Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ وقتی دستهایت لرزید و دلت لیز خورد در رودخانهای که ماهیهای قزل تسلیم نمیشوند تازه میفهمی عاشق شدهای...! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ هیچکس استحقاق اشکهای توراندارد و آنکه استحقاق آنها را دارد هیچگاه باعث گریه تو نمی شود « گابریل گارسیا مارکز 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ آنقدر برای تو می نویسم....تا قلم هم سر تعظیم فرود آورد... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ دنيا شروع کرده به لنگيدن از روزي که شصتش خبر دار شده دلت نمي خواهد دوستت داشته باشم 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ تـو چـه میدانی؟ از حال روز کسی که دیگــر هیــچ نـِگاهی دلش را نمیلرزاند ... 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]باید خودم را ببرم خانه ! باید ببرم صورتش را بشویم… ببرم دراز بکشد… دلداریش بدهم ، که فکر نکند… بگویم نگران نباش ، میگذرد… باید خودم را ببرم بخوابد… “من” خسته است …![/h] لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]کاش…. شبی، روزی، جایی بر لبان تو تکرار می شد…. نامم ![/h] لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]خدایا ؟؟؟مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دلم از کار افتاده ![/h] لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ! ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺲ ِ ﺫﻫﻦ ِ ﺗﻮ ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ… ﺁﺩﻡﻫﺎ “ﺗﻤﺎﻡ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ …![/h] لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ کوچه ها را بلد شدم رنگهای چراغ راهنما جدول ضرب دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم اما گاهی میان آدمها گم میشوم آدم ها را بلد نیستم.! لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]دیروز دست هایش میان دست هایم بود امروز عکسش و فردا سیگار ![/h] 1 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص … تلخ تلخ …[/h] 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ تـ ــ ــو که مـ ــ ــی دونــ ــ ـی همـ ــه ی عـ ــ ــ ـمرمـ ــو اونـ ـجا گذاشـ ــ ـتم و رفتــ ــ ــ ــ ــم تــ ــ ـو کـ ـهــ ــ می دونــیـ ــ ــ ــ ــ بجــ ـــ ـــ ـز آغـ ــــوش تـ ــ ــو جایــ ــ ـی نداشتــ ــم و رفــ ـــتم اگه رفــ ـــ ـــ ــــتم و تو سراغمــ ـــ ـــو نمـ ـــ ــی گــ ـــ ـیری هنـ ــــ ــوزم کــ ـــ ـه هنـ ــوزهــ ــ ـــ ... اگـهــ ــ بــ ــ ـــ ــجز خــ ـــ ــودم کســـ ـــ ـــ ـی نیـسـ ـــ ــت که دلــ ــ ــش برای مــ ــ ـن بسـ ــ ـوزه تـ ــ ــو که مـ ــ ــی دونــ ــ ـی همـ ــه ی عـ ــ ــ ـمرمـ ــو اونـ ـجا گذاشـ ــ ـتم و رفتــ ــ ــ ــ ــم تــ ــ ـو کـ ـهــ ــ می دونــیـ ــ ــ ــ ــ بجــ ـــ ـــ ـز آغـ ــــوش تـ ــ ــو جایــ ــ ـی نداشتــ ــم و رفــ ـــتم اگه رفــ ـــ ـــ ــــتم و تو سراغمــ ـــ ـــو نمـ ـــ ــی گــ ـــ ـیری هنـ ــــ ــوزم کــ ـــ ـه هنـ ــوزهــ ــ ـــ ... اگـهــ ــ بــ ــ ـــ ــجز خــ ـــ ــودم کســـ ـــ ـــ ـی نیـسـ ـــ ــت که دلــ ــ ــش برای مــ ــ ـن بسـ ــ ـوزه نه نمـ ــ ــ ــی دونــ ـــی آخــ ــ ـه هــ ـــمه ی غــ ــ ــ ـم هامـ ــ ـــو به تـ ـــ ـــ ــو نگـ ـــفـ ــ ــتم نه نمی دونیـ ـــ ـــ ـــ ـــ آخهــ ـــ ـــ نخــ ــواستم از چشـ ــــ ــــ ــــم تــــ ــ ــو بیافــ ـــ ـــتم نه نمی گفـــ ــ ـــ ـــ ــتم آخهــ ـــ تحمــ ــ ـــل غـــ ـــ ـــ ـــم منو نــ ـــ ــ ـداری نه نمـ ـــ ـــی گفتـــ ــ ـــم آخـ ـــ ــه می ترسیـ ـــ ـــ ــ ـدم بری تنهام بـ ــ ــ ــذاری ... بــ ــ ــ ـگو فهمیدیـ ــ ـــ ـــ وقـ ــ ـتی می رفتـ ـــم نگـــ ــ ــرون خودمــ ــ ـــ ــ نــــ ــ ــ ــبودم غــ ـــ ـــم آیندت بـ ــ ــ ــدجوری نشــ ــ ـــسته بــ ــ ـــود توی همه یـ ــ ــ ــ ـ وجـ ـــ ـــ ـــ ـودم اگـ ــ ــ ـــه تصویـ ـــ ـــ ــری که ازم تو ذهنـــ ـــ ـت بود و خـ ــ ــ ــرابش کـ ـــ ــ ـردم بــ ـــ ـــ ــخاطر خـــ ـــودت دیــ ــ ـــ ــگهـــ ـــ ازمـ ـــ نخـ ــ ـــواه که پیــ ــ ـــش تــ ــ ـو بـ ــرگردم ... نه نمـ ــ ــ ــی دونــ ـــی آخــ ــ ـه هــ ـــمه ی غــ ــ ــ ـم هامـ ــ ـــو به تـ ـــ ـــ ــو نگـ ـــفـ ــ ــتم نه نمی دونیـ ـــ ـــ ـــ ـــ آخهــ ـــ ـــ نخــ ــواستم از چشـ ــــ ــــ ــــم تــــ ــ ــو بیافــ ـــ ـــتم نه نمی گفـــ ــ ـــ ـــ ــتم آخهــ ـــ تحمــ ــ ـــل غـــ ـــ ـــ ـــم منو نــ ـــ ــ ـداری نه نمـ ـــ ـــی گفتـــ ــ ـــم آخـ ـــ ــه می ترسیـ ـــ ـــ ــ ـدم بری تنهام بـ ــ ــ ــذاری ... 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ هر کس که میگوید هیچ کس مرا دوست ندارد منظورش همان کسی است که برایش همه کس است..! 1 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند! اما من جلوی دهانش را میگیرم وقتی میدانمکسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد! این روزها من خدای سکوت شده ام خفقان گرفته ام! تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ کـاش مـی فـهـمیـدی قـهـر میـکنم تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی بـمون... نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى هـر طور راحـتـى!! 1 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ فيزيک بعدترها ثابت مي کند در روزهاي باراني جاي خالي آدم ها بزرگتر مي شود . . . لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن (احمد شاملو ) لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ نفسهايت را پُک میزنم! ريههايم غرق بوسه میشوند... (نغمه افشار) لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ تو غافلگیری ِ رگبار بودی و من مردی که چتر به همراه نداشت. گروس عبدالملکیان لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده