رفتن به مطلب

ولادیمیر تاتلین


ارسال های توصیه شده

تاتلین (۲۸ دسامبر۱۸۸۵- ۳۱ می۱۹۵۳) نقاشی و معمار به همراه کازیمیر مالوویچ یکی از دو شخصیت مهم در جنبش پیشگام هنری در سال ۱۹۲۰ در روسیه بود. ولادیمیر تاتلین، بنیانگذار سبک کنستراکتیویسم در شهر «خارکف» متولد شد او از نژاد اوکراینی بود.

پدرش مردی تحصیل کرده و با فرهنگ بود که تحصیلات خود را در مهندسی صنعت به پایان رسانده بود. مادر او که تبحّری در شعر سرایی داشت دو سال بعد از تولد وی در گذشت و پدرش پس از زمان کوتاهی از مرگ همسر دوباره ازدواج نمود.«لاریونف» که هنگامی کودکی وی در خانه‏ای تریسپول با او زندگی می‏کرد. دربارۀ علاقه ولادیمیر نسبت به پدر و نامادریش می‏گوید: «از هر دوی آنها بیزار بود.» پدر او مردی عبوس و دارای روابطی بسیار بد با پسر خود بود و شاید این بدان علّت بود که او را شاگردی سرکش و مرموز و بی‏میل به درس می‏دانست، اما از نظر خود تاتلین بی‏اعتمادی وحشت‏آور او نسبت به مردم و احساس کمبود و عدم اتکای به نفس در کار، دلیلی بود برای دوران بچگی خالی از شادی او. سرانجام او تسلیم این ناملایمات و نا‏امیدیها شد و هنگامی‏که بیش از ۱۸ سال نداشت از خانه فرار نمود تا دریانورد شود. او به یک کشتی که عازم سفری به مصر بود پیوست و در این سفر بود که الهامات و تصّورات خلاقه او نمودار گشت و باعث به وجود آمدن بسیاری از طرح‏های اولیه او از بنادر و مردان ماهیگیر شد.

 

z37688fr2xea16jrtru.jpg

 

cw5fc93m6mgvze18g9ee.jpg

  • Like 1
لینک به دیدگاه

l0158z0ivdumxfpsm3ik.jpg

 

تاتلین در طول حیات خود همیشه از این دوران به عنوان دوست داشتنی‏ترین دوران زندگی خود سخن می‏گفت او به طور متناوب زندگی خود را به عنوان یک دریانورد تا سال ۱۹۱۵ ادامه داد و در طول این مدت نیز به کشورهای ترکیه، سوریه و سرزمین‏های خاور دور مسافرت نمود.تاتلین در سال ۱۹۰۴ پس از نخستین سفر دریایی خود به میهن بازگشت و اندکی بعد به مدرسه هنری «پنزا» وارد شد و در این مدرسه بود که به عنوان شاگردی با استعداد و معلومات شناخته شد. او به سال ۱۹۱۰ به مسکو رفت و در مدرسه نقاشی، مجسمه‏سازی و معماری مسکو مشغول به تحصیل شد و در یک آتلیه مشترک با «الکساندر روسنین» مشغول به کار شد. یک سال بعد دلیل این که می‏خواست به عنوان نقاشی غیر وابسته و به صورتی انفرادی شروع به کار کند مدرسه را ترک نمود و بلافاصله بعد از آن کارهای خود را در نمایشگاه «اتحادیه هنرمندان روسیه» فرستاد. در این نمایشگاه بیشتر محصلین مدارس مسکو کارهای خود را به تماشا می‏گذاشتند.در سال ۱۹۱۷ به وسیله لاریونف اولین مرحله کار خود را با هنرمندان پیشرو آغاز نمود بدین ترتیب که یازده تابلو از کارهای خود را به نمایشگاه اتحادیه جوانان فرستاد. کارهای او شامل طراحی از اجسام بیجان بود که تحت تأثیری از هنرمندان قرار داشت و همچنین شامل تعدادی طرح از دریا بود.

 

6qubidy9if0vnzv3diho.jpg

 

از این زمان به بعد یعنی تا سال ۱۹۱۳ که او دعوایی با لایونف داشت تحت شرایطی بسیار نزدیک با اورگونچارووا به کار پرداخت. گونچارووا او را مردی بلند قامت و لاغر با چشمانی حزن‏انگیز توصیف می‏کند و می‏گویند اگر چه او مردی رک و ساده بود اما برای کسانی که او را از ورای چهره ظاهری‏اش می‏دیدند بسیار دوست داشتنی و شوخ طبع با معلوماتی وسیع دربارۀ هنر بود.احتمالاً به وسیلۀ گونچارووا بود که تاتلین به شمایل‏سازی آشنا گشت،گونچارووا از مدتها پیش هواخواه این سنت بود و به خاطر این علاقه، به بسیاری از کلکسیون‏های خصوصی دست یافته بود. در سال ۱۹۱۳ نمایشگاهی از این آثار برگزار شد که تأثیری عمیق در میان هنرمندان برجای گذاشت. نقاشی سنتی شمایل‏سازی از لحاظ رنگ‏آمیزی، بدون بعد بودن و ریتم خطوط، در کار تاتلین موثر واقع شد. موشکافی دقیق خطوط منحنی شمایل‏ها و تعقیب و کار بر روی آنها بدین طریق که آنها را به فرمی سه بعدی درآورد مرحلۀ دیگری از کار به شمار می‏رفت که تاتلین درصدد انجام آن بود و از میان چنین تجربیاتی بود که شروع به طراحی برای صحنه تئاتر که در واقع نقاشی سه بعدی است نمود.بیشترین شهرت او به خاطر تلاشهایش برای خلق برجهای غول‏پیکر مانند بنای یادبود سومین کنگره بین الملل کمونیسم است.

 

4hopv0q055uiq4rvwvxo.jpg

  • Like 1
لینک به دیدگاه

lpj9jilbl22wmultqyjh.jpg

 

زندگی هنری تاتلین به عنوان یک نقاش چهره، زمانی که در مدرسه نقاشی، مجسمه‏سازی و معماری مسکو حضور یافت به شهرت دست یافت. او با طراحی برج غول پیکر معروفش در سال ۱۹۲۰ معروف است. این برج ساخته شده از آهن، شیشه، و فولاد بود که در واقع هرم کوچک شده برج ایفل پاریس بود. (بیش از ۱۳۰۰ فوت ارتفاع که تقریبا ۳۹۰ متر می‏شود یعنی سه متر بلندتر از برج ایفل) درون سازۀ آهنی و فولادی مارپیچ دوقلوی آن سه بلوک ساختمانی پوشیده، پنجره‏های شیشه‏ای که در سمتهای مختلف به دور خود می‏چرخیدند طراحی شده بود (مکعب هرسال یک بار، هرم هرماه یک بار، استوانه هر روز یکبار) بهای زیاد پروژه، تاتلین را از اجرای این طرح باز داشت و تا امروز هیچ پروژه ‏ای مانند آن ساخته نشده است. علیرغم دوستی نزدیکی که در ابتدای کارش با مالوویچ داشت اما هنگامی که مالویچ بر برنامه سودمندگرایی کنستراکتیویسم او موافقت نکرد آنها از هم جدا شدند تاتلین همچنین خود را وقف تحصیل در زمینه پوشاک و … نیز نمود. در پایان زندگی‏اش تحقیقی را در زمینه پرواز پرنده‏ها آغاز نمود تا برای بشر امکاناتی فراهم کند تا یکی از بزرگترین از بزرگترین رویاهایش که همانا پرواز بود محقق سازد.

 

9y1evbo5dxhembxxe0oq.jpg

 

جنبش کنستراکتیویسمدر روسیه که توسط ولادیمیر تاتلین بنیان نهاده شد بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد شد. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و نرم بیان مکانیت و فرمانیت فضا، تداوم و استمرار فضای دروی با پیرامون درصد ایجاد آثار هنری بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.در میان پنجاه کار شرکت داده شده از او در نمایشگاه «دم خر» (Donkey’s Tail) در سال ۱۹۱۲، سی و چهار کار آن منحصراً مربوط به طراحی لباس و صحنه نمایش “امپراتور ماکسی ویلیام وپسرش آدولف”بود.برخلاف مالوویچ به زودی از تاتلین خواسته شد تا آثارش را در نمایشگاه «دنیای هنر» به نمایش گذارد و در دو نمایشگاهی که در دو سال پیاپی معینی سال‏های ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ انجام گرفت او طرح‏ها و ماکت ساخته شده برای اپرای «ایوان سوزانیا» را در معرض دید همگان قرار داد. این پروژه یعنی اجرای اپرای ایوان سوزانیا تحقق نیافت اگر چه تاتلین زحمت بسیار برای ساختن و آماده کردن این طرح‏ها نمود و حتی برای هر پرده‏ای ماکت جداگانه‏ای تهیه کرده بود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

وی قبل از مسافرت خود در سال ۱۹۱۳ به برلین و پاریس در نمایشگاه‏های «الماس‏های حقیر» (knave of Diamond) و نمایشگاهی در مسکو به نام نقاشی معاصر شرکت نمود و لیکن برخلاف هم عصران خود یعنی لاریونف، گونچارووا و مالوویچ که آثار متعدد و متحیر کننده‏ای را به نمایش گذاشته بودند نقاش پر کاری نبود.بیشتر کارهای فرستاده شده از طرف او به این نمایشگاه‏ها همان کاریهایی بود که در سالهای قبل ارائه شده بود و در میان آنها تعداد کمی از کارهای طراحی با مداد دیده می‏شد. شاید علت واقعی آن بود که در این دوران او برای تأمین معاش به شغل دریانوردی مشغول بوده و از این رو زمانی باری انجام کارهای هنری برایش باقی نمی‏ماند.«طراحی از یک برهنه» آخرین اثری بود از وی که در سال ۱۹۱۳ قبل از ترک روسیه و عزیمت وی به برلین به معرض نمایش گذاشته شد. در سالهای قبل از انقلاب و پیش از شروع جنگ تاتلین با وصفی تنگدستانه روزهای سختی را در مسکو گذراند و برای تامین معاش دست به انجام هر کاری می‏زد. در سال ۱۹۱۳ او به گروهی نوازنده و خواننده که برای اجرای هنرهای فولکلور به برلین رفته بودند پیوست و به عنوان نوازنده اکاردئون در گروه آنها مشغول به کار شد. او با ذخیره پولی که از این راه و همچنین از طریق فروش تابلوهایش به دست آورد به پاریس رفت. دلیل رفتن او به پاریس، دیدار از آتلیه هنرمندان کوبیسم و از آن مهم‏تر ملاقات با شخص پیکاسو بود. هنگام بازدید از آتلیه کوبیستها او مصرانه از پیکاسو تقاضای اقامت در آنجا را نمود اما پیکاسو که خود به وسیله دوستان متقاضی نیازمند احاطه شده بود نتوانست تقاضای این شخص غریبه نا آشنا را بپذیرد. سرانجام ولادیمیر تاتلین با از دست دادن تمام دارایی خود به همراه افکار و ایده‏های جدید و انقلابی به مسکو بازگشت. و به زودی بعد از مراجعت، اولین نمایشگاه کنستراکتیویسم خود را در مسکو برپا کرد، البته این کارها مستقیماً با کارهای ساختمانی پیکاسو ارتباط داشت با این تفاوت که ریشه‏های عمیق‏تری از تجرید در آن دیده می‏شد.در طی زمستان سال ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ تاتلین اولین نمایشگاه آثار نقش برجسته خود راترتیب داد. این اولین قدمی بود که او در راه درک و شناخت کارهای سه بعدی و به وسیله شناخت فرم‏ها از طریق مجسمه‏سازی انجام داد و از راه این شناخت بود که او در راه درک و شناخت کارهای سه بعدی به وسیله شناخت فرم‏ها از طریق مجسمه‏سازی انجام داد و از راه این شناخت بود که توانست ساختمان پویای باز شده مجسمه‏ای را در فضا مجسم سازد و بدین طریق برای اولین بار در کارهای ساختمانی می‏توانیم فضایی واقعی را که به وسیله عوامل گوناگونی به تصویر در آمده است مشاهده کنیم. برای رسیدن به این هدف بود که او از جنس‏های مختلف (مواد مختلف) استفاده کرد تا آنها را برای به وجود آوردن اثری با هم هماهنگ نماید. آثار باقیمانده تاتلین مشتمل بر آثاری از نقش برجسته‏های اولیه کنستراکتیویسم او است که تمام آنها در گالری «ترتیاکوف» مسکو نگهداری می‏شود. پیچیدگی و مبهم بودن و کیفیت این آثار ویژگی خاص و متفاوتی به آن بخشیده است. تاتلین به جهت تشریح و توضیح این آثار رساله‏ای به سال ۱۹۲۱ به نام” تاتلین بر ضد کوبیسم” منتشر کرد. او بیان کرد که زوایای حاد و منفرجه‏ای که در آثار کنستراکتیویسم او به چشم می‏خود در واقع عواملی هستند که فضا را شکافته و در آن نفوذ می‏کنند و به وسیله آنها می‏توان بیان هندسی اشیاء را تقویت و تشدید نمود. یکی از نقاشی‏های نقش برجسته اولیه او به نام «بطری» از این لحاظ جالب توجه است که نشانگر دوره خاصی از تجربیات او به وسیله عوامل واقعی در فضای حقیقی است. شیئی (ماده واقعی)به شکل حقیقی خود بر روی تابلو قرار داده شده است به طریقی که می‏توان آن را کاملاً تشخیص داد ولیکن در تجزیه و تحلیل ذهنی این بطری بر روی زمینه تابلو بدین نتیجه می‏رسیم که آن چیزی است جدا مانند سایه‏ای مریی بر روی سطحی صاف و عریان از فلز.شفافیت بطری چیزی است جدا از تابلو که به وسیله سیمی توری ( که حالتی یکدست به این جدایی شیشه از تابلو می‏دهد) با تابلو هماهنگی و اتصال پیدا می‏کند. از آنجایی که می‏دانیم شیشه دارای سطحی نرم و صیقل شده را به فرمی مخروطی که همانند شکل بطری چاقی بود انحنا داد و ان را بر روی تابلو قرار داد به حالتی که بطری واقعی همانند میله‏ای آن عبور کرده بود و به وسیله این فلز صیقل داده شده توانست از انحنای زیاد از حد و جدا بودن بطری واقعی از سطح تابلو جلوگیری نماید. بنابراین هماهنگی ما بین این جسم برجسته سه بعدی و سطح دو بعدی و سطح دو بعدی تابلو صورت عملی به خود گرفت، ، در ضمن به وسیله تاب دادن لبه‏های زمینه اصلی تابلو توانست که رابط پرسپکتیوی ما بین جسم برجسته بر روی تابلو را با زمینه تابلو حفظ نماید.موادی که تاتلین بعدها در کار ساختن تابلوهای خود به کار برد عبارت بودند از آهن قوطی‏های حلبی و چوب شیشه و گچ. در یکی از کارهای انجام شده در سال ۱۹۱۴ ما با ترکیب ساده‏ای از مواد گوناگون رو به رو می‏شویم و این مواد همگی به صورت دست نخورده در تابلو قرار گرفته‏اند. در این تابلو قوطی حلبی (همراه بر چسب خود که نشانه ماهیت واقعی قوطی بود) بر روی زمینه اصلی تابلو قرار داشت و به قطعه چوبی که در طرف دیگر تابلو قرار گرفته بود متصل می‏شد و چند قطعه از چوب‏های رنگ شده نیز رابط آنها بودند. فضا در کارهای بعدی او به وسیله مواد گوناگون مانند گچ، آهن، قیر و شیشه به تصویر در می‏آمد. مثلاً او آهن را به صورت قطعات بریده شده به شکل مثلت یا این که به صورت قطعات ورقه‏ای در کار خود به کار می‏برد، شیشه‏ها را به فرم مقعر در آورده و به صورت لیوانی که از میان بریده شده باشد در سطح تابلو‏ جای می‏داد و با هماهنگی در فرم دادن به این مواد گوناگون زمینه‏های شفاف و یا تیره و تار را نشان می‏داد.کارهای او معمولاً بر روی سطحی شفاف یا تیره که زمینه اصلی تابلو بود قرار می‏گرفت. در سال‏های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ او قاب تابلو را که محدود کننده کارهای اولیه او بود به کنارنهاد و شروع به ساختن اجسامی نمود که در گوشه‏ای از دیوار آویخته می‏شدند و تنها عامل محدود کننده این چنین کارهایی فضای اطراف آنها بود. تاتلین می‏خواست تقدس و جدا بودن تصویر تابلو را که ناشی از کادر و قاب تابلو بود از میان ببرد وی می‏گفت این قاب چیزی است که دنیای واقعی یک اثر هنری را غیرقابل لمس می‏نماید. شعار خود را بر این پایه قرارداد «مواد واقعی در یک فضای واقعی» در مجموعه‏ای که وی در سال ۱۹۱۶ به نمایش گذاشت، تمام کارها به وسیله سیمهایی به سقف آویزان بود و چنین به نظر می‏رسیدند که آزاد هستند و آماده پرواز در فضایی بی‏انتها.باعث تأسف است که این هنرمندان با استعداد نتوانستند ایده‏های خود را در راهی که برگزیده بودند ادامه بدهند چنان که تاتلین سی سال آخر زندگی‏اش را وقف طراحی هواپیمای بی‏موتوری نمود که هرگز به پرواز در نیامد.این کارها به نام اجسام ساختمانی با کنستراکشن خوانده شد. تاتلین بیشتر کارهای انقلابی خود را بر روی این اجسام ساختمانی آویزان در فضا انجام داد و به این ترتیب فرم‏های فضایی جدید را خلق نمود که در واقع به صورتی به فشرده، مسدود، شکافته شده، پیشرفته وی را در فضا قرار گرفته بود. بعد از اجرای چنین کارهای ساختمانی آبستره بود که تاتلین شروع به کار روی مواد جداگانه از فرم‏های هندسی نمود و این شناخت مواد گوناگون و کاربرد آن در نقاشی پایه سیستم تدریس وی را در سالهای بعد هنگامی که در پتروگراد بود تشکیل داد در سال ۱۹۲۷ او به سمت مدیریت دانشکده سرامیک برگزیده شد و در این زمان بود که شروع به طراحی هواپیمای بی‏موتور خود نمود. این هواپیما به نام «لتاتلین» (که ترکیبی بود از اسم تاتلین و پرواز) خوانده شد. نمونه یا مدل ساخته شده از این هواپیما به وسیله تاتلین کلاً از چوب بود و نزدیکی زیادی به فرم‏های طبیعی داشت. تاتلین برای پیشرفت کار خود حشرات را در جعبه‏هایی پرورش می‏داد و هنگامی که به اندازه کافی رشد کرده بودند. آنها را در معرض باد قرار می‏داد و واکنش آنها را نسبت به وزش باد و گشودن بالهایشان و پروازشان را بررسی و مطالعه می‏نمود. مدل ساخته شده هواپیمای بی‏موتور او دقیقاً منطبق با ساختمان بدن یک حشره در حال پرواز است. این تجربه جدیدی بود که در هنر روسیه انجام گرفت.او به وسیله مطالعه بر روی خاصیت و شناخت ماده‏های گوناگون و همچنین با توجه به ساختمان فرم‏ها بود که پایه ساختن هواپیمای بی‏موتور خود را قرار داد. او می‏گفت: «از میان بررسی بر روی فرم‏ها من به این نتیجه رسیدم که زیباترین فرم‏ها با صرفه‏ترین آنها از نظر مسائل اقتصادی هستند، بنابراین بررسی و کار روی مواد ساختمانی هنری است ارزشمند

 

j5vd18986n21n8uz8ey4.jpg

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...