hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ ▪ ارتباط چشمی کسی که دروغ میگوید، خیلی کم است یا بههیچوجه وجود ندارد. ▪ حرکتهای بدنی، از جمله حرکتهای دست، کم میشوند و همین حرکتهای محدود هم، خشک و ساختگی بهنظر میرسند. دستوپاها بهطور تقریبی به بدن میچسبند و فرد، فضای کمتری را اشغال میکند. ▪ اگر بخواهد وانمود کند که جوابهایش، لحظهای و بدون نقشهٔ قبلیاند، ممکن است کمی شانهاش را بالا بیندازد. ▪ میان حرکتها و کلمهها، فاصله میافتد. سر تکان دادنها، ساختگی است. ▪ حرکتها، با پیام کلامی، همخوانی ندارند. ▪ مدت زمان بروز حرکتهای احساسی، طولانی میشود. ▪ وقتیکه فرد به حس ویژهای مانند شادی، تعجب، ترس و … تظاهر میکند، حالتهای چهره فقط به اطراف دهان محدود میشود. ▪ حرکت دروغگو، در جهت دور شدن از کسی است که او را متهم میکند و به احتمال زیاد به سمت در خروجی است. ▪ دروغگو دوست ندارد رودرروی کسی که او را متهم میکند، بایستد و ممکن است سر یا بدنش را به سمت دیگری بچرخاند و از او دور شود. ▪ کسیکه دارد دروغ میگوید، به احتمال زیاد قوز میکند؛ احتمال اینکه صاف بایستد و دستهایش کشیده و باز، در دو طرف بدنش قرار بگیرند؛ خیلی ضعیف است. ▪ با انگشت، به طرف مقابل صحبتش اشاره نمیکند. ▪ ممکن است بین خودش و طرف مقابل، یک مانع فیزیکی قرار دهد. ▪ دروغگو، برای بیان مقصودش از کلمههای ”خودتان“ استفاده میکند. ▪ آنقدر به دادن اطلاعات اضافی ادامه میدهد تا مطمئن شود که با داستانش حسابی سرتان را کلاه گذاشته است. ▪ در حالیکه میگوید بهطور کامل متوجه موضوع است، از جواب دادن طفره میرود تا نگذارد شما موقعیتش را زیر سئوال ببرید. ▪ دروغگو، بهجای جواب دادن مستقیم، با بیان عقیدههایش، یک جواب کلی به شما میدهد. ▪ شاید بهطور ضمنی به چیزی اشاره کند؛ اما بهطور مستقیم جواب نمیدهد. ▪ دروغگو، هنگام جواب دروغ دادن به سئوالهائی که به نگرش و باورهایش مربوط میشود، به زمان طولانیتری نیاز دارد تا دربارهٔ آنها فکر کند. ▪ کسی که دروغ میگوید، ممکن است از ضمیرهای مربوط به خودش استفاده نکند و با صدائی یکنواخت و بیروح، حرف بزند. ممکن است جملههایش بههمریخته و نامفهوم باشند و نکتههای دستوری در آنها رعایت نشود؛ بهعبارتی دیگر، جملههایش به احتمال زیاد درهم و برهم هستند. ▪ جملههای خبریاش، بیش از حد به جملههای پرسشی شبیه هستند و این نشان میدهد او دنبال آن است که دیگران حرفش را تصدیق کنند. ▪ در داستان ساختگی یک دروغگو، بهطور معمول، دیدگاه شخص سوم و همچنین نکتهٔ منفی وجود ندارد. ▪ دروغگو با کمال میل به سئوالها پاسخ میدهد؛ اما خودش چیزی نمیپرسد. ▪ هنگامیکه بحث عوض میشود، راحتتر میشود و احساس بهتری پیدا میکند. ▪ اگر او را به ناحق متهم کنند، برآشفته نمیشود. ▪ از عبارتهائی مانند ”راستش را بخواهی“ یا ”اگر بخواهم راستش را بگویم“ یا ” چرا باید دروغ بگویم“ استفاده میکند. ▪ برای سئوالهایتان، جواب حاضر و آماده دارد. ▪ برای اینکه از جواب دادن طفره برود ،از شما میخواهد که سئوالتان را تکرار کنید یا سئوالهایتان را با سئوال دیگری جواب میدهد. ▪ گفتههایش نامعقول بهنظر میرسد. ▪ گفتههایش را اینطور شروع میکند: ” نمیخواهم فکر کنی که…“ و اغلب این بهطور دقیق، همان چیزی است که او میخواهد شما به آن فکر کنید. ▪ برای اینکه نگرانی شما را برطرف کند، از شوخی یا گوشه و کنایه استفاده میکند. ▪ وقتی نمیتواند چیزی را که از او خواستهاید، به شما بدهد، یک انتخاب بهاصطلاح خودش ”بهتر“ را به شما پیشنهاد میدهد. ▪ ممکن است بر اثر اضطراب، عکسالعملهای غیر ارادی از خود نشان دهد. ▪ برای توجیه یک کار مشکوک، از یک واقعیت آشکار استفاده میکند. ▪ چیزهای با اهمیت را سرسری میگوید و رد میشود. ▪ برای اینکه به او مشکوک نشوید، تظاهر میکند از کار فرد دیگری که همین اشتباه را انجام داده بدش میآید. ▪ داستانش آنقدر عجیب و غریب است که بهطور تقریبی باور کردنی نیست؛ اما شاید باور کنید؛ چون بهنظرتان اگر او میخواست دروغ بگوید، چیزی میگفت که بیشتر با عقل سلیم، جور در بیاید. 7 لینک به دیدگاه
fateme-bay 1232 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ من نمیدونم... ما یه همکار داریم....آخر خالی بندی... اصلا اگه یه روز یه دروغ شاخدار نگه صبحش شب نمیشه...صاف صاف جلوت وامیسته میگه غار علیصدر ارثیه پدربزرگمه یا اینکه فلان فامیل و بهمان فامیلشون با یکی از شخصیت های اصلی نظام یا همسایه اند..یا فامیل دور اند...یا دوست پدر شوهر خانمم...یا یه همچی چیزی فقط کافیه دهنت رو باز کنی بگی ف...رفته فرحزاد یه چای و قلیون هم زده برگشته همکارا جلوی روش میخندن و جالب اینجاست که میگه: چرا میخندی؟؟؟؟:icon_razz::icon_pf (34): نه عرق میکنه...نه تکون اضافی داره...نه هیچ یک از حالاتی که اشاره شده...راحت راحت فکر کنم دروغ گویی رفته توی ذاتش لینک به دیدگاه
B-neshan 691 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ من نمیدونم... ما یه همکار داریم....آخر خالی بندی... اصلا اگه یه روز یه دروغ شاخدار نگه صبحش شب نمیشه...صاف صاف جلوت وامیسته میگه غار علیصدر ارثیه پدربزرگمه یا اینکه فلان فامیل و بهمان فامیلشون با یکی از شخصیت های اصلی نظام یا همسایه اند..یا فامیل دور اند...یا دوست پدر شوهر خانمم...یا یه همچی چیزی فقط کافیه دهنت رو باز کنی بگی ف...رفته فرحزاد یه چای و قلیون هم زده برگشته همکارا جلوی روش میخندن و جالب اینجاست که میگه: چرا میخندی؟؟؟؟:icon_razz::icon_pf (34): نه عرق میکنه...نه تکون اضافی داره...نه هیچ یک از حالاتی که اشاره شده...راحت راحت فکر کنم دروغ گویی رفته توی ذاتش حالا من یه جایی خونده بودم کسی که دروغ میگه نه تنها کمتر به طرفش نگاه نمیکنه، بلکه بخاطر اینکه کسی بهش شک نکنه به طور افراطی به طرف نگاه میکنه.... البته بعضی ها ، خودشون دروغهاشون رو باورشون شده، واسه همین خیلی طبیعی دروغ میگن.... اینها کلن ارتباطشون با واقعیت قطع شده:vahidrk: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده