mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ دیدگـــــــانت را نبنــــــد نگــاهتـــــ را نــدزد تـــــــــو کــــه میدانے آیــه آیـــه ے زنـــدگیـــــمـ از گــــوشه ے چشمـ هــایتـــــ تلاوتــــــ می شــود ... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۱ این چهارصد و هفتاد و پنجمین کتابی ست که می خوانم تا شاید .. کسی ،جایی ، ـ چیزی از معمای نهفته در نگاهت گفته باشد ! ـ 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۱ گاهی باید نباشـــــی.... تا بفهمی نبودنــــت واسه کی مهمه ؟؟؟!!! اونوقته که می فهمی بایــــــد همیشه با کی باشی .... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۱ هیچگاه مثل آن لحظه آرام نبودم آنگاه که تو را در آغوش گرفتم زیباترین و پر احساس ترین لحظه زندگی ام بود لحظه ای که من و تو با هم به اوج عشق رسیدیم ! 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۱ گاهـــــی ... حضور یه نفر بهت احساس آرامش و امنیت می ده احساس زنده بودن و مهم بودن گاهی بدون اینکه چیزی بگی می فهمه حالتو درکت می کنه... اون وقته که دلت می خواد محکم بغلش کنی و بهش بگی : " دوست دارم و به خاطر همه چیز ممنون " 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۱ به تو مي انديشم اي سراپا همه خوبي تک و تنها به تو مي انديشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو مي انديشم تو بدان اين را تنها تو بدان! تو بيا تو بمان با من . تنها تو بمان جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب من فداي تو. به جاي همه گلها تو بخند اينک اين من که به پاي تو درافتادم باز ريسماني کن از اين موي بلند تو بگير تو ببند تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ابر هوا را تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستي تو بجوش من همين يک نفس از جرعه جانم باقي است اخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۱ از آغاز مي گويم برايت از آن زمان که به تو رسيدم از عشق تا عقل از عقل تا شعر من تو را در لحظه هاي تنهايي از ميان نوشته هايم جستم آن زمان که نگاه ها برايم معنا نداشت آمدي و معناي دوباره به تصورم دادي 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ בر خـــــآطر ڪωــــــــے مآندگـــــــارے ... ڪـﮧ لحظه هآی نبودنــــــت رأ بآ بوבنت בر تمـــــــآґ دنیآ معآمـــــــلـﮧمی ڪنــــد ..! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند اما وقتى تو نیستى هیچکس نیست دلم را گرم کند! 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ مي دانم روزي از کوچه دل تنگي هايم گذر خواهي کرد من آن روز کوچه را با اشک هايم آب خواهم داد تا بوي خوش آمدن يار همه را با خير کند و به انتظار ديرينه من پايان دهد و من تو را عشقت را حتي دوست نداشتن هايت را در سينه ام در خيالم در روحم حبس خواهم کرد. 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ وقتی دو عاشق از هم جدا میشن … دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن … چون به قلب همدیگه زخم زدن … نمیتونن دشمن همدیگه باشن … چون زمانی عاشق بودن … تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن … 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواندتوی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ از آغاز مي گويم برايت از آن زمان که به تو رسيدم از عشق تا عقل از عقل تا شعر من تو را در لحظه هاي تنهايي از ميان نوشته هايم جستم آن زمان که نگاه ها برايم معنا نداشت آمدي و معناي دوباره به تصورم دادي 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم بر حسرت دل دگر نیفزایم آسایش بیکرانه می خواهم 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ یکـــــــ حبه قنــــــد ، درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ .. شیرین نمیشـــود .. دو حبه قنــــد ، در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ .. شیرین نمیشــــود .. سه حبـــه ، چهار ، پنج .. . . اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ، در این دنیای تلخــــــــ ، نه .. اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ، شیرین نمیشـــــود ... ! 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!! تو نوشتی از من: من که تنها بودم با تو شاعر گشتم با تو گریه کردم با تو خندیدم و رفتم تا عشق نازنیم ای یار من نوشتم هر بار با تو خوشبخترین انسانم… 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام روزي كـــه فريـاد زدي و گفتي دوستت دارم ... گفتم بلندتر نمي شنوم امــــروز كه در گوشم گفتي دوست ندارم ... گفتند آروم تر بقــيه مي شنوند.../. 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دلم می خواهد نامت را صدا کنم ! یک طور دیگر! جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد ! یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم ! دلم می خواهد نامت را صدا کنم ! یک طور که دلت قرص شود که من هستم , یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ می مانم ... می روی ... لعنت به اين افعال ! كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۳ نادر از هند نبرد آنچه تو بردی ز دلم مهدی اخوان ثالث 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده