B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۱ واي كه حس حضورت چقدر به من آرامش ميده!:hapydancsmil: ... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۱ من به همينم راضي ام...ميدونم بهتر از اين ميشه! ميدونم عزيزم... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ ديدي چه راحت باختم؟!...دلم را ميگويم!!! اصلا از همان اول به قصد باخت جلو آمدم!... باختم... و چقدر اين باخت به دلم چسبيد... باختم...به مرد ميدان... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 فروردین، ۱۳۹۲ از دست خودم ناراحتم!آخه چرا بايد اينجوري بشه؟! 3 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ مرور خاطرات نه چندان دور...هم لبخند...هم اشك... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ هنوزم منو ميبيني! :aghosh: 2 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۲ تقويم داره ورق ميخوره تا برسه به... 2 ماه و 1 روز ديگه!:hapydancsmil: ... 2 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۲ ميون اين اومدنا و رفتنا... من قفط نگاه ميكنم و سكوت... و صبر... ... اگه چيزي نميگم،به اين معنا نيست كه نميبينم!نه!...فقط فكر ميكنم كه بهترين تصميمو گرفتي...گرچه علتشو نميدونم... 3 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۲ قرار گذاشتيم(من و دلم!) وقتي دلم بهانه ات را گرفت...بيايم همان جاي هميشگي!جايي كه نه من ديده ام...نه تو! زير باران...بي،پناهِ بي منت چتر! يا كنار درياي بي كران...هم نفس با نسيم دريا!...يادت آمد؟! يا ... همان جايي كه دلمان هوايش را ميكند!!وقتي دلم هوايت را ميكند... ... وقتي دلم هواي دلت را ميكند... نفس كشيدن سخت ميشود در هوايي كه نفس نميكشي در آن!...سخت نفس ميكشم اين روزها!!! 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۲ نازنينم... سكوت مي كنم ميان هجوم بي امان بغض ها! اما... نازنينم...تو نبين اين بغض را كه هوس شكستن دارد! ... فاصله، سرد است...تلخ است... دوري ات سخت است و انتظار، سخت تر... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ دلم براي نوشتن تو تاپيكم يه ذره شده بود بعد يه مدت كه شايد خيلي ام طولاني نبود...يك ماه و اندي... 11 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ شايد اصلي ترين دليلم براي برگشتن،نوشته هام بود...نوشته هايي كه سطر سطرشون باهام خاطراتمو نجوا ميكنن... حالا كه برشون داشتم،خيالم راحته كه اگه رفتم...سطر سطر وجودمو برداشتم و رفتم!دلم آرومه... آرومه... ................................ دلم برات تنگ شده...هر روز...هر ساعت...هر لحظه... باور كن! 13 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۲ خداياااااااااااااا!!!!آخه چرا با من اينجوري ميكني؟! مگه من چقدر توان دارم؟!!هان؟؟؟ ازت بدم مياد دنيا!!!ازت متنفرم!!!متنفر... 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۲ روزهاست كه خورشيد دلم تلاش ميكند تا ديگر از شمال طلوع نكند... ميفهمم كه خسته شدي خورشيد من ميفهمم... تلاش تو در نگاه من ستودني ست! ببخش اگر پيش از اين اجباري در كار بود... از امروز مختاري تا از هر كجاي اين سرزمين كه دوست داري طلوع كني و در هر نقطه از اين كره خاكي غروب... ديگر نميگويم براي من طلوع كن! .... فقط طلوع كن... 10 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۲ من گلايه دارم از رد پاي آشناي تو ميان ده ها رد پاي غريبه كه غريبي شان را به رخ ام ميكشند!!! من گلايه دارم از زمانه كه تو را دور كرد از من!!! من گلايه دارم از تو كه نخواستي بجنگي با زمانه...با دوري!!! من گلايه دارم از خودم كه آنقدر توان دارم كه دور شدن هر روزت را ببينم و دم نزنم!!! من گلايه دارم از خودم كه سكوت و آرامش ظاهرم تو را گول زد! كه فكر كردي ميتوانم درك كنم!كه ميتوانم صبوري كنم!!! خدايا من از خودم گلايه دارم!!! 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۲ عزيزكم لبخند بزن! ميخواهم لبخندت را قاب بگيرم براي روزهاي نبودنم... براي روزهايي كه دلم براي سير تماشا كردن لبخندت ضعف ميرود... براي روزهايي كه دلم ميخواهد تمام دنيا به رنگ دوست داشتن باشد! براي روزهايي به رنگ من...به رنگ بنفش...به رنگ پاييز! 14 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ خنده ام ميگيره از اينهمه كشمكش كه آخرشم ختم ميشه به همون خنده! 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۲ امروز يكي از بدترين روزاي عمرم بود... چقدر سخت گذشت، حتي يه لحظه ام تحمل اون شرايطو نداشتم اين روزا چقدر روحم تحت فشاره 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۲ چه روزهاي دلگيري ست اين روزها... واژه اي كه بيشتر از تو، با آن خو گرفته ام...انتظار... صرف كردنش، مثل يك نفس عميق ته دريا برايم زجرآور است (و غير ممكن) تو را نيمدانم اما... من تا مرز مرگ پيش ميروم، اينجايي كه تو نيستي! اينجايي كه اين روزها آلودگي هوا دليلي شده است براي نفس هاي عميق ام تا شايد از اين فاصله بتوانم نفس هايت را نفس بكشم، تا هوا براي نفس كشيدن كم نياورم...يا بهانه اي براي سردرد هايم... دلم اين روزها پي بهانه ميگردد تا تنگ و تنگتر شود و تو چه خوب با نبودنت بهانه به دستش مي دهي چه نيازي ست به آزمودنم وقتي خودت ميداني كه كم طاقت ام؟! ... اين روزها دلم يك دل سير تو را ميخواهد! بدون مزاحمت هاي "سكوت"... سكوت من سكوت تو 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۲ يك سال گذشت... دارم با خودم فكر ميكنم امسال يادت هست روز تولدم، بهم تبريك بگي؟ بهم زنگ بزني و بگي: ريحانه تولدت مبارك اگه بگم همين سه كلمه از تمام هديه هايي كه قراره بگيرم برام با ارزش تره، باور كن دروغ نگفتم... چه انتظار مبهمي... 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده