رفتن به مطلب

چگونه در كسب و كار بی‌پروا باشید


ghazal1991

ارسال های توصیه شده

مترجم: رویا مرسلی

 

منبع: Hbr

 

عقل سلیم می‌گوید که انسان‌های جسور رشد می‌کنند. آنها نظر خود به دیگران می‌گویند، منابعی که نیاز

 

دارند عنوان می‌کنند، همواره پیشرفت طلب می‌کنند و جواب نه را نمی‌پذیرند. پس افرادی که جسارت ندارند

 

چه کاری باید انجام دهند، اگر فرهنگ شرکتشان تنها برای افراد بی پروا ارزش قائل است؟ اگر شما فردی

 

خجالتی یا گوشه‌گیر هستید، نگران نباشید. می‌توانید آنچه را به آن نیاز دارید بخواهید و آن را دریافت کنید و

 

همچنان خود واقعی‌تان را حفظ کنید.

افراد خبره چه می‌گویند

مدیران برای آنکه تاثیرگذار باشند به درجه‌ای از اعتماد به نفس نیاز دارند. لارن زاندر به عنوان یکی

 

از موسسان و رییس گروه هاندل که یک شرکت مشاوره مدیریت در نیویورک است می‌گوید: «آنچه

 

یک رهبر ایده‌آل را می‌سازد عبارت است از میزان کنترل شده بی‌پروایی، احترام به دیگران و هوش».

 

با این وجود، داشتن تعادل لازم است. دانیل ایمز به عنوان استاد مدیریت دانشگاه بازرگانی کلمبیا و

 

نویسنده «هدایت به منظور رشد» می‌گوید خبر خوب این است که «خجالتی بودن همیشگی

 

نیست، جسور بودن می‌تواند آموخته شود.» مهم درک محتوا، ارزیابی رفتار خود و سپس ایجاد اصلاح

 

مناسب است.

 

درک محتوا

بی پروایی به صورت عام به عنوان یک ویژگی مثبت شناخته نمی‌شود. قبل از آنکه در رفتار خود

 

تغییری ایجاد کنید، محتوای کاری که انجام می‌دهید را درک کنید. آیا فرهنگ (از لحاظ ملی، منطقه‌ای

 

یا سازمانی) واقعا برای اعمال قدرت ارزش قائل است؟ یا در محیطی کار می‌کنید که دنبال کردن یک

 

روش پذیرنده و بی‌سر وصدا، بیشتر محترم شمرده می‌شود؟ اینکه بی‌پروایی شما محترم شمرده شود

 

به جنسیت شما نیز بستگی دارد. آویوا ویتنبرگ کاکس، به عنوان مدیر عامل شرکت فرست که یکی از

 

بزرگ‌ترین شرکت‌ها در زمینه مشاوره جنسیت در جهان است هشدار می‌دهد زنانی که خواسته‌های

 

خود را بیان می‌کنند اغلب به عنوان «پررو و خشن» توصیف می‌شوند. ایمز نیز در موافقت می‌گوید:

 

«دامنه آزادی عمل برای زنان در مواردی که بتوانند از سرزنش فرار کنند، کوچک‌تر است». بنابراین، قبل

 

از آنکه رفتار خود را تغییر دهید به پیامدهای آن فکر کنید.

 

سطح بی پروایی خود را ارزیابی کنید

این کار را می‌توانید هم با ارزیابی رفتار خودتان انجام دهید و هم از دیگران بخواهید به شما بگویند.

 

زندر پیشنهاد می‌کند از خودتان بپرسید: «آیا تمایل دارید درباره آنچه می‌خواهید با دیگران صحبت

 

کنید؟» پاسخ بیشتر افراد به این سوال با چند شرط همراه است که نشان دهنده نیاز آنها به غلبه

 

بر ترس و بیان نظراتشان در موارد بیشتری است.

 

ایمز همچنین پیشنهاد می‌کند که یک «فهرست موفقیت» برای خود تهیه کنید تا متوجه شوید که آیا

 

روش شما موثر هست یا خیر. طی یک مدت زمان مشخص- چند هفته یا یک ماه- قبل از ورود به بحث

 

یا جلسه از خودتان بپرسید «من از این موقعیت چه می‌خواهم؟» سپس، بعد از آن نتایج را بررسی

 

کنید «آیا آنچه را می‌خواستم به دست آوردم؟» این کار باعث می‌شود بتوانید برای موفقیت خود

 

سابقه ایجاد کنید و نشان می‌دهد که آیا نیاز به تغییر روش وجود دارد یا خیر. البته در واقعیت،

 

درجه بندی رفتار خود مشکل است. ایمز می‌گوید «ارتباط میان آنچه ما فکر می‌کنیم که انجام می‌دهیم

 

و آنچه دیگران آن را می‌بینند بسیار ضعیف است. اغلب اگر هم ارتباطی وجود داشته باشد، تصادفی

 

است.» به همین خاطر، دریافت فیدبک از همکاران معتمد یا انجام ارزیابی 360 درجه می‌تواند، کمک

 

کند.

 

اهداف را مشخص کنید و به آنها پایبند باشید

اگر در ارزیابی خود متوجه شدید در موقعیتی که نباید عقب نشینی کنید این کار را انجام می‌دهید،

 

از خودتان بپرسید از گفتن چه موضوعی امتناع می‌کنید و چرا سکوت کرده‌اید. دفعه بعد که موقعیت

 

مشابهی برایتان پیش می‌آید، آنچه می‌خواهید بگویید وچگونگی بیان آن را از قبل تمرین کنید.

 

ایمز و زاندر هر دو پیشنهاد می‌کنند که خود را با ایجاد یک هدف رفتاری طی زمان مشخص به

 

چالش گیرید. به عنوان مثال به خود یک هفته وقت بدهید تا سه گفتگوی مشکل را با همکاران خود

 

شروع کنید. یا به خود بگویید طی دو هفته آینده هرگاه در موقعیت یک گفتگوی گروهی قرار گرفتید،

 

در همان دو دقیقه اول صحبت کنید. ایمز می‌گوید: «تغییرات تدریجی متمرکز باعث ایجاد تغییرات واقعی

 

می‌شوند.» اگر موفق شدید، هدف دیگری ایجاد کنید و به آن پایبند باشید. اگر نتوانستید، خودتان را

 

اذیت نکنید. هدف دیگری را امتحان کنید. او می‌گوید: «این بار روش خود را با چاشنی بازیگوشی پیاده

 

کنید.»

 

ارتباط ایجاد کنید

بیشتر اوقات، افراد به این علت عقب‌نشینی می‌کنند که یا در یک موقعیت احساس ناراحتی می‌کنند،

 

یا افراد دیگر را نمی‌شناسند یا از اینکه دیگران چه فکر خواهند کرد واهمه دارند. ایمز می‌گوید «تجربه

 

من در ارتباط با افراد کم حرف و خجالتی نشان می‌دهد که موضوع رابطه برای آنها مهم است.» به

 

همین خاطر، می‌توانید با افراد در خارج از محیط کار بیشتر آشنا شوید. ایمز پیشنهاد می‌کند «با

 

همکارانی که فقط گاهی آنها را می‌بینید ارتباط ایجاد کنید. با همکاران خود طوری ارتباط برقرار کنید

 

که موانع از میان برداشته شود. اگر در ایجاد ارتباط راحت باشید، بهتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید.»

 

با خود صادق باشید

تغییر روش رفتاری به شیوه جسورانه‌تر می‌تواند در انسان احساس نامعتبر بودن ایجاد کند؛ اما الزاما

 

می‌تواند این گونه نباشد. شما شخصیت خود را تغییر نمی‌دهید؛ بلکه کاملا تعمدا انتخاب می‌کنید که

 

چگونه رفتار کنید. ایمز می‌گوید «این احساس را نداشته باشید که برای اثبات بی‌پروایی خود لازم است

 

روابط میان فردی سردی ایجاد کنید. در عین حال که عملی کردن خواسته‌های خود را طلب می‌کنید، با

 

دیگران دوستانه و یکدل رفتار کنید.» به جای آنکه از دیگران تقلید کنید، روش خودتان را پیدا کنید. این

 

امر به خصوص در مورد زنان صادق است. کاکس می‌گوید «زنان باید آگاه باشند که تلاش برای هر چه

 

بیشتر شبیه مردان شدن نمی‌تواند فرآیند ادامه داری باشد.» همچنین لازم نیست هر روز در همه

 

زمینه‌ها بی‌پرواتر شوید. ایمز می‌گوید: «می‌توانید جنبه رقابتی شخصیت خود را در زمان لزوم نشان

 

دهید و هرگاه لازم است، به وضعیت قبلی خود برگردید و فردی سازگار و خوش مشرب باشید.»

 

خط قرمزها را تشخیص دهید

بسیار دقت کنید که در تلاش خود، تبدیل به یک فرد قلدر یا یک انسان مزاحم نشوید. زاندر هشدار

 

می‌دهد که بی پروا بودن بیش از حد، اغلب به عنوان خودمحوری یا خودخواهی تفسیر می‌شود.

 

به تاثیری که بر دیگران می‌گذارید دقت کنید. ایمز می‌گوید «هزینه‌های بیش از حد جسور بودن فورا

 

بر ما آشکار نمی‌شوند.

 

اگر بر سر یکی از زیردستان خود داد بزنید، او ممکن است آنچه خواسته اید را انجام بدهد؛ اما ممکن

 

است به خانه برود و برای کار جدید رزومه خود را به روز کند.» مطمئن شوید که تلاش شما برای اعمال

 

فشار بیشتر برنامه‌ریزی شده و هدفمند باشد. زندر می‌گوید: «بی‌پروایی زمانی بیشترین مطلوبیت را

 

دارد که در خدمت تیم قرار گیرد.»

 

اصولی که باید به خاطر داشت:

 

• سطح بی‌پروایی خود را اندازه‌گیری کنید و از دیگران بخواهید فیدبک بدهند.

 

• برای ایجاد تغییرات کوچک در رفتار خود اهداف واقع بینانه ایجاد کنید و به آنها پایبند باشید.

 

• با همکاران خود در خارج از محیط کار ارتباط ایجاد کنید تا برای صحبت کردن راحت‌تر باشید.

 

• فکر نکنید که بی‌پروایی و جسوری همیشه کار خوبی است- زمینه کار و جنسیت شما هر دو

 

مهم هستند.

 

• سعی نکنید رفتار دیگران را تقلید کنید – می‌توانید در عین حال که با خود صادق هستید در خود

 

تغییر ایجاد کنید.

 

• زیاده‌روی نکنید و خشن نباشید- بی‌پروایی متعادل همراه با ملاحظه دیگران داشته باشید.

 

مورد کاوی شماره 1

قول دادن و عمل به آن

کتی تورپی فیلمساز و فیلمنامه نویس است. در حرفه او مدیران جسور و افراد مصمم حکمفرما

 

هستند. کتی موفق بود. چندین فیلم و سریال تلویزیونی تهیه کرد، اما اغلب درجلسات عقب

 

می‌نشست و به ندرت آنچه در ذهن داشت را بیان می‌کرد. در عوض، او آن چیزی را می‌گفت که

 

فکر می‌کرد دیگران مایلند بشنوند. او می‌گوید: «من می‌خواستم دیگران راضی باشند. نمی‌خواستم

 

کسی را آزار دهم یا احساسات کسی را جریحه دار نمایم.»وقتی کتی کاری را نزد تهیه‌کنندگان

 

می‌برد، آنها اغلب او را منصرف می‌کردند. او می‌گوید: «من کار می‌گرفتم اما نه آن کاری که لایقش

 

بودم.» او هیچکس به جز خودش را سرزنش نمی‌کند. کتی می‌گوید: «هر مبلغی را که آنها پیشنهاد

 

می‌کردند من قبول می‌کردم چون می‌ترسیدم مبلغ مدنظر خود را بگویم.» او می‌ترسید پروژه شکست

 

بخورد یا آنها کارگردان دیگری پیدا کنند. کم کم این مساله برای کتی روشن شد که این وضعیت جلوی

 

موفقیت حرفه‌ای او را می‌گیرد.او برای ایجاد تغییر به خودش قول داد: اگر موقعیتی را بدون اینکه بگوید

 

چه می‌خواهد ترک کرد، باید آن را ظرف 24 ساعت جبران کند. این کار موثر افتاد. بعد از آنکه بسیاری

 

از مسائل را برای خود حلاجی کرد به این نتیجه رسید که بهتر است از همان ابتدا بی پروا باشد.

 

او می‌گوید: «در زندگی وقتی آنچه را فکر می‌کنید و احساس می‌کنید بیان می‌نمایید، نسبت به

 

زمانی که همه چیز را در خود می‌ریزید احساس آزادی بسیار بیشتری خواهید داشت».این مساله،

 

تاثیر مثبتی در موفقیت حرفه‌ای کتی داشت. او می‌گوید: «افراد اکنون به من احترام می‌گذارند.

 

توانایی‌های من تغییری نکرده است اما اکنون بیشتر اعتماد به نفس دارم. حالا دیگران می‌دانند که

 

من کاری را قبول نمی‌کنم مگر آنکه قلبم آن را بپذیرد و دستمزد خوبی دریافت کنم.» اگر تهیه‌کنندگان

 

از او بخواهند قیمت کمتری پیشنهاد دهد، او در مقابل این درخواست می‌ایستد و می‌گوید «من

 

بهترین کار را برای شما انجام می‌دهم و شما باید قیمتی را که من خواسته‌ام بپردازید.»

 

مورد کاوی شماره 2

خود را در موقعیت قرار دادن

جیگار پاریخ به عنوان وکیل در اداره حقوقی نیویورک کار می‌کرد، اما از شغلش متنفر بود و به همین

 

خاطر، یک مشاور شخصی استخدام کرد تا به او دریافتن یک حرفه جدید کمک کند.

 

اما او خیلی زود دریافت که مشکل در زمینه کاری او نیست، بلکه از سازمانی است که در آن کار

 

می‌کند. مشاور از او خواست شبکه خود را تشکیل دهد و به اندازه کافی مشتری جذب کند تا بتواند

 

دفتر حقوقی خود را تاسیس نماید. اما جیگار خجالتی بود و از صحبت با افرادی که نمی‌شناخت

 

احساس ناراحتی می‌کرد. او می‌گوید: «من شخصی بودم که همیشه عقب‌نشینی می‌کرد.»

 

بنابراین، جیگار از کاري کوچک شروع کرد. او تصمیم گرفت درباره ایجاد موسسه حقوقی خود روزانه

 

با یک یا دو نفر صحبت کند. این کار از آنچه فکر می‌کرد سخت‌تر بود. او می‌گوید: «نمی‌خواستم

 

کارفرمای فعلی‌ام از این موضوع بویی ببرد بنابراین باید بسیار محتاط عمل می‌کردم». او همچنان

 

به گسترش شبکه خود ادامه می‌داد اما میل داشت به تعهدات سازمانی اش نیز پایبند باشد؛

 

بنابراین گسترش شبکه خود را به خارج از سازمان بسط داد. او در مترو و رستوران با افراد صحبت

 

می‌کرد. او می‌گوید «یک بار با دکتری صحبت کردم که خود یک کارآفرین بود و او توصیه‌های بسیار

 

باارزشی به من ارائه داد. من گفت‌وگوهای جالبی با افراد داشتم.»

 

همه این مسائل، به او اعتماد به نفس کافی را برای ترک شرکت داد. او می‌گوید «اگر بی‌پروا نباشید،

 

ناچارید از همه چیز راضی باشید و طاقت من برای تحمل مکان‌هایی که در آن خوشحال نبودم بسیار

 

زیاد بود.» اکنون او احساس می‌کند انسان متفاوتی شده است و می‌گوید: «اکنون هر کسی که مرا

 

می‌شناسد، تعجب می‌کند که من زمانی خجالتی بوده‌ام. اما این کار همیشه آسان نیست. من هنوز

 

باید مرتبا به خود گوشزد کنم که آنچه را می‌خواهم به دست خواهم آورد.»

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...