Army.of.onE 711 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۱ شخصى به نام ابوالحسن، محمّد بن احمد به نقل از عمويش حكايت نمايد: روزى از روزها به قصد ديدار و ملاقات حضرت ابوالحسن،امام هادى عليه السلام حركت كردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خليفه،سهميّه و جيره مرا به اتّهام اين كه از اطرافيان و دوستان شما مى باشنم، قطع کردهاند. پس چنانچه ممكن باشد، از او بخواهيد كه سهميّه مرابرگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید. حضرت در جواب فرمود: انشاءاللّه درست خواهد شد. پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسيد، شخصى درب منزل آمد و دقّ الباب كرد، وقتى درب منزل را گشودم، ديدم كه فتح بن خاقانماءمور متوكّل ايستاده است، هنگامى كه چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟ زود باش، كه خليفه تو را احضار كرده است، پس به همراه اوراهى دربار متوكّل شديم و چون بر او وارد شديم ديدم نشسته است و منتظر من میباشد. پس همين كه چشمش به من افتاد، اظهار داشت: اى ابوموسى!ما هميشه به ياد تو هستيم؛ ليكن تو ما را فراموش كرده اى، اكنون بگو كه ازما چه طلب دارى؟ گفتم: کمکهای گوناگونى كه تاكنون بر من میشده است، آنهارا قطع نمودهاند؛ پس دستور داد كه کمکها و سهميّه من همانند سابق و بلكه چند برابر افزايش و پرداخت شود. سپس از نزد خليفه خداحافظى كرده و بيرون آمديم؛ و به فتحبن خاقان گفتم: آيا علىّ بن محمّد هادى عليهالسلام امروز اينجا آمده است؟ اظهار داشت: خير. گفتم: آيا نامه اى براى خليفه نوشته است؟ پس جواب داد: خير. بعد از آن، راهى منزل خويش گشتم و فتح بن خاقان نيز به دنبال من آمد و گفت: شكّى ندارم كه تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى عليه السلام تقاضا كرده اى كه برايت دعا نمايد و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم كه از او تقاضا كنى تا براى من نيز دعا نمايد. هنگامى كه به محضر مبارك امام هادى عليه السلام وارد شدم و سلام كردم، فرمود: اى ابوموسى! آيا مشكلت برطرف شد و خوشحال گرديدى؟ عرضه داشتم: بلى، ياابن رسول اللّه! اى سرورم! به بركت دعاى شما راضى و قانع شدم. سپس حضرت نيز مرا مخاطب قرار داد و فرمود: خداوند متعال نسبت به ما اهل بيت - عصمت و طهارت - آگاه است كه ما در مشكلات به غير از او رجوع نمیکنیم، همچنين در ناملايمات وگرفتاریها فقط به او توكّل و تكيه مینماییم، بنابر اين هرگاه تقاضا و خواستهاى داشته باشيم خداوند متعال از روى لطف و تفضّل مستجاب مینماید. بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به منالتماس دعا گفت، كه از شما تقاضا كنم تا برايش دعا نمائی. امام عليهالسلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستى مینماید ولى در واقع از ما بيگانه است، ما براى كسى دعا میکنیم كه خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله داشته؛ و نيز اعتراف به حقوق ما اهل بيت رسالت داشته باشد. سپس حضرت افزود: من براى تو دعا كردم و خداوند متعال آنرا مستجاب گرداند. در پايان از آن حضرت، تقاضا كردم و عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! چنانچه ممكن باشد، دعائى را به من تعليم نما كه هرگاه بخوانم، دعايم مستجاب شود؟ پس حضرت فرمود: اين دعائى را كه به تو تعليم میدهم، من خود زياد میخوانم و از خداوند متعال خواستهام، كه هركس آن را بخواند نااميدنگردد: *يا عُدَّتى عِندالعُدَد وَ يَا رَجَائِى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ يَا كهفى وَ السَّنَدُ وَ يَا وَاحِدُ وَ يَا أَحَدُ وَ يَا قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدُ أَسْئَلَكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْخَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً انَّ تُصَلَّىعَلَيْهِمْ وَ انَّ تَفْعَلْ بِى (كَذَا وَ كَذَا) .* ترجمه دعا: «اى ذخيره من بهنگام شمارش ذخيره ها و اى اميد من و تكيه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى يكى و اى يكتا و اى قل هو الله احد خدايا ازتو مى خواهم به حق كسانى كه خلقشان كردى واحدى از خلقت همسان ايشان نيست اينكه برايشان درود فرستى و براى من فلان حاجت را برآورى» چهل داستان و چهل حديث از امام هادى عليه السلام مؤلّف: عبداللّه صالحى به نقل از:أمالى شيخ طوسى: ج 1،ص 291، مدينة المعاجز: ج 7، ص 436، ح 2437، بحارالا نوار: ج 50، ص 127، ح 5. 3 لینک به دیدگاه
Army.of.onE 711 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۱ دانشمند عالی مقام علی بن عیسی اربلی در کتاب«کشف الغمة» می نویسد: فتح بن یزید گرگانی گوید: هنگامی که از مکه به سوی خراسان می رفتم، در راه با امام هادی علیه السلام همسفر شدم،آن حضرت نیز عازم عراق بود،شنیدم که حضرت می فرمود: هرکس از خدا بترسد،دیگران از او خواهند ترسید و هرکه از خداوند اطاعت نماید،دیگران از او اطاعت خواهند کرد. از این کلام حضرت خوشم آمد به حضورش شتافته وسلام عرض کردم،آن حضرت پاسخ سلام مرا داد واجازه فرمود که در محضرش بنشینم،وقتی نشستم نخستین سخنی که ایراد نمود اینکه فرمود: ای فتح!هرکس فرمانبر آفریدگار باشد از خشم بندگان مخلوق نمی هراسد، و هرکس خداوند آفریدگار را به خشم آورد پس به یقین بداند که روزی گرفتار خشم بندگان مخلوق خواهدشد. به راستی که آفریدگار جز بدانچه خویشتن را وصف نموده نمیتوان توصیف کرد، چگونه توصیف می شود آفریدگاری که حواس از درک او،اوهام از رسیدن به او، اندیشه ها از حد و وصف او و دیدگان از احاطه به او ناتوان هستند. او از وصف توصیف کنندگان فراتر، از ستایش ستایش گران والاتر است، در عین نزدیکی دور، و در عین دور بودن نزدیک است، پس او در نزدیک بودنش دور و در دوری اش نزدیک است. او چگونگی را به وجود آورده و نمی توان گفت: چگونه است؟ مکان را آفریده و ایجاد نموده و نمی توان گفت کجاست؟ چرا که او منزه است از اینکه دارای چگونگی و مکان باشد. او یگانه، یکتا و بی نیاز از همه چیز است، نه فرزندی دارد و نه زاییده شده و نه همتایی دارد، پس جلال و عظمت او والاست. آری، خدا را نمی توان وصف کرد، بلکه به کنه و حقیقت حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله وسلم نیز نمی توان راه یافت و وصف کرد، چراکه خداوند جلیل نام آن حضرت را با نام مبارک خویش قرین کرده و او را در عطا و بخشندگی خود شریک نموده و پاداش کسی را که از او فرمان برد همانند پاداش مطیع خود قرار داده، آنجا که می فرماید:« وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِه» و آنان انتقام نگیرند جز آن هنگام که خداوند و رسول او آنان را در فضل خودش بی نیاز ساختند (سورۀ توبه آیۀ74) و در جای دیگر به نقل از سخن اشخاصی را که از فرمان او سرباز زدند و در میان طبقات آتش و پوشش های قطران مورد شکنجه و عذابند می گویند: «يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّـهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا» ای کاش! خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم. (سورۀاحزاب آیۀ66) یا چگونه می توان کسانی را که خداوند بزرگ، اطاعت آنان را مقرون اطاعت پیامبرش کرده، وصف نمود؟ آنجا که می فرماید: «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ » اطاعت کنید خدارا و اطاعت کنید پیامبر را و صاحبان امر را (سورۀنساء آیۀ59) و در جای دیگر می فرماید:«وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ » اگر آنرا به پیامبر و پیشوایان باز گردانند. (سورۀنساء آیۀ83) و در مورد دیگر می فرماید:«إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا» خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید.(سورۀنساء آیۀ58) و می فرماید:«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید(سورۀنحل آیۀ43) ای فتح همانگونه که خداوند بزرگ پیامبر (و) خلیل و فرزندان حضرت زهرای بتول سلام الله علیها را نمی توان وصف نمود همانگونه مؤمنی را که تسلیم امر ماست نمی توان وصف نمود. من در این مسافرت در منزل دیگری به حضور آن حضرت شرفیاب شدم سپس حضرت فرمود: ای فتح! بنشین. ما از پیامبران اسوه و الگو گرفته ایم آنان می خوردند و می آشامیدند و در بازار ها راه می رفتند هر جسمی نیازمند غذا ست جز آفریدگار رزّاق، چراکه او پدید آوردندۀ اجسام است، او پدید نیامده محدود نیست و هرگز قابل فزونی و کاستی نیست، ذات او از آنچه ذات اجسام ترکیب یافته پاک و منزه است. او یگانه، یکتا و بی نیازی است که نه زاده و نه زاییده شده و نه همتایی دارد. او پدید آورندۀ چیزها و بوجود آوردندۀ اجسام است، او شنوا ، دانا، صاحب لطف، آگاه، رؤوف و مهربان است و از آنچه ستمگران می گویند بی نهایت پاک و منزه و بزرگ است. اگر خداوند آنچنانکه وصف می شود بود،هرگز پروردگار از پرورش یافته و آفریدگار از آفریده شده و پدید آورنده از پدید آمده، شناخته نمی شد ولی (خداوند) میان او و جسمی که پدید آورده فرق گذاشته و اشیاء را به وجود آورده، چراکه چیزی مشابه او نیست که دیده شود و او شبیه هیچ موجودی نیست. (القطرة:ج2 ص743 ح1131؛ کشف الغمة : 2/386 -388 ، بحارالانوار: 50/177 ح 56) 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده