sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ م..ر..گ...آرامشِ پس از یک طوفان است.... طوفانی که درنوردیده تو را از درون و برون... سویِ چشمت مانده بود..که م...ر...گ...برد! چه خوب برد این آخری را... 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۹۱ این جاده بی پاهای ما نمیرود نمیرسد حتی ؛ خیال خوشبختی هم نمیکند مرگ تصویر بلندای درختیست که خواب تولد گنجشکها را میبیند صنم غزالی 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۱ میمیرد شاعر .. وقتی مخاطبی ندارد , شعرش .. بهمن فاطمی 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۱ حرفم را باور کن... مرگِ برگ...عروسی خاک است.... 6 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟ وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۲ [h=1]آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …[/h] 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ صدایِ ناقوس بلند شده... روزشمار... مرگِ تابستان فرا رسیده... خزان نزدیک ست... . . . به نزدیکیِ نسیم به زُلف رها شده در آن... 2 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ [h=5] از انســــان هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد ؛ آن ها قـــادرند ناگهــــــانی، دیگــــر گــریـه نکـننــد ... دوسـتــــ نــداشتـــه بــاشـنـــد ... و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد ... حتـــی زنــدگــــی . . . [/h] 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ من مرگ را وقتی باور کردم... که در چشمانت اعتماد رنگ باخت... من مرگ را همزمان به از دست رفتن اعتمادت اینگونه هِجه کردم..میم..را..گاف... 2 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۳ یک مرگ تو را از من گرفت مرگ کسی که نفهمیدمش که نشناختمش از بچگی از دو چیز میترسیدم: روز چهارشنبه و مرگ و بالاخره یکروز چهارشنبه، یک مرگ تو را از من گرفت قرار بود باشی تا نترسم حالا یک روز چهارشنبه، ب ر گ ر د و به من زندگی دوباره بده 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۵ داغ هست حرف "میم"... گرم است حرف "را".... سرد شده خاکِ مرگ در حرف "گاف"! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده