رفتن به مطلب

مشاعره از آخر


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

سلام دوستان

نمی دونم این تاپیک الان یا حتی قبلا تو انجمن بوده یا نه در هر صورت بدجوری تو جونم افتاده که اونو بذارم . تو این نوع مشاعره می تونید شعرتون رو با هر حرفی شروع کنید منتها آخرین حرف شعرتون باید با اولین حرف نفر قبلی یکی باشه. خب حالا :آیا کسی هست که مرا یاری دهد؟

خب اول خودم:

میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم

که آشکارا در پرده ی کنایت رفت

مجال ما این تنگ مایه بود و دریغ

که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت

  • Like 4
ارسال شده در

ساده لوحانند

که فانوس آبی را

از نسیم می ترسانند

خون می سوزانم و

شعله می کشم

می مانم!

  • Like 2
ارسال شده در

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس...

  • Like 1
ارسال شده در

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند...

یعنی واقعا ممنون از این همه توجه من که دیگه شرمنده شدم...:icon_pf (34):

عیبی نداره مشاعره خود با خودی هم بد نیست.....:whistle:

  • 3 ماه بعد...
ارسال شده در

اگر پند خردمندان به جان و دل نیاموزی

جهان آن پند با تلخی بیاموزد تو را روزی

ارسال شده در

هنوز مساله ات مرگ و زندگی ست اگر

جواب می دهم این جمله سوالی را

نهاده ایم قدم از عدم به سوی عدم

حیات نام مده فصل انتقالی را

ارسال شده در

در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه

مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه

ارسال شده در

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

باژگونه(واژگونه)گشت همه رسم های خلق

صورت نیکی نژند و محزون شد

ارسال شده در

ریزد به دلم نوری چون شور و شر سیلاب

فکرم همه غوغا شد از یک نظر سیلاب

ارسال شده در

گفت با این همه از سابقه نومید مشو

گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک

از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار

ارسال شده در

داد معشوقه به عاشق پیغام

که کند مادر تو با من جنگ

هرکجا بیندم از دور کند

چهره پرچین و جبین پرآژنگ...........

همین الآن دست مادرتان را ببوسید البته بدون غرور

ارسال شده در

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست

قومی دگر حواله به تقدیر می کنند

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر

کاین کارخانه ایست که تغییر می کند

می خور که شیخ وحافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می کنند

ارسال شده در

چگونه باز کنم بال در هوای وصال

که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

  • 8 ماه بعد...
ارسال شده در

 

دنیا همه هیچ و خلق عالم همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

  • 3 ماه بعد...
ارسال شده در

 

دنیا همه هیچ و خلق عالم همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

عاشقی کز خون دل جام شرابش می‌دهند/ چشم تر، اشک روان، حال خرابش می‌دهند

ارسال شده در

اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل

 

حاصل عشقند و من این نکته می دانم چو شمع

  • Like 1
ارسال شده در

اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل

 

حاصل عشقند و من این نکته می دانم چو شمع

 

آنچنان کز رفتن گل خار می ماند به جا...از جوانی حسرت بسیار می ماند به جا...

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم وشما

افتاده در غرقابه ای تا خود که داند آشنا

  • Like 1
  • 6 ماه بعد...
ارسال شده در

جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا

 

ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا

  • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...