moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ مقدمه مدیریت تکنولوژی یک مبحث بین رشتهای است که علوم، مهندسی، و مدیریت را بههم پیوند میزند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژی، تکنولوژی اصلیترین عامل تولید ثروت است و ثروت چیزی بیشتر از پول است که میتواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایهی فکری، استفادهی موثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود. مدیریت تکنولوژی، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب، و بهکارگیری تکنولوژی را ممکن میسازد و شامل مسوولیتی است که این فعالیتها را در راستای خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهای مشتری قرار میدهد. تحقیق، اختراع، و توسعه، اساسیترین مولفههای خلق تکنولوژی و وقوع پیشرفتهای تکنولوژیک هستند. اما در مسیر تولید ثروت، مولفهی مهمتری نیز وجود دارد که همان بهکارگیری یا تجاریسازی تکنولوژی است. به بیان دیگر، مزایای تکنولوژی هنگامی تحقق مییابند که نتیجهی آن به دست مشتری برسد. مشتری میتواند فرد، شرکت، یا یک نهاد دولتی همچون سازمانهای دفاعی باشد. اختراعی که در قفسه نهاده شود، ثروت تولید نمیکند و ایدهای که بروز میکند و به کار بسته نمیشود ـ حتی اگر بهعنوان اختراع به ثبت برسد ـ بازده مالی ندارد. تکنولوژی هنگامی به تولید ثروت منجر میشود که یا تجاری شود و یا در مسیر تحقق اهداف استراتژیک یا عملیاتی یک سازمان به کار بسته شود. تکنولوژی مهمترین عامل در سیستم تولید ثروت است ولی عوامل دیگری نیز در این سیستم دخیل هستند. مثلاً، تشکیل سرمایه و سرمایهگذاری، نقش مهمی در رشد اقتصادی ایفا میکنند. نیروی کار، عامل موثر دیگری در رشد اقتصادی است. مدیریت تکنولوژی دارای ابعاد ملی، سازمانی و فردی است. در سطح ملی یا دولتی (سطح کلان)، مدیریت تکنولوژی به شکلگیری سیاستهای عمومی کمک میکند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ایجاد و تثبیت بنگاههای رقابتپذیر میانجامد. در سطح فردی، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه کمک میکند. مدیریت تکنولوژی در سطح بنگاه شورای تحقیقات ملی آمریکا ، مدیریت تکنولوژی را چنین تعریف کرده است: "یک حوزهی بینرشتهای که با طرحریزی، توسعه و پیادهسازی توانمندیهای تکنولوژیک برای شکل دادن و تحقق اهداف استراتژیک و عملیاتی یک سازمان سروکار دارد." مدیریت تکنولوژی به این دلیل یک حوزهی بینرشتهای محسوب میشود که دانش حاصل از رشتههای علوم، مهندسی و مدیریت اجرایی را ترکیب میکند. مدیریت تکنولوژی بر بسیاری از اجزاء کارکردی سازمان همچون تحقیق و توسعه، طراحی، تولید، بازاریابی، مالی، پرسنلی، و اطلاعرسانی تأثیر میگذارد. گسترهی آن، هم مقولات استراتژیک و هم مقولات عملیاتی سازمان را شامل میشود. ابعاد عملیاتی با فعالیتهای روزمرهی سازمان سروکار دارند و ابعاد استراتژیک بر موضوعات بلندمدت متمرکز هستند. سازمان باید به هر دو بعد توجه داشته باشد. بررسیها نشان دادهاند که اکثر مهندسان و مدیران صرفاً به ابعاد عملیاتی و نتایج کوتاهمدت توجه دارند و به مقولات استراتژیک بیتوجه هستند. این کوتهبینی موجب شده است که تأثیرات اقدامات امروز خود را بر آیندهی سازمان نادیده بگیرند. مدیریت تکنولوژی با تأکید بر اهداف استراتژیک سازمان، به حذف این نارسایی از سیستم مدیریت کمک میکند. مدیریت تکنولوژی، مدیران را در تلاشهایشان برای بهبود بهرهوری، افزایش اثربخشی، و تقویت جایگاه رقابتی بنگاه هدایت میکند. در دههی 1970 و 1980، صنایع آمریکا به تدریج جایگاه رقابتی خود را در مقابل محصولات ژاپنی و حتی محصولات برخی دیگر از کشورهای آسیایی از دست دادند. این رویداد، بسیاری از سازمانهای آمریکایی را تحت تأثیر قرار داد و آنها را برآن داشت که رویکردهای گوناگونی را برای کمک به صنایع آمریکا و بازیافت جایگاه رقابتی آنان در پیش گیرند. از میان این سازمانها میتوان به شورای تحقیقات ملی، فرهنگستان ملی مهندسی، بنیاد ملی علوم، بسیاری از سازمانهای صنعتی، و نهادهای آموزشی آمریکا اشاره کرد. تلاش این سازمانها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شورای ملی تحقیقات که در سالی 1987 منتشر گردید، پیشنهاد شده بود که باید شکاف دانش و عملکرد را بین مهندسی و علوم از یک طرف، و بین کسبوکار، و کشاندن تکنولوژی در قالب محصولات و خدمات به صفحهی بازار، به تولید ثروت میانجامد. به نظر میرسید که در پارادایمهای صنعتی، سیاستهای دولتی، و نهادهای آموزشی، ارتباط بین تکنولوژی و کسبوکار نادیده گرفته شده است. برنامههای آموزشی در رشتههای مهندسی و مدیریت، و ساختارها و نهادهای صلب مرتبط با آنها، کارایی خود را از دست داده بودند و به بازنگریهای جدی نیاز داشتند. علاوه براین، معلوم شده بود که به برنامههای آموزشی دست اولی نیاز است که مدیران و مهندسان را برای برخورد با تحولات تکنولوژیک و نفوذ در بازارهای جهانی آماده سازد. روشهای جدیدی برای تفکر دربارهی این برنامهها و محتویات آنها پیشنهاد گردید. ظهور برنامههای جدید تخصصی در زمینهی مدیریت تکنولوژی، یکی از دستاوردهای این خودارزیابی است. مدیریت تکنولوژی در سطح ملی یا دولتی از دیدگاه کلان، مدیریت تکنولوژی به تعریف کلیتری همچون تعریف زیر نیاز دارد: "حوزهای از دانش که با تعیین و اجرای سیاستهای لازم برای توسعه و بهکارگیری تکنولوژی، و طبیعت سروکار دارد و هدف آن، ترغیب نوآوری، ایجاد رشد اقتصادی، و رواج کاربرد مسوولانهی تکنولوژی برای رفاه بشر است." مدیریت تکنولوژی در سطح ملی بیشتر بر نقش سیاستهای عمومی در پیشبرد علم و تکنولوژی متمرکز است و تأثیرات کلی تکنولوژی بر جامعه ـ و بهویژه نقش آن در توسعهی اقتصادی پایدار، را مورد بحث قرار میدهد. مدیریت تکنولوژی در سطح ملی مقولاتی همچون تأثیر تحولات تکنولوژیک بر مردم، نیازهای آموزشی آنان در ارتباط با تکنولوژی، تأثیر تکنولوژی بر سلامتی و ایمنی، و پیامدهای زیست محیطی تکنولوژی را در برمیگیرد. سیاستهای تکنولوژی در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبی برای استفاده از تغییرات تکنولوژیک در جهت منافع جامعه و کارکنان سازمان هستند. چارچوب مفهومی مدیریت تکنولوژی شکل زیر مفهوم اساسی مدیریت تکنولوژی را بهعنوان یک حوزهی بینرشتهای ـ برای مطالعه و کاربرد عملی ـ نشان میدهد. چنانکه از این شکل بر میآید، مدیریت تکنولوژی یک حلقهی ارتباطی بین رشتههای علوم، مهندسی و مدیریت ایجاد میکند. از دیدگاه دانشگاهی، شکل فوق نشان میدهد که رشتههای مرسوم در علوم و مهندسی در اکتشافات علمی و خلق تکنولوژی دخیل هستند. رشتههای مرسوم مدیریت نیز با مقولات مدیریت بنگاه و مباحث اقتصادی، مالی، و بازاری و همچنین سیاستهای عمومی سروکار دارند. مدیریت تکنولوژی، رشتههای ناظر بر خلق تکنولوژی را به رشتههای ناظر بر تبدیل تکنولوژی به ثروت پیوند میزند. در مدیریت تکنولوژی تلاش میشود به سوالات زیر پاسخ داده شود: * تکنولوژی چگونه خلق میشود؟ * چگونه میتوان آنرا برای ایجاد فرصتهای کسبوکار به کار بست؟ * چگونه میتوان استراتژی تکنولوژی را با استراتژی کسبوکار یکپارچه نمود؟ * چگونه میتوان از تکنولوژی برای کسب مزیت رقابتی استفاده کرد؟ * تکنولوژی چگونه میتواند انعطافپذیری سیستمهای تولیدی و خدماتی را بهبود بخشد؟ * چگونه میتوان سازمانهایی طراحی نمود که با تحولات تکنولوژیک سازگار باشند؟ * چهوقت باید به سراغ تکنولوژی رفت و چهوقت باید آنرا کنار نهاد؟ سیاستهای علم و تکنولوژی، تأثیرات عمدهای بر رقابتپذیری کشورها دارند. ازاینرو، فرایند، نوآوریهای تکنولوژیک باید به خوبی درک شود. زیرساخت و مدیریت تحقیق و توسعه، موضوعی کلیدی است و کارآفرینی نیز برای توسعه تکنولوژیهای جدید ابزاری حیاتی بهشمار میآید. چرخه عمر تکنولوژی و نیز چرخههای عمر محصول و فرایند روزبهروز کوتاهتر میشود و از اینرو نقش پیشبینی تکنولوژی در طرحریزی تکنولوژی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. ضرورت مدیریت تکنولوژی دنیا در حال تغییر است و سرعت این تغییر روزبه روز بیشتر میشود. تکنولوژیهای جدیدی ظهور میکنند و معادلات بازرگانی را برهم میزنند. سیستمهای مدیریت نیز باید بتوانند با این تغییرات کنار بیایند. مهمترین تفاوت دنیای امروز با دیروز، سرعت تحولات تکنولوژیک عنوان شده است. این موضوع با تغییر در قلمرو بهکارگیری تکنولوژی همراه است. رقابت جهانی نیز تقریباً مقولهی جدیدی است. در دهههای 1980 و 1990، با ظاهر شدن کشورهای جدیدی در صحنهی بینالملل، رقابت جهانی شدت گرفت. از آن به بعد، موازنهی قدرت اقتصادی دائماً در حال تغییر بوده است. هماکنون اکثر کشورهای جهان تجارت آزاد جهان را تجربه میکنند و شکلگیری بلوکهای تجاری به یکی از ویژگیهای بارز عصر حاضر تبدیل شده است. مهمترین دلایل توجه به مدیریت تکنولوژی در دنیای کنونی عبارتند از: * سرعت گرفتن تحولات تکنولوژیک * تغییر در قلمرو (از تولید انبوه به انبوهسازی طبق سفارش) * تغییر در رقابت (حضور کشورهای جدید در صحنهی رقابت و تغییر قوانین رقابت) * شکلگیری بلوکهای تجاری برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده