رفتن به مطلب

جایگاه زن از نظر حکیم! فردوسی.


EN-EZEL

ارسال های توصیه شده

فردوسي در شاهنامه معتقد است آه مرد در زندگي نبايد با هيچ زني مشورت نمايد چون هيچ زني داراي راي و

يعني صاحب انديشه و تدبير در دنيا پيدا نم يشود لذا مي فرمايد: « راي زن » تدبير نيست و زني

مكن هيچ آاري به فرمان زن

( آه هرگز نبيني زني رأي زن ( 5

يعني نيك اختر و خوشبخت آسي است آه اصلا از بيخ و بن دختر « به اختر » او معتقد است آه در زندگي فرد

محسوب مي شود. او مي فرمايد : « خانوادة بدبخت » نداشته باشد و اگر خانواد هاي صاحب دختر باشد

به اختر آس آن دادن آه دخترش نيست

( چو دختر بود روشن دخترش نيست( 6

اين در صورتي است آه ترآان ضر ب المثلي دارند آه م يگويد : قيز اولان ائودن گول، قيز اولميين ائودن آول ياغار يعني

از خانه اي آه دختر باشد گل و از خانه اي آه دختر نباشد خاآستر جمع مي بارد. آه آنايه از پاآيزگي مادي و معنوي

خانه و خانواده را مي رساند و ارزش گذاري به دختر را در ميان ترآان بيان مي آند . به هر حال چون بحث در مورد

نظريات فردوسي است برم يگردم به ديدگاههاي او تا ببينيم ديگر چه فرمايشاتي در مورد زنان و دختران دارد.

فردوسي معتقد است نه تنها فرد معمولي بلكه حتي پادشاهان نيز اگر دختري داشته باشند با تمامي امكانات مادي

هستند و « بدبخت و بيچاره » يعني « بداختر » و معنوي آه د راختيار دارند صرفاً به خاطر داشتن همين يك دختر

داشتن دختر حتي براي پادشاهان نيز ننگ است حال چه برسد به افراد معمولي جامعه لذا م يفرمايد :

آرا از پس پرده دختر بود

( اگر تاج دارد بداختر بود( 7

« آيمي ا » بلافاصله بعد از تولد از توصيه هاي فردوسي است تا پدر دختر دچار « سر بريدن دختران » و « دختر آشي »

دختران نگردد . اين توصيه نسل اندر نسل مي بايد عمل گردد و پسري آه به وصيت پدر و « حيله و نيرنگ » يعني

حيله و » يعني از راه و روش پدران و اسلاف خود برگردد عاقبت دچار « راه ني ا » پدربزرگ و نياي خود عمل نكند و از

دختر گرديده و آبروي خانواده را بر باد خواهد داد. فردوسي با يادآوري اين توصيه نياآان با تاسف م يفرمايد : « نيرنگ

5

مرا گفت چون دختر آمد پديد

ببايستش اندر زمان سر بريد

نكشتم، بگشتم ز راه نيا

( آنون ساخت بر من چنين آيميا( 8

فردوسي معتقد است آه صاحب دختر شدن غير از خريدن طعن و زخم زبان حاصلي ندارد زيرا دختر هميشه باعث

بر محاسن خانواده چيزي بر خانواده نخواهد افزود لذا در مورد سوالي در « عيب » سرافكندگي خانواده است و غير از

رابطه با دختران مي فرمايد :

چنين داد پاسخ آه دختر مباد

( آه از پرده عيب آورد بر نژاد( 9

فردوسي همانطوريكه بهترين دختر را دختري مي داند آه از همان موقع تولد آشته شده و سرش بريده گرديده است

همانطور نيز بهترين زن را زني مي داند آه اصلا از مادر متولد نشده و بدنيا نيامده است لذا از بيان داستان سياوش

نتيجه مي گيرد آه :

سياوش ز گفتار زن شد به باد

( خجسته زني آاو ز مادر نزاد( 10

و بهترين زن را زن بي سر مي داند و م يفرمايد :

زبان ديگر و دلش جاي دگر

( از او پاي يابي آه جوئي تو سر( 11

زنان را زبان آم بماند به » 12 ) و ) « به دانش زنان آي نمايند راه » البته از غير از اينها تك مصراع هاي ديگري از قبيل

« ديدگاه » 13 ) يعني زنان سرّ نگه دار نيستند و غيره را نيز م ي شود مثال آورد . در شاهنامه بر اساس همين ) « بند

محسوب مي شوند و در نتيجه اعمال خود آبروي وطن و خانواده « خاين » بيشتر زنان نسبت به وطن و خانواده خود

دختر طاير فرمانرواي عرب – آه آشورش مورد تهاجم ايرانيان قرار گرفته و شهر در - « مالكه » . خويش را مي برند

هوس راه يابي به حرمسراي او را مي آند لذا با قول و قرار گذاشتن با او در دژ را « شاپور » محاصره است چون با ديدن

پدر « طاير » به روي سپاه ايران گشوده و موجب قتل عام اهالي آشورش و آشته شدن پدرش مي گردد. شاپور وقتي

را دستگير مي آند او را به بدترين شكنجه جلو چشم دخترش م يآشد : « مالكه »

سر طاير از ننگ درخوان آشيد

دو آتف وي از پشت بيرون آشيد

6

هر آنكس آجا يافتي از عرب

نماندي آه با آس گشادي دو لب

ز دو دست او دور آردي دو آفت

( جهان ماند از آار او در شگفت ( 14

معشوقه يك شبه خود را نيز فراموش نم يآند و همان شب او را نيز م يآشد. « شاپور »

دختران افراسياب نيز موجب شرمندگي خانواده خود و ميهن خويش هستند و عاقبت از توران « فرنگيس » و « منيژه »

همسر آيكاووس – پادشاه ايران - از آن زنان شهوت ران « سودابه » . به همراه دشمنان وطن به ايران فرار م ي آنند

است آه دايم در تلاش براي ارتباط با پسر آيكاوس است .گويا اين ارتباط در ايران قديم رسم فراگير بود و زني ضمن

در مورد اين ارتباطات زنان « ويس و رامين » داشتن همسر با پسران و مردان ديگر در ارتباط بودند چ ه در منظومه

شوهردار به صراحت آمده است :

زنان مهتران و نامداران

بزرگان جهان و آامكاران

همه با شوهرند و با دل شاد

جواناني چو سرو و مرد و شمشاد

اگر چه شوي نامبردار دارند

نهاني، ديگري را يار دارند

گهي دارند شويي نغز در بر

( به آام خويش و گاهي يار دلبر( 15

انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده در ايران قديم بقدري شديد بود آه حتي متاسفانه دو فرزند از يك شوهر نمي شد پيدا

فرزند است براي نمونه دو فرزندش از يك شوهر نبودند يعني اين « سي واند » آه صاحب « ملكه شهرو » آرد چنانكه

نفر رابطه داشت: « سي واند » زن شوهردار با

بچه بوده است شهرو را سي و اند

نزاده است او ز يك شوهر دو فرزند

7

يكايك را ز نا شايست زاده

( بدايه دايگاني شير داده( 16

نيز رسيده بود و بهمن – پادشاه ايران – « پدر – دختر » البته اين انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده حتي به رابطه

عاشق هماي – د ختر خود - شده و هماي از پادشاه ايران به دارا پادشاه بعدي ايران حامله شده بود . فردوسي

مي گويد :

يكي دخترش بود نامش هماي

هنرمند و بادانش و پاآراي

همي خواندي ورا چهر زاد

ز گيتي بديدار او بود شاد

پدر بر پذيرفتنش از نيكوئي

بدان دين آه خواني همي پهلوئي

هماي دل افروز تابنده ماه

( چنان بد آه آبسن آمد ز شاه ( 17

اگر اسلام به ايران نيامده بود با اين روابط آخر و عاقبت مردم ايران معلوم نبود و آمار بچ ه هاي نامشروع شايد بر آمار

بچه هاي مشروع جهان م يچربيد.

در رابطه با زنان شاهنامه يكي از نويسندگان در مورد مناسبات مردان و زنان شاهنامه جدول جالبي تهيه آرده و آنرا

به نوع رابطه زن با شاه و شاهزاده و قهرمان تقسيم آرده و نتيجه گرفته آه از 36 مورد رابطه بررسي شده 9رابطه،

داراي ازدواج عادي و 11 مورد تصاحب به زور و تجاوز به عنف و 6 مورد هوسراني و آارهاي شهواني و 6 مورد اظهار

مناسبات آنان با زنان » عشق مي باشد و نتيجه گرفته است که از 32 مورد رابطه، 26 مورد آن فاقد وجاهت بوده و

مناسباتی است خشن، شهوانی، تابع حسابگریهای کوته نظرانه سياسی و مالی در بهترین حالت سجل احوالی .

(18)« آنان عاشق نمی شوند از روی غرض و شهوت هرجان زن زيبا سراغ کنند تصاحب می کنند

در شاهنامه زنان بقدری کم ارزش جلوه داده م ی شوند که هيچکدام از مردان شاهنامه اولين قدم را برای برقراری

رابطه با زن برنمی دارند و این زنان و دختران شاهنامه است که هميشه درب ه در دنبال مرد هستند و حتی مثل تهمينه

او « زن یک شبه » –مادر سهراب – حاضرند شبانه و بدور از چشم پدر و مادر با شمعی در دست بسوی رستم رفته و

گرديده و بعد از حاملگی نيز رستم نه خرجی و نه نفقة او را م ی دهد و حتی از فرزند پس انداخته خود نيز آنقدر

بی خبر می ماند که در جنگ بصورت ناشناخته او را م یکشد.

8

تمایل دارندو مثل رستم – این سمبل ایرانی گری « یک شبه » با زنان « خفت و خيز » پرسناژهای شاهنامه بيشتر به

– عمل م ی کنند. قباد – پادشاه ایران – موقع فرار از ایران و پناهنده شدن به خاقان ترکان در راه به خانه دهقانی فرود

ماه » آمده و بعد از هوس همخوابی، دختر دهقان صاحب خانه را پيش او می آورند و او یک هفته با آن دختر به اصطلاح

می ماند و بعد : « رو

بدان ده یکی هفته از بهر ماه

( همی بود و هشتم بيامد براه ( 19

و گویا انوشيروان محصول همين زن یک هفته ای است.

بهرام گور نيز هر کجا زنی م ییابد - از دهقان و غير آن – برای خود زن یک شبه م یسازد چون معتقد است :

اگر تاج دارست اگر پهلوان

( به زن گيرد آرام مرد جوان ( 20

زنان شاهنامه بيشتر کاربرد افزار ی دارند و هر کدام برای رسيدن به مقاصدی از سوی مردان مورد استفاده قرار

دختر قيصر روم برای رسيدن خسرو پرویز به قدرت « ناهيد » ، برای باز کردن در دژ شهرخویش « مالکه » : می گيرند

خواهر بهرام چوبين براي کشتن و زهر دادن شوهرش برای باز کردن راه رقيب سياسی او، « گردیه » ، شاهنشاهی

مستخدمه قيصر روم برای نجات شاپور « دلفروز » دختر افراسياب برای نجات بيژن از چاه افراسياب و « منيژه »

دختر شنگل هندی برای نجات بهرام گور از هند و غيره . در ضمن بيشتر « سپينود » ذوالاکتاف از شکنجه قيصر روم

زنان شاهنامه طوری انتخاب شد ه اند که بيشتر توطئه گرند: دختر اردوان شوهر را زهر م ی دهد، شيرین، ناهيد دختر

قيصر روم را مسموم م ی کند. نوش زاد پسرش را برعليه پدر (انوشيروان ) تربيت می کند . گردیه با گستهم دشمن

شوهرش ساخته و ش وهرش را می کشد و با گستهم ازدواج م ی کند و بعد به تحریک خسروپرویز گستهم را نيز

مسموم می کند تا همسر شاه گردد و...

در خاتمه لازم به ذکر است که اکثر قریب به اتفاق جادوگران و پتيارگان و عفریت ه های شاهنامه از زنان م یباشد که در

خان ها و در جریانات مختلف کشته می شوند چون :

زن و اژدها هر دو در خاک به

جهان پاک از این هر دو ناپاک ب ه

پاورقی :

، -1 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات یزدان، چاپ چهارم، 1363

تهران ص 63

-2 اسرارنامه، شيخ فریدالدین عطار نيشابوری، به تصحيح دکتر سيد صادق گوهرین اس تاد دانشگاه تهران،

کتابفروشی زوار، چاپ دوم، تهران، 1361 ، ص 182 بيت 3208

9

-3 در شناخت حافظ محمودخان شيراني، ترجمه دآتر شاهد چوهدري، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی

308 - (شرکت سهامی) ، چاپ اول، تهران، 1369 ، صص 309

-4 شاهنامه فردوسی چاپ مسكو،ص 277 از بيت 1060 به بعد

-5 شاهنامه فردوسی، جلد 6، ص 218 ، بيت 24

-6 شاهنامه فردوسی، جلد اول، بيت 170

-7 شاهنامه فردوسی، جلد 5 بيت 263

823 - -8 شاهنامه فردوسی، جلد اول، ابيات 824

-9 شاهنامه فردوسی، جلد 6 بيت 253 تصحيح متن باهتمام م.ن. عثمانوف، زیر نظر ع. نوشين، مسکو 1967

-10 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص 120

-11 همانجا، همان صفحه

-12 شاهنامه فردوسی، جلد 3، بيت 165

-13 شاهنامه فردوسی، جلد 5، بيت 1017

115- -14 شاهنامه فردوسی، جلد 7، ابيات 117

128 - -15 ویس و رامين، فخرالدين اسعد گرگاني، ص 106 ، ابيات 131

46 – -16 همانجا، ص 130 ، ابيات 48

-17 شاهنامه فردوسی، به تصحيح ژول مول، جلد چ هارم و پنجم، چاپ پنجم، 1370 ، انتشارات و آموزش

146 - انقلاب اسلامی، شرکت سهامی، تهران، جلد پنجم ابيات 149

-18 حماسه داد، ف.م. جوانشير، چاپ اول، ص 302

-19 شاهنامه فردوسی، جلد هشتم، ص 29 بيت 162

-20 شاهنامه فردوسی، جلد هفتم، ص 272 بيت 151

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...