spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ حکایت ما و داستان نقد ادبی / سحر مازیار داستان فارسى و سرگذشت مدرنیته در ایران (گفتارهایى در نقد ادبى) نویسنده : حورا یاورى ناشر: سخن، ۱۳۸۸ ۴۷۳ ص، ۹۵۰۰ تومان داستان نقد در ایران ما روایت پیچیدهاى دارد. در این سرزمین، نقادان هیچگاه عیان سخن نگفتهاند و در هر دوره نقدهایشان را از پشت حجابى بیان کردهاند، تا هر آنکه گوش شنوایى داشت نکتهها را دریابد و بدان عمل کند؛ این نقدها گاه پشت پرده شرم و حیاى مردمان پنهان شده و گاه در شوخىهاى رندانه شاعرانه و تکه کلامها و خردهگیرىهاى حکایتپردازان نمود یافته است. اما ذهن ایرانى بیش از آنکه گوش شنوایى داشته باشد زبان تیزى داشته است و بیش از آنکه سعى کند نگاه نقادانهاش را به همه جنبههاى زندگیش تسرّى دهد نگاه خود را تنها در حیطه اخلاق و مذهب محصور داشته است. مىتوان گفت نخستین گامها در ایران براى فراتر رفتن از سنتهاى کهن و آغاز شیوههاى نو در بیان و نقد از طریق آشنایى با آثار نویسندگان و شاعران غربى صورت گرفته است؛ همچنانکه ایرج پارسىنژاد[۱] نیز در کتاب خود اشاره مىکند: «نقد ادبى، در مفهوم علمى و اروپایى آن، گونه تازهاى در ادبیات جدید ایرانى است و اثرى از آن در ادبیات قدیم ایران در دست نیست. آنچه در میراث گذشته ادبى ایران مىتوان یافت ایرادهایى در ساخت و صورت شعرى یا نکتهگیرىهایى توأم با شوخى و ظرافت است و کمتر نشانى از تحلیل موضوع و داورى در ارزش ذاتى ادبى آثار دیده مىشود» نخستین بار، میرزا فتحعلى آخوندزاده با نوشتن مقاله «قرتیکا»،[۲] در انتقاد از قصیده سروش اصفهانى، بنیان نقد ادبى جدید ایران را گذاشت و در مقالهها و نامهها و آثار پراکندهاش مبانى نظرى خود را بیان کرد. در ادامه، میرزا آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان، زینالعابدین مراغهاى و… نیز بدین روند پیوستند و هر کدام نوشتههایى مهم و مؤثر در این زمینه بر جاى گذاشتند. بعدها، این جریان با تحلیلهاى انتقادى، هر چند تندروانه، احمد کسروى و صادق هدایت همچنان ادامه یافت. اما در دوران معاصر، جداى از تلاشهاى عبدالحسین زرینکوب و ایرج پارسىنژاد در معرفى تاریخچه نقد ادبى و نوشتههاى نقادانه شفیعى کدکنى و ضیاء موحد و مقالات و ترجمههاى پراکنده در مطبوعات و کتب با اثر جدى در این زمینه مواجه نبودهایم. متأسفانه باید گفت، علىرغم پیشرفت نگاه نقادانه غرب و به وجود آمدن شیوههاى نوین و خلاق در این زمینه، ما همچنان در اول راه ماندهایم و حتى جا پاى آغازگرانمان نیز ننهادهایم. نقد ادبى در ایران، چنانکه باید، شناخته شده نیست و بارقههاى گاه به گاه نوشتهها و ترجمهها در این زمینه نتوانسته است آسمان این عرصه را بر اهالى ادب روشن سازد. لزوم دارا بودن نگاهى عمیق و تیزبین، دانشى چند وجهى، ذهنى تحلیلى و زبانى نقاد ویژگىهایى است که پاگذاشتن به عرصه نقد و نظر را کمى دشوار و بسیارانى را در اول راه درمانده مىسازد. در چنین وضعیتى است که باید حضور اندک آنانى که به نقد و بررسى آثار ادبى مىپردازند، تا فضاى رخوتناک و بىهیاهوى نقد ادبى را کمى به حرکت وادارند، قدر دانست. حورا یاورى از زمره چنین کسان است که همواره در کتبش دغدغه نقد دارد و به شیوه خود، که آن را «نقد ادبى روانشناختى» مىنامد، به نقد و بررسى آثار ادبى مىپردازد. او که در رشتههاى زبان و ادبیات انگلیسى و روانشناسى اجتماعى تحصیل کرده – چنانکه خود مىگوید[۳] – در امریکا و پس از شرکت در جلسات انجمن مطالعات خاورمیانه به سرپرستى احسان یارشاطر راه آینده خود را مىیابد و نقد ادبى روانشناختى را به جد پى مىگیرد. کتابهاى روانکاوى و ادبیات، زندگى در آیینه و مقالات و گفتوگوهاى متعدد او در باب نقد ادبى گویاى تلاش او در این زمینه است. به تازگى نیز کتاب جدید او در زمینه نقد با عنوان داستان فارسى و سرگذشت مدرنیته در ایران از سوى انتشارات سخن در دسترس دوستداران ادب قرار گرفته است. لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ دکتر حورا یاوری این کتاب به دو بخش کلى مقالات و گفتوگوهاى او در مطبوعات داخل و خارج در چند سال اخیر تقسیم مىشود. در بخش اول بعد از مقالهاى در باب ارزش داستان و سرگذشت و دستاورد آن در ایران با نقد نمایشنامههاى صادق هدایت بهویژه پروین دختر ساسان و اثر ماناى او بوف کور، روزها در راهِ شاهرخ مسکوب – که در حقیقت مجموعه یادداشتهاى روزانه اوست – طوبا و معناى شبِ شهرنوش پارسىپور و اهل غرق منیرو روانىپور روبرو مىشویم. یاورى سعى کرده است با شیوه نقد روانشناختى خود لایههاى تودرتوى آثار این نویسندگان را بشکافد و آنها را از منظر روانشناسى بررسى کند. البته مىتوان گفت یاورى بیشتر از آنکه به نقد این آثار بپردازد آنها را تنها تحلیل مىکند و ویژگىهاى برجسته این آثار را برمىشمارد و بر انگیزههاى قوى مؤلفینش تأکید مىورزد و کمتر ضعف و کاستىهاى این آثار را مورد توجه قرار مىدهد. در بخش دوم کتاب نیز شاهد گفتوگوهاى بسیار جالب و خواندنى هستیم که در فاصله سالهاى ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۶ صورت گرفته است و حورا یاورى در آنها در باب کتابهایش، نقد ادبى روانشناختى، ماجراى اسطورهها در ادب ایران، وضعیت ادبیات – داستانهاى ایرانى، ادبیات مهاجرت، ادبیات جنگ، آثار زنان معاصر – و جایگاه آنها در مقایسه با ادبیات جهان سخن گفته است و به بررسى عناصر موجود در داستان همچون زمان، زبان، نقش نویسنده و مخاطب در آفرینش و فهم اثر پرداخته است. همچنانکه یاورى نیز در مقدمه کتاب اشاره مىکند «داستانها آدمها و فرهنگها را تعریف مىکنند و با تعریف تازهاى که از انسان و فرهنگ به دست مىدهند، و با تفسیرهایى که بر زندگى آدمها و ساختارهاى فرهنگى مىنویسند، آدمها و فرهنگها را نو مىکنند.» علاوه بر این، «داستان از کارآمدترین مکانیزمهاى دفاعى فرهنگهاست.» و یاورى تلاش مىکند در این کتاب به بررسى کارکرد این مکانیزم دفاعى و تجزیه و تحلیل تعریف نویسندگان معاصر از جهان اطراف و موضوعات مربوط به آن بپردازد و نوع نگاهشان به موضوعات مطروحه در آثارشان را واکاوى کند. حقیقت آن است که ما تا زمانى که نتوانیم گذشته ادبىمان را به خوبى بشناسیم و نثر معاصرمان را نقد و بررسى کنیم هرگز نخواهیم توانست گامهاى رو به جلوترى در این زمینه برداریم و شاهد بروز خلاقیتهاى جدید و دیدگاهها و جهانبینىهاى نو در عرصه فرهنگ و ادبیات میهنمان باشیم. آهنى که زیر ضربههاى پتک محکم نگردد ستون سستى براى بناهاى رفیع خواهد بود. باشد که خوانش این کتاب تلنگر دوبارهاى شود براى تقلایى در دیگرگونه دیدن و دیگرگونه خواندن. ( بخارا ۷۳-۷۲، مهرـ دی ۱۳۸۸) -------------------------------------------------------------------------------- [۱] – پارسىنژاد، ایرج، روشنگران ایرانى و نقد ادبى، سخن، ۱۳۸۰، ص ۳۸۵ } [۲] – براى اطلاعات بیشتر ر. ک. روشنگران ایرانى و نقد ادبى، ایرج پارسىنژاد، سخن، ۱۳۸۰، صص ۳۴۳ – ۳۶۲ [۳] – یاورى، حورا، داستان فارسى و سرگذشت مدرنیته، سخن، ۱۳۸۸، ص ۳۳۰ – لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده