رفتن به مطلب

امیرکبیر و نهادسازی مدرن


spow

ارسال های توصیه شده

امیرکبیر و نهادسازی مدرن

 

نادیده گرفتن آنچه قبل از تولد ما رخ داده، به مفهوم ماندن ابدی در روزگار کودکی است. چرا که آنچه برازنده حیات بشری است بر صفحات تاریخ و بر تار و پود زندگی نیاکان ما نقش بسته است.

 

« سیسرو ۴۶ق م»

 

انقلاب مشروطه ایران بدون شک بزرگترین رخداد اجتماعی _ سیاسی ایران در نیمه نخست قرن بیستم بود. در واقع از این انقلاب که در دوره ی قاجار رخ داد باید به عنوان سرآغاز دوران گذار از ایران قدیم به ایران جدید نام برد، چرا که به دوران طرح پرسش های بنیادین و مفاهیم مدرن مبدل گشت: پرسش از نظام اداری لازم برای پاسخگویی به نیازهای کشور داری جدید، پرسش از نظام سیاسی مورد نیاز کشور، پرسش از بینش دینی، پرسش از جایگاه مردم در جامعه و وظایف حکومت در قبال آنها و پرسش از جایگاه ایران در نظم جدید جهانی که با سرعت در حال شکل گرفتن بود. در این مجال سعی بر آن است تا زندگی اجتماعی_ سیاسی یکی از عوامل و شخصیت های موثر در تاریخ معاصر ایران را که در واقع از زمینه سازان مشروطه نیز بوده است بررسی شود.

 

محمد تقی خان کربلایی قربان، فرزند تهماسب بیگ، در سال ۱۱۸۶ ه.ش متولد شد. وی از مردم هزاره، از دهکده های فراهان و از خانواده ای فقیر بود. پدرش کربلایی قربان، نخست آشپزی میرزا ابوالقاسم قائم مقام را به عهده داشت. میرزا تقی خان امیرکبیر در واقع یکی از بزرگترین رجال سیاسی ایران در دوره قاجار بود که می توان او را در تدبیر و کشورداری همانند خواجه نظام الملک و خواجه رشید الدین فضل الله دانست. وی در تأمین امنیت و گسترش عدالت و اقدام به اصلاحات مفید چندان لیاقت از خود نشان داد که تا آن زمان کمتر نظیر داشت و به همین روی ملقب به امیر کبیر شد. از آنجا که وی راز ترقی اروپا و پیشرفت ملل غرب را به خوبی درک کرده بود، اصلاحات ایران را به شیوه ای اروپایی شروع کرد. در حقیقت امیرکبیر گام اول تجدد و اصلاح را به درستی برداشت و نام خود را به عنوان اصلاح گر بزرگ در صفحات تاریخ این سرزمین ثبت کرد. این شخصیت تحول خواه در مدت صدارتش ریشه درخت مشروطه را دواند و در دوران پر فراز و نشیب اصلاحات در جامعه سنتی ایران عصر قاجار توانست مدرسه دارالفنون را به شیوه مدارس نوین تاسیس کند که آموزش مدرن را جایگزین آموزش سنتی می کرد و برای نیل به اهداف خود که ایرانی مدرن و پیشرفته بود، دانشجویانی را به اروپا فرستاد تا بنیان طبقه نو و جدیدی را در ایران بگذارد که لازمه پیشرفت و توسعه می باشد، امیر کبیر به این اصل مهم پی برده بود که آگاهی عمومی مهم تر و ارجح بر تغییرات در ساختار سیاسی حکومت ایران است، چرا که این آگاهی عمومی است که به اصلاح ساختار سیاسی می انجامد و تنها از قدرت مردم بر می آید که حکومت را وادار به ترمیم و اصلاح کند. در راستای همین دیدگاه بنای مشروطه بر ستون های استواری که امیر کبیر به پا کرده بود شکل گرفت و مشروطه خواهان بر دوش های پر توان امیر ایستادند.

 

از دیگر دستاورد های مهم امیر کبیر تاسیس روزنامه هفتگی به نام «وقایع اتفاقیه» بود که در راستای آگاه کردن مردم نسبت به اخبار و حوادث کشور و جهان شکل می گرفت و تا هنگام صدور فرمان مشروطیت به نام های مختلف در تهران به چاپ رسید.

 

همچنین یکی دیگر از کارهای مهم وی، کوتاه کردن دست سفرای روس و انگلیس از دخالت در امور داخل ایران بود. لذا اگر بخواهیم تحلیلی از تاثیرات فعالیت های امیر کبیر در ایران دوره قاجار داشته باشیم و منصفانه در این باره به قضاوت بنشینیم به این نتیجه خواهیم رسید که کار این مرد تاریخ ساز در واقع انقلاب فرهنگی و نیز مهیا کردن جامعه برای ورود به دنیای مدرن بوده است. حال اگر امیر کبیر با دسیسه سیاستمداران انگلوفیل (طرفداران انگلستان) و روسو فیل (طرفداران روسیه) و دستور ناصرالدین شاه کشته نمی شد، شاید وضعیت ایران کنونی از کشور ژاپن بهتر می بود. چرا که ژاپنی ها اقدامی شبیه کار امیر کبیر را ۱۴ سال بعد یعنی در سال ۱۸۶۸، در زمان امپراطوری موتوسوهیتو به اتفاق صدر اعظمش هیروبومی ایتو انجام دادند و دست عوامل نفوذی سنت گرا، مرتجع و فاسد را از دربار ژاپن کوتاه کردند. از سال ۱۸۶۸ تا ۱۸۸۹ یعنی به مدت ۲۱ سال، آنها با ساختن دارالفنون هایی شبیه ایران و فرستادن محصل به خارج و استخدام اساتید خارجی، ژاپن را به قول آلبر ماله مورخ فرانسوی به مدت ۶۰۰ سال جلو بردند.

 

ژاپن در اثر این دگرگونی بزرگ فرهنگی که در تاریخ ژاپن به «انقلاب میجی» (نهضت صلح روشن) معروف شده است، در ردیف قدرت های اروپایی قرار گرفت.

 

به هر حال باید این واقعیت را پذیرفت که دوران صدارت امیر کبیر که می رفت ایران، به سوی دیگری از آنچه برایش مقدر شده بود برود، جایگاهی خاص و منحصر در تاریخ سیاسی کشور ما دارد. ولی افسوس که این دوران فقط ۳ سال و۲ ماه و چند روز طول کشید و ناصرالدین شاه تحت تأثیر عوامل مختلف به خصوص مادرش مهد علیا، نه تنها به عزل امیر کبیر از صدارت فرمان داد بلکه به فاصله کوتاهی از عزل یعنی یکماه و بیست روز بعد دستور داد او را در حمام فین کاشان از پای در آوردند و جای او را به میرزا آقا خان نوری، مهره سرشناس و در خدمت امپراطوری انگلستان سپرد.

 

اگر امیرکبیر زنده می ماند، به طور حتم با اقدامات تدریجی و اصلاحی فزاینده، پادشاه قاجار را از اریکه دیکتاتوری که آفت هر جامعه و علت اصلی عقب ماندگی در هر جامعه ای می باشد، به یک مقام تشریفاتی مبدل می ساخت و بدون خونریزی فرمان تشکیل مجلس را می داد و می توانست قانون اساسی و مشروطیت را برای جامعه ایرانی به ارمغان آورد اما اینکه مشروطه خواهان راه امیر کبیر را به درستی پیمودند یا نه نیاز به مطالعه و تحقیق صاحبان فکر و اندیشه دارد تا به این پرسش پاسخ دهند که چرا سرانجام مشروطه که امیر کبیر از زمینه سازان آن بود به چنین سرنوشت تلخی انجامید و منجر به استبدادهای پی در پی بعدی شد.

 

 

نویسنده : جواد علیخانی

 

منابع:

۱_مشروطه سازان محمد علی سفری

۲_چرایی و چگونگی شکل گیری انقلاب اسلامی محسن میلانی

۳_تاریخ ده هزار ساله ایران جلد ۴ عبدالعظیم رضایی

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...