Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۸۹ عصر ما، عصر سازمانهاي پيچيده و بزرگ است و مدير همواره بايد از چگونگي رسيدن به اهداف سازماني آگاه باشد. از اينرو مهمترين عنصري كه ميتواند، سازمان را در تحقق به اهدافش ياري كند، مديريت است لذا اگر بخواهيم مديريت را در يك جمله تعريف كنيم ميتوان گفت: مديريت علم و هنر هماهنگي كوششها و مساعي اعضاي سازمان و استفاده از منابع براي نيل به اهداف معين است. بنابراين، مفهوم مديريت در سازمان شكل پيدا ميكند. سازمان را ميتوان مجموعهاي از افراد دانست كه در راستاي اهداف سازمان در فعاليتند; لذا مديريت و سازمان زنجيرهاي به هم متصلند كه ميتوانند با ياري هم به اهداف خود برسند. ويژگيهاي يك مدير موفق 1 - توانايي درك اهميت رويدادها بدون اينكه تحت تاثير آرا و عقايد اطرافيان خود قرار بگيرد و يا گرفتار پيشداوريهاي شخصي شود; 2 - توانايي تصميمسازي و عمل بيآنكه به دليل مخاطرات جانبي از مسير و هدف اصلي منحرف شود; 3 - مسئوليتپذيري يا آمادگي براي رويارويي و مبارزه با مشكلات. اين امر با تصميمگيري و قاطعيت ارتباط بسيار نزديك دارد، زيرا كسي كه مسئوليت ميپذيرد بايد از توان لازم براي تصميمگيري برخوردار باشد تا بتواند تصميمي بگيرد كه براي منافع سازمان باشد. افزون بر اينكه مدير بايد در برابر پيامدهاي تصميمهاي خود مسئوليت بپذيرد; 4 - قدرت سازماندهي. چنانچه مدير از ابزار كارآمد در جاي مناسب خود استفاده كند. بسياري از مشكلات سازماني، خود به خود حل خواهدشد; 5 - انسانشناسي يا توان شناخت افرادي كه با او كار ميكنند. در پرتو اين شناخت است كه رفتار مدير در برابر كاركنان شكل ميگيرد; 6 - انگيزه با اشتياق و تمايل به انجام كار يا كارهايي كه به او سپرده شده است. چنين مديري ميتواند انگيزه لازم را در كاركنان خود ايجاد كند; 7 - قدرت كاركردن به مدتهاي طولاني بدون احساس خستگي. درحقيقت باتوجه به آنچه درمورد انگيزه عنوان ميشود بيشتر كاركنان به رفتار مدير، رفتار خودشان را تغيير ميدهند و از مدير در نحوه كاركردن الگوبرداري ميكنند; 8 - اعتماد بهنفس، يعني قبول اينكه صاحب قدرت است و ميتواند با تكيه بر آن مشكلات خود و سازمانش را حل كند بهعبارتي ديگر خودرا بهدرستي ميشناسد به تواناييهاي خود آگاهي دارد و به همين دليل ميداند و ميتواند در برخورد با شرايط متعدد بهدرستي تصميم بگيرد و در برابر اين تصميم هراسي نداشته باشد; 9 - بلوغ عاطفي يا توان كنترل عواطف و احساسات خود در هر زماني كه ضرورت داشته باشد. مديري را داراي بلوغ عاطفي ميدانيم كه دقيقاً پس از تجزيهوتحليل شرايط، احساسات خود را آشكار سازد; 10 - داشتن سعهصدر لازم براي برخورداري از ديدگاه همكاران، بويژه زيردستان. درواقع يكي از صفات پسنديده مدير آن است كه با افراد صاحبنظر درباره مسايلي كه ضرورت دارد مشورت كند و باتوجه به ديدگاههاي معقول آنان تصميم بگيرد; 11 - قوت تصميمگيري و قاطعيت حساب شده در كار. قاطعيت به معناي اين است كه هرگاه براي مدير روشن شد انجام يك كار به نفع سازمان است در انجام دادن آن ترديدي به خود راه ندهد; 12 - قضاوت عادلانه درباره زيردستان. مدير بايد پيش قضاوت درباره هريك از كاركنان با شرايط موجود را درنظر بگيرد; 13 - پيشگامي يا برخورداري از قدرت مديريت. شخصيتي باشد كه در انجام امور پيشقدم شود و با طرح و ارائه ارزشهاي جديد، رهبري زيردستان را براي انجام كار برعهده بگيرد; 14 - قدرت هماهنگسازي و توان ايجاد موازنه و همسويي ميان فعاليتهاي اعضاي مختلف سازمان را داشته باشد. بر اين اساس نخست بايد اطمينان يابد كه زيردستان به سازمان و كار خويش وفادارند تا بتواند در هماهنگ كردن آنان موفق باشد; 15 - برخورداري از ويژگي خلاقيت و كارآفريني. در ابتداي هر كار و فعاليتي، نوآوري لازمه فعاليت است. و نهايتاً اينكه چون مديران وقت و انرژي خود را صرف انجام كارهايي ميكنند كه كاركنان آنان نيز ميتوانند آن وظايف را انجام دهند. درنتيجه اين كار، هزينه انجام كار افزايش و به تبع آن بهرهوري كاهش مييابد لذا تنها راهحل اينگونه مشكلات تفويض اختيار است. علیرضا نجابی منابع: 1 - دكتر سيدمهدي الواني، مديريت عمومي، نشرني، 1379، چاپ چهاردهم. 2 - دكتر علي فايضي، كاربرد اصول مديريت در جوامع با جهتگيري اسلامي، انتشارات فطرت، زمستان 1375، چاپ اول. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده