رفتن به مطلب

لهجه مشهدی


Lean

ارسال های توصیه شده

لهجه ی مشهدی لهجه ی سختی نیست و به راحتی هر کسی میتونه صحبت کنه . ولی تنها یک مشهدی میتونه بفهمه آیا کسی که داره مشهدی حرف می زنه واقعا مشهدیه یا نه!!!:banel_smiley_4:

 

خوب . اولین نکته ای که در یادگیری لهجه ی مشهدی باید مد نظر داشته باشین اینه که مشهدیا اخر جمله رو می کشن . خوب اینجا که نمیشه بهتون بگم چه جوری . ولی اگه تا حالا با مشهدیا برخورد داشتین حتما به این نکته پی بردین . حتی اونایی که به ظاهر هم مشهدی حرف نمی زنند . البته تهرانی هم اخر جمله رو میشکن ولی این با اون فرق داره . تهرانی ها می برن بالا مشهدیا میارن پایین . خوب حالا چند تا کلمه ی کلیدی رو اینجا بهتون میگیم تا بعدا بیشتر صحبت کنیم . در آینده برای آشنایی بیشتر به ترجمه ی متون تهرانی به زبان مشهدی می پردازیم .!!! انشاالله :ws3:

 

1.اول از ضمایر شروع میکنیم:

من = مو

تو = تو

او = او

ما = ما

شما = شما

آنها = اونا

خوب توجه کردین که فقط ضمیر اول شخص مفرد تغییر پیدا میکنه . ضمیر سوم شخص جمع کلا در محاوره تغییر پیدا میکنه و خاص لهجه ی مشهدی نیست .

 

2.فعل شدن به رفتن تبدیل می شود :

چه خشکل شدی امشب = چه خشگل رفتی امشب .

البته شیوه ی تلفظ این فعل هم فرق میکنه . رفتن ( با فتح ر )= رفتن ( با کسر ر)

 

 

3. "را" ی مفعولی به "ره" تبدیل میشود :

 

هیچ کی مثل من تو رو دوست نداره = هیچ کی مثل مو تو ره دوست ندِره .

 

4. احوال پرسی:

سلام = سلامselam

خوبین= خوبن؟khooben

حالتون خوبه= حالتان خوبه؟haltan khoobe

چه کار می کنین؟ = چه کار مکنن che kar mokonen

خوش می گذره ؟ = خوش مگذره khosh megzare?

 

 

و اما چند اصطلاح:

نارنجک : نان خامه‌ای

اِشکاف : کمد

کُخ : سوسک، حشره‌ی نسبتا بزرگ، کِرم

مثال : کُخ نریز : کِرم نریز، اذیت نکن

یاد داشتن : بلد بودن

سَرکُن : مدادتراش

میلان : کوچه

مغز ِ مدادفشاری : نوکِ اتود

سیخ ِ ماهی : تیغ ِ ماهی

پَلَخمون : یک وسیله‌ی وای (Y ) شکل از چوب که یک کِش یا لاستیک به انتهایش وصل است و با آن می‌توان سنگ پرتاب کرد. ( برای زدنِ گنجشک!)

چُمبه : اصطلاح کوچه بازاری برای فرد چاق

چُغُک : گنجشک ( البته این کلمه دیگر چندان به‌کار نمی‌رود)

چلغوز : یک نوع آجیل شبیهِ بادام (فکر کنم بیشتر جاها به پشگل ِ مرغ می‌گویند چلغوز!)

کم ‌زور یا پرزور کردنِ گاز : کم و زیاد کردن شعله‌ی گاز

و ِی کردن (برنج) : درشت شدن بعد از پختن (برنج)

کلپاسه : مارمولک

دِلَنگون : آویزان

جیر دادن : جِر زدن

پاچال : جایی که مغازه‌دار پشت آن با مشتری سروکار دارد،

دخل ( این کلمه فکر کنم در خیلی از شهرهای دیگر هم استفاده می‌شود)

توشله : تیله

چُخت : سقف(خیلی قدیمی )

کاغذباد : بادبادک، کایت

سرپایی : دمپایی

سر ِ نوشابه : در ِ نوشابه

یَره، یره‌گِه : یارو، فلانی (عامیانه)

ناسوس : تلمبه‌یِ دوچرخه

کُلاج : کسی که چشمش چپ است

موساکوتقی : قُمری

آق‌میرزا: شوهرخواهر

زلفی ِ در: شب‌بند ِ در

وَرچُپّـِه: برعکس

مکُش مرگِ ما: اعیانی، شیک

ناخن‌جـِلـِّه: نیشگون

قوجمه: انگور دانه شده

پیشینگ: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس

حولی: حیاط

قِلِه، قِلِه‌گی: روستا، روستایی ( عامیانه‌‌یِ قلعه)

چـِغـَل: زبر، ضخیم

کـَغ: کال، نرسیده

چوسی:دستمال سیاه کفتر باز ها!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...