رفتن به مطلب

تاثیر هنر و معماری ایران هخامنشی در تمدن یونان


ارسال های توصیه شده

نویسنده : جاینن بیکر

 

مترجم : احمد فضلی نژاد

 

مقدمه :

 

چنان‏که می‏دانیم،امپراتوری وسیع هخامنشی،از سند در شرق تا دریای مدیترانه در غرب،گسترش داشته است.آن سوی دریای اژه نیز ناحیه‏ای است شامل چندین جزیره و دولت-شهرکه

 

چندان به چشم‏ نمی‏آیند.آن‏جا کشور یونان است.

 

نکته‏ی قابل‏توجه این است که تعداد نوینسدگانی که با هیاهو و قیل‏وقال نگاه خود را به ناحیه‏ی شمال غربی امپراتوری هخامنشی‏ معطوف داشته‏اند،بسیار بیشتر از پژوهشگرانی است که

 

قدرت عالمگیر هخامنشیان را تحلیل و ارزیابی کرده‏اند.دلایل این امر نیز قابل‏ توجه است:یکی این‏که یونان نسبتا به اروپای غربی نزدیک است‏ و از زمان حیات مورخ بزرگ تاریخ هنر،یعنی

 

یوهان وینکلمن‏1 (1717-1768 م)کمابیش به‏عنوان مهد تمدن غربی شناخته شد.دلیل‏ دیگر،وجود مجموعه‏ای چشم‏گیر از متون ادبی،علمی و...باقی‏مانده‏ از تمدن یونانی است،در حالی که

 

چنین‏میراثی از ایرانیان در دست‏ نیست(مجموعه متون مذهبی اوستا،به قرن‏های پنجم یا ششم ق.م‏ بازمی‏گردد).به علاوه،نویسندگان یونانی در آثار تاریخی خود ایرانیان‏ را اساسا قومی

 

برابر با اخلاق ضعیف زنانه و چونان بردگانی معرفی‏ کرده‏اند که باید نقش آن‏ها را در تاریخ تمدن بشری به فراموشی سپرد. و در مقابل،خود را صاحب برترین فرهنگ و بی‏نیاز از تمدن‏های دیگر

 

قلمداد کرده‏اند.

 

این داوری برای مدت‏های طولانه مقبول اندیشمندان غربی قرار گرفته‏ بود.چنین نگرش تقریبا خصمانه‏ای،مدت‏ها در اروپا رایج بود و باوجود جذابیت‏های آن،عجیب و شگفت‏آور می‏نمود.پذیرفتن

 

چنین ترکیبی از شک و شگفتی،چون و چرا پیرامون متقابل بین این دو فرهنگ‏ را نه تنها جالب،بلکه اساسا الزام‏آور ساخته است.به‏هرحال هرکس باید آن‏سوتر از نوک دماغ خود را هم ببیند.

 

مطالعه‏ی تاریخ،اهمیت درک این مسئله را روشن می‏سازد که هیچ‏ حادثه‏ای،ملتی،یا فرهنگی نمی‏تواند در انزوا باقی بماند.امپراتوری‏ها، اندیشه‏ها و فرهنگ جوامع پیرامون خود را جذب

 

می‏کنند.به اعتقاد نگرانده،تبادل فرهنگ‏ها و تمدن‏ها هرچند با نسبت‏های گوناگون و شدت متفاوت،همیشه برقر بوده است؛حتی هنگامی که آن‏ها خود منکر چنین نفوذی می‏شدند(شاید

 

شدت انکار یک نفوذ،خود حکایت‏ از قدرت و قوت آن نفوذ دارد،چراکه در غیر این صورت نیازی به انکار نبود).

 

به‏هرحال،بسیاری از محققان غربی در پی یافتن نفوذ یونان بر شرق‏ به‏ویژه پس از فتوحات اسکندر(323-336 ق.م)بوده‏اند که خود جنبه‏ی‏ دیگری از تبادل فرهنگی تمدن‏هاست.اما شگفت‏آور

 

است که در این‏ مورد نوشته و متن ادبی وجود ندارد.اگر هم به نفوذ پارسیان اشاره‏ای‏ شده،عمدتا در حد یک حاشیه بوده است.با این حال،موضوع اصلی‏ مقاله‏ی حاضر همین است و با این

 

پرسش آغاز می‏شود که چگونه‏ آتنی‏ها در دوران پس از جنگ‏های خود با هخامنشیان،در حوزه‏های معماری و حکومت‏داری،اندیشه‏های پارسی را اقتباس کردند.به‏ویژه باید این نفوذ شرقی در

 

معماری یونان را بر چند اثر یونانی نظیر«اودئون»،«پریکلس»،«پریتانیوم»، «کتیبه‏ی پارتنون» و«رواق دوشیزگان»یا کاریاتیدها بررسی‏ کرد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...