سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ سقراط مجروحنوسنده: برتولت برشتمترجم: هوشنگ ازبیجاری با اجرای بسیار زیبای الهه دزیانیان زمان کل: 1 ساعت و 51 دقیقه دانلود با لینک مستقیم: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (Format: Mp3 Archive Type: RAR) لینک کمکی: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ( برتولت برشت (1956 ـ 1898) در داستان کوتاه سقراطِ مجروح دیدگاه و نظرهاى همیشگىاش را دنبال مىکند: جنگ چیزى جز نوعى کسب و کار در خدمت مصالح عدّهاى خاص نیست؛ قهرمانبودن هم شغلى است مانند همه مشاغل دیگر ـــ نجاّر، پینهدوز، قابله، نانوا، ریاضیدان ــــ که چون براى خدمات آنها تقاضا وجود دارد لاجرم عَرضهاى نیز در کار خواهد بود. به نظر برشت، پیروزى در میدان نبرد به همان اندازه به شجاعت فرد بستگى دارد که به تأثیر عواملى از قبیل جویدن پیاز در افزایشِ دلاورىاش. اما آنچه در نهایت تعیین مىکند چه کسى تاج قهرمانى بر سر مىگذارد، هم بخت و تصادف، و هم این واقعیت است که افراد در رقابت براى پیشىگرفتن از دیگران گاه ناچارند براى از میدان بهدرکردنِ رقیبانِ خطرناک، به قهرمانشدنِ بىربطترین آدم رضایت بدهند. داستان در چندین سطح و لایه روایت مىشود: در سطح روانشناسىِ اجتماعى (کسبوکارِ پرورشِ قهرمان)، جامعهشناسى (فرمانده، زیر فشار افکار عمومى، حاضر است به پینهدوزِ فیلسوف تاج گل بدهد تا خودش زخمزبان نشنود و جماعتبگذارند ریاستش را بکند)، و روانشناسىِ فردى (سقراط دست به تلاشى ناموفق براى فریب خویش مىزند، اما سرانجام درمىیابد که زیانهاى حتمىِ این کار بیش از عواید احتمالى آن است: خوارشدن در چشم همسر بدخو اما خوشدل، در برابر چند دقیقه غریوِ تحسین مردمِ خوشخو اما بددل). سقراط را علم و فلسفه از افتادن در دام تزویر و ریا نجات نمىدهد؛ رودربایستى در برابر همسرش، و این نگرانى که از این پس ناچار شود مدام نقش بازى کند و دستکم دو شخصیت داشته باشد، نجاتش مىدهد. توصیف صحنه نبردى کوتاه که در مِه آغاز مىشود، در مِه پایان مىیابد و هیچ کس به درستى نمىداند واقعاً چه گذشت و چه کسى چه کرد اما مدتها براى آن جشن مىگیرند و در ستایش خویش کاغذ سیاه مىکنند، در عین غرابت و مسخرگى، تصویرپردازىِ کمنظیر و تکاندهندهاى است از نبرد و خونریزى، از غرایز اصیلِ انسانى (ترس و گریز) در برابر رفتارهاى مصنوعى و عاریتى (تهور و ستیز)، و از میل طبیعى انسان به دورشدن از صحنههاى دردآور و پرهیز از اعمال عبث و تحمیلى: سردار مىتواند از مهلکه دور بماند چون سوار است، اما نفرات پیاده و مردم عادى براى تحمل منظره دهشتآور پرواز میله آهنى (که در قاموس قهرمانیگرى به آن نیزه مىگویند) به چنان مقادیر عظیمى پیاز احتیاج دارند که ممکن است در همة بازارِ ترهبار یافت نشود. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده