spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ سرگشتگی، انتقام و باز هم سرگشتگی درباره مجموعه فیلم های «بورن» جیسن بورن در سال ۱۹۸۰ و با رمان «هویت بورن» نوشته رابرت لادلام به دنیا معرفی شد. این رمان هم به فروش بالایی دست پیدا کرد و هم منتقدان به گرمی از آن استقبال کردند. مثلا پیتر کانون در «پابلیشرز ویکلی» آن را بهترین نوول جاسوسی تاریخ بعد از «جاسوسی که از سردسیر آمد» جان لوکاره خواند. هشت سال بعد هم یک مینی سریال به همین نام و با بازی ریچارد چمبرلین در نقش جیسن بورن ساخته شد که یک نامزدی گلدن گلوب به دست آورد و مهجور ماند. دهه ۸۰ میلادی زمان مناسبی برای راه پیدا کردن این جاسوس همه فن حریف به دنیای سینما نبود. فاجعه ۱۱ سپتامبر در اوایل قرن ۲۱ سرنوشت جهان را تغییر داد. مسلما سینما هم از این تغییر و تحولات عمده مصون نبود. فروریختن برج های تجارت جهانی که سمبل تمدن و فرهنگ شهرنشینی آمریکایی بود، به هویت آمریکایی ها لطمه زد. آنها از نزدیک شاهد از هم پاشیدن هرآنچه به آنها هویت و اصالت می داد بودند و قطعا این بهترین زمان برای ساخته شدن و دیده شدن فیلمی بود که یک جاسوس (یک «شهروند آمریکایی») به دنبال هویت گم شده اش است و می خواهد بانیان مخدوش شدن هویتش را به سزای اعمال شان برساند. «هویت بورن» بر این بستر تاریخی و به شکلی وفادارانه به رمان لادلام (که به شکلی جزییات پردازانه نسبت به زمان ساخته شدنش به روز شده بود) در سال ۲۰۰۲ بر پرده ها آمد و با برخورد گرم منتقدان و سینماروها روبه رو شد. طراحی و اجرای سکانس های اکشن فیلم فوق العاده بود و از نماهای بسیار کوتاه و قطع های زیاد در تدوین این سکانس ها خبری نبود. فیلم شخصیت پردازی درستی داشت و رابطه عاطفی بین جیسن و ماری پراحساس و پذیرفتنی از کار درآمده بود. تیم بازیگری قدرتمند «هویت بورن» هم بازی هایی یکدست و عالی ارایه دادند. از همه بهتر مت دیمون بود که چه در صحنه های عاطفی و چه در سکانس های اکشن، توانایی های بازیگری خود را به رخ کشید. اما قسمت دوم، «برتری بورن»، همزمان با اوج سیاست های جنگ طلبانه جورج بوش در عراق و آمریکا در سال ۲۰۰۴ به نمایش درآمد. خط اصلی رمان و به تبع آن فیلم بیشتر حول محور انتقام می گشت. عشق زندگی بورن یعنی ماری، به شکلی ناجوانمردانه کشته می شود و بورن برای انتقام گیری از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. درام و شخصیت پردازی در قسمت دوم کمرنگ تر شدند و سکانس های نفسگیر اکشن جایش را گرفتند. پل گرینگرس که صندلی کارگردانی را از داگ لیمن تحویل گرفته بود، فضای پرتنش تر و پرتحرک تری به فیلمش داد تا خط داستانی نسبتا نحیف فیلم به چشم نیاید. در این قسمت، همچنان قدرت بازیگری و شاخص های فنی فیلم vیک سر و گردن از اکثر محصولات هالیوودی بالاتر بود. اما بهترین قسمت این مجموعه در سال ۲۰۰۷ و با نام «اولتیماتوم بورن» به بازار آمد. آمریکای خسته و دل زده از جنگ طلبی ها و ماجراجویی های جمهوریخواهان داشت به سمتی گرایش پیدا می کرد که در سال بعدش، برای اولین بار در تاریخ، یک رنگین پوست برنده انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده شود. قسمت سوم فیلم، که دوباره هماهنگ با روح زمانه اش ساخته شد، دیگر به رمان لادلام ارتباط زیادی نداشت. فیلم، بورنی را به تصویر می کشید که دیگر مثل سابق، بی ترحم، دشمنانش را از پای درنمی آورد. در اوایل فیلم بورن در مسکو به پلیسی روسی که می ترسد به دست او کشته شود می گوید: «دشمنی من با شماها نیست.» در فصل فوق العاده تعقیب وگریز در مراکش، بورن در آن واحد در دو موقعیت شکار و شکارچی قرار می گیرد. این سرگردانی قهرمان فیلم و موقعیت پیچیده ای که در آن قرار دارد، مستقیما با موقعیت آمریکایی هایی که وارد جنگی به ظاهر ناتمام شده اند و راهی برای خروج از آن ندارند ارتباط پیدا می کند. «اولتیماتوم بورن» حلقه های زنجیر مخدوش شدن هویت جیسن بورن را یکی یکی دنبال می کند تا در نهایت به بلندمرتبه ترین سران سی آی ای می رسد. در واقع سر همه پیکان ها به خانه و گردانندگان کشور برمی گردد. بورن هم در نهایت با رسوا کردن آنها، خود را به آب می زند و می گریزد تا با هویت جدیدی که پیدا کرده (دیوید وِب) از نظرها دور بماند. درام حضور پررنگ و قدرتمندی در قسمت سوم دارد و فیلم به شکلی هوشمندانه، در عین استقلال، به دو قسمت پیش از خود هم معناهای تازه ای می بخشد. «اولتیماتوم بورن» از نظر شاخص های فنی و ریتم یکی از قله های کم نظیر هالیوود محسوب می شود. گرینگرس در این فیلم موفق شده با استفاده خلاقانه از عناصر بصری و شنیداری ریتمی نفسگیر و پرهیجان ایجاد کند. قاب بندی، کورئوگرافی، اجرا و تدوین هر کدام از فصل های اکشن فیلم، یک کلاس درس تمام عیار برای اکشن سازان است. در قسمت چهارم این مجموعه که به تازگی با نام «میراث بورن» به نمایش درآمده، سکان کارگردانی به تونی گیلروی که فیلمنامه نویس هر سه قسمت بوده سپرده شد. بعد از به توافق نرسیدن سران کمپانی یونیورسال با گرینگرس، مت دیمون هم که شرط حضورش در قسمت چهارم را کارگردانی گرینگرس قرار داده بود، از پروژه کناره گرفت و جرمی رنر جایگزینش شد. با دیدن آنونس های جذاب «میراث بورن»، امید زیادی به وجود آمده که این قسمت هم مثل قسمت های پیش، تریلری جذاب، پرهیجان و مطابق با روح زمانه اش باشد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده