رفتن به مطلب

یــاد یـــار


آریودخت

ارسال های توصیه شده

با دستِ خودت گور خودت را کَندی

 

خوش رنگ و خط و خال و چه زیبا ... کندی

 

در جشن عروسی با دو چشمم دیدم

 

قدری ز یه انگشتِ خودت را... کندی :ws37:

[FLASH=width=4 height=4]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/FLASH]

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 663
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن

به از آن است که در دام نگاه افتادن

سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟

تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن

لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه

چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟

 

آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:

پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن

با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است

سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن

من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل

قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن

عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد

سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن

 

"حامد عسکری"

 

 

 

%D8%AE%D8%B3%D8%AA%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%85%D9%84_%D9%85%DB%8C%DA%A9%D9%86%D9%85.jpg

لینک به دیدگاه

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین

که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی

 

وای از دست تو ای شیوه‌ی عاشق‌کش جانان

که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی

 

مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل

که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی

 

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت

برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی

 

خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور

الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

 

چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری

که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی

 

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق

به خدا ملک دلی‌نیست که تسخیر نکردی

لینک به دیدگاه

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

 

 

 

 

اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم

 

 

 

می گن قسمت ٬ گفتم نه خواستن ٬ می گن قسمت نباشه خواستن بی ارزشه٬گفتم خب نمی خوام تا قسمت بی ارزش بشه اما...قسمت لعنتی!من خواستم که نخواهم اما نشد و خواستم ٬ ولی قسمت نخواست ومن ازقسمت شکست خوردم وقسمت با ارزش شد و من..

 

 

به من ميگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگويي بمير مي ميرم . . . . . . . باورم نمي شد . . . . فقط براي يک امتحان ساده به او گفتم بمير . . . ! سالهاست که در تنهايي پژمرده ام کاش امتحانش نمي کردم

 

 

 

دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم

 

 

 

سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود

 

 

 

 

يكى از استادان رشته ى فلسفه ، در يكى از دانشگا هها وارد كلاس درس مى شود و به دانشجويان مي گويد مي خواهد از آنها امتحان بگيرد ، بعدش صندلى اش را بلند مي كند و مي گذارد روى ميزش ، و مي رود پاى تخته سياه ، و روى تابلو ، چنين مى نويسد : ثابت كنيد كه اصلا اين " صندلى " وجود ندارد ! دانشجويان ، مات و منگ و مبهوت ، هر چه به مغز شان فشار مي آورند و هر چه فرضيه ها و فرمول هاى فلسفى و رياضى را زير و بالا مي كنند ، نمى توانند از اين امتحان سر بلند بيرون آيند . تنها يك دانشجو ، با دو كلمه ، پاسخ استاد را مي دهد . او روى ورقه اش مي نويسد : كدام صندلى ؟؟

این ربطی به عشق نداشت ولی جالب بود گذاشتم

 

 

 

دو نفر که همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هــم جـــدا مي شــوند تا يکديگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار ديگــري همديگر را نمي بينند. چون هر دو به صورت اتفاقي و به جمله معروف ويليام شکسپير بر مي خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده

 

 

 

 

اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست

 

 

 

 

در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم

در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم

در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم

در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم

ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق درلحظه پدید می آید،دوست داشتن درامتدادزمان._این اساسی ترین تفاوت میان عشق ودوست داشتن است.

 

 

زندگی یعنی

ناخواسته به دنیا اومدن

مخفیانه گریستن

دیوانه وارعشق ورزیدن

وعاقبت

در حسرت آنچه دل می خواهدومنطق نمی پذیردسوختن.

لینک به دیدگاه

دوست واژه است

واژه ای که از لبِ فرشته ها چکیده است

دوست نامه است

نامه ای که از خدا رسیده است

نامه ی خدا همیشه خواندنی است

توی دفتر فرشته ها

واژه ی قشنگ دوست،ماندنی است.

لینک به دیدگاه

چقد سخته عاشق باشی و با معشوقت حرفای عاشقونه بزنی اما بدونی مال تو نیس

بدونی آغوشش واسه یکی دیگس

بدونی ازت دور میشه

و تو واسه همیشه

تنهایی

 

sorry.gif

 

 

v-40.jpg

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

خسته ام از این زندان که نامش زندگیست

پس قشنگیهای دنیا دست کیست؟

باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست

ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟

 

vafadari.jpg

لینک به دیدگاه

روحــم مـی خواهد برود یك گوشه بنشیند

 

پشتش را بكند به دنیــا

 

پاهایش را بغـل كند و بلند بلند بگوید :

 

من دیگر بــازی نمی كنم

 

خستــه ام . ..

 

girl64.jpg

لینک به دیدگاه

خیلی وقته که دیگه تنها شدم 060106YA36_prv.gif خیلی وقته درگیرغمها شدم

خیلی وقته که دارم دق می کنم 060106YA36_prv.gif همرو مثل خودم یه جوری عاشق می کنم

خیلی وقته از خودم بی خبرم 060106YA36_prv.gif خیلی وقته که دارم از دل اون دل می کنم

خیلی وقته که دارم پر می کشم به آسمون 060106YA36_prv.gif فقط از خدا می خوام یه روزی باز برگرده اون

خیلی وقته که دیگه غرقم تو رویایی سیاه 060106YA36_prv.gif همش تو دلم میگم تورو خدا بازم بیا

خیلی وقته که دیگه غصه شده سهم دلم 060106YA36_prv.gif خیلی وقته که دیگه حس می کنم باید برم

خیلی وقته که تورو سپردمت دست خدا 060106YA36_prv.gif احساسم بهم میگه باید از هم بشیم جدا

خیلی وقته که میگم پیشم بمون 060106YA36_prv.gif آخه من دارم میرم پیش خدای مهربون

خیلی وقته که چشام بارونی 060106YA36_prv.gif خیلی وقته این دلم زندونی

خیلی وقته که چشام شده پراز خون 060106YA36_prv.gif مثل چشمای پراز حسرت مجنون

خیلی وقته عاشقم اما کسی نمی دونه 060106YA36_prv.gif میدونم ازاین دلم آخر هیچی نمی مونه

خیلی وقته........

[FLASH=width=4 height=4]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/FLASH]

23.jpg

لینک به دیدگاه

01084518106247559496.jpg

چه سخت است تشییع عـشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند...

لینک به دیدگاه

کاش می شد خالی از تشویش بود

 

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

... هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

447679_BEc5JazM.jpg

لینک به دیدگاه

هرکسی عاشق نشد دیوانه نیست

 

هرکه دیوانه نشد پروانه نیست

 

در پی عــــشق تو دل دیوانه شد

 

شمع گشتی ودلـــم پروانه شد

 

ازلهیب عشـــــــق تو افروختم

 

عــــشق را به سادگی نفروختم

 

ناگهان در بی کسی ها گم شدم

 

رفتی وافســـانه ی مردم شدم

 

تا به کی چشم انتظاری سوختم

 

بس که چشمم را به راهت دوختم

 

تا به کی دیدار چشمت در خیــــال

زندگــــی با آرزوهای محــــــال

447679_PJKQRZw2.jpg

لینک به دیدگاه

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ،

صد بار تضمین میکنم.

 

447679_CyJAwGrV.jpg

لینک به دیدگاه

آدم هـا می آینـد

زنـدگی می کننـد

می میـرنـد و می رونـد ...

امـا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ِ تــو

آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه

آدمی می رود امــا نـمی میـرد!

مـی مـــانــد

و نبـودنـش در بـودن ِ تـو

چنـان تـه نـشیـن می شـود

کـه تـــو می میـری

در حالـی کـه زنــده ای ...

 

447679_bp6qhGOE.jpg

لینک به دیدگاه

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگردر روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

 

19064478743208830142.jpg

لینک به دیدگاه

روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

 

87091933561475334532.jpg

 

لینک به دیدگاه

اگه از یاد تو رفتم اگه رفتی تو زدستم

اگه یاد دیگرونی ... من هنوز عاشقت هستم

با وجود اینکه گفتی دیگه قهری تا قیامت

با تموم سادگی هام گفتم اما به سلامت

شاید این خوابه که دیدم هر چه حرف از تو شنیدم

قلب ناباور من گفت من به عشقم....نرسیدم!

پیش از این نگفته بودی غیر من کسی رو داری توی گریه توی شادی

سر رو شونه هاش بذاری تو رو می بخشم و هرگز دیگه یادت نمی افتم

برو زیبای عزیزم ... تو گرونی ... من چه مفتم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...