رفتن به مطلب

روزي مريدان شيخ را گفتند...


ارسال های توصیه شده

روزي مريدان، شيخ را گفتند:

دختران ما در امارات خريد و فروش می‌شوند! شیخ فرمود: ملالی نیست… شيوخ آنجا برادران مايند و تجارت با آنان حلال!!!

 

مریدان گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسيد!! شیخ فرمود: خیالی نیست… سن تكليف نه سال است!!!

 

مریدان گفتند: فقرا كليه هاشان تمام شد، قلب‌ها را می فروشند!! …

شیخ فرمود: اشکالی نیست… فقط ايمانشان را نفروشند!!!

 

مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون و اکس شده اند!! شیخ فرمود: مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست!!!

 

مریدان گفتند: مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند اما همچنان مقروض و بدهکارند!! شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب که به خانه میایند تا اذان صبح زمان کافی برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست!!!

 

مریدان گفتند: از سوخت خراب وآلودگی هوا جوانان چپ و راست سکته می کنند و کودکان سرطان خون گرفته اند!! شیخ فرمود:دنیا را اعتبار نباشد . پشت سر وزارت نفت غیبت نکنید !!!

 

مریدان گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند !! شیخ فرمود: مرحبا ! بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود!!!

 

ناگاه مریدی سبک عقل از آن پشت عربده زد: وا مصیبتا… وا اسلاما!! در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی…!!!! شیخ خشمگين شد و کف بر دهان آورد و ناسزا گفت و فریاد کنان براه افتاد و مریدان خشتکها از پا بکندندی و بر سر نیزه ها کردندی و زنجیرها و قمه ها و پنجه بوکسها برداشتندی و عربده کشان برای ارشاد به موقعیت اعزام شدندی!

 

((مطلب از آیت الله بوق الدین کشکولی))

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...