mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست و به خاطر خود تو بود. 8 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۱ گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید گفتمش تصویری از لیلی ومجنون را بکش عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید گفتمش از غربت ومظلومی و محنت بکش فکر کرد و چهار قبر خاکی از طاها کشید گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم گریه کرد آهی کشید و زینب کبری کشید گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید 9 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۱ موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد فهمید دیوونه م موهاشو کوتاه کرد . . . 10 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۱ اگر عمری بپایش سر نمی کردم چه می کردم؟ مدارا با جفایش گر نمی کردم چه می کردم؟ بدور نرگس مخمور و لعل میگسار او بمستی گر نوائی سر نمی کردم چه می کردم؟ بدام نیستی افتادم از افسون این هستی گر این افسانه را باور نمی کردم چه می کردم؟ برویش رونما گر جان نمی دادم چه می دادم؟ بمویش دل گرفتار ار نمی کردم چه می کردم؟ بدور زندگی نوشم شراب از خون دل اما اگر این باده در ساغر نمی کردم چه می کردم؟ مرا در تشنه کامی جان به لب می آید از حسرت به تیغش گر گلوئی تر نمی کردم چه می کردم؟ 6 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ خوبان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان 5 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ شکایت ..... چه فکری میکنی ای تیر ؟ مگربرآستان خیمه مادررانمیبینی؟ مگر شش ماهه اصغررانمیبینی؟ همیشه نقطه قلب هدف مشکی است ولی این بار خوب دقت کن سفیدی گلوکاهی هدف گشته به روی دست خورشید جهان ماهی هدف گشته چه فکری می کنی ای تیر؟ به هراندازه مجبوری هدف کوچکتراست ازتو نمیبینی مگرکوری یقینا با چنین فرضی ،چنین طولی ،چنین عرضی اگریک شعبه هم بودی نمی ماند ازگلوچیزی چه تصویر غم انگیزی! پریشانم ازاین برخورد اگرآبش نمیدادید این کودک خودش می مرد چراتیرسه شعبه؟ چراتیر سه شعبه؟ مگرحجم گلوی آدم بالغ چه اندازه است؟ علی اصغرتشنه که دیگرجای خوددارد گلوی کودکی شش ماهه ازجنس نرم غضروف است ازیک سو وازسویی نشانه گیری زیر گلوی حرمله بسیار معروف است..... برای کودک تشنه نبودآب کافی بود برای اینکه بابا بشکند ازپا میان علقمه بانگ برادرجان مرا دریاب کافی بود.... ذاکر اهل بیت وغلام پسر فاطمه ..مهدی. 5 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ با من كه شكسته ام كمي راه بيا بالي بگشا و گاه و بي گاه بيا آزرده مشو بيا گناه از من بود گفتم كه مقصرم تو كوتاه بيا 6 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ بــراي دلــم گاهــي مادري مهــربان مي شوم دست نـوارش بر سـَرش مي كشـم و ميگويـم : " غصـه نخــور ، مــيگـذرد . . ." بــراي دلــم گاهــي پــدر مي شوم ،خشمگيـن مي شوم و ميگويـم : " بس كن ديگــر ؛ بزرگ شده اي بابا . . . " گاهــي هم دوستـي مي شوم مهربـان ، دستش را مي گيـرم و ميبــرم به باغ رويــا ؛ دلــم هم كلافه شــده ديگر از دست مـَن ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۱ هیچ و باد است جهان گفتی و باور کردی کاش یک روز به اندازه هیچ غم بیهوده نمی خوردی کاش یک لحظه به سرمستی باد شاد و آزاد به سر می بردی 4 لینک به دیدگاه
پری90 135 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ حَــتــی مــاهِــر تَــریــن شــاعِــرهــا هَــمــ نـِـمــی تَــوانَــنــد آن طــور کِــهــ بــایَــد .. تــو را دَر حُــرمِ اِســتِــعــارِهــ هــا بـِـپــیچـَـنــد ! اَز تــو فَــقَــط مــی تَــوان آن نـِـوشــت .. کـِـه دَر قَــدرِ افــکــارِ هــیــچ کـَـس جُــز خـُـدا نـَـگـُنـجَـد ! شقایق ثامری/ 5 لینک به دیدگاه
پری90 135 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ در کشور من مردم با نفرت بیشتری به صحنه ی بوسه ی دو عاشق نگاه میکنند تا صحنه ی اعدام! زیستن با این مردم دردناک است 3 لینک به دیدگاه
پری90 135 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ خدایا به بعضی از آنهایی که ایمان آورده اند یادآوری کن که تو خدا هستی ، نه آنها!!!! 4 لینک به دیدگاه
پری90 135 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ اين دنياي كثيف لعنتي عشق هم دارد !!!! نمي بيني نام مجنون را بر بيدي نهاده اند كه بر سر هر خيابان با باد هر هوسي مي لرزد. 4 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ این از کمسعادتی شعر است که عمق عشق مرا به تو درک نمی کند و از کمسعادتی باران است که مرا بی تو خیس میکند در این لحظه از عصر و از کمسعادتی چشمهای من است که روز باز میشود بی تو و شب سیاهی میرود بی تو 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ خیالت همه جا با من است اما... دلم گرمی بودنت را می خواهد نه سردی خیالت را ...! 3 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ زیباترین دریا دریایى است که هنوز در آن نراندهایم زیباترین کودک هنوز شیرخواره است زیباترین روز هنوز فرا نرسیده است و زیباتر سخنى که میخواهم با تو گفته باشم هنوز بر زبانم نیامده است "ناظم حکمت" 2 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است... 2 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ این شعر به صورت عمودی وافقی یک جور خوانده میشود از چهره افروخته گل را مشکن ! افروخته رخ مرو تو دگر به چمن ! گل را تو دگر مکن خجل اي مه من ! مشکن به چمن اي مه من قدر سخن ! 3 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ زمین ادامه دستی است که به گندمی رسد زمین ادامه یک عشق است که سرخ ترین پیراهن را بر تن دارد . و من ادامه زیباترین ترانه های ترس خورده بابابزرگ به ترکه های ناظم و دردبلند جریمه به وحشت سود و زیان تاجر زنگ حساب به کوچه های خشک آب شاهی و یخ بر خر سکوت ماندگار پدر و فرفره های بی باد میرسم. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده