Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ [h=1]یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه. وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره..... یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟" زنش می گه آره. مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم!![/h] 10 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ واااااای خداااااااااا ،مردممممممممم:ws28: 6 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ این خوبه!!! یه خونواده روسی یه گربه داشتن، اینا مهاجرت میکنن میرن اکراین! گربه رو نمیبرن با خودشون! بعد یه سال گربهه دم در خونست تو اکراین!!! نمیدونم کی بهش آدرس داده؟!!! داستانش واقعیه ولی تو کشور و ملیتش کمی شک دارم 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده