Mohammad Aref 120451 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۱ متن جالب و کوتاهیه. پیشنهاد میکنم بخونید مشهور است در محلة چينينشين رم در ايتاليا، هيچ چيني نميميرد. در اين محله، جنازة هر چيني مرده را بهسرعت گموگور ميكنند تا گذرنامه و مدرك شناسايياش را به چين بفرستند، و با آن مدارك، چيني ديگري وارد ايتاليا شود. پليس و ادارة مهاجرت ايتاليا ماندهاند چه كنند. تا معمولشدن آزمايش dna براي مسافران، تشخيص چيني شصت هفتاد سالة متوفي ازچيني چهل پنجاه سالة تازهوارد براي مأموران فرودگاه ناممكن بهنظر ميرسد. احوال اقتصاد ايران نيز بر همين منوال است. هر بلايي بر سرش ميآورند، انگارآب از آب تكان نخورده: به خيال خود بهسرعت جنازه را گموگور ميكنند تا آثاري از متوفي به جاي نماند، غافل از آنكه در اقتصاد، دشوار بتوان چيزي را براي مدتي طولاني پنهان كرد. بالاخره، بوي تعفن جنازه بلند ميشود. ذکر دونمونه از جنازههايي كه ميكوشند گموگورشان كنند، در این جا كفايت ميكند. مثال1. آنگونه "اقتصاد كردهايم" كه مردم براي دفاع از قدرت خريد خود، بهدنبال ارز ميدوند. ده اسكناس صد يورويي( جمعاً هزار يورو) را در جيب بغل كت قديمي خود جاسازي ميكنند و در كمد لباس نگاه ميدارند. گاه وبيگاه به آن سرك ميكشند كه یوروها سر جاي خود باشد. اما، يك سال كه ميگذرد، ده اسكناس صد يورويي هنوز همان ده اسكناس صد يورويي است. بچه اسكناسي متولد نشده. هنوز همان هزار يورو را دارند: نه سرمايهگذاري شده ونه اشتغالی ايجاد شده است. از ديد اقتصاد ملي، اين پساندازي با بازده صفر است. سؤال اين است: چهگونه "اقتصاد كردهايم" كه سرمايهگذارياي با بازده صفر به بهترين امكان سرمايهگذاري كشور بدل شده است! مثال2. آنگونه "اقتصاد كردهايم" كه خانوارها و بنگاهها در پي كسب سود، ساختمانهايي را براي بازسازي خراب ميكنند كه دهها سال ديگر به پايان عمر آنها مانده است. از ساختمانهاي دهة 40 تهران و شهرهاي بزرگ ديگر كه حداقل 30 يا 40 سال ديگر دوام دارند، صحبت نميكنیم. به بهانۀ توسعة شهري، ساختمانهاي 3، 5 يا 10 ساله را ميکوبيم تا ساختمانهاي مرتفعتري بسازيم. اقتصاد مسكن را براي خانوار و بنگاه بهگونهاي تعريف كردهايم كه كوبيدن ساختمان هاي دهة 80 و ساختن عمارتي بلندتر را برای آنان به صرفه کرده است. اين كه با پول نفت و تورم (که بدترین درآمد مالياتی است) ساختمانهايي را در شهرهایمان خراب کنیم كه صد سال ديگر ميتوانند سرپا باشند. از ديدگاه اقتصاد ملي چنین کاری حداقل حماقت است. چهگونه "اقتصاد ميكنيم" كه اين ويرانيها را بهنام توسعة شهري با افتخار روا مي داريم. سربهنیست کردن این جنازه كار دشواري است. اگر از اقتصاددانان کشور براي همین دو مثال راهحل بخواهیم، به خداوندي خدا سوگند خواهند خورد که با اتكا به تجربة جهان و تجربة خود جمهوري اسلامي ايران، ميتوان از اين اشتباهات فاحش پرهيز كرد. اما، از آنجا كه در تمام اين سالها هروقت از راه حل حرف زدهاند گوش شنوايي نيافتهاند، فعلا به قسمخوردن بسنده ميكنند! نویسنده: حسين عبده تبريزي منبع: دنیای اقتصاد لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده