faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ تاتلین (۲۸ دسامبر۱۸۸۵- ۳۱ می۱۹۵۳) نقاشی و معمار به همراه کازیمیر مالوویچ یکی از دو شخصیت مهم در جنبش پیشگام هنری در سال ۱۹۲۰ در روسیه بود. ولادیمیر تاتلین، بنیانگذار سبک کنستراکتیویسم در شهر «خارکف» متولد شد او از نژاد اوکراینی بود. پدرش مردی تحصیل کرده و با فرهنگ بود که تحصیلات خود را در مهندسی صنعت به پایان رسانده بود. مادر او که تبحّری در شعر سرایی داشت دو سال بعد از تولد وی در گذشت و پدرش پس از زمان کوتاهی از مرگ همسر دوباره ازدواج نمود.«لاریونف» که هنگامی کودکی وی در خانهای تریسپول با او زندگی میکرد. دربارۀ علاقه ولادیمیر نسبت به پدر و نامادریش میگوید: «از هر دوی آنها بیزار بود.» پدر او مردی عبوس و دارای روابطی بسیار بد با پسر خود بود و شاید این بدان علّت بود که او را شاگردی سرکش و مرموز و بیمیل به درس میدانست، اما از نظر خود تاتلین بیاعتمادی وحشتآور او نسبت به مردم و احساس کمبود و عدم اتکای به نفس در کار، دلیلی بود برای دوران بچگی خالی از شادی او. سرانجام او تسلیم این ناملایمات و ناامیدیها شد و هنگامیکه بیش از ۱۸ سال نداشت از خانه فرار نمود تا دریانورد شود. او به یک کشتی که عازم سفری به مصر بود پیوست و در این سفر بود که الهامات و تصّورات خلاقه او نمودار گشت و باعث به وجود آمدن بسیاری از طرحهای اولیه او از بنادر و مردان ماهیگیر شد. 1 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ تاتلین در طول حیات خود همیشه از این دوران به عنوان دوست داشتنیترین دوران زندگی خود سخن میگفت او به طور متناوب زندگی خود را به عنوان یک دریانورد تا سال ۱۹۱۵ ادامه داد و در طول این مدت نیز به کشورهای ترکیه، سوریه و سرزمینهای خاور دور مسافرت نمود.تاتلین در سال ۱۹۰۴ پس از نخستین سفر دریایی خود به میهن بازگشت و اندکی بعد به مدرسه هنری «پنزا» وارد شد و در این مدرسه بود که به عنوان شاگردی با استعداد و معلومات شناخته شد. او به سال ۱۹۱۰ به مسکو رفت و در مدرسه نقاشی، مجسمهسازی و معماری مسکو مشغول به تحصیل شد و در یک آتلیه مشترک با «الکساندر روسنین» مشغول به کار شد. یک سال بعد دلیل این که میخواست به عنوان نقاشی غیر وابسته و به صورتی انفرادی شروع به کار کند مدرسه را ترک نمود و بلافاصله بعد از آن کارهای خود را در نمایشگاه «اتحادیه هنرمندان روسیه» فرستاد. در این نمایشگاه بیشتر محصلین مدارس مسکو کارهای خود را به تماشا میگذاشتند.در سال ۱۹۱۷ به وسیله لاریونف اولین مرحله کار خود را با هنرمندان پیشرو آغاز نمود بدین ترتیب که یازده تابلو از کارهای خود را به نمایشگاه اتحادیه جوانان فرستاد. کارهای او شامل طراحی از اجسام بیجان بود که تحت تأثیری از هنرمندان قرار داشت و همچنین شامل تعدادی طرح از دریا بود. از این زمان به بعد یعنی تا سال ۱۹۱۳ که او دعوایی با لایونف داشت تحت شرایطی بسیار نزدیک با اورگونچارووا به کار پرداخت. گونچارووا او را مردی بلند قامت و لاغر با چشمانی حزنانگیز توصیف میکند و میگویند اگر چه او مردی رک و ساده بود اما برای کسانی که او را از ورای چهره ظاهریاش میدیدند بسیار دوست داشتنی و شوخ طبع با معلوماتی وسیع دربارۀ هنر بود.احتمالاً به وسیلۀ گونچارووا بود که تاتلین به شمایلسازی آشنا گشت،گونچارووا از مدتها پیش هواخواه این سنت بود و به خاطر این علاقه، به بسیاری از کلکسیونهای خصوصی دست یافته بود. در سال ۱۹۱۳ نمایشگاهی از این آثار برگزار شد که تأثیری عمیق در میان هنرمندان برجای گذاشت. نقاشی سنتی شمایلسازی از لحاظ رنگآمیزی، بدون بعد بودن و ریتم خطوط، در کار تاتلین موثر واقع شد. موشکافی دقیق خطوط منحنی شمایلها و تعقیب و کار بر روی آنها بدین طریق که آنها را به فرمی سه بعدی درآورد مرحلۀ دیگری از کار به شمار میرفت که تاتلین درصدد انجام آن بود و از میان چنین تجربیاتی بود که شروع به طراحی برای صحنه تئاتر که در واقع نقاشی سه بعدی است نمود.بیشترین شهرت او به خاطر تلاشهایش برای خلق برجهای غولپیکر مانند بنای یادبود سومین کنگره بین الملل کمونیسم است. 1 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ زندگی هنری تاتلین به عنوان یک نقاش چهره، زمانی که در مدرسه نقاشی، مجسمهسازی و معماری مسکو حضور یافت به شهرت دست یافت. او با طراحی برج غول پیکر معروفش در سال ۱۹۲۰ معروف است. این برج ساخته شده از آهن، شیشه، و فولاد بود که در واقع هرم کوچک شده برج ایفل پاریس بود. (بیش از ۱۳۰۰ فوت ارتفاع که تقریبا ۳۹۰ متر میشود یعنی سه متر بلندتر از برج ایفل) درون سازۀ آهنی و فولادی مارپیچ دوقلوی آن سه بلوک ساختمانی پوشیده، پنجرههای شیشهای که در سمتهای مختلف به دور خود میچرخیدند طراحی شده بود (مکعب هرسال یک بار، هرم هرماه یک بار، استوانه هر روز یکبار) بهای زیاد پروژه، تاتلین را از اجرای این طرح باز داشت و تا امروز هیچ پروژه ای مانند آن ساخته نشده است. علیرغم دوستی نزدیکی که در ابتدای کارش با مالوویچ داشت اما هنگامی که مالویچ بر برنامه سودمندگرایی کنستراکتیویسم او موافقت نکرد آنها از هم جدا شدند تاتلین همچنین خود را وقف تحصیل در زمینه پوشاک و … نیز نمود. در پایان زندگیاش تحقیقی را در زمینه پرواز پرندهها آغاز نمود تا برای بشر امکاناتی فراهم کند تا یکی از بزرگترین از بزرگترین رویاهایش که همانا پرواز بود محقق سازد. جنبش کنستراکتیویسمدر روسیه که توسط ولادیمیر تاتلین بنیان نهاده شد بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد شد. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و نرم بیان مکانیت و فرمانیت فضا، تداوم و استمرار فضای دروی با پیرامون درصد ایجاد آثار هنری بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.در میان پنجاه کار شرکت داده شده از او در نمایشگاه «دم خر» (Donkey’s Tail) در سال ۱۹۱۲، سی و چهار کار آن منحصراً مربوط به طراحی لباس و صحنه نمایش “امپراتور ماکسی ویلیام وپسرش آدولف”بود.برخلاف مالوویچ به زودی از تاتلین خواسته شد تا آثارش را در نمایشگاه «دنیای هنر» به نمایش گذارد و در دو نمایشگاهی که در دو سال پیاپی معینی سالهای ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ انجام گرفت او طرحها و ماکت ساخته شده برای اپرای «ایوان سوزانیا» را در معرض دید همگان قرار داد. این پروژه یعنی اجرای اپرای ایوان سوزانیا تحقق نیافت اگر چه تاتلین زحمت بسیار برای ساختن و آماده کردن این طرحها نمود و حتی برای هر پردهای ماکت جداگانهای تهیه کرده بود. 1 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ وی قبل از مسافرت خود در سال ۱۹۱۳ به برلین و پاریس در نمایشگاههای «الماسهای حقیر» (knave of Diamond) و نمایشگاهی در مسکو به نام نقاشی معاصر شرکت نمود و لیکن برخلاف هم عصران خود یعنی لاریونف، گونچارووا و مالوویچ که آثار متعدد و متحیر کنندهای را به نمایش گذاشته بودند نقاش پر کاری نبود.بیشتر کارهای فرستاده شده از طرف او به این نمایشگاهها همان کاریهایی بود که در سالهای قبل ارائه شده بود و در میان آنها تعداد کمی از کارهای طراحی با مداد دیده میشد. شاید علت واقعی آن بود که در این دوران او برای تأمین معاش به شغل دریانوردی مشغول بوده و از این رو زمانی باری انجام کارهای هنری برایش باقی نمیماند.