵:

- جایزه چارلز نیکس

- اولین جایزه نمایشگاه بین المللی آیچی پاویلیون اسپانیا در مسابقات ژاپن

▪ سال ۲۰۰۴:

- جایزه نقشه کشی معماری برای پارک نوارتیس و پارکینگ بزرگ بازل در مراسم سالانه ونیز

▪ سال ۲۰۰۳:

- جایزه اریک میرالز برای معماری «بندر بین المللی یوکوهاما» در مادرید

- جایزه «معماری کاناگاوا» برای معماری «بندر بین المللی یوکوهاما» در ژاپن

- اولین جایزه مسابقات طراحی مرکز موسیقی BBC در لندن

▪ سال ۲۰۰۲:

- نامزد کسب عنوان برتر مسابقات طراحی WTC در نیویورک

▪ سال ۲۰۰۱:

- انتخاب به عنوان برترین معمار در مسابقه بین المللی طراحی بانک Entry South در لندن

▪ سال ۲۰۰۰:

- انتخاب به عنوان برترین معمار طراحی سالن های کنفرانس و پارک South-Eastern در بارسلونا

▪ سال ۱۹۹۹:

- کسب عنوان برترین طراح داخلی برای طراحی بهترین محل بازی سرپوشیده

▪ سال ۱۹۹۸:

- کسب مقام دوم در مسابقات بین المللی بازسازی ساختمان های کنار آب در تنه ریف اسپانیا

▪ سال ۱۹۹۷:

کسب عنوان دوم مسابقات طراحی میونگ دانگ در کره جنوبی

▪ سال ۱۹۹۵:

- برنده جایزه طراحی بندر بین المللی یوکوهاما

سالن های همایش و پارک ساحلی (جنوب غربی)

بارسلونا، اسپانیا

- مجری ساخت: شهردای بارسلونا

- تاریخ اتمام: سال ۲۰۰۴

- مساحت کل: ۰۰۰/۴۵ مترمربع

بودجه تخصیص یافته: ۵/۷ میلیون
یورو

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]مصاحبه با استاد زمرشیدی[/h]

اشاره: استاد محمد حسین زُمرشیدی ازپیشکسوتان هنر معماری و از اساتید برجسته معماری سنتی ایران است.

 

21 کتاب در زمینه عمران، 10 کتاب در زمینه معماری و 25 مقاله در زمینه های فوق، حاصل کار وی است.

 

استاد زُمرشیدی در حال حاضر استاد ممتاز دانشگاه شهید رجائی، عضو فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی واز چهره های ماندگار کشورمان می باشد.

 

از کُتب موفق ایشان می توان به " مسجد در معماری ایران " ، " طاق قوس در معماری ایران" ، " نقش آجر و کاشی در نمای مدارس" ، " معماری ایرانی و مصالح شناسی سنتی "، " رسم فنی و نقشه کشی سنتی " و پیوند و نگاره در آجر کاری اشاره نمود.

 

گفتگوئی با این استاد برجسته داشته ایم ؛

 

تبیان : استاد، چگونه به هنر معماری سُنتی روی آوردید؟

 

شغل پدرم بنائی و معماری بود. من نیز پس از گذراندن دوره ابتدایی، خود به خود به شغل وی علاقمند شده و همراه پدرم در بُقعه خواجه ربیع مشهد که یکی از آثار بسیار ارزشمند ایران می باشد، به فراگیری رموز معماری سنتی پرداختم. در آن زمان روزها کار می کردم و شب ها در مدارس شبانه درس می خواندم. مدتی هم کار بنائی انجام دادم. سپس به تهران آمده و در هنرستان صنعتی تهران (ایران وآلمان سابق) به عنوان استاد کار آموزشی به تدریس عملی رشته ساختمان پرداختم. مدتی هم هنرجوی شبانه رشته ساختمان بودم که در این رشته فارغ التحصیل شدم. در سال 1350 بود که در بین شرکت کنندگان اخذ بورسیه آلمان نمره ممتاز را کسب نمودم و عازم آلمان شدم و در رشته عمومی ساختمان و تربیت دبیر فنی، فارغ التحصیل شده و سپس به تهران بازگشتم و تاکنون کتب و مقالات بسیاری در زمینه معماری تألیف نموده ام.

 

تبیان : اساتید شما در رشته معماری سُنتی چه کسانی بودند؟

 

اولین استاد من پدرم بود که آن گنبد " خواجه ربیع " یادگار جاودانه اوست. همچنین مهدی تشکری اصفهانی، جواد تقوایی، علی ناجی از اساتید با خدا، هنردوست، ساده و بی آلایش آن زمان بودند که من در محضر آنان شاگردی کردم.

 

تبیان : چه خاطراتی از دوران هنرجو بودن خود به یاد دارید؟

 

یکی از خاطراتی که از زمان هنرجو بودن خود به یاد دارم دارم این است: زمانی که در آلمان بودم روی تخته شاسی 120 در 80 ، نقش های بسیار زیبایی رسم می کردم و چون استادم همیشه از من تعریف و تمجید می کرد ، دانشجویان آنجا به من حسودی می نمودند و دائماً با من دعوا می کردند. گاهی هم مُشت نثار من می کردند و نیّت شان هم این بود که مرا وادار کنند که به رَسّامی نقوش ادامه ندهم. روزی این مطلب را به مدیر اطلاع دادم. او چون بسیار به کارهای من علاقه داشت، آنها را به مدت سه ماه به کارگاه تبعید کرد. سرانجام بعد از یک ماه با وساطت خودم آنها را به کلاس باز گرداند. این، یکی از خاطرات شیرین بنده از دوران هنرجو بودن است.

 

تبیان : ارتباط گرافیک با معماری سُنتی چیست؟

 

در مجموع، گرافیک و معماری تفکیک شده هستند. گرافیک شامل خط ، نقاشی، هنرهای تجسمی و ترسیمات خاص خویش است و فقط درمورد هندسه نقوش با هم ارتباط دارند. حال آنکه معماری سُنتی یک رشته جوان و اقیانوسی از ترسیمات و نُقوش مختلف است.

 

تبیان : استاد، با توجه به قدمت معماری سُنتی، این هنر درچه ادوار تاریخی بیشتر معمول بوده است؟

 

در صدر اسلام، بناهای خشتی بسیار زیادی ساخته می شد مانند مسجد فهرج یزد که مربوط به نیمه اول قرن اول هجری است. دوران سلجوقی، دورانی است که نماها بیشتر آجری می شود و کار گِلی زیاد می شود، کاشی سازی نیز مطرح می شود و گچبری نیز آن زمان به بهترین شکل نمایان می شود. در حقیقت دوران سلجوقی، زمان گسترش علم و فرهنگ و رابطه بین مسلمانان ایران و علویون مصر است که معماری سُنتی در آن زمان پیشرفت بسزایی می نماید. متأسفانه بعد از حمله مغول بسیاری از این بناها خراب شد. در دوران ایلخانی نیز توسط غازان خان وسلطان محمد خدابنده و اعقابشان، کارهای هنری بسیاری در تبریز و زنجانیه انجام شد که می توان به" گنبد سلطانیه" ، "مسجد الجایتو" و "مدرسه حیدریه" اشاره نمود. سپس تیمورلنگ است که بعد از تخریب، هنرمندان را مشتاقانه رشد می دهد تا آن جایی که می بینیم فرزندانش مثل شاهرخ میرزا و بایسنقرمیرزا از بهترین خطاطان ثُـلت نویس و محقق نویس زمان خود می شوند. سمرقند در دوره تیموری مرکز هنر دنیا می شود که همه هنرمندان در آنجا جمع می شوند و ما می دانیم که بهترین و عالی ترین طاق پوش ها و کاشی کاری ها در زمان تیمور بوده است و مساجدی همچون بی بی خاتون (عیال تیمور)، مسجد کبود، مسجد گوهرشاد و... در آن زمان ساخته می شوند و هنر معماری سُنتی جلوه خاصی به خود می گیرد.

 

یکی دیگر از دوران هایی که معماری سُنتی رونق فراوانی داشته، دوران صفویه است. همین بس که 999 کاروان سرای سُنتی و بسیاری ازبناهای سُنتی دیگردر آن زمان ساخته می شود. در دوران نادری نیز با اینکه ایران درگیر کشمکش های بسیاری بوده، باز کارهایی در این زمینه انجام شده است. در دوره زندیه نیز فعالیت های هنری زیاد بوده است. در اوایل دوره قاجاربا توقف روبروهستیم، ولی باز دگربار هنر شکوفا می شود و معماری های جالبی مانند کاخ گلستان، کاخ فیروزه، کاخ صاحبقرانیه، باغ ارم شیراز و .... در این زمان بنا می شود.

 

تبیان : معماری مدرن چه تأثیری برروی معماری سُنتی گذاشته است؟

 

واقعاً جای بسی تأسف است که با اینکه معماری سُنتی ما از غنای بسیار بالایی برخوردار است و محاسن و زیبایی آن نیز بر هیچ کس پوشیده نیست، امروزه کمتر به کار می رود. ما امروز شاهد آن هستیم که ساختمان ها با قد و قواره های گوناگون و بدون طرح و معماری اصولی ساخته می شوند و چهره سُنتی شهرها را از بین می برند. من فکر می کنم چون ساخت بناها بصورت مدرن، هزینه کمتری در بردارد، بسیاری ازمردم به این سو کشیده می شوند. امروز در مواردی نادر همچون مساجد، آن هم به مقدار ناچیزی، بناها بصورت سُنتی ساخته می شود. این مشکل بزرگی برای جامعه امروزی ماست و واقعاً این سئوال مطرح می شود که چرا باید نفوذ معماری مدرن غرب، اینطور فرهنگ و هنر ما را به خطر بیندازد.

 

تبیان : وضعیت تدریس این رشته را در هنرستان ها و دانشگاهها چگونه ارزیابی می کنید؟

 

یکی از مشکلات رشته معماری این است که هزینه چاپ کُتب مربوطه بالاست. کاغذها گلاسه و چاپ آنها عموماً رنگی است، بنابراین ناشری زیر بار چاپ آن نمی رود. دانشجو نیز به علت هزینه های گزاف این رشته، گاه از ادامه آن منصرف می شود. وضعیت تدریس نیز نسبتاً خوب است و می توان گفت این رشته جایگاه خاصی در مراکز آموزشی دارد.

 

تبیان : به نظر شما هنر، چه تأثیری در دیندار نمودن مردم به ویژه نسل جوان می تواند داشته باشد؟

 

وقتی یک گل ُرز، یک پیچک مو، یک نقش ترنج و نقش یک طاووس را در کاشی کاری و یا حتی در یک فرش می بینیم، ناخود آگاه به یاد ذات مقدس الهی می افتیم. معماران و بناهای سُنتی ما وضومی گرفتند و بعد روی داربست می رفتند و کار می کردند و با عشق به خدا به خَلق آثار هنری می پرداختند. این جمله همیشه در همه ادوار تداعی شده که خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، هنرِ هنرمندان ما ارتباط عمیقی با دین مبین اسلام داشته و در نقش های اسلیمی و تذهیب به خوبی می توان آنرا مشاهده کرد. پس با ابزارهنر می توان گام های بلندی در جهت گسترش دین اسلام برداشت و این لازمه همّت بلند هنرمندان این مرز و بوم است.

 

تبیان : استاد، بنظرشما یک نخبه هنری چگونه باید باشد؟

 

نخبه هیچگاه به مادیات فکر نمی کند و همیشه از خود گذشتکی دارد و با عشق، علاقه و ایمان به خلق آثار هنری می پردازد و تجربیات خود را نیز به دیگران می آموزد. هرکسی نمی تواند نخبه شود، برای نخبه شدن باید از خیلی چیزها گذشت.

 

تبیان : از برقراری ارتباط مردم به ویژه با جوانان در قالب یک وب سایت، چقدر استقبال می کنید؟

 

کار نو و جالبی است. با توجه به اینکه اینترنت یکی از فناوری های نوین جهان امروز است، معرفی مفاخر فرهنگی و هنری دراین قالب ضروری بنظر می رسد. بنده در حد استعداد خویش هرگونه همکاری که در زمینه ارائه اطلاعات و پیشنهاد باشد، مضایقه نخواهم کرد و از این طرح نیز استقبال خواهم نمود.

8تیر

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]حسین لرزاده[/h]

درباره استاد حسین لرزاده، افتخار معماری ایران

دستان ماست كه قطع می شوند!

اشاره: در ماههای آخر سال ۸۱، سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری طی مراسمی از چهار تن از پیشكسوتان و نام آوران كشور در عرصه علم، ادب و هنر تجلیل كرد. در این مراسم، حسین لرزاده معمار و هنرمند شهیر معاصر ایران یكی از كسانی بود كه لوح سپاس و جایزه را دریافت كرد و از وی قدردانی به عمل آمد.

 

 

 

استاد حسین لرزاده به دلیل كهولت سن قادر به انجام بحث و گفت وگو نبودند، دو تن از شاگردان ایشان یعنی آقای حسین مفید و خانم مهناز رئیس زاده و البته خانواده محترم استاد در تهیه این مطلب، مساعدت و همكاری صمیمانه ای با ما داشتند كه در همین جا سپاس و تشكر خود را ازآنان اعلام كنیم.

گروه فرهنگی هنری

نگاهی كوتاه به زندگینامه استاد لرزاده

استاد حسین لرزاده در سال ۱۲۸۵ در تهران متولد شد. در سن هفت تا هشت سالگی بود كه حدود شش ماه به مكتبخانه «میرزا حسن» در نزدیكی چهارراه حاج رضا خیابان بلورسازی رفت و سپس او را به مدرسه ای در كوچه پشت گذر مهدیخان فرستادند. سالهای آخر دبستان برای استاد مفهومی نداشت، چرا كه درسالهای قبل، هندسه و حساب و رسم فنی و نقاشی را در كلاسهای بالاتر و سطحی عالی تر طی كرده بود. پس از دوران ابتدایی، چند سالی به دبیرستان سلطانی واقع در پل امیربهادر فرستاده شد. از آنجا كه این مدرسه، رشته فنی مورد علاقه اش را نداشت، مدرسه را ترك و به شعبه مجسمه سازی مدرسه «كمال الملك» فرستاده شد. پس از یكسال و نیم كه قالبگیری و قالبسازی آموخت، به دلیل شبهه حرمت این شغل، او را نزد مرحوم «سیدمحمد تقی نقاش باشی» كه كار تابلوسازی می كرد، فرستادند. استاد خود می گوید: «مایل به ادامه تحصیل در مدرسه كمال الملك بودم، اما به هر صورت به دفتر كار نقاش باشی در خیابان ناصریه روانه شدم» اما از طرف دیگر، پدرش او را به كارهای فنی و رشته های معماری نیز وا می داشت و در جلسات شبانه كه معماران برای آموختن رموز معماری در خانه ایشان جمع بودند، لرزاده را نیز در كار آنها شركت می داد. استاد جوان نیز با استعداد و قریحه خود، نمونه ها را با گچ و مقوا اسكلت (اصطلاحی كه قبلا به آن ماكت سازی می گفتند) می كرد و به طور عملی معماری را فرا می گرفت.

پس از مرگ پدر در سال ۱۳۰۵، به دعوت استاد «جعفرخان كاشانی» كه مشغول ساختن عمارت سنگی تپه علیخان در سعدآباد بود به آنجا رفت و مشغول به كار نقاشی در یكی از اتاق های این عمارت شد. نخستین كار مستقل استاد را می توان سر در بانك شاهی (بانك تجارت فعلی) واقع در میدان توپخانه تهران دانست.

استاد لرزاده در طول عمر هنری نزدیك به یك قرن خود، مساجد متعددی را طراحی و اجرا كرده كه در رأس آن مسجداعظم قم به دعوت مستقیم آیت الله بروجردی از وی است. همچنین بنابه مأموریتی كه آیت الله بروجردی به وی محول كرد، مأمور تعمیر و پاره ای تغییرات در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا در كربلا شد كه طی حكمی از طرف آیت الله شهرستانی تولیت وقت آن حرم مطهر در عراق به عنوان افتخارآمیز «معمار آستانه مقدسه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)» نایل گردید.

استاد حسین لرزاده تعداد ۸۴۳ مسجد را طرح و بعضا اجرا و یا نظارت كرده است. همچنین برخی از احكام، جوایز و نشانهای دریافتی توسط استاد لرزاده شامل مدال فردوسی در سال ۱۳۱۳ به خاطر طراحی و ساخت ساختمان مقبره حكیم توس، مدال و نشان علمی در سال ۱۳۱۹ به دلیل لیاقت حسین لرزاده(معمار)، دریافت درجه كارشناس آستانه مقدس حسینی(كربلا) در رمضان ۱۳۸۴ قمری به خاطر تعمیرآستانه مقدسه اباعبدالله الحسین مخصوصا تجدید بنای ایوان بزرگ و...

همچنین استاد صاحب تألیفاتی نیز هستند، از جمله: «احیای هنرهای از یاد رفته» در دو مجلد كه شامل آموزش اصول اربعه معماری سنتی با روشی بسیار سهل و ممتنع است، «نغمه لرزاده» شامل اشعار، «خاطرات»، «صدامیه» مجموعه اشعار استاد در زمان جنگ و انقلاب حدود ۵۰ تابلو و لوح از گره های بنایی بدیع و یگانه و همینطور مقرنس و رسمی و سرقلم های گوناگون طراحی و رنگ آمیزی كرده است كه به صورت تابلو، زینت بخش اتاق و منزل اوست.

مروری مختصر بر شیوه های كار استاد

به گفته شاگردان استادلرزاده، چنانچه كارهای معماری وی را در یك منظر كلی بررسی كنیم، بزرگترین ویژگی شان سهل و ممتنع بودن آنهاست. هیچیك از آثار استاد؛ شگفتی آفرین نیست و هیچ انگشتی از مشاهده آثار ایشان به دندان گزیده نمی شود، بلكه به آرامی آنچنان با جان آدمی عجین است و به دل می نشیند كه اصلا دیده نمی شود؛ اما با مخاطبان، بده بستان دارد. در واقع این بزرگترین و معمول ترین شیوه كار اوست كه آثارش با انسان صمیمی است و نگاهی از بالا، تحقیرآمیز و از سر لطف به آدمی نمی كند؛ آنگونه كه این روزها و در این ایام به غایت شیوع یافته است. آثار استاد لرزاده با مخاطب خودمانی است، بی آن كه در این رهگذر باجی به مخاطب دهد و عوام فریبی كند. این ویژگی، تنها با ارتباط با كلیت آثارش و توجه و تحلیل رخ می نمایاند وگرنه، آنقدر صمیمیت در آنها وجود دارد كه اصلا دیده نشود. استاد تقریبا بر همه عوامل معماری ایران مسلط است. در مقاله اعجاز و ایجاز رنگ در معماری مسجد ایرانی كه توسط مهناز رئیس زاده شاگردش به دومین كنگره مساجد در كاشان ارائه شد، مقایسه و تحلیلی بر دو كار استاد نخست، مسجد گیتی (سجاد) واقع در خیابان جمهوری نبش فخررازی و شبستان مسجد سپهسالار واقع در میدان بهارستان انجام گرفته كه با دقت بر روی كارهای وی، راه گشاست. استاد در مسجد گیتی از رنگ بر روی نقوش گره استفاده ای به كمال كرده و آن قدر به ظرایف و دقایق نقوش و رنگ آمیزی آن و نیز نورپردازی و ارتباط آنها در حجم و جهت دادن نقوش به سمت قبله پرداخته است كه شاید بتوان ادعا كرد كار را در این مسجد كوچك به كمال رسانده و از عناصر كلیشه ای در این باب همچون مناره و گلدسته و حتی گنبد پرهیز كرده است. در حالی كه این پرهیز هیچگاه به چشم نمی آید و چنین ویژگی ای در استاد منحصر بفرد است.

حال آن كه در شبستان سپهسالار كه با فاصله ای ۲۵ ساله نسبت به مسجد سجاد ساخته شده، اصولا مقوله رنگ نقشی ندارد . استاد این بار سایه روشن و ترام را با همان ویژگی ها و در خدمت حجم و پرسپكتیو و نیز در جهت قبله سامان می دهد.

كاسه سازی یا «شمسه زیاد» در آثار لرزاده

كاسه سازی یا شمسه زیاد قبل از استاد لرزاده بسیار كار شده و به هیچوجه ابداع او نیست، كمااینكه هفت كاسه ورودی شرقی مجموعه سپهسالار كار مرحوم استاد جعفرخان كاشانی هنوز از نفایس هنر معماری است اما این هنر به وسیله استاد لرزاده به اوج رسید، تا آنجا كه می توان كاسه سازی یا شمسه زیاد را امضای استاد لرزاده بر آثارشان دانست. در مساجد امام حسین(ع)، انبار گندم، مساجد تخریب شده سنگی، سلمان، عمار، فخریه، سجاد و سپهسالار همه جا، این یادگار ارزنده استاد، هنوز پابرجا هستند. حتی استاد برروی پخی باریكی كه در پیش ورودی گنبدخانه سپهسالار است، یك نه كاسه مادر و بچه ظریف طراحی و اجرا كرده تا این هنر را به كمال رسانده باشد.

008115.jpg

 

 

آثار یادبودی لرزاده

ویژگی دیگر در كار استاد لرزاده، اگر بی سابقه نباشد، كم سابقه است. به عنوان مثال سردر دارالفنون كه طرح و عمل وی است، آن چنان با ساختمان اصلی پیوند زده شده كه اصلا تصور دارالفنون بدون این سردر، بعید می نماید. یا سر در بانك شاهی میدان توپخانه كه یك چهار كاسه را در درون خود جای داده و به عنوان ورودی حتی در مقایسه با آنچه كه امروزه در چنین مواقعی به كار می برند، نقشی بی بدیل و در عین حال غیرمتظاهرانه و ناگسستنی با خود بنای اصلی دارد.

از بزرگترین و شاخص ترین بنای یادبودی كه استاد هم در طراحی و هم در ساخت آن نقش نخست را ایفا كرده، می توان به مقبره فردوسی اشاره كرد. این مقبره نخست توسط مرحوم آندره گدار پایه ریزی شده و تا پله دوم نیز اجرا گردیده بود؛ اما طرحی كه برایش در نظر گرفته شده بود، هرمی چون اهرام مصر بوده است. این طرح مورد قبول ذكاءالملك فروغی رئیس انجمن آثار ملی، قرار نمی گیرد و قرار می شود كه معماری ایرانی با طرحی باستانی آن را تكمیل كند. به این ترتیب طرح آندره گدار به كشورش بازگردانده می شود. استاد لرزاده مأمور طراحی و ساخت مقبره حكیم فردوسی می شود و طی دو سال طرح را اجرا و به اتمام می رساند. از آنجا كه فردوسی شاعری شیعه مذهب است، استاد در سردابه مقبره یك چهار كاسه به نشانه اركان اربعه شیعه برروی سنگ بنا می كند و سپس از طریق سوسن ها، كناری به حجرات دیگر زیربنای یادبود مرتبط می سازد.

استادان و همكاران لرزاده

از جمله استاد كارانی كه از نظر اجرایی با استاد همكاری داشته اند، می توان به مرحوم حاج محمد معمار كاشانی و حاج محمد شعر باف، حاج حسن خواتین شیرازی و حاج حسین شكل آبادی اشاره كرد. در مسجد سپهسالار هنرمندان دیگری نیز بوده اند كه نام آنها در لوحه جنب محراب گچ بری شده، آمده است. به عنوان مثال، كاشیكاری سر در جلوخان، كار اسدالله عموحسین و معرق كار حسین برهانی است. قسمت زنانه مسجدلرزاده و سردر، با كمك حاج حسن انگشت باف به انجام رسیده است.

در مقبره فردوسی نیز با هنرمندانی چون مرحوم عمادالكتاب، عباس و غلامعلی دهشیری و حسین حجار باشی همكاری داشته است. از همكاران استاد لرزاده در گنبد كاخ مرمر می توان از احمدخاك نگار مقدم و طاهرزاده بهزاد نام برد.

استاد لرزاده در مجلس ترحیم مرحوم استاد محمدكاشی گفته است: «اینها دستهای ما و انگشتانمان هستند كه یكی یكی قطع می شوند.»

آثار حسین لرزاده هركدام به جهتی از دیگر كارهای وی شاخص و متمایزند. اما خود می گوید: «در هیچ بنایی همچون كاخ مرمر همه استادان جمع نبوده اند». در واقع این كاخ، جامع كلیه هنرمندان زمان خود بوده است.

كتاب «ماجرای معماری سنتی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی» به روایت استاد حسین لرزاده قرار است به زودی توسط حسین مفید و مهناز رئیس زاده انتشار یابد. این كتاب شامل گفته های جمع آوری شده استاد لرزاده به وسیله نویسندگان آن است كه به معرفی استادكاران و همكاران حسین لرزاده طی سالهای اخیر می پردازد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نام خانوادگی و نام

استاد محمد کریم پیرنیا

زمینه فعالیت

علمی

 

شرح حال

زندگی نامه استاد پیرنیا(1301تا 1376) از زبان خود استاد:

 

من در اصل نائینی هستم و از بدو تولد تا بعد از دوره دبیرستان در یزد اقامت داشتم .خانه ما در محله یوزداران یزد در محلی به نام جنگل بود .اگر کوچه یوزداران را به طرف دروازه مهریز ادامه میدادیم ،در نزدیکی باروی شهر چهار خانه قرار داشت که متعلق به پدرم بود.خانه به «میرزا صادق خان» معروف بود.در ابتدا خانه کوچک بود و طراحی «اندرونی – بیرونی» داشت ،آب صدر آباد از داخل آن می گذشت که متاسفانه بعد ها خشک و خانه را از سبزی و خرمی انداخت.در وسط حیاط گودال باغچه ای قرار داشت .خانه بعدها گسترش یافت و پدرم زمین کنار آن را خرید و یک نارنجستان و یک بیرونی به آن اضافه کرد.خانه مانند دیگر خانه ها با طرح یزدی ساخته شده بود.از کریاس که وارد می شدیم راهرویی به بیرونی و راهرویی دیگر به اندرونی راه داشت.در کنار اندرونی گودال باغچه ای با فضاهای مختلف مانند پنج دری و سه دری دراطراف آن قرار داشت.بین دو حیاط ،پنج دری ها و سه دری ها دو رو بودند یعنی اتاقها به هر دو حیاط دید و راه داشتند .حیاط اندرونی ،آشپزخانه و دو صفه دیگر داشت .در حیاط جدید تر که پدرم بعدها آن را ساخت انواع سه دری و پنج دری قرار داشت .خانه دارای یک «خروجی» بود .در اطراف خروجی ،یک اتاق بزرگ و دو اتاق کوچک قرار داشت .یک بیرونی هم بعدها در کنار حیاط جدید ساخته شد.کوچ های در کنار این حیاط به باروی شهر می رسید.چاه و منبع و طویله در این قسمت قرار داشتند.فکر می کنم خانه در حال حاضر سه صاحب دارد.

 

دوران ابتدایی را در مدرسه « مبارکه اسلام » در محله یوزداران در نزدیکهای دروازه کوشک نو گذراندم.بعدها مدارس دولتی شکل گرفت که به نامهای مدارس نمره 1 و نمره 2 معروف بودند و من به مدرسه نمره 2 در محله لب خندق (در پشت باروی یزد) می رفتم .مدرسه در خانه ای به نام « ابریشمی » قرار داشت و چون خود صاحب خانه در زیر زمین آن مدفون بود از خانه می ترسیدیم.

 

دوران دبیرستان را به مدرسه ای رفتم که ابتدا اسم نداشت ولی بعدها به « ایرانشهر» معروف شد.مدرسه، نخست در خانه ای به نام کوراغلی قرار داشت که خانه ای بسیار زیبا بود .کوراغلی ها تجار معروف یزد بودند و این خانه را برای مدرسه اختصاص داده بودند . خانه واقع در سه طبقه و دارای گودال باغچه بود که تمام پنجره های زیر زمینها به آن باز می شد. مکان خانه دقیقا پشت مسجد میر چخماق قرار داشت . پس از گذشتن از یک ساباط به یک میدانگاه می رسیدیم که در داخل آن دربندی بود.خانه در این دربند قرار داشت. بعدها مرحوم ماکسیم سیرو مدرسه جدید ایرانشهر را ساخت که من سال آخر یعنی ششم متوسطه را در این دیبرستان نوساز خواندم. او شاید تنها کسی بود که واقعا با معماری ایران آشنا بود و از معماری یزد بسیار خوب استفاده کرد و مدرسه را ساخت.

 

بعدها پس از مرگ پدرم به دلیل مقروض بودن مجبور شدیم خانه را بفروشیم .خانه جدید ما را دایی ام برایمان خرید که در کوچه شازده ها پشت اداره دارایی قرار داشت. در نزدیکی قبر وحشی بافقی قرار داشت که بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن اداره دارایی را ساختند . سنگ قبر احتمالا هنوز در همان مکان به صورتی پنهان نگهداری می شود و آقای مشروطه برای جلوگیری از نابودی ،آن را در زیر خاک نگاه داشتند. بنا مانند ساختمان مقبره حافظ بود منتهی ایرانی تر.

 

گرایش به معماری

 

گرایش به معماری از دوران کودکی در من وجود داشت .البته نمی توانم بگویم پدرم مشوق من بود. ایشان همه کار می کردند خدا رحمتشان کند هم نقاش و هم معمار بودند .در یزد کتابها را مریانه می خورد و ایشان کتابها را طوری ترمیم می کردند که تشخیص صفحه های ترمیم شده از اصل بسیار سخت بود. خطاط بسیار خوبی هم بودند.

 

دوران کودکی

 

از اوان کودکی در شهر یزد بودم .شهر یزد یک موزه معماری است و من در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شده ام.زمانی که به دبستان می رفتم با توجه به سخت گیریها و تنبیهات بی جهت آن زمان و اینکه یکبار مرا نیز فلک کردند ،بعضی از روزها از مدرسه فرار می کردم و به داخل خرابه ها می رفتم و آنجا پنهان می شدم و در عین حال آنها را تماشا می کردم. ظهر خسته و کوفته به عنوان اینکه در مدرسه بودم به خانه باز می گشتم .در خانه خیلی به من توجه می کردند زیرا فکر می کردند به خاطر خستگی از مدرسه است، بعضی اوقات چند روزی هم به مدرسه نمی رفتم و به گشت و گذار در بناهای قدیمی می پرداختم.

 

محله ای که خانه ما در آن قرار داشت یعنی محله یوزداران منبع آثار با ارزش معماری بود.در این قسمت تا دروازه مهریز بیشتر آثار زیبای یزد مانند مسجد جامع قرار دارند و من روزی چهار مرتبه از کنار آن می گذشتم و به عبارتی دیگر «نمی گذشتم» یعنی وقتی به آنجا می رسیدم بی اختیار مدتی آنجا را تماشا می کردم و از همه قسمتهای آن لذت می بردم.

 

در ایام طفولیت برای فرار از گرمای اواخر اردیبهشت ماه به کوهستانهای اطراف یزد مانند ده بالا و جاهای دیگر در داخل شیر کوه می رفتیم که هوای خوب و خنکی داشت. در این مکان یزدیها باغهایی کرایه می کردند و مدتی در آنجا اقامت می نمودند. وقتی ما در آنجا بودیم در کنار نهرها ، قناتی کوچک ، با سوراخ کردن زمین می ساختم و آن را به نهر اصلی وصل می کردم .وقتی آب از قنات آفتابی می شد آنجا ساختمانی کوچک می ساختم . خشتهای ساختمان را با قوطی کبریت می ساختم و آنها را در آفتاب خشک می کردم . با دقت فراوان ساختمان ها را می ساختم و از شاخه های درخت برای تیر ریزی آن استفاده می کردم . در و پنجره خانه ها را با مقوا به نحو بسیار زیبایی می ساختم . کل کار به شکل یک ماکت کوچک در می آمد.

 

همانگونه که می دانید در یزد آب بسیار با ارزش است .در آن وقتها حتی برای آب ، نزاعهای سختی در می گرفت. صاحبان باغها سخت می گرفتند که کسی آب را بدون علت حرام نکند. ولی صاحب باغ ما این اجازه رات به من می داد و حتی بعد از ترک باغ ساختمانهای کوچکی را که من ساخته بودم خراب نمی کرد. دور آنها را خاکریزی می کرد که زمان آبیاری خراب نشوند .این کارهای من تا سال سوم و چهارم دبیرستان ادامه داشت .

 

درزمان کودکی تا دوره دبیرستان با اساتید زیادی در یزد آشنا بودم . وقتی از مدرسه می آمدیم با تعدادی دیگر از بچه های علاقمند دوربعضی از این اساتید جمع می شدیم و آنها چیزهای بسیار شیرینی می گفتند و به ما می آموختند .در آن زمان دور هم جمع شدن ممنوع بود و آژان یا پلیس می آمد و ما را پراکنده می کرد و به اساتید نیز دشنام می داد که چرا معرکه گرفته اید و بچه ها را دورخودتان جمع کرده اید . وقتی پراکنده می شدیم به جای دیگر رفته و در گوشه ای دیگر استاد را گیر آورده و از او می خواستیم تا بر روی زمین رایمان نقشه ترسیم کند.

 

اساتیدی را که به خاطر دارم استاد حسن و استاد محمد علی و تعداد زیادی اساتید گمنام هستند که خدا رحمتشان کند با کمال تاسف همه آنها رفتند . حاج محمد علی استاد با سوادی بود و به او ملامحمدعلی (ممدلی) می گفتند.هرچند به اردکانی معروف بود اما در اصل میبدی بود . مانند اردکان ، میبد نیز شهر مرد خیز است. از میبد افراد متفکر و هنرمندان زیادی برخاسته اند . ایشان به خودش «نکیز» می کرد ، یعنی روی زمین با سر انگشت و چیزهای دیگر کروکی می کشید و مسائلی را مطرح می نمود که در بحث « هنجار» به آنها اشاره کرده ام . از جمله آنها مثلثهایی است که مرحوم دکتر هشترودی معتقد بود آنها در ریاضیات غرب و شرق مورد بحث قرار نگرفته اند و قرار بود با مرحوم دکتر درباره آنها کار کنیم که متاسفانه ایشان مرحوم شد.

 

 

 

دوران دانشگاه

 

در سال 18-1317 در امتحان کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و آنطور که یادم می آید 7 نفر پذیرفته شدند و الحمدالله به جز من همه از هنر مندان نامور ایران شدند. از این افراد می توانم از مهندس سیحون ،مهندس صانعی ،مهندس دولت آبادی ،مهندس کریمان و مهندس ریاضی نام ببرم .البته افراد دیگری مانند آقای پرویز و سخن سنج نیز بودند که دانشکده را رها کردند .دانشکده نخست نام دیگری داشت و به نام هنرستان و مدرسه عالی معماری شناخته می شد:

 

« ... در سال 1317 مدرسه ای به نام مدرسه عالی معماری در وزارت پیشه و هنر محل مدرسه عالی مرحوم کمال الملک به ریاست آقای ابوالحسن صدیقی تاسیس گردید . شرایط ورود به مدرسه عالی نامبرده دارا بودن گواهی نامه دوره کامل متوسطه شعبه علمی، و دوره تحصیلات آن چهار سال تعیین گردید ولی به واسطه علاقه سرشاری که در ایران به این فن وجود داشت تعداد زیادی بیشتر از حد مورد احتیاج داوطلب شدند . بنابر این تعداد 20 نفر از داوطلبان را با شرایط فوق بطور مسابقه از ریاضیات و تاریخ و طراحی انتخاب نمودند که در روز یکشنبه اول آبان ماه با علاقه مفرطی شروع به کار نمودند . ولی بنا به مقتضیات در روز یکشنبه 8 آبان ماه 1317 مدرسه نامبرده ... جزء هنرستان عالی هنر های زیبای باستان گردید و از روز دهم آبان ماه 1317 در محل هنرستان نامبرده « مدرسه عالی معماری » شروع به کار کرد.

 

« آقایان اساتید عبارت بودند از : آقایان مهندی فروغی ، رولاند دوبرول ، طاهرزاده و بهزاد در فن معماری و آقایان مهندس سپاهی ، دکتر بهرامی ، دکتر رحیمی ، دکتر پارسا جهت دروس نظری و آقایان حسین طاهرزاده جهت نقاشی.ساعت کار این مدرسه چهار ساعت قبل از ظهر و چهار ساعت بعد از ظهر بود.

 

مدت تحصیل در این دانشکده چهار سال بود و ارزش تحصیلی آن برابر فوق لیسانس شناخته شد. استادان و معلمان این دوره ] پس از 1319[ عبارت بودند از :آقایان مهندس علی صادق ، منوچهر خرسند ، ایرج مشیری ، وزیری ، سپاهی ، غفاری.(غلامرضا خواجوی ،دانشکده هنر های زیبا ،مجله آرشیتکت ، شماره 1، ص 31)

 

در تابستان سال 1319 در اثر مساعی آقایان آرشیتکت فروغی و دوبرول و بنا به تصمیم وزارتخانه های پیشه و فرهنگ و هنر دانشکده معماری از وزارت پیشه و فرهنگ و هنر منتزع و به وزارت فرهنگ منتقل و به اسم دانشکده هنرهای زیبا (معماری- نقاشی-مجسمه سازی) در مدرسه مروی مستقر گردید.در تاریخ 20/7/1319 با نطق رئس دانشکده آقای آندره گدار دانشکده افتتاح شد و دانشجویان به ]چند[ دسته تقسیم شدند و هر دسته در کارگاه مخصوص تحت نظر یکی از استادان معماری آقایان آرشیتکت فروغی و آرشیتکت ماکزیم سیرو و آرشیتکت رولاند دوبرول شروع به کار نمودند. متاسفانه پس از چندی آرشیتکت دوبرول به دلیل پیش آمدن جنگ ، ایران را ترک نمودند و دانشجویان را از ذاشتن چنین استاذی محروم و سرپرستی کارگاه را به آقای آرشیتکت فروغی محول نمودند. پس از مدتی آقای آرشیتکت آفتاندلیان به جای آقای سیرو به سمت دانشیاری معماری مشغول شدند و آقای مهندس الکساندر موزر استاد استاتیک و مقاومت مصالح از خدمت کناره گیری نمودند... .

 

عده فارغ التحصیلان تا سال 1324 در قسمت معماری 28 نفر و در قسمت نقاشی 6 نفر بود.(غلامرضا خواجوی،دانشکده هنرهای زیبا،مجله آرشیتکت ،ص 111)

 

مکان دانشکده ابتدا به صورت هنرستان در مدرسه ایران و آلمان در نزدیکی موزه ایران باستان بود.بعدها که به صورت دانشکده درآمد ، به مدرسه مروی و پشت آن مدرسه سپهسالار قدیم تغییر مکان داد. کلیه فضا های معماری در این دو بنا وجود داشت. شبستانهای مدرسه را تیغه بندی کرده بودند و نورگیری آن از سقف انجام می شد. این فضا مختص کارگاه معماری بود. دو مدرس مدرسه مروی به دروس نظری اختصاص داشت. یک اتاق بزرگ در مدرسه مروی برای کارگاه مجسمه سازی درنظر گرفته شده بود و چون از این رشته استقبال نشد (با دو دانشجو) تعطیل شد.

 

پس از مدتی مجبور شدیم مدرسه مروی را ترک کنیم و به دانشکده فنی دانشگاه تهران منتقل شویم. قسمت شمالی زیر زمین این دانشکده را به ما اختصاص داده بودند ، نهری هم ازآنجا می گذشت که در مجاورت آن بخشی مورد استفاده ما بود.

 

درباره روش آموزش دانشکده هنرهای زیبا باید بگویم که اقتباسی بود از «بوذار» یا هنرهای زیبای فرانسه.در سیکل اول ،دروس نظری و در سیکل دوم ، یک پروژه ساختمان یا فن ساختمان داشتیم. برای گذر از سیکل اول به دوم باید یک رساله تز مانند ارائه می نمودیم .در سیکل دوم ، دروس نظری نداشتیم.

 

 

 

ادامه دارد...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ادامه...

همانطور که پیشتر گفتم علاقمندی من به معماری ایران از دوران کودکی شروع شد.هنگامی که به دانشکده وارد شدم نیز نظرم همین بود. در دانشکده رسم بر این بود که «اردهای» یونانی را کپی کنیم. تنها کسی که آنها را نکشید من بودم.برای نمونه ،تمرین دیگر طراحی پاسیو و ایوان بود که من آنها را با قوس تیزه دار «آژیو» کشیدم که نمره اول شد. بعد ها که با کمال تاسف مشاهده نمودم این نوع کارها را در دانشکده مسخره می کنند از آنجا دل بریدم و به کارهای مورد علاقه خود پرداختم .دنباله خود باختگیهایی که از زمان قاجار آغاز شده بود و در زمان ناصرالدین شاه به حد اعلای خود رسیده بود، در دانشکده به شدت به چشم می خورد به نحوی که از هر چیزی که ایرانی بود به شدت پرهیز می کردند ، حتی طرح خانه ایرانی و ... .

 

من سال اول دانشکده ام را با چهار پروژه تمام کردم که همه آنها نمره اول شد و مدال گرفت . تقریبا نیمی از سال بیکار بودم و بعد هم که دیدم در آنجا خبری نیست به دنبال پیرمردهایی که خوشبختانه آن موقع زنده بودند ،رفتم.

 

یکی از این اساتید حاج ابوالقاسم ، پیرمردی از اهالی خراسان و بسیار بداخلاق بود. او را به خانه خود می آوردم و برایم صحبت می کرد.گاهی اوقات از او سوالهایی می کردم و فراموش می کرد و فراموش که اینجا سر کار نیست و اگر واقعا یک پاره آجر در دستش بود آن را به سرم می زد و می گفت « کله خنگ خدا نمی فهمی!» اساتید دیگری نیز بودند که متاسفانه اسامی خانوادگی آنها را فراموش کرده ام مانند استاد حسن،استاد باقر و استاد محمد علی. استاد محمد علی واقعا یک دانشمند بود و خیلی متاسفم از اینکه نام همگی انها را به خاطر نمی آورم.حق بود اسامی آنها را یادداشت می کردم . اینها حق بزرگی به گردن من دارند. این کار من درکارهای دانشکده نیز تاثیر گذاشت.برای نمونه فرض کنید نمایشگاه پروژه برگزار می کردند و من می خواستم کارهایی با رنگ و بوی ایرانی ارائه دهم که تا آن زمان سابقه نداشت و کار مشکلی هم بود اما بر اثر اصرار (و لجبازی) این کار را می کردم و خوشبختانه چند تای ان نیز خیلی موفق شد و نمره خوبی آورد.

 

این روند تا اواسط دوره دانشکده ادامه داشت .همزمان برای به دست آوردن خرج تحصیل در خارج از دانشکده ، داستانهای کوتاهی در مجلات می نوشتم.بر اثر سوءتفاهمی که در دانشکده پیش آمده بود یک عده به نوشتن مقالاتی علیه آندره گدار رئیس دانشکده پرداختند .بعد گویا او درباره نویسندگان مقالات سوال کرده بود و به او نام مرا داده بودند. با وجود اینکه من همه چیز زندگی ام را فروخته بودم تا بتوانم درس بخوانم و داستان نویسی هم می کردم اما این کار من نبود.

 

یادم می آید که طراحی حمامی را در کارگاه دانشکده در دست داشتم .خیلی ها از این کار من تعریف می کردند و کار خیلی خوبی هم شده بود.گدار کار را دید و گفت اگر تو « مانسار » (یکی از معمارهای معروف فرانسه ) هم شوی نمی گذارم از این مدرسه فارغ التحصیل شوی .چرا این را نوشته ای ؟ هرچه گفتم من داستان نویسم و کاری به این چیزها ندارم قبول نکرد و گفت باید این کار را کنار بگذاری.من هم عصبانی شدم و مرکب چین را بر روی پروژه ام ریختم و دانشکده را ترک کردم و دیگر به آنجا نرفتم .بعدها او خانه ام را به زحمت پیدا کرد و عذر خواهی کرد اما به او گفتم که دیگر از این دانشکده بدم می آید و کاملا آنجا را رها کردم .مدتی بعد نیز رئیس دانشکده وقت اصرار کرد که به دانشکده برگردم اما دیگر به آنجا نرفتم.

 

پس از دانشگاه

 

پس از ترک دانشگاه در وزارت فرهنگ قدیم یا آموزش و پرورش شاغل شدم.زمان ورود من به آنجا طراحی مدارس روستایی بر اساس چهار تیپ در مناطق گرم و مرطوب ، گرم و خشک، سرد و مرطوب و سرد و خشک انجام می شد. در ابتدا چند طرح به من ارجاع داده شد که آنها را با طرح ایرانی ساختم و یا بعضی از عناصر ساختمان مانند طاق در پوشش استفاده کردم. شاید نقشه های آنها در آرشیو ساختمان آموزش و پرورش موجود باشد اما آنطور که به یاد دارم یکی از آنها در میبد بود که بعدها در آن تغییرات زیادی دادند و به آن الحاقاتی شد . یکی دیگر در محله اهرستان یزد و دیگری در محله یوزداران یزد و خیلی جا های دیگر که به خاطرم نمی آید ، بود.

 

بعد ها در وزارت فرهنگ کارهای دفتر فنی با من بود و طرحها را خودم می کشیدم که در مکانهای مورد نظر اجراء می کردند. در همان زمان برای ساخت مدارس ارزان قیمت 5% عوارض شهرداری اختصاص داده شد .کمیسیونی تشکیل شد که بانی آن مرحوم مزینی بود .دیگر اعضاء کمیسیون حاج ابوالقاسم کاشانی ، حاج قاسمیه و بعضی تجار علاقمند و درستکار بودند . هدف نیز ساخت مدارس ارزان ب انقشه مناسب بود . یادم می آید که حاج ابو القاسم وقتی از کارها بازدید می کرد ، خاکها را از روی زمین کنار می زد و اگر تکه آجری پیدا می کرد سوال می کرد که چرا اینجا افتاده است ؟ نمونه دیگر اینکه اندازه کلاسهای درس را طوری در نظر می گرفت که تکه های آهن ضریبی از 12 متر، 6 متر، 4 متر یا 3 متر بشود . شخصی مدرسه ای طراحی کرده بود که تیر اهن 5/5 متری لازم داشت و او گفته بود که تیر آهن را از مکانی دیگر تهیه کنید من چنین کاری نمی کنم. تیر اهن نیز از محل انبار بریده شده و به تهران حمل می شد. سعی کرده بودیم عوامل اجرایی نیز افراد متدین و با کارخوب انتخاب شوند. به این منظور معماران فوق العاده خوب ، سنگ کار، نجار و بقیه افراد همه غربال شده بودند. در انتخاب مصالح نیز دقت داشتیم و سعی می کردیم بهترین آجر را انتخاب کنیم . با توجه به اینکه در اجراء ، به موقع دستمزدها و هزینه ها پرداخت می شد کار سریعتر پیش می رفت .پولی که به مقاطعه کاران پرداخت می شد قسطی بود اما خیلی راحت پرداخت می شد. مثلا اگر می دیدیم کار به نال درگاه رسیده است یک قسط پرداخت می شد و وقتی در مکان کار را می دیدیم همانجا مبلغ پرداخت می شد. پرداخت مبالغ مصالح نیز همینگونه بود. گاهی می شد 10 تا 15 مدرسه را ظرف 3 ماه می ساختیم . نقشه های بخشهایی از ساختمانها را من پشت کاغذ سیگار یا قوطی سیگار می کشیدم و تقریبا شفاهی بود.

 

ساخت مدارسی که ما پیش گرفته بودیم به سهولت انجام نمی گرفت . با توجه به اینکه ساخت مدارس ارزان در می آمد، برای بعضی از مسئولانی که خرج تراشی بیهوده می کردند خوشایند نبود. برای نمونه ساخت مدارس در شمیران و تپه جعفرآباد بود. در شمیران با توجه به دوری و سربالایی بودن ، حمل و نقل مصالح گران تمام می شد ( فکر می کنم متر مربعی 136 تومان ) . یادم می آید که یکی از وزیر های وقت باور نمی کرد که در این منطقه مدرسه ای را که ما شروع به ساخت کرده بودیم با این سرعت به اتمام برسد. زمین مدرسه هدیه شده بود و ما پس از سه ماه مدرسه را تحویل دادیم.

 

او می گفت پیرنیا معجزه می کنی . مدارسی که می ساختیم دارای 120 و 185 کلاس بود و طی سالهای بین 1332 تا 1345 انجام شد . تعداد مدارس ساخته شده 333 عدد بود که بیشتر آنها در مناطق تهران پارس و نارمک قرار دارند.اینها در نما کاشی دارند اما کاشی ها تزئینی نیستند . زیرا من مخالف خرج تراشی بودم . کاشی صرفا نشان می داد که مدرسه از عوارض شهرداری ساخته شده است. مثالی که می توانم از خرج تراشیهای مسئولان آن زمان بیاورم راجع به ساخت مدرسه ای است در محله ( فرح آباد قدیم ) زمانی که هنوز کاملا جزئی از شهر محسوب نمی شد. در نزدیکی محل ساخت مدرسه شکارگاه سلطنتی قرار داشت . زمانی که شاه از آنجا گذر می کرد ، دیده بود که ساختمانی در حال بر پا شدن است و سوالاتی درباره قیمت و چگونگی ساخت در محل مدرسه کرده بود. گویا به رئیس سازمان برنامه و بودجه گفته بود که بروید ببینید چگونه اینها با این قیمت مدرسه می سازند. آنها که جادو نمی کنند و از جیب هم خرج نمی کنند کسی هم که نذرشان نمی کند چطور شما متری 700 تومان خرج می کنید و نیمه کاره رهایش می کنید و اینها با این قیمت می سازند. گویا او گفته بود ما با سرهم بندی مدارس را می سازیم . اتفاقا ما بخشی از سفت کاری از پی تا بالا را به صورت برش خورده رها کرده بودیم و کاملا مصالح کاربردی قابل رویت بود .او گفته بود که ما با گل آجرها را روی هم چیده ایم در صورتی که در قسمت برش خورده نوع ملات که من روی آن حساس بودم دقیقا مشخص بود و ... .

 

بعد از آن واقعه وزیر مستقیما با مهندسان مشاور صحبت کرده بود و آنها بسیار ناراحت بودند و تا چند روز با من به بدترین نحو برخورد کردند . پس از آن ، سازمان برنامه و بودجه پولی در اختیار من گذاشت تا دو مدرسه در خارج از شهر تهران بسازم و ما حق نداشتیم از عوارض شهرداری استفاده کنیم . من با پول این دو مدرسه 6 مدرسه ساختم . یکی از آنها مدرسه ای در دانشگاه علم و صنعت فعلی است که بعد ها گسترش یافت و به دانشکده تبدیل شد . مدتی بعد برای اینکه خلل در کار بیافتد بازرس ها را به سر کار می فرستادند . اما کسانی که با من کار می کردند از روی صداقت و علیه سازمان برنامه و بودجه ، از من اجازه خواستند برای این کار حتی آنچه کار کرده بودند کمتر ارائه دادند یعنی برای نمونه اگر نقاشی 3500 متر کار کرده بود نوشته بود 2100 متر یا مثلا رنگ و روغن 800 متر را 540 متر نوشته بودند بازرس ها نیز از پیش صورتهای خود را ساخته بودند و یک روز کار را تعطیل کردند اما ÷س از بررسی به کنایه گفتند « مهندسهای شما همیشه اینقدر زیادی حساب می کنند ؟» حتی برای بدست آوردن حداقل نقطه ضعف ، آنها پی را سونداژ کرده و دیوار سنگی زیر پایه های باربر ار خراب کرده بودند تا بخشی از ساختمان دچار اشکال شود اما خوشبختانه اتفاقی نیافتاد و این کار صروصدا ایجاد نمود . آنچه از این بخش از صحبتها می توانم نتیجه بگیریم این است که با توجه به مشکلات کنونی و وجود مضیقه ، باید چنین کارهایی انجام داد. من فکر می کنم اگر کاری برای میهنم انجام داده ام همین کارها بوده است و کارهای دیگری که انجام داده ام اصلا به حساب نمی آورم.

 

من معتقد بودم که نباید ادا در آورد . خیلی جاها گفته ام که برای معماری ایرانی و یا اسلامی ،ادای معماری زمان صفوی را درآوردن غلط است . همیشه معماران ما از پیشرفته ترین فن (تکنیک) زمان بدون تعصب اینکه از کجا آمده است بهره می برده اند . به همین دلیل است که معماری شیوه رازی از زمان سلجوقی با شیوه اصفهانی از زمان صفوی متفاوت هستند . تا وقتی که زمان خود باختگی شروع شد و پیوندمان با هنر خودمان گسسته شد . در هر حال باید منطق معماری گذشته را نگاه داریم. برای نمونه پنامها که عایق حرارتی و رطوبتی هستند و در معماری گذشته ما کاملا رایج بوده اند ، درحال حاضر نیز میتوان با خرج کم از آنها استفاده کرد. من از آنها در مدارس ساخته شده بهره بردم . در گذشته بعضی از بناها ی ما مانند کاروانسراها و پل ها را مانند بچه های رها شده در کوچه می ساختند . این ساختمانها را نیز به امید خدا در دل بیابانها می ساختند به نحوی که کمتر صدمه ببیند . برای همین منظور از روشهای ساختمانی و از پوششهای محکم استفاده نموده اند. در کاروانسراها پوشش ها از طاق کلمبو یا پوشش « همیشه جاویدان » است. این نوع پوششها به سختی خراب می شود. حجره های کاروانسراها هیچکدام در نداشته است، چون اگر داشت مانند مدرسه غیاثیه خرگرد درهای آن را می کندند و می سوزاندند. برای این منظور در جلوی بازشوهای اتاقهای کاروانسراها پرده آویزان می کردند که در تابستانها از نوع حصیری بود و در زمستانها از نوع زیلو بوده است . من سعی کردم در ساخت مدارس از این منطق استفاده کنم یعنی به کار گیری بهترین مصالح و پرهیز ازبه کار بردن مصالح لوکس و همانگونه که پیشتر مثال زدم استفاده از تیرهای فلزی و دیگر مصالح کاملا حساب شده بود. نمنه دیگر اینکه برای جلوگیری ازسنگینی تیرهای آهنی ، سقف روی طاق ضربی را کاه گل نمی کردیم و روی آنها مستقیما اندود می شد .این باعث می شد که وحشتی از ریزش کاهگل بر روی سر بچه ها وجود نداشته باشد و باعث مشکلات بعدی و یا تعطیلی کلاس نشود. نمونه دیگر اینکه من پله ها را درجا میریختم و از بهترین موزائیکهای ایرانی استفاده می کردم. در بکارگیری سنگها نیز دقت داشتیم و از سنگهای با دوام استفاده میکردیم نه از سنگهای رنگی زیبا ولی سست. یا مثلا قیروگونی که بعضی فکر می کنند این فن از خارج آمده است اما در ایران در ساخت بند امیر قرنها پیش از این فن استفاده شده و ما بخوبی از آن بهره می گرفتیم . درآخر فکر می کنم منطق آنچه را که معمارهای قدیمی به آن اعتقاد داشتند ما در کارهایمان به کار گرفتیم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=2]آندره گدار[/h]

معمار نخستین ساختمان کتابخانه ملی ایران

 

جمال آباد، نام روستایی در دامنه جنوبی ارتفاعات البرز است. این روستا به مانند دیگر ارتفاعات شمال تهران، خوش آب و هواست و تابستان هایی خنک را برای شهروندان تهرانی نوید می داده است. منازل یا به عبارت بهتر، باغچه های سبز و خرمی داشت که درختان میوه و چنار، سرو و سپیدار، زینت بخش آن بود. در یکی از این خانه ها و در حدود شصت سال پیش، مردی فرانسوی زندگی می کرد که اهالی بومی جمال آباد، وی را به نام مسیو می شناختند. پیرمرد موقر و آراسته ای که گهگاه برخی از رجال و صاحب منصبان شهری به دیدارش می آمدند و ساعت ها با او گفت وگو می کردند. روستاییان زحمتکش و ساده دل از جایگاه بلند این پیرمرد خبر نداشتند ولی با این غریبه خوش برخورد احساس بیگانگی هم نمی کردند.

 

مسیو آن چنان با اهالی روستا انس گرفته بود که با همشهریان پاریسی خود هم نمی توانست (یا نمی خواست) چنین ارتباطی برقرار کند. او زندگی مجلل و آپارتمان های پر زرق و برق پاریس را رها کرده بود و در مکانی سکنی گزیده بود که نه آب لوله کشی داشت و نه برق و تلفن. او درخلوت این روستا به گوشه ای از ذوق و هنر ایرانی پی برده بود که آن را این گونه بیان می کند:

 

"فرشته ذوق و الهام، همان طور که می دانیم، به هر جا اراده کند، روح و معنا می دهد؛ ولی به نظر می رسد که به جمال آباد، بیشتر از هر جای دیگر دمیده است. به همین سبب، این خانه را برای معرفی معماری متواضع و آشنای ایرانی انتخاب کرده ام. خانه بر بلندی قرار گرفته و آفتابگیر است و همین از علاقه خاص ایرانی به فضا حکایت می کند."

 

آندره گدارandre godard در سال 1881 میلادی در پاریس به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای زیبای پاریس به پایان برد. در سال 1307 شمسی مطابق با 1929 میلادی به دعوت دولت وقت ایران، برای سازماندهی و راه اندازی اداره کل باستان شناسی وارد ایران شد. به موجب قراردادی رسمی که به امضای وزیر وقت معارف رسیده بود، اداره موزه وزارت معارف را تا سال 1312 عهده دار بود. از ابتدای سال 1313 با حفظ سمت، به ریاست کتابخانه وزارت معارف و با تأسیس موزه ایران باستان به سمت مدیر کل موزه منصوب شد.

 

خدمات فرهنگی

 

آندره گدار در مدت 32 سال اقامت در ایران، علاوه بر آنکه در مسوولیت های متعددی همچون مدیر کل عتیقات (عتیقه جات) و رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، خدمت می نمود از بسیاری آثار تاریخی و باستانی در سراسر ایران بازدید کرد. کوشش های او تنها به تحقیق و کاوش در باره این آثار محدود نمی شد. او با همتی مثال زدنی و با کوشش فراوان، حفاظت و نگهداری از این آثار را جزو اهداف خود قرار داد. نامه نگاری ها و مذاکرات بسیار او با دست اندرکاران و مقامات دولتی شاهدی بر این مدعاست. از آن جمله می توان به یکی از آخرین مکاتبات وی با نخست وزیر وقت ایران در سال 1337 اشاره کرد که بیانگر گوشه ای از علاقه او به فرهنگ ایران زمین است:

 

..."اگر چه کلیه طرح های مورد نظر خود را نتوانستم در ایران محقق سازم ولی توانستم کارهای مفیدی برای ایران انجام دهم: بنیان گذاری اداره خدمات باستان شناسی، تاسیس موزه باستان شناسی [ایران شناسی]، بازسازی ارزشمندترین ابنیه تاریخی، تهیه طرح های کلی دانشگاه تهران، ایجاد اداره انتشارات خدمات باستان شناسی که دیگر به جای زبان فرانسه از زبان فارسی استفاده می شود.

 

با این حال چند طرح که برایم بسیار با اهمیت بود با کمال تأسف رها شده است. در این نامه بیشتر تأکیدم بر موزه باستان شناسی تهران است. 20 سال از عمر آن می گذرد. احتیاج به تجدید نظر و تکمیل دارد. تجهیزات مورد نیاز آن هنوز تأمین نشده است. احتیاج به نصب شبکه برق و بهبود سایر مسائل ظاهری دارد که بسیار مورد توجه ایرانیان و خارجیان خواهد بود... سازماندهی مجدد و اقدام تازه برای معرفی مجموعه ها و انتشار کاتالوگ با ویرایش جدید و چاپ مطلوب همراه با تصاویر زیبا، سود هنگفتی برای تبلیغ ایران در خارج خواهد داشت. زیرا کاتالوگ های مناسب، فروش خوبی داشته و کلکسیون های غیر حرفه ای آنها را نگهداری می کنند. اما برای حصول به چنین نتایجی، لازم است... اختیاراتی به بنده اعطاء شود تا بتوانم در پایان مدت اقامتم در ایران طرح های خود را به اتمام برسانم."

 

دستیار و مشوق گدار در طول دوران اقامت او در ایران همسر دانشمندش، یدا گدار yadda godard بود که در غالب سفرهای پژوهشی و اکتشافات باستان شناسی همراه بود. حتی تصور کار عظیم گدار و همراهانش در راه سفر به تمام نقاط کشور پهناور ایران و با امکانات اندک دهه های 1310 و 1320 شمسی کار آسانی نیست، به خصوص زمانی که با نگاهی کارشناسانه به آثار و یادداشت های او نظر بیفکنیم و هنوز آنها را دقیق، سودمند و کم اشتباه بیابیم.

 

یادگار برجسته و مهم گدار که با گذشت نزدیک به هفتاد سال کماکان قطب فرهنگی پایتخت محسوب می شود، دانشگاه تهران است. نقشه عمومی دانشگاه تهران و برخی دانشکده ها و تالارهای آن، از آثار بر جای مانده آندره گدار است.

 

موزه مردم شناسی، که در محوطه کاخ گلستان واقع شده، نیز از جمله بناهایی است که گدار در ساخت و راه اندازی آن دخالت داشته است. نمونه های متعدد دیگری در تهران و سایر شهرها می شناسیم که در زمان ریاست گدار بر اداره عتیقه جات و موزه ایران باستان افتتاح گردیده است.(1) وی نخستین رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز بود و در سال 1337 موفق به دریافت دکترای افتخاری از همین دانشگاه شد.

 

طراحی و معماری نخستین ساختمان کتابخانه ملی ایران

 

ساختمان قدیمی کتابخانه ملی که در خیابان سی تیر تهران واقع شده از جمله بناهای مهمی است که طرح و نقشه آن را آندره گدار کشیده است. در سال 1312 شمسی، وزیر فرهنگ وقت، مامور احداث موزه در محوطه میدان مشق می شود. تهیه نقشه جامع موزه و ساختمان های مربوط، به آندره گدار واگذار می شود. پس از اتمام نقشه، آن را به رضاخان جهت تأیید نشان می دهند. متاسفانه نقشه ای که به اعتراف علی اصغر حکمت (1271- 1359) وزیر فرهنگ وقت، شاهکار و در نوع خود بی نظیر بود، به دستور رضا خان و به بهانه اسراف در زمین های شهر تهران به کنار گذاشته می شود و وزیر نیز مورد توبیخ قرار می گیرد.(2) در همان سال، قطعه زمینی در گوشه شمال غربی میدان مشق برای کتابخانه در نظر گرفته می شود. این بار هم آندره گدار مامور تهیه نقشه ای متناسب با معماری موزه می شود و نهایتاً ساختمان کتابخانه ملی همانند موزه ایران باستان در سال 1316 افتتاح می گردد.

 

با توجه به اظهار نظرهای موجود، نقشه نخستین گدار برای کتابخانه ملی با توجه به وسعت فضای پیشنهادی، نقشه ای کامل تر بوده است. به همین دلیل مدت کوتاهی پس از افتتاح کتابخانه ملی، نیاز به گسترش فضای کتابخانه کاملاً محسوس بود. به نحوی که در آرشیوهای موجود، مکاتبات متعددی از جانب مرحوم مهدی بیانی (1285- 1346)، ریاست وقت کتابخانه ملی، با آندره گدار صورت پذیرفته است که در آنها نیاز به افزایش فضای کتابخانه اشاره شده است. بالا خره در اواخر دهه 1330، دست اندرکاران کتابخانه مجبور به احداث ساختمان ضمیمه ای در ضلع شرقی محوطه کتابخانه می شوند. زیربنای ساختمان کتابخانه بر مبنای نقشه گدار،500 متر مربع و پس از احداث ساختمان الحاقی، بالغ بر 1000 متر مربع بوده است.

 

گدار در نمای بیرونی ساختمان موزه از اطاق کسری الهام گرفته است. در ساخت بنای کتابخانه، اهتمام گدار به یکنواختی و تجانس آن با ساختمان موزه مثال زدنی است. او در انتخاب نوع مصالح و دیگر مسائل مرتبط با معماری نهایت دقت را به کار برد، به گونه ای که پس از گذشت 65 سال از احداث بنای کتابخانه ملی، همچنان استوار و با شکوه می نماید.

 

شاید بتوان ادعا کرد در صورت عمل به نقشه اولیه و جامع گدار برای موزه و کتابخانه، بسیاری از مشکلات پدید آمده در سال ها و بلکه دهه های بعد رخ نمی داد.

 

ارتباط گدار با کتابخانه ملی فقط در احداث بنای آن خلاصه نمی شود. در سالیان بعد نیز همواره از وجود او به عنوان فردی مطلع و صاحب نظر استفاده شده است. از جمله ماجرای کتاب هایی است که نزد دانشسرای عالی امانت بود و در جلسه ای با حضور گدار و 3نفر دیگر از صاحب نظران، تصمیم به انتقال این مجموعه به کتابخانه ملی گرفته می شود.

 

آثار و تالیفات

 

از گدار، کتاب ها و مقالات متعددی بر جای مانده است. اما آنچه نوشته های او را ارزشی مضاعف می بخشد، سبک و شیوه او در گردآوری اطلاعات است. آنچه در آثار گدار منعکس گردیده است، سال ها تلاش خستگی ناپذیر در راه شناسایی آثار و ابنیه تاریخی ایران از آذربایجان و کوه های صعب العبور آن گرفته تا بیابان های خشک و لم یزرع مرکزی ایران و سرزمین پهناور خراسان است. چه بسا اگر همت و اراده و به بیان بهتر عشق او به سرزمین ایران نبود، بسیاری از آثار و ابنیه نابود و یا دست کم به وادی فراموشی سپرده می شد.

 

گدار نتیجه اکتشافات و تحقیقات وسیع خود را از سال 1315 در قالب جزواتی سالانه به زبان فرانسه منتشر کرد و بر آن آثار ایران نام نهاد. این اثر گرانبها که در 8 جزوه بود، در 4 مجلد به چاپ رسید و در طی 50 سال به پارسی برگردانده شد. جزوه اول از جلد اول در سال 1314 با ترجمه مرحوم رشید یاسمی (1274- 1330) و جزوه دوم و سوم با ترجمه محمدتقی مصطفوی (1284- 1359) و ویراستاری علمی پاشا صالح (1280- 1369) در سال 1316 منتشر شد. در فاصله انتشار این 3 جزوه که ناشر آن وزارت معارف و اوقات و صنایع مستظرفه بود با 5 جزوه باقی مانده که در سال 1365 به چاپ رسید، بخش های پراکنده ای از کتاب آثار ایران به صورت مقاله در نشریات فارسی زبان انتشار یافت. از آن جمله می توان به ترجمه های ابراهیم شکورزاده (1303- 1381) در نشریه نامه آستان قدس اشاره کرد که در 7 قسمت به بررسی ناحیه رباط شرف (بین سرخس و مشهد) پرداخته است. این مقاله ها از شماره 26 نامه آستان قدس (بهمن 1346) تا شماره 36 (خرداد 1352) ادامه یافت. ضمن آنکه در شماره 24 همین نشریه و از همین مترجم، بخش دیگری از آثار ایران به عنوان "مصلای طرق و مشهد" به چاپ رسیده بود. مقاله "میل اهنگان" بخش دیگری از جلد چهارم آثار ایران بود که با ترجمه مرحوم تقی بینش (1300- 1375) در نشریه فرهنگ خراسان، اسفند 1341 درج گردید (میل آهنگان یا آهنجان در 20 کیلومتری شمال شهر مشهد واقع شده و جزو بناهایی محسوب می شود که برای آرامگاه ها و مقبره ها ساخته می شده است).

 

همان گونه که ذکر شد، پنج جزوه باقیمانده آثار ایران در سال 1365 با ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم (1318- 1377) و توسط بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی به چاپ رسید.

 

در تدوین کتاب ارزشمند آثار ایران، گدار علاوه بر همسرش از محققان و ایران شناسان برجسته دیگری نیز سود برده است. از آن جمله است: ماکسیم سیرو، پل پلیو و مایرون اسمیت.

 

مرحوم ابوالقاسم سحاب (1265- 1335) در کتاب فرهنگ خاورشناسان و در ذیل مدخل گدار، اشاره به مجله ای با نام راهنمای تاریخی ایران می کند که اصل آن به زبان فرانسه بوده و رشید یاسمی آن را به فارسی ترجمه کرده است و در ادامه به ذکر کتاب دیگری با عنوان آثار ایران باستان از آندره گدار می پردازد. به نظر می رسد تفکیک این دو اثر از یکدیگر اشتباه بود و هر دوی اینها در واقع همان آثار ایران است.

 

نکته مهمی که در باره آثار ایران باید دانست، دامنه موضوعی آن است. زیرا این کتاب نه تنها به بحث در باره بناهای ایران می پردازد، بلکه مباحثی در زمینه نسخه های خطی و دیگر اشیای هنری، نظیر کوزه و ظروف سفالی و فلزی و غیره را هم در برمی گیرد.

 

طاق های ایرانی، نام کتاب دیگری از آندره گدار است که در سال 1369 با ترجمه کرامت الله افسر به فارسی برگردانده شد. انواع قوس ها، طاق بندی ها، گنبدها و مقرنس ها از روزگاران گذشته تا عصر نویسنده در نقاط مختلف ایران و در معابد، مساجد، آتشکده ها، کاخ ها، آب انبارها و حتی خانه ها در این کتاب بررسی شده است.

 

مقالات متعدد دیگری از گدار در نشریاتی چون: هنر و مردم، تعلیم و تربیت (نشریه ماهانه وزارت معارف) و یادگار(به سرپرستی عباس اقبال آشتیانی) ترجمه شده و به چاپ رسیده است. به دلیل جایگاه والای گدار در عرصه علمی و فرهنگی، سخنرانی هایی که او در مجامع مختلف ایراد می کرد نیز در پاره ای منابع آورده شده است.

 

در بررسی آثار ایران شناسی به زبان فرانسه، نام گدار از هر نام دیگری بیشتری به چشم می آید. از جمله کتاب های معروف او می توان به اشیای برنزی لرستان اشاره کرد که در سال 1931 میلادی در پاریس به چاپ رسید.

 

فعالیت های گدار به ایران منحصر نمی شد. او در راستای مطالعات شرق شناسی خود، به کشورهای عراق، سوریه، اردن، مصر، هند و افغانستان هم سفر کرد. رهاورد سفر او به افغانستان، کتابی بود با عنوان آثار باستانی بودایی در بامیان که در سال 1928 به زبان فرانسه منتشر گردید.

 

آندره گدار تنها در حوزه فرهنگ و هنر سرشناس نبود، او در مسائل سیاسی و اجتماعی هم از شهرت نیکی برخوردار بود، به نحوی که در خلال سال های جنگ دوم جهانی و در زمان اشغال فرانسه از سوی آلمان نازی، نهضت مقاومت ملی فرانسه وی را به عنوان نماینده خود در ایران برگزید. در این مدت، گدار دست به انتشار نشریه ای به نام فرانسه آزاد زد که در تهران منتشر می شد. گدار در سال 1965 میلادی و در سن 84 سالگی در فرانسه در گذشت.

 

پی نویس ها:

 

1. مشهورترین اثر بر جای مانده از گدار در سایر شهرهای ایران، آرامگاه حافظ در شیراز است.

 

2. عبارتی را که علی اصغر حکمت در بیان افسوس خود نگاشته، جالب توجه است: «با این پیشامد اسف انگیز، نقشه ی شاهکار مهندس فرانسوی نقش بر آب شد و قصرهای موهومی که وزیر معارف در اسپانیای خیال ساخته بود، نابود گردید.»

5تیر

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...