رفتن به مطلب

10 اثر «نفرین شده» در طول تاریخ!!


ارسال های توصیه شده

1) نفرین فرعون

این نفرین باستانی مبتنی بر این باور است که اگر شخصی برای مومیایی هر یک از مصریان باستان مزاحمت ایجاد نماید، بخصوص مومیایی فراعنه، نفرین خواهد شد. این لعنت برای هیچ کس تبعیضی قائل نمی‌شود و مهم نیست که متهم یک دزد باشد یا یک باستان شناس؛ اقبال بد، بیماری یا مرگ، هزینه بر هم زدن آرامش یک فرعون در حال استراحت می‌باشد. مباحثی وجود دارد که می‌گوید این نفرین واقعی نیست.

یکی از دلایلی که بسیاری نسبت به صحّت این نفرین شکّ دارند، وجود پایه علمی‌ برای بیماری و مرگ است. باکتری هایی که در قبرهای زیرزمینی پادشاهان در خواب رشد می‌کنند، می‌تواند موجب آسیب های جبران ناپذیری در سیستم تنفسی انسان شود. این امر می‌تواند علّت هر بیماری یا مرگی تلقی شود.

نسخه های متعددی گزارش شده است که با باز کردن مقبره توت آنخآمون، در ارتباط است؛ در یکی از این نسخه ها آمده است که هووآرد کارتر، یک لوح گِلی غیر معمولی را در سرسرای قبر پادشاه از دست رفته، یافته است. چند روز پس از فهرست نویسی آن، داستان اظهار می‌دارد که، آلن گاردینر موفّق به رمزگشایی خط هیروگلیف روی آن شده است. بر روی لوح این طور نوشته شده است: مرگ بال های خود را بر روی هر فردی می‌گشاید که موجب بر هم زدن آرامش فرعون شود.

هم کارتر و هم گاردینر، این نفرین را به عنوان هشداری برای دزدان مقبره ها تلقی کردند، امّا این لوح ترس را در وجود کارگران محلی بیدار نمود؛ تمام گزارش های مربوط به لوح مرموز از نسخه های مستند حذف شدند. البتّه، لوح نیز خود ناپدید شد و هرگز نه عکسی از آن گرفته شده و نه ترسیمی‌ از آن ایجاد. بنابراین، هیچ دلیل قطعی برای وجود داشتن این لوح موجود نيست و این تنها حدس و گمان است.

نسخه دوم این نفرین مدّعی است که هنگام ورود به مقبره طلایی، بالای در اینگونه نوشته شده است: آنهایی که وارد این مقبره مقدس می‌شوند، باید منتظر باشند تا بال های مرگ آنها را در آغوش بکشد.

• از 26 نفری که در مقبره را باز کردند، 6 نفر از دنیا رفتند.

• از 22 نفری که هنگام باز کردن تابوت، در آنجا بودند، 2 نفر از دنیا رفته اند.

• کارتر در سال 1939 در سن 64 سالگی، هری برتون در سال 1940 در سن 60 سالگی، و سِر آلن گاردینر در سال 1963 در سن 84 سالگی، از دنیا رفتند.

مقبره، اولیّن بار در سال 1922 باز شد. هیچ کس از واقعی بودن این نفرین مطمئن نیست، امّا بسیاری هنوز با دیده تردید به این موضوع نگاه می‌کنند.

 

درحالیکه خرافات و افسانه ممکن است با آثار موجود در این لیست همراه باشند، برخی مردم اعتقاد دارند که نفرین مرتبط با هر یک از این آثار واقعی می‌باشد و نتایج مستند آن، که دلیل زنده آن این است که برخی آثار باستانی بهتر است پنهان بمانند و از زیر زمین بیرون کشیده نشوند. هر چند بسیاری از این آثار، یافته های ارزشمند باستان شناسی محسوب می‌شوند، امّا بدبختی، بیماری و مرگ که گریبان گیر برخی از این آثار می‌باشد، ممکن است تصادفی بوده یا رویدادها و بدشانسی های ناگواری باشد که همراه با هر یک از این آثار است. ممکن است هیچ کس حقیقت را نداند، امّا بسیاری از مردم در سراسر جهان، تاثیر این دست از نفرین ها را حس کرده اند.

 

بیشتر مردم هنگامی‌که کلمه "نفرین" را با آثار باستانی، اشیاء، مکان ها و مصنوعات تداعی می‌کنند، در واقع درباره پرفروش ترین رمان های داستانی، فیلم هایی با تاثیرگذاری بالا، بازی های ویدئویی محبوب و البتّه "ایندیانا جونز" فکر می‌کنند. با تمام این حرفها، چه می‌توان گفت اگر گزارش هایی واقعی از اتفاقات ناگوار رخ داده مرتبط با یک نقاشی، گردنبند یا جنسی عتیقه به گوش تان برسد. در اینجا لیستی از آثار نفرین شده را که با بدبختی، بیماری، و حتّی مرگ در ارتباط است، آورده ایم.

 

2) نفرین الماس امید

الماس امید در موزه اسمیت سونیان نگهداری می‌شود. این الماس 45.52 قیراطی به چشم آبی می‌آید، زیرا در ساختار آن بورون وجود دارد. شکل گیری آن در زمین بیش از یک میلیارد سال طول کشیده است. این الماس در سرزمین ها و دست های بسیاری، از جمله چند پادشاه، چرخیده است. متاسفانه، هر جایی که رفته است، لعنت بدنامی‌اش را نیز با خود برده است.

گفته می‌شود که این الماس، بخت بد و تراژدی را برای هر یک از مالکان خود به ارمغان می‌آورد. اکثر مردم باور دارند که این افسانه ساخته شده است تا ارزش و اعتبار الماس را افزایش دهد. با این حال، چندین داستان عجیب در این رابطه وجود دارد که به مرموز بودن این جواهر آبی و بزرگ کمک شایان توجهی کرده است. متاسفانه، هیچ یک از این داستان ها دلپذیر نیست.

یکی از این داستان ها مربوط به خریداری به نام ژاک کولِت است که این الماس را از مردی دیگر می‌خرد؛ او بعدها خودکشی می‌کند. مردی که این الماس را از کولِت می‌خرد، توسط انقلابی های روس کشته می‌شود. زنی هم که این الماس را از آن مرد قرض گرفته بود، توسط عاشقش به قتل می‌رسد. چندین داستان دیگر نیز در این رابطه وجود دارد که در سال 1911 در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیدند. هنوز هیچ یک از این داستان ها به تایید واقعی نرسیده است.

برخی از مردم بر این باورند که پیر کارتیِر این داستان ها را ساخته است تا خریداران را اغوا کند این الماس را بخرند. به نظر نمی‌آید که موزه بخواهد این الماس را قرض داده یا بفروشد.

 

3) نفرین حرام زاده کوچک

حرامزاده کوچک نامی‌ بود که جیمز دین در سال 1955 به پورشه اسپایدر خود داد. این پورشه، یکی از 90 پورشه ای است که از این مدل ساخته شده است. دوستش سعی کرد تا هنگام خرید به او در این باره هشدار دهد. آنها احساس کرده بودند که این اتومبیل اخبار بدی را با خود دارد. متاسفانه، آنها درست می‌گفتند. جیمز دین، در 30 سپتامبر سال 1955، در حرامزاده کوچک خود از دنیا رفت.

مشتری اصلی، جرج باریس، این وسیله نقلیه لاشه را کمتر از 3000 دلار خرید. هنگامی‌ که اتومبیل را به مغازه آوردند، در هنگام تخلیه بر روی یکی از مکانیک ها افتاد. دو پای مکانیک شکست. باریس در همان لحظه فهمید که این اتومبیل دردسر است.

در پاییز سال 1956، این احساس باریس به حقیقت تبدیل شد. در جریان یک مسابقه، دو اتومبیلی که هر یک قطعاتی از این حرامزاده کوچک را در خود داشتند، با یکدیگر تصادف می‌کنند. راننده اتومبیلی که با موتور پورشه حرکت می‌کرد، می‌میرد. راننده دیگر جان سالم به در می‌برد، امّا اظهار داشته است که هنگام رسیدن به پیچ، اتومبیل قفل می‌کند.

پس از مدّتی، فرد جوانی که سعی داشت تا پورشه را بدزدد، از ناحیه بازو آسیب می‌بیند. مرد دیگری نیز در هنگام رانندگی با اتومبیل خود جان خود را از دست می‌دهد؛ دو تایر او به طور همزمان منفجر می‌شود؛ این دو تایر در اصل، تایرهای حرامزاده کوچک بودند. اتفاقات ناگواری با این اتومبیل تا قبل از سال 1960 رخ داد. پس از مدّتی، این اتومبیل در راه بردن به یک نمایشگاه، ناپدید می‌شود.کسی خبری از محل اختفاء این اتومبیل ندارد.

 

4) نفرین گنج آراگونات

آندری چامکین، باستان شناسی بود که به مدّت 15 سال به دنبال یافتن گنج آراگونات بود؛ او امید داشت تا به این ثروت ژرف و شناخته شده دست یابد. در نهایت، چامکین گنجی حیرت انگیز را با ارزش تقریبی 50 میلیون دلار برای هر قطعه، پیدا کرد. این کشف واقعا شگفت انگیز بود، سرشار از طلا و نقره؛ بسیاری سعی کردند تا در بازار سیاه به یکی از این عتیقه های گران قیمت گنج آراگونات و با قیمت هایی باورنکردنی دست یابند. هرچند این گنج اکنون در موزه می‌باشد، خانوادهباستان شناس که این گنج پنهان را یافته بود، بدبختی حاصل از نفرین گنج آراگونات را کاملا حس کرده بودند. 15 نفر از اعضای این خانواده به طرز مرموزی جان خود را از دست دادند.

 

5) نفرین ارتش تراکووتا

وانگ پوزی، یکی از هفت کارگری بود که هنگام کندن چاه در مزرعه خود در سال 1974 در روستای یانگ، تصادفا با یکی از هیجان انگیزترین اکتشافات باستانی قرن بیستم روبه رو شد، ارتش باستانی 2200 ساله تراکووتا. این ارتش، ثروت را برای بسیاری از مردم چین و در نقاط مختلف با خود به همراه آورد؛ امّا متاسفانه، این هفت روستایی که موجب کشف ارتش باشکوه تراکووتا شدند، به خاطر این کشف تاریخی، هیچ چیزی از حکومت چین دریافت نکردند. این کشاورزان از آن پس مجبور به نقل مکان شدند، و ضربه، نابودی، و بدبختی حاصل از این کشف باشکوه را کاملا احساس کردند. دولت چین، مدّعی زمین های کشاورزی آنها می‌شود. خانه های خانواده هایی که در این روستای 2000 ساله زندگی می‌کردند، نابود و تخریب شدند؛ این روستا دیگر وجود ندارد، و تنها به صورت خاطره ای برای روستاییانی باقی مانده است که روزگاری خانه و زندگیشان در اینجا بود. سه نفر از روستاییان که این ارتش را کشف نمودند، از دنیا رفتند. وانگ پوزی، با دست خود کشته شد، و بقیه نیز جان خود را از دست دادند، در حالیکه هیچ سرمایه ای برای خانواده هایشان بر جای نگذاشتند. امروز، تنها چهار عدد از هفت روستایی که تصادفا ارتش تراکووتا را کشف نمودند، زنده باقی مانده اند؛ آنها در فروشگاه های فروش سوغاتی به گردشگران کار می‌کنند، و روزی 2 دلار درآمد دارند.

 

6) نفرین صخره اولورو

این صخره، که در مرکز استرالیا واقع شده است، با عنوان صخره آیرز نیز شناخته می‌شود. این صخره، یکی از دو ترکیب اصلی در پارک ملّی اولورو- کاتا می‌باشد. این صخره، برای گروهی از مردم مقدّس بشمار می‌آید و با عنوان آناگو شناخته می‌شود. صخره اولورو در فهرست میراث فرهنگی جهانی نیز به ثبت رسیده است.

هر چیز مقدّسی را نباید نابود نمود و آرامشش را بر هم زد. این صخره، همچنین نمونه ای با سنگ های برداشته شده از اولورو می‌باشد. این باور وجود دارد،افرادی که این صخره ها را از اولورو می‌آورند، نفرین خواهند شد و از بیماری و بخت بد رنج خواهند کشید. بسیاری احساس می‌کنند که این مزیتی برای باورهای باستانی است، زیرا نسخه هایی وجود دارد که نشان می‌دهد، افرادی صخره هایی را از مکان مقدّس با خود آورده اند. عدّه ای نیز می‌خواهند، صخره های دزدیده شده را به مکان اصلی آنها بازگردانند تا نفرین را از بین ببرند.

 

7) نفرین ماسک های جنگجوی مائوری

مائوری، گروهی از مردم جزایر پلینزی می‌باشند، که بومی‌کشور نیوزلند هستند. آنها بین سالهای 800 تا 1350 پس از میلاد، و در گروه های 100 نفری، بر روی 8 کانوی (قایق های باریک سبک) که 100 پا طول شان بود، وارد این منطقه شدند. گفته می‌شود این سفر ماجرجویانه با دستور رئیس پلینزی ها صورت گرفته است که از میزان یشم موجود در نیوزلند آگاه بوده است. این افراد در تی- ایکا مائو ساکن شدند و جامعه خود را ایجاد نمودند. نام این گروه، مائوری، به "انسان" ترجمه می‌شود.

قبیله مائوری، یکی از قبایل جنگجو بود. پیش از رفتن به میدان نبرد، مبارزان ماسک و مجسمه هایی را کنده کاری می‌کردند. روح هر مردی که جان خود را در مبارزه از دست می‌داد، به طور خاصی وارد قطعاتی می‌شد که خود کنده کاری کرده بود. با این حال، این اعتقاد وجود دارد که این ماسک ها، برای زنان باردار یا شیرده مضّر بوده و به آنها آسیب می‌رساند. هرچند هیچ کس نمی‌تواند با اطمینان بگوید که این نفرین واقعی می‌باشد یا نه، امّا یک موزه در نیوزلند که نمایشگاهی را از آثار مکشوفه مائوری به نمایش گذاشت، احساس کرد که ضروری است تا در این رابطه به بازدیدکنندگان هشدار دهد. مسئولان موزه، تبلیغی هشداردهنده را به دیوار چسباندند که هر زن باردار یا شیرده ای که وارد موزه می‌شود، خود خطرش را باید بر عهده بگیرد و عواقب حاصل از آن تماما به عهده خودشان است. بهتر است در امنیت باشند تا متاسف شوند؛ جای هیچ شکّی وجود ندارد.

8) نفرین گنجینه کرایسوس (پادشاه یونان) که با عنوان "ذخیره لیدیان" شناخته می‌شود

ذخیره لیدیان، مجموعه قابل توجهی از مصنوعات، جواهرات باستانی، و عتیقه جات، از زمان پادشاه کرایسوس، فرمانروای پادشاهی لیدیان، بین سال های 560 تا 547 قبل از میلاد، می‌باشد.

نفرین منسوب به گنجینه کرایسوس در سال 1965 شروع شد؛ هنگامی‌که این گنجینه در روستای کوچک گوره در استان غربی اوزاک کشف شد. گنجینه هنگامی‌یافت شده که پنج روستایی، مقبره یک شاهزاده ناشناخته را پیدا کردند که در دوران لیدیان زندگی می‌کردند. روستائیان قبل را غارت کردند، تمام جواهرات ارزشمند آن را دزدیدند، و کلاً هر چیز ارزشمندی که با این شاهزاده لیدیانی دفن شده بود. غارت گران به کار خود در این محل ادامه دادند؛ و در سال 1966، 150 عتیقه را از محل برداشتند؛ طلا، نقره، جواهرات، و حتّی نقاشی های دیواری مقبره ها، برای روستائیان به عنوان دله دزدی هایی به حساب می‌آمد که آنها به امید دستیابی به ثروت فراوان از راه فروش گنجینه کرایسوس، به دنبالش بودند. امّا به جای دستیابی به این ثروت غیر قابل تصور، روستائیان و خانواده هایشان با بدبختی، و مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. و بدین ترتیب، افسانه نفرین کرایسوس آغاز شد.

 

9) نفرین الماس کوه نور

این الماس افسانه ای 186 قیراطی، سالهاست که در احاطه رمز و راز و بدبختی قرار گرفته است. مطابق با این افسانه، "کوه نور" از خدای کریشنا به سرقت رفته است. اوّلین نسخه تاریخی ثبت شده از الماس کوه نور، از نوشته های مغول ها به عنوان بخشی از غنائم جنگی در 1304، به دست آمده است. متاسفانه، هنگامی‌که دهلی توسط ارتش ایران اشغال و نابود شد، امپراطور مغول این الماس باشکوه را در عمامه خود پنهان نمود. نادرشاه ایران، عمامه را تصرف نمود و این نام را به الماس داد. پس از اینکه ایران این الماس را برای 110 سال در اختیار داشت، کمپانی هند شرقی بریتانیا آن را به دست آورد. این نفرین با مردان سلطنتی در ارتباط است، زیرا این طور به نظر می‌رسد که بدبختی و مرگ همراه هر مرد سلطنتی خواهد بود که الماس کوه نور را در اختیار دارد. خوشبختانه برای ملکه انگلستان، شانس بد همراه او نبود؛ زیرا الماس کوه نور از سال 1911، در تاج سلطنتی قرار داده شده است.

 

10) نفرین پرتره پسر گریان

در سال 1985، در شهر معدنی کوچکی در شهر روتیرهام انگلستان، خانواده هال قربانی آتش سوزی خانگی غیر قابل کنترلی شدند که خانه آنها را به خاکستر تبدیل کرد. در پایان، طبقه همکف خانه، تلی از خاک شد، امّا با نابودی کل خانه در آتش، یکی از اقلام خانه بدون آنکه کوچکترین آسیبی ببیند، سالم ماند و آن تابلوی آویزان رها از آتش، کپی از "پرتره پسر گریان" بود.

در رابطه با تابلوی "پرتره پسر گریان"، چندین داستان و گزارش منتسب وجود دارد. این گزارش ها اظهار می‌دارند، این اولیّن باری نیست که خانه ای در آتش می‌سوزد و تنها چیزی که بدون کوچکترین آسیبی باقی می‌ماند، تابلوی "پرتره پسر گریان" است.

این داستان عجیب و غریب، مورد توجه روزنامه "سان" در انگلیس قرار گرفت. این روزنامه، داستان را با این عنوان در صفحه اوّل خود به چاپ رساند: "نفرین فروزان پرتره پسر گریان" و بدین ترتیب نفرین "پرتره پسر گریان" آغاز گشت و توجه صدها نفر در سراسر بریتانیا را به این اثر جیووانی براگالین جلب نمود. کپی های زیادی از این تابلو کشیده شده و در آتش انداخته شد تا اعتبار "پرتره پسر گریان" را به محک آزمایش بگذارند. زمزمه هایی وجود دارد که این نفرین تنها زمانی از بین خواهد رفت که پرتره پسر گریان با پرتره دختر گریان، دوباره به هم بپیوندند.

تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...