Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۱ نمی دانم تا بحال چند بار فیلم شجاع دل را دیده اید. مل گیبسون در نقش «ویلیام والاس» تصویرگر انقلابی ایرلندی علیه امپراطوری انگلستان است. موفقیت ها و پیروزی هایی در مبارزاتش کسب می کند اما آن لحظه که قرار است مبارزاتش به ثمر بنشیند گروهی از همقطارانش به او خیانت می کنند. اوج فیلم، نگاه متعجب و پرشسگر ویلیام والاس زمانی که پی به خیانت می برد است. هیچ کلوز آپی از یک بازیگر تا به حال نتوانسته این طور برای من تاثیرگذار باشد. باید این فیلم را ببینید تا احساس مرا بفهمید! «ژاندارک» دختر جوان روستا نشین مبارز فرانسوی هم در زمان جنگ صدساله با انگلستان عاقبتی بهتر از ویلیام والاس پیدا نکرد و با خیانت همگروه هایش سوزانده شد. «میزرا کوچک خان جنگلی» هم که حتما معرف حضورتان هست. او هم با خیانت دوستان سابقش سرش از تنش جدا شد. چه حکایت تلخی است این خیانت... لازم نیست حتماْ مبارز جنگی باشی تا خیانت را بفهمی و لمس کنی. در رفاقت یک به یک ما آدم ها هم دیده می شود. وقتی از نزدیکترین دوست و رفیقت این جام شوکران را بچشی ، زهرش تمام وجودت را نابود می کند، پیرت می کند، جوری زمینت می زند که گاهی دیگر نمی توانی بلند شوی... حواسمان باشد اگر با کسی عهد و پیمان دوستی و مودت و رفاقت بستیم با آن کاری که انتظارش را ندارد، نابودش نکنیم... نیاید روزی که همقطاری از داخل قطار به ما سنگ بزند!!! دوستی بلدیت می خواهد... دوستی معرفت می خواهد... دوستی دل می خواهد... دوستی پرهیز می خواهد... دوستی پاکی می خواهد... دوستی مرام می خواهد...دوستی حرمت می خواهد... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده