رفتن به مطلب

ارتباط با ارواح ! (مدیوم ؟!)


ارسال های توصیه شده

باع ( يك اراكي تعجب ميكنه :دي) اين واژه باع / هنگام تعجب مياد ... :دي

 

باع ، خب پسر گلم ميگم طرف كلا فكر كردنش يكجوري شده بود / خب نتيجه ميگري كه اين قلبه پيوندي يكاريش كرده كه اينجوري شده ...

 

به علت اينكه بيماري قلبي يك ارث تو فك و فاميل ما بوده زياد ديدم :

 

آدم با قلي باتري و دريچه پلاستكي ( به قول تو قلب آهني ) هم ديدم / باور كن نسبت به ديگران عجيب غريب تر هستند ... فاز عادي نيستن

 

حالا شايد مربوط به پمپاژ خون باشه و مغز دستوراتش فرق كنه / ولي خب نكته قابل توجه اينه كه عاما اكسايش قلب بوده ( ما شيمدان ها يك عامل اكسايش و كاهش داريم يك اكسنده كاهنده)

 

خب اينجا مغز ممكنه اكسنده باشه / اما كي عامل اكسايش بوده ؟؟ قلبه ...

 

ميگم راجع به اون قديما ... شايد واژه مغز هنوز درست نشده بوده (( همين الان هم برخي واژه درست نشدن ، مثل اين انگليسي ها به عمو و دائي و همه باهم ميگن انت :دي ))

 

حالا اين بحث قلب و مغز در قديما رو نميدونم / شايد واقعا قلب رو تو كله ميدونستند / يا مغز را در سينه ...

اين كمكي به اثبات روح نميكنه

 

این مثالی که برای قلب میگی برای خیلی از جوارح دیگر هم میتونه رخ بده.

 

مثل پدیده خواجگی، وقتی شمایی که با دیدن یک دختر خیلی زیبا ممکنه تحریک بشی، خواجه ات کنند دیگه تحریکی صورت نمیگیره.

 

مغز شما همان مغز هست و چشم شما همان چشم، اما شما عضوی مادی رو که از دست دادی، چه شد که هوا و هوسی که فکر میکنیم از روح هست از کار افتاد؟

 

چرا دیگه کسی لخت هم باشه تحریکی ایجاد نمیکنه، هماهنگی بین اعضا مهم هست، هر عضوی مسلما تاثیرات خودش رو میتونه در شخصیت انسان بذاره.

 

چون شخصیتش برآمده از مغز هست و مغز هم مرتبط با همه اعضا و تکامل یافته در گذر زمان و شرایط و...

 

من نمیدونم چه نکته مبهمی اینجا وجود داره !!! :ws38:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
مغز مثل یک فلش کامپیوتری هست که قابلیت ذخیره سازی داره + قابلیت نبوغ.

 

شما تو فلشت مداحی میریزی، من کنسرت ابی میریزم، بعدا میگی چرا دوتا فلش ما یک چیز پخش نمیکنند؟

بعدا نتیجه میگیری فلش فرای ماده هست؟ :banel_smiley_4:

 

عرض کردم در شکل گیری شخصیت انسان، عوامل زیادی دخیل هست از ویژگی های ژنتیکی که دست خودت نیست، تا محیط جغرافیایی و آموزه هایی که خودت میبنی.

 

پس هیچ دلیلی نداره شما دقیقا عین من باشی، چون پرورش این دو فلش یکسان نبوده !!!

 

یکی دانه ای در گلدان میکاره بهش میرسه یکی نمیرسه، نباید انتظار داشت هردو مثل هم گل بدن. :ws38:

 

این تله پاتی هم که میگی، نتیجه گیری بر اساس شهودات در مغز هست که دو حالت بیشتر نداره.

یا درسته یا نادرست.

 

مثلا من به تو فکر میکنم، یا با دستت داری سرت رو میخارونی یا نمیخارونی، اینکه یکیش درست در اومد معنیش این نیست باهات تله پاتی کردم.

 

در تاس احتمال دو روی نتیجه گیری، حالت درستش آمد.

 

شايد همين به قول احتمال باشه / 2 تا مولفه داري / بالاخره يكيش در مياد ديگه .... شايد .

 

اما ميتونم بگم توي اون دوران بيشتر مولفه مورد علاقه من در ميومد ...

 

 

اسي تو درباره پس از مرگ فكر كردي ؟؟

بعد مرگ چيه؟؟ كلا نابود ميشي ؟؟؟ هيچ هيچ هيچي ميشي ؟؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
این مثالی که برای قلب میگی برای خیلی از جوارح دیگر هم میتونه رخ بده.

 

مثل پدیده خواجگی، وقتی شمایی که با دیدن یک دختر خیلی زیبا ممکنه تحریک بشی، خواجه ات کنند دیگه تحریکی صورت نمیگیره.

 

مغز شما همان مغز هست و چشم شما همان چشم، اما شما عضوی مادی رو که از دست دادی، چه شد که هوا و هوسی که فکر میکنیم از روح هست از کار افتاد؟

 

چرا دیگه کسی لخت هم باشه تحریکی ایجاد نمیکنه، هماهنگی بین اعضا مهم هست، هر عضوی مسلما تاثیرات خودش رو میتونه در شخصیت انسان بذاره.

 

چون شخصیتش برآمده از مغز هست و مغز هم مرتبط با همه اعضا و تکامل یافته در گذر زمان و شرایط و...

 

من نمیدونم چه نکته مبهمی اینجا وجود داره !!! :ws38:

 

:ws52: نميدونم ...

 

اصلا همين فاز عصبي و ارتباط بين جوارح آدميزاد خودش دنياي از علمه ...

 

ديگه تخصصي تر نميتونم بحث كنم / بايد با يك جراح مغز و اعصاب حرف زد ببينم اون نظرش راجع به روح چيه

 

ميدوني اون درك متفاوتي تري نسبت به ما داره و البته عميق تر

  • Like 4
لینک به دیدگاه
شاید منظور بیشتر ثباتِ اطلاعات باشه !

 

دیشب پرفسور سمیعی اومده بود شبکه باران ... (با کراوات !)

مجری (که البته من مجریه رو خیلی دوست دارم ولی خوب معذوریتهای شغلیه دیگه ... !) یه چن بار خواست بحث رو خدا پیغمبری کنه که خیلی قشنگ سمیعی با توضیح کارکردِ فیزیکی مغز جمع کرد بحثو ...

و اونم می گفت اطلاعاتمون نسبت به مغز خیلی کمه ...

 

مثلاً فرض کنین اگه میشد نحوه ذخیره اطلاعات رو مغز رو فهمید ؛ دیکشنری رو دانلود میکردیم رو مخمون نصب میکردیم ... چقد باحال میشد!:ws3:

 

البته الان که نگاه میکنم میبینم پستم ربطی به تاپیک نداره ... بیشتر بحث ژول ورنی شد !

ولی دیگه زحمت کشیدم تایپ کردم ...

 

 

يعني سميعي فرار ميكرد از بحث خدا ؟؟؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه

توي مدت عمري كه از خدا گرفتم يك چيز رو فهميدم :

 

به مغز انسان و مشاهداتش نميشه اعتماد كرد ....

 

خيلي وقت ها ما راست را دروغ ميبينيم / دروغ را راست ميپنداريم

سياه رو سفيد ديديم و برعكس

 

بعضي چيزا رو واقعا نميشه با تجربيات و مشاهدات بشري اثبات كرد

از وقتي اين نتايج رو گرفتم كه راجع به نجوم دارم مطالعه ميكنم / ميدونم ربطي نداره ...

 

اما خب ميخوام بگم شايد اين بحث هم ، مصداق باشه كه واقعا واقعا ما نه ميتونم ثابتش كنيم نه انكارش كنيم

 

چون ديده هاي بشري فهم بشري ناقصه / ناقص

 

ميدونيم كه احساسات موجود در دنيا بيشتر اين 5 /6 تا حسي هست كه ما داريم (بيناي و شنوايي و... )

پس وقتي ابزار كافي براي حس كردن دنيا نداريم ، خيلي چيزا براي ما مجهول ميمونه ...

 

اوناي كه مجهوله ف همون علم غيب كه ما فهمش رو نداريم...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

اسي تو درباره پس از مرگ فكر كردي ؟؟

بعد مرگ چيه؟؟ كلا نابود ميشي ؟؟؟ هيچ هيچ هيچي ميشي ؟؟

 

پاسخ این سئوال رو نیچه زمانی داده بود که به نظرم چنین پاسخی به چنین سئوالی منطقی هست :

 

( نیچه : به من بگو قبل از تولد کجا بوده ای تا به تو بگویم پس از مرگ به کجا خواهی رفت)

 

.

.

.

مرگ و روح و... از زمانی که آدم شروع به تکامل کرد در کنار هم مطرح بودن در کنار عشق به حیاتی ابدی.

 

من میتونم کنار بیام با یکسری چیزها ولی مطمئنم بالای 90 درصد مردم دنیا نمیتونن باهاش کنار بیان و از انجایی که میدانم در اقلیت مطلق هستم ترجیح میدم فعلا وارد جزئیات بیشتر نشوم.

 

اگر بحث پیرامون ویژگی های روح و آنچه در مورد روح بود، ادامه میدهیم بعدا، بیش از این میریم جاده خاکی. :icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

درسته که داریم بحث می کنیم اما مسلما من قصد ندارم که نظر کسی رو در مورد وجود و یا عدم وجود روح تغییر بدم

در کل به نظرم زمانی تغییر نگرش شکل می گیره که سر دوراهی شک ایستاده باشی ! اما زمانی که به چیزی به طور قطع ایمان داشته و یا نداشته باشی به هیچ عنوان نمی شه نگرش مربوط به اون رو تغییر داد

که گفتم اینجا بحث ما اصلا این نیست که نگرش کسی تغییر کنه

 

اما من شخصا از اون دسته آدمایی هستم که تا چیزی بهم ثابت نشه و خودم درکش نکنم نمی تونم بپذیرمش ولو این که این که شنا کردن برخلاف جهت آب باشه !

 

برام فرقی نمی کنه که دیگران چی می گن و در مورد هر چیزی چرا و چونه می کنم تا جایی که بتونم خودم درکش کنم !

به این جهت این مطلب رو می گم که ، من صرفا به این خاطر که اکثریت مسئله ای رو تصدیق می کنن و من هم باید پیرو باشم ، این رو قبول نکردم که روح وجود داره !

 

زمانی بود که حتی به وجود خالق هم شک داشتم چه برسه به خدا !

الان هم خیلی سوال بی جواب دارم که متاسفانه هیچ جوابگوی درستی براش پیدا نمی کنم و به همین خاطر خیلی سرگردونی دارم توی این دنیا !

 

ولی 2 دستاورد مهمی که از این همه پیگیری و چراها و سوال و جوابا داشتم این بود که :

 

اولا برای مخالفت با هر کسی هر کاری یا هر چیزی اول منابع اطلاعاتی جبهه مخالف رو بررسی کنم و بعد جلوش قد علم کنم

دوما اگر من نمی تونم چیزی رو ثابت کنم دلیل بر این نیست که اجازه داشته باشم وجود یا عدم وجود اون چیز رو نتیجه گیری کنم !

 

من نمی دونم شما چقدر در مورد ارواح و .... تحقیق کردین و یا شاید چون فقط طرفدار مادیات هستین پیگیر گرفتن اطلاعات در مورد جنبه معنوی و .... نبودین !

 

(ذهنیتی که برای من در مورد گفته های شما شکل گرفت اینه به احتمال زیاد شما به وجود دنیای دیگه هم نباید اعتقادی داشته باشین)

ولی من به هر حال نمی تونستم با چیزایی که می بینم کنار بیام و زیاد در موردش تحقیق کردم و صد البته با اتفاقاتی که توی زندگیم رخ داده بیش از پیش هم بهش ایمان آوردم

 

پ.ن: این پست تقریبا خطاب به جناب اسی بود !

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ببینین در مورد امواج مثال می زنم :

مسلما ما می تونیم طول موج رو محدودی رو دریافت و درک کنیم اما این که نمی تونیم طول موج های دیگه ای رو به همون شیوه متوجهشون بشیم می تونیم به کل دلیل بر عدم وجودش بگیریم ؟!

 

(من اولین چیزی که بهش پیله کردم این بود که روح از چه جنسیه ؟! :w58:

جالب اینه که از اکثرا که می پرسیدم این طوری :banel_smiley_4: نگام می کردن اما هیچ کدومشون هم نمی دونستن ! :icon_razz:)

 

با همه مطالعاتی که کردم هیچ کدوم به اندازه ای تاثیرگذار نبود که 2 بار توی جلساتشون شرکت کردم

 

اما این که یک دفعه پیگیرش شدم به این خاطر بود که :

بارها شده بود که اتفاقی برام می افتاد که فکر می کردم "ااا ...... من این صحنه رو قبلا دیدم و الان می دونم چه اتفاقی می افته !"

مسلما این مسئله فقط در مورد من نیست و برای تعداد زیادی اتفاق افتاده

بعد از رفتن داییم چیزایی دیدم که واقعا بیشتر برای رسیدن به واقعیت این مطالب مشتاقم می کرد

 

ببینین الان مثلا همین چشم زخم یا مسائلی این چنینی رو به تمسخر می گیرن اما من کاملا بهش ایمان دارم و جالب اینه که از لحاظ علمی هم ثابت شده

اما می بینینم که با توجه به اثبات علمی هنوز هم عده زیادی به خاطر نداشتن آگاهی و این که این افکار پوسیده قدیمی ها بوده قبولش نمی کنن !

در حالی که این بحث کاملا به انتقال انرژی مربوط می شه !

 

یا در مورد تله پاتی هم همین موضوع صدق می کنه و گوشه ای از مطلب برمیگرده به انتقال و دریافت انرژی که در مواردی هم بهش می گیم حس ششم (یعنی حسی که فرای حواس پنجگانه است و نمی تونی مثل اونجا ثابتش کنی !)

حتما براتون اتفاق افتاده که به کسی فکر می کردین و به طور غیر منتظره ای یا دیدینش یا ازش خبری شنیدین (مثلا حالا قدیمی ها چون توجیحش علمیش رو نمی دونستن می گفتن چه حلال زاده ای ! یا مادر زنت دوستت داره و ..... !)

 

بحث ارواح و ... هم یه بحث مـ تـ ا فـ یـ ز یـ ک هستش ، یعنی نمی شه با حواس پنجگانه بررسیش کرد و به همین دلیل هم مردم بیشتر ترجیح می دن در مورد چیزی فکر کنن و دربارشه اش تحقیق کنن که بتونن راحت درکش کنن و حضورش رو بپذیرن

به نوعی به نظرم چون نمی تونم با حواس پنج گانه باهاشون ارتباط برقرار کنن ترجیح می دن بگن که نیست !

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ببینین در مورد امواج مثال می زنم :

مسلما ما می تونیم طول موج رو محدودی رو دریافت و درک کنیم اما این که نمی تونیم طول موج های دیگه ای رو به همون شیوه متوجهشون بشیم می تونیم به کل دلیل بر عدم وجودش بگیریم ؟!

 

(من اولین چیزی که بهش پیله کردم این بود که روح از چه جنسیه ؟! :w58:

جالب اینه که از اکثرا که می پرسیدم این طوری :banel_smiley_4: نگام می کردن اما هیچ کدومشون هم نمی دونستن ! :icon_razz:)

 

با همه مطالعاتی که کردم هیچ کدوم به اندازه ای تاثیرگذار نبود که 2 بار توی جلساتشون شرکت کردم

 

اما این که یک دفعه پیگیرش شدم به این خاطر بود که :

بارها شده بود که اتفاقی برام می افتاد که فکر می کردم "ااا ...... من این صحنه رو قبلا دیدم و الان می دونم چه اتفاقی می افته !"

مسلما این مسئله فقط در مورد من نیست و برای تعداد زیادی اتفاق افتاده

بعد از رفتن داییم چیزایی دیدم که واقعا بیشتر برای رسیدن به واقعیت این مطالب مشتاقم می کرد

ببینین الان مثلا همین چشم زخم یا مسائلی این چنینی رو به تمسخر می گیرن اما من کاملا بهش ایمان دارم و جالب اینه که از لحاظ علمی هم ثابت شده

اما می بینینم که با توجه به اثبات علمی هنوز هم عده زیادی به خاطر نداشتن آگاهی و این که این افکار پوسیده قدیمی ها بوده قبولش نمی کنن !

در حالی که این بحث کاملا به انتقال انرژی مربوط می شه !

 

یا در مورد تله پاتی هم همین موضوع صدق می کنه و گوشه ای از مطلب برمیگرده به انتقال و دریافت انرژی که در مواردی هم بهش می گیم حس ششم (یعنی حسی که فرای حواس پنجگانه است و نمی تونی مثل اونجا ثابتش کنی !)

حتما براتون اتفاق افتاده که به کسی فکر می کردین و به طور غیر منتظره ای یا دیدینش یا ازش خبری شنیدین (مثلا حالا قدیمی ها چون توجیحش علمیش رو نمی دونستن می گفتن چه حلال زاده ای ! یا مادر زنت دوستت داره و ..... !)

 

بحث ارواح و ... هم یه بحث مـ تـ ا فـ یـ ز یـ ک هستش ، یعنی نمی شه با حواس پنجگانه بررسیش کرد و به همین دلیل هم مردم بیشتر ترجیح می دن در مورد چیزی فکر کنن و دربارشه اش تحقیق کنن که بتونن راحت درکش کنن و حضورش رو بپذیرن

به نوعی به نظرم چون نمی تونم با حواس پنج گانه باهاشون ارتباط برقرار کنن ترجیح می دن بگن که نیست !

 

 

طول موج های دیگه رو با گیرنده های مخصوص خودشون میتوونیم دریافت کنیم و متوجهشون بشیم.

 

دژاوو به روح و ماوراءالطبیعه ربطی نداره.

 

پژوهش‌های نوروفیزیولوژی و رونشناسی ، دژاوو را یک حالت

«پیش‌آگهی» و یا «غیب‌گویی» نمی‌دانند ، بلکه آن را یک اختلال حافظه و ناشی از

تداخل حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت ارزیابی می‌کنند.

مصرف بعضی از داروها می‌تواند، باعث شود احتمال دژاوو بالا

برود. در سال ۲۰۰۱ مورد یک بیمار مبتلا به آنفلوآنزا گزارش شد که برای تخفیف علایمش

به وی آمانتادین و phenylpropanolamine تجویز شده بود و متعاقب آن، حالتی شبیه دژاوو در شخص

ایجاد شده بود به طوری که در وسط دوره درمان فکر می‌کرد، قبلا یک دوره درمان را به

اتمام رسانده است.

داروهایی که باعث افزایش دوپامین در مغز بشوند می‌تواند احتمال دژاوو را افزایش

دهند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای ما زیاد اتفاق افتاده اصلا با تمام نیرو به کسی فکر کردیم تا بلکه خبری بشه ازش و هیچ اتفاقی جز مضحکه خود شدن پیش نیامده، اینکه در صدی یک بار به کسی فکر کنی یا درباره ش صحبت کنی و اون شخص سروکله ش پیدا شه ربطی به تله پاتی و انتقال انرژی و ماوراءطبیعت نداره، فقط کافیه کمی احتمال بلد باشیم. شما هروقت به کسی فکر کردید اون فرد سروکله اش پیدا شده؟

 

کسی روح رو چون درکش نمیکنه رد نکرده، علم بیخود و بیجهت چیزی رو رد نمیکنه، مردود شده نظریه وجود روح چون هر فعلی که مدعیان وجود روح، به روح نسبتش میدادند در دوران جاهلیت بشری، با آزمایشات علمی ثابت شده که کار مغزه و بس.

 

میشه لطف کنید و اثبات علمی چشم زخم رو بذارید برای ما تا بخوونیم؟ سپاس.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
من به روح ايمان دارم

 

اصلا هم مربوط به آموزه هاي ديني نيست !!!!!!

 

از نظر من علم به دو دسته تقسيم ميشه ( منظورم اينه جاي نخوندم ف دسته بندي خودمه) : علم شهود / علم غيب

 

شما ميخواي روح رو بشناسي بايد با علم غيب بري سراغش با علم شهود زياد نميشه باهاش برخورد كرد

 

اما اينكه ميشه با علم شهود هم توجيهاتي آورد ....

 

ببينيد رو وجود داره ، امروزه همه ميدونيم ، كه بدن انسان در حال تغيير هست ...

دين زندگي سوم دبيرستان هم يك چيزاي راجع بهش گفته ....

 

من خودم سر موضوع ديگه اي تحقيق ميكردم و اتفاقي با قانون ثابت ماندن اجرام و عناصر رو به رو شدم و....

بعد رفتم سراغ بدن انسان و عناصر تشكيل دهنده....

به طور متوسط 7 سال يكبار كليه عناصر بدن شما عوض ميشه ...

 

پس يك چيز به غير از ماده هست كه ثابت ميمونه ....

 

مثلا ممكنه تعدادي از مولكول هاي آب موجود در بدن شما يك روز توي اقيانوس ارام بوده ... يك روز تو بدن يك جانور ديگه ... الان داخل بدن تو ... و همه مولكول ها و عناصر رو اينجوري بررسي كن بعد به اين نتيجه ميرسي كه ماهيت وجودي شما چيزي فراي اين مولكول ها هست ...

 

شايد اينجور بشه گفت يك چيز ديگه اي هست ... حالا اسمش رو تو بزار روح !

 

نكته ديگه هم مرگ ... چي ميشه كه يهو يك جسم از كار ميفته ؟؟

يك زيست شناس ميدونه كه بدن انسان از انواع سلول ها و باكتري هاي مختلف ساخته شده

طبق نظريه هاي تكامل سلول هاي انسان تجمعي از تك سلولي ها و غيره هستند كه كمي پيشرفته تر شدند ... خب چي ميشه كه يهو همه باهم تصميم ميگيرند بميرند ... ؟؟؟

 

 

و اما يك نكته باقي ميمونه كه با كمك علم شهود ميشه روح رو اثبات كرد ....

 

اگه انسان بتونه پيوند مغز انجام بده ... يعني كل مخ و مخچه و همه رو بياره بيرون پيوند بزنه ...

 

اگه انسان مورد پيوند شد همون انسان مقصد پيوند ... روحي نيست و همه چيز بستگي به مخ داره ...

 

هرچند باز يك سوال پيش مياد كه مخه داره با چي كنترل ميشه ....

 

اين جزئ علومي هست كه بين غيب و شهود داره ملق ميزنه :دي

من خيلي راجع بهش تحقيق كردم

قانع شدم كه روح هست ...

 

كتاب فوق طبيعت رو بخون / نكات فرا طبيعي جالبي گفته ... قابل تامل هست

 

فوق طبيعت / مولف :ليال واتسون

 

 

 

اتفاقا یکی مسخره ترین و خنده دار ترین دلایل رکتاب دینی دبیرستان همین بود که اگر یک زیست شناس با دقت بخونش از خنده شاید خودش را کنترل نتونه بکنه.

 

اصولا سیستم سلول ها وسیستم مغزی با بسیاری از اعضای بدن متفاوت هست.

و هر 7 سال یکبار تغییر نمیکنند و تا اخر عمر اون داده ها وجود دارند

من البته جزئیاتش را فراموش کردم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اتفاقا یکی مسخره ترین و خنده دار ترین دلایل رکتاب دینی دبیرستان همین بود که اگر یک زیست شناس با دقت بخونش از خنده شاید خودش را کنترل نتونه بکنه.

 

اصولا سیستم سلول ها وسیستم مغزی با بسیاری از اعضای بدن متفاوت هست.

و هر 7 سال یکبار تغییر نمیکنند و تا اخر عمر اون داده ها وجود دارند

من البته جزئیاتش را فراموش کردم

اول گفتم ربطي به مسائل ديني نداره صحبت من / تازه بعدش هم گفتم من داشتم روي قضيه سفر در زمان مطالعه ميكردم به اين چيزا رسيدم و...

 

نگرفتي چي شد ... نه اينكه كلا اطلاعات عوض ميشه ... مثلا اتم هيدروژني كه الان توي فلان ملكول دي ان اي شما هست ، 7 سال بعد همون نيست ، اتم هيدروژنه عوض شده

 

جابجايي عناصر (اتم) نه جابجايي در پيوندها و تركيبات كه كلا يك مكانيسم رو عوض ميكنه ... ( همچين چيزي خيلي نادر هست و كلا مكانيسم يك بدن رو بهم ميريزه ، يا بهتره بگم غير ممكن چون خيلي نادر هست)

 

هر چند اول صحبت ها خودم گفتم زياد نميشه با اين چيزا ثابتش كرد ،چون از قرار معلوم روح يك چيز غايب و نامرئي تعريف شده واسه بشر پس بهتره با همون علم غيب باهاش برخورد كرد ...

 

چيزي كه نه ديده ميشه نه لمس ميشه ، نه استشمام ميشه ، نه مزه ، نه هيچي ..... چطور ميشه با دلايل فيزيكي و شهودي اثباتش كرد ؟؟؟

 

ميدوني از ديروز كه فكر كردم ، ميگم شايد اصلا روح همچين تصوري كه ما داريم نباشه ، يك ابر مه آلودي كه از بدن بيرون مياد و همه رو ميترسونه :ws3: شايد همچين چيزي نباشه

 

شايد روح همون ارتباط ها ميان اجزا باشه ، شايد يك چيز ديگه

 

يك چيزي اين وسطه هست ، كه ما رو اداره ميكنه ( قوه اراده ، تصميم ، خوا ، خيال) شايد اين همون روحه باشه ف اما نه اون روحي كه همه تصور ميكنند يك هاله سفيد وحشت ناك ....

يك روح با ماهيتي كه قابل درك نيست فعلا ....

 

 

نميدونم خلاصه ف ولي من مطمئنم يك چيزي اين وسطه هست ، يكي دست داره تو اين ماجراها :ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در کل به نظرم زمانی تغییر نگرش شکل می گیره که سر دوراهی شک ایستاده باشی ! اما زمانی که به چیزی به طور قطع ایمان داشته و یا نداشته باشی به هیچ عنوان نمی شه نگرش مربوط به اون رو تغییر داد

که گفتم اینجا بحث ما اصلا این نیست که نگرش کسی تغییر کنه

 

اما من شخصا از اون دسته آدمایی هستم که تا چیزی بهم ثابت نشه و خودم درکش نکنم نمی تونم بپذیرمش ولو این که این که شنا کردن برخلاف جهت آب باشه !

 

برام فرقی نمی کنه که دیگران چی می گن و در مورد هر چیزی چرا و چونه می کنم تا جایی که بتونم خودم درکش کنم !

به این جهت این مطلب رو می گم که ، من صرفا به این خاطر که اکثریت مسئله ای رو تصدیق می کنن و من هم باید پیرو باشم ، این رو قبول نکردم که روح وجود داره !

 

زمانی بود که حتی به وجود خالق هم شک داشتم چه برسه به خدا !

الان هم خیلی سوال بی جواب دارم که متاسفانه هیچ جوابگوی درستی براش پیدا نمی کنم و به همین خاطر خیلی سرگردونی دارم توی این دنیا !

 

ولی 2 دستاورد مهمی که از این همه پیگیری و چراها و سوال و جوابا داشتم این بود که :

 

اولا برای مخالفت با هر کسی هر کاری یا هر چیزی اول منابع اطلاعاتی جبهه مخالف رو بررسی کنم و بعد جلوش قد علم کنم

دوما اگر من نمی تونم چیزی رو ثابت کنم دلیل بر این نیست که اجازه داشته باشم وجود یا عدم وجود اون چیز رو نتیجه گیری کنم !

 

من نمی دونم شما چقدر در مورد ارواح و .... تحقیق کردین و یا شاید چون فقط طرفدار مادیات هستین پیگیر گرفتن اطلاعات در مورد جنبه معنوی و .... نبودین !

 

پ.ن: این پست تقریبا خطاب به جناب اسی بود !

 

حاجیه طلای ارجمند.

(البته میگن طلا برای مردان خوب نیست ما هم طرف طلاها نمیرویم :whistle:)

 

میدونی مشکل ما با باورهایی که اساسشون بر مغالطات هست چیه؟

 

اونا وجود چیزی رو اثبات نمیکنند، بلکه میان یک چیزی رو به خاطر جهل در ذهن فرو میکنند و سپس از تو میخواهند ردش کنی !!!

 

مثلا میگه رفتی تو قبرستان ترسیدی، به خاطر جن هست، جن رو برات اثبات نمیکنه ها میگه شما ردش کن !!!

میگه 124000 پیامبر در کل دنیا آمده، میگی اثبات کن، میگن شما اثبات کن نیست.

 

داستان روح و چشم و نظر و... زمانی در بشر شکل گرفته که اصلا چیزی به نام اثبات وجود نداشته.

باورهای عامیانه مردم چند هزار سال پیش بوده.

 

چیزی که اصلا اثبات نشده و با گذر زمان در ذهن ها رخنه کرده رو باور کن نمیشه اثباتش کرد.

رد کردنش هم غیر ممکنه.

 

بلکه باید وارد جزئیات باورهای خرافی بشی و با زیر سئوال بردن مصداق ها به مرور کمرنگش کنی.

 

مثلا بنده 100 بار میام منزل شما، 49 بار لیوان های شما میشکنه و شما نتیجه میگیری من چشمم شوره.

چرا واسه اون 51 بار نتیجه نگرفتین چشمم من پاکه؟

 

اینها فقط به خاطر این هست که ما داریم تاوان باورهای گذشتگان رو میدیم حتی اگر نخواهیم تو همه وجود ما رخنه کرده. :sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • 7 ماه بعد...

دیشب خونه خالم اینا بودیم، یه برنامه ارتباط با اراوح داشتن که نعلبکی میچرخه.

هیجکس هم انگشتش روی نعلبکی نبود ولی نعلبکی تکون خورد.

میگفت روح این کارو میکنه.:sad0:

من زیاد به روح اعتقاد ندارم ولی کسی میدونه کلک احضار روح با نعلبکی چیه؟ :sad0:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
فکر کنم سلولهای مغز ، در طول عمر ثابت میمونن ! :ws38:
دقیقا. تنها سلول های پوست هست که قابلیت تجدید رو دارند، سلولهای اعضا و جوارج داخلی بدن تجدیدپذیر نیستند به اینصورت که در عرض 7 سال کامل عوض بشن. که اگر اینطور بود وجود بسیاری از بیماریها معنایی نداشت.
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...