«طراحی از یک برهنه» آخرین اثری بود از وی که در سال ۱۹۱۳ قبل از ترک روسیه و عزیمت وی به برلین به معرض نمایش گذاشته شد. در سالهای قبل از انقلاب و پیش از شروع جنگ تاتلین با وصفی تنگدستانه روزهای سختی را در مسکو گذراند و برای تامین معاش دست به انجام هر کاری میزد. در سال ۱۹۱۳ او به گروهی نوازنده و خواننده که برای اجرای هنرهای فولکلور به برلین رفته بودند پیوست و به عنوان نوازنده اکاردئون در گروه آنها مشغول به کار شد. او با ذخیره پولی که از این راه و همچنین از طریق فروش تابلوهایش به دست آورد به پاریس رفت. دلیل رفتن او به پاریس، دیدار از آتلیه هنرمندان کوبیسم و از آن مهمتر ملاقات با شخص پیکاسو بود. هنگام بازدید از آتلیه کوبیستها او مصرانه از پیکاسو تقاضای اقامت در آنجا را نمود اما پیکاسو که خود به وسیله دوستان متقاضی نیازمند احاطه شده بود نتوانست تقاضای این شخص غریبه نا آشنا را بپذیرد. سرانجام ولادیمیر تاتلین با از دست دادن تمام دارایی خود به همراه افکار و ایدههای جدید و انقلابی به مسکو بازگشت. و به زودی بعد از مراجعت، اولین نمایشگاه کنستراکتیویسم خود را در مسکو برپا کرد، البته این کارها مستقیماً با کارهای ساختمانی پیکاسو ارتباط داشت با این تفاوت که ریشههای عمیقتری از تجرید در آن دیده میشد.در طی زمستان سال ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ تاتلین اولین نمایشگاه آثار نقش برجسته خود راترتیب داد. این اولین قدمی بود که او در راه درک و شناخت کارهای سه بعدی و به وسیله شناخت فرمها از طریق مجسمهسازی انجام داد و از راه این شناخت بود که او در راه درک و شناخت کارهای سه بعدی به وسیله شناخت فرمها از طریق مجسمهسازی انجام داد و از راه این شناخت بود که توانست ساختمان پویای باز شده مجسمهای را در فضا مجسم سازد و بدین طریق برای اولین بار در کارهای ساختمانی میتوانیم فضایی واقعی را که به وسیله عوامل گوناگونی به تصویر در آمده است مشاهده کنیم. برای رسیدن به این هدف بود که او از جنسهای مختلف (مواد مختلف) استفاده کرد تا آنها را برای به وجود آوردن اثری با هم هماهنگ نماید. آثار باقیمانده تاتلین مشتمل بر آثاری از نقش برجستههای اولیه کنستراکتیویسم او است که تمام آنها در گالری «ترتیاکوف» مسکو نگهداری میشود. پیچیدگی و مبهم بودن و کیفیت این آثار ویژگی خاص و متفاوتی به آن بخشیده است. تاتلین به جهت تشریح و توضیح این آثار رسالهای به سال ۱۹۲۱ به نام” تاتلین بر ضد کوبیسم” منتشر کرد. او بیان کرد که زوایای حاد و منفرجهای که در آثار کنستراکتیویسم او به چشم میخود در واقع عواملی هستند که فضا را شکافته و در آن نفوذ میکنند و به وسیله آنها میتوان بیان هندسی اشیاء را تقویت و تشدید نمود. یکی از نقاشیهای نقش برجسته اولیه او به نام «بطری» از این لحاظ جالب توجه است که نشانگر دوره خاصی از تجربیات او به وسیله عوامل واقعی در فضای حقیقی است. شیئی (ماده واقعی)به شکل حقیقی خود بر روی تابلو قرار داده شده است به طریقی که میتوان آن را کاملاً تشخیص داد ولیکن در تجزیه و تحلیل ذهنی این بطری بر روی زمینه تابلو بدین نتیجه میرسیم که آن چیزی است جدا مانند سایهای مریی بر روی سطحی صاف و عریان از فلز.شفافیت بطری چیزی است جدا از تابلو که به وسیله سیمی توری ( که حالتی یکدست به این جدایی شیشه از تابلو میدهد) با تابلو هماهنگی و اتصال پیدا میکند. از آنجایی که میدانیم شیشه دارای سطحی نرم و صیقل شده را به فرمی مخروطی که همانند شکل بطری چاقی بود انحنا داد و ان را بر روی تابلو قرار داد به حالتی که بطری واقعی همانند میلهای آن عبور کرده بود و به وسیله این فلز صیقل داده شده توانست از انحنای زیاد از حد و جدا بودن بطری واقعی از سطح تابلو جلوگیری نماید. بنابراین هماهنگی ما بین این جسم برجسته سه بعدی و سطح دو بعدی و سطح دو بعدی تابلو صورت عملی به خود گرفت، ، در ضمن به وسیله تاب دادن لبههای زمینه اصلی تابلو توانست که رابط پرسپکتیوی ما بین جسم برجسته بر روی تابلو را با زمینه تابلو حفظ نماید.موادی که تاتلین بعدها در کار ساختن تابلوهای خود به کار برد عبارت بودند از آهن قوطیهای حلبی و چوب شیشه و گچ. در یکی از کارهای انجام شده در سال ۱۹۱۴ ما با ترکیب سادهای از مواد گوناگون رو به رو میشویم و این مواد همگی به صورت دست نخورده در تابلو قرار گرفتهاند. در این تابلو قوطی حلبی (همراه بر چسب خود که نشانه ماهیت واقعی قوطی بود) بر روی زمینه اصلی تابلو قرار داشت و به قطعه چوبی که در طرف دیگر تابلو قرار گرفته بود متصل میشد و چند قطعه از چوبهای رنگ شده نیز رابط آنها بودند. فضا در کارهای بعدی او به وسیله مواد گوناگون مانند گچ، آهن، قیر و شیشه به تصویر در میآمد. مثلاً او آهن را به صورت قطعات بریده شده به شکل مثلت یا این که به صورت قطعات ورقهای در کار خود به کار میبرد، شیشهها را به فرم مقعر در آورده و به صورت لیوانی که از میان بریده شده باشد در سطح تابلو جای میداد و با هماهنگی در فرم دادن به این مواد گوناگون زمینههای شفاف و یا تیره و تار را نشان میداد.کارهای او معمولاً بر روی سطحی شفاف یا تیره که زمینه اصلی تابلو بود قرار میگرفت. در سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ او قاب تابلو را که محدود کننده کارهای اولیه او بود به کنارنهاد و شروع به ساختن اجسامی نمود که در گوشهای از دیوار آویخته میشدند و تنها عامل محدود کننده این چنین کارهایی فضای اطراف آنها بود. تاتلین میخواست تقدس و جدا بودن تصویر تابلو را که ناشی از کادر و قاب تابلو بود از میان ببرد وی میگفت این قاب چیزی است که دنیای واقعی یک اثر هنری را غیرقابل لمس مینماید. شعار خود را بر این پایه قرارداد «مواد واقعی در یک فضای واقعی» در مجموعهای که وی در سال ۱۹۱۶ به نمایش گذاشت، تمام کارها به وسیله سیمهایی به سقف آویزان بود و چنین به نظر میرسیدند که آزاد هستند و آماده پرواز در فضایی بیانتها.باعث تأسف است که این هنرمندان با استعداد نتوانستند ایدههای خود را در راهی که برگزیده بودند ادامه بدهند چنان که تاتلین سی سال آخر زندگیاش را وقف طراحی هواپیمای بیموتوری نمود که هرگز به پرواز در نیامد.این کارها به نام اجسام ساختمانی با کنستراکشن خوانده شد. تاتلین بیشتر کارهای انقلابی خود را بر روی این اجسام ساختمانی آویزان در فضا انجام داد و به این ترتیب فرمهای فضایی جدید را خلق نمود که در واقع به صورتی به فشرده، مسدود، شکافته شده، پیشرفته وی را در فضا قرار گرفته بود. بعد از اجرای چنین کارهای ساختمانی آبستره بود که تاتلین شروع به کار روی مواد جداگانه از فرمهای هندسی نمود و این شناخت مواد گوناگون و کاربرد آن در نقاشی پایه سیستم تدریس وی را در سالهای بعد هنگامی که در پتروگراد بود تشکیل داد در سال ۱۹۲۷ او به سمت مدیریت دانشکده سرامیک برگزیده شد و در این زمان بود که شروع به طراحی هواپیمای بیموتور خود نمود. این هواپیما به نام «لتاتلین» (که ترکیبی بود از اسم تاتلین و پرواز) خوانده شد. نمونه یا مدل ساخته شده از این هواپیما به وسیله تاتلین کلاً از چوب بود و نزدیکی زیادی به فرمهای طبیعی داشت. تاتلین برای پیشرفت کار خود حشرات را در جعبههایی پرورش میداد و هنگامی که به اندازه کافی رشد کرده بودند. آنها را در معرض باد قرار میداد و واکنش آنها را نسبت به وزش باد و گشودن بالهایشان و پروازشان را بررسی و مطالعه مینمود. مدل ساخته شده هواپیمای بیموتور او دقیقاً منطبق با ساختمان بدن یک حشره در حال پرواز است. این تجربه جدیدی بود که در هنر روسیه انجام گرفت.او به وسیله مطالعه بر روی خاصیت و شناخت مادههای گوناگون و همچنین با توجه به ساختمان فرمها بود که پایه ساختن هواپیمای بیموتور خود را قرار داد. او میگفت: «از میان بررسی بر روی فرمها من به این نتیجه رسیدم که زیباترین فرمها با صرفهترین آنها از نظر مسائل اقتصادی هستند، بنابراین بررسی و کار روی مواد ساختمانی هنری است ارزشمند.» 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده