Army.of.onE 711 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۱ مانی که بود؟ مانی از روحانیون زرتشتی بود که در برهه ای از زمان(به نقلی رواج آیین مانوی در دوره ساسانیان بوده است) مدعی وحی شد و مذهبی التقاطی پدید آورد. او آراء ادیان زرتشت و بودا و مسیحیت و عرفان سویی را در هم آمیخت. وی وجود شر را با نظریه دوئالیسم خود توجیه کرد. به نظر او، نور همانا خداست و شیطان از شر برخاسته است و ماده، اساس شر است و خواهشهای نفسانی، شرّند. مانی شعوت و ریاضت و روزه گرفتن را توصیه می نمود. مانی پیروان خود را به دو گروه تقسیم کرده است. گروه برگزیدگان که از وظایف آنها این بوده که ازدواج نکنند و زندان برای روح نسازند. این گروه را مانی بهشتی دانسته است. گروه دوم که مانویان عادی بودهاند شنوندگان نام داشتهاند. روح این گروه پس از مرگ به این جهان باز میگردد.(نتیجه میگیریم مذهب مانوی موافق با نظریه تناسخ است که صریحا در دین مبین اسلام رد شده) مانویان معتقد بودند روح شنونده (مانویان عادی)پس از مرگ و بازگشت(تناسخ)تا زمانی زندگی میکند(تناسخ ادامه میابد) که آن روح به درجهی برگزیدگی برسد و پس از مرگ به بهشت جدید برود. درخت زندگی(در متون اسلامی شجرة الحیات )درختی اسطوره ای که برخی پژوهشگران آنرا مربوط به آیین مانی می دانند که درختی توصیف شده که تمامی مظاهر و نمادهای طبیعت را مانند شاخ و برگ و میوه ها در خود دارد(که در اسطوره شناسی دارای تعاریف درونی می باشند). در متون مانوی این درخت اسطوره ای با سه شاخه توصیف شده که نمادیست از سه دوره کیهانی در اساطیر مانوی.نمادی از این درخت در یک مانستان(نیایشگاه) مانوی در سانگیم چین بدست آمده که آنرا درختی پرشاخ و برگ و سبز نشان داده است. این درخت در آیین مانوی نماد طبیعت سرزمین نور است. مانی گوید: و از آنچه در رها کردن و جداکردن و به بالا راندن اجزاء روشنی کمک میکند تسبیح و تقدیس و گفتار نیک و کردار نیک است، پس بدان اجزاء روشنی از طریق کهکشان به فلک قمر میرود و قمر از آغاز ماه تا نیمهی ( ماه ) آنها را پیوسته میگیرد، پس ماه پر میشود و بدر میگردد. پس آنها را از نیمهی دوم ماه تا پایان ماه به خورشید میرساند و خورشید آنها را به سوی روشنی بالای خود روانه میکند، پس آن عناصر روشنی در آن جهان به سیر خود ادامه میدهند تا برسند به نور اعلای خالص. این عمل پیوسته انجام میگیرد تا چیزی از عناصر روشنی در این جهان نماند، مگر مقدار کمی که در ظلمت بسته شده، و خورشید و ماه نتوانند آن را پاک کنند. پس در این هنگام فرشتهای که زمین را حمل میکند برمیخیزد و فرشتهای که آسمانها را گرفته است آنها را رها میکند، پس بالا به پایین فرو میریزد. آنگاه آتشی افروخته میشود که بالا و پایین را میسوزاند و آتشسوزی ادامه مییابد تا آنکه آنچه از روشنی در آن است رها گردد. و مدت آتشسوزی هزار و چهار صد و شصت و هشت سال است. میگوید که پادشاه جهان روشنی در همهی سرزمین خود هست (اعتقادی مشابه با شاه جهان لوسیفر موجود در هرم قدرت صهیونیزم امروز! البته غرض از مقاله فقط باز کردن این آیین است و قصد اینجانب ارتباط دادن آیین مانوی با صهیونیزم جهانی نیست)و هیچ چیز وجود ندارد که از او تهی باشد، و او ظاهر و باطن است، و او را نهایتی نیست، مگر از جهتی که بر سرزمین دشمنش منتهی میشود. و همچنین گوید که پادشاه جهان روشنی در ناف سرزمین خویش است. و گوید که آمیختگی قدیم آمیختگی میان حرارت و برودت و رطوبت و یبوست، و آمیختگی حادث میان خیر و شر است. مانی بر اصحابش پرداختن یکدهم از همهی اموال ، و نمازهای چهارگانه در روز و شب ، و نیایش به خدا، و ترک دروغگویی، و قتل و دزدی، و زنا و بخل و جادوگری و پرستش بتها را واجب کرده است(این موارد با اختلافاتی در عدد جز شباهتهای لاینفک دین مبین اسلام و آیین مانوی می باشد)، و خودداری کردن از کاری نسبت به جانداری که اگر آن کار را با خودش بکنند خوشش نیاید. پیش ازین گفتیم که مانی پیروان خود را به دو گروه گزیدگان و شنوندگان تقسیم کرده بوده و برای هر یک از دو گروه وظایفی معین نموده بوده است.«دعوت به حق» «ترک کذب» و «قتل» و «سرقت» و «زنا» و «بخل» و «سحر» و «عبادات اوثان» و «خودداری از آزار رساندن به جانداران» وظیفهی همهی مانویان بوده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام عتقاد به پیامبران دیگر در آیین مانوی اینگونه است که آنها اعتقاد داشتند: نخستین کسی که خدای تعالی با علم و حکمت مبعوث کرد آدم ابوالبشر بود، پس از او شیث را مبعوث کرد، پس از او نوح را، پس از او ابراهیم را، آنگاه بودا را به سرزمین هند (یعنی مانویان بودا را جز پیامبران الهی میدانستند)و زردشت را به سرزمین فارس و مسیح، سخن خدا و روحش را، به سرزمین روم و مغرب و پس از مسیح پل (احتمالا منظور پولس است که این عقیده کاملا اشتباه است زیرا طبق اعتقاد برخی از مسیحیان جانشین مسیح(ع) پطرس(شمعون بن حمون ملقب به صفا) بود و البته پولس با توطئه ای از جانشینی وی جلوگیری نمود و عقاید باطل خود را در دین مسیحیت وارد ساخت)را بهروم و مغربمبعوث کرد. آنگاه خاتمالنبیین میآید (البته بنا به نظر بیرونی که مبتنی بر شاپورگان است، مانی خود را خاتم النبیین می دانسته است(که این نظریه جدا از مبحث اسلامی از لحاظ تاریخی هم غلط از آب در آمده زیرا خاتم النبیین حضرت محمد (ص) می باشد و در تاریخ هم پس از ایشان پیامبری(راستین و الهی) نداشتیم). پی نوشت نویسنده:اسطوره های بسیاری در این آیین موجود است که خود مقاله ای جدا می طلبد. منبع:گروه پژوهش و تحقیقات پیروان موعود 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